به مصداق ضرب المثل معروف ایرانی مبنی بر اینکه “شتر سواری دولا دو لا نمی شود”، بنای سوسیالیسم بر ویرانه های سرمایه داری نیز با سلام و صلوات و تحت عناوین و نظریاتی چون سوسیالیسم دموکراتیک، سوسیالیسم قرن بیست و یکم و…سوسیال دموکراسی و …..از آنجا که مبتنی بر شناخت درستی از آنتاگونیسم ذاتی نهفته در تضاد کار و سرمایه نیستند، امکان پذیر نیست. ساختمان سوسیالیسم بدون دیکتاتوری پرولتاریا شوخی یا فریبی بیش نخواهد بود. دیکتاتوری پرولتاریا یک انتخاب از سوی انقلاب کارگری پیروزمند نیست بلکه دقیقا مقاومت و توطئه بورژوازی سرنگون شده آن را به نیروهای انقلابی کارگران و زحمتکشان تحمیل می کند. نه در گذشته می شد سوسیالیسم را بدون دیکتاتوری پرولتاریا بنا نمود، نه الان می شود و نه در آینده چنین چیزی قابل تصور است. درس مهمی که باید از تجربه سوسیالیسم در اتحاد شوروی گرفت این است که چه باید کرد (و چه نباید کرد) تا این دیکتاتوری بر بورژوازی با بیشترین دموکراسی برای طبقه کارگر و اکثریت عظیم زحمتکشان از طریق ایجاد سازوکارهای اجتماعی مناسب برای جلب مشارکت گسترده آنها در حاکمیت و ساختمان سوسیالیسم و تحکیم آن همراه باشد تا هم از شکل گیری انسداد سیاسی ، نخبه های مقتدر ، الیگارشی و…پیشگیری شود و هم حاکمیت سوسیالیستی بتواند حمایت و پشتوانه عظیم کارگری و توده های زحمتکش را به عنوان بزرگترین ضامن بقای سوسیالیسم همواره با خود داشته باشد. براستی که تجربه دوران استالین برای ساختمان سوسیالیسم در بردارنده درس های بسیار ارزشمندی برای کارگران در سطح جهان است. و این همه نیازمند کار نظری و ایدئولوژیک، سیاسی ، توسعه آگاهی اجتماعی و طبقاتی ، هنری و …بسیار عظیمی است تا در اذهان اکثریت عظیم جامعه این حقیقت نهادینه شود که سرمایه داری سرطان است و برای رهایی از آن ناگزیر از تن دادن به جراحی ، شیمی درمانی و….هستیم.
تصور جهانی همراه با صلح و بدون مصیبت های جنگ که همه مردم در آن از کار و معیشت آبرومندانه و امنیت اجتماعی ، مسکن، امکان تحصیل و پیشرفت، بهداشت و درمان برخوردار بوده و فقر و فاصله طبقاتی و سرانجام استثمار انسان از انسان در آن محو شود، پیشرفت های علمی و فناوری به جای اینکه در خدمت افزایش سود طبقه سرمایه دار و بیکار کردن کارگران قرار گیرد، در خدمت توسعه انسانی و رفاه اجتماعی قرار گیرد ، جهانی بدون بیکار، بدون فحشا، بدون کودکان کار ، بدون کولبر، بدون ستم طبقاتی، بدون انواع تبعیض های قومی، جنسیتی، مذهبی و…، جهانی دوست با محیط زیست ، جهانی که در آن انسان به دلیل انسان بودن شایسته برخورداری از امکانات زیست و توسعه انسانی باشد ، جهانی که در آن فرصت پرداختن به علائق هنری ، ورزشی ، علمی و… برای همگان فراهم باشد و…. جذابیت های چنین جهانی چالش ها و هزینه ها و دشواری های پیمودن این مسیر تاریخی و دوران ساز را به سادگی برای بشریت هم مقرون به صرفه و هم اجتناب ناپذیر می کند. به قول زنده یاد احسان طبری ” در مقابل این منظره قدسی است كه تمام لعنت های این زمان بركت می یابد. در مقابل این رویای طلایی است كه تمام كابوس های گذران كنونی ما تحمل پذیر می شود.” برای رسیدن به این چشم انداز زیبا و جادویی و سحرآمیز از جامعه انسانی باید از سنگلاخ ها گذشت ، در هیج کجا فرش قرمزی برای بنای سوسیالیسم پهن نشده است. تحقق این رویای دست یافتنی نیازمند نگاهی نو و متفاوت به مفاهیمی چون دموکراسی، حقوق بشر ،آزادی و…است که به پرچم فریبنده و دروغینی در دست حاکمیت های بورژوایی در سراسر جهان تبدیل شده است . درکی از این مفاهیم مورد نیاز است که آن ها را به دغدغه ها و منافع اکثریت عظیم توده های کار و زحمت در سراسر جهان پیوند دهد. از آنجا که باصطلاح دموکراسی بورژوایی (دیکتاتوری بورژوازی بر اکثریت عظیم کارگران و زحمتکشان ) برای اکثریت عظیم توده های کار و زحمت در سراسر جهان چیزی جز فقر ، بیکاری و محرومیت ، فاصله طبقاتی ، جنگ و مصیبت ، نابودی محیط زیست و…به بار نیاورده است ، بگذارید عبور از این فلاکت و بنای جامعه ای انسانی با دموکراسی کارگری (دیکتاتوری کارگران و زحمتکشان بر اقلیت بورژوازی ) دنبال شود. دموکراسی کارگری ای که بدون تردید دائماً در حال درس گرفتن از گذشته، تصحیح کاستی ها و خطاهای خود ، بهبود ساز و کارهای اجرایی خود با بهره گیری از تجارب جهانی در این زمینه بوده و ساختارها، مدل ها و رویه های اثربخش خود را متفاوت از اشکال رایج بورژوایی خلق می کند.
15 اسفند 96
ازصفحه فیس بوک مسعود امیدی