وقتی ۲۵ ماه می۲۰۱۷ از جمهوری دموکراتیک خلق کره (ج.د.خ.ک) برگشتم، از مغزهای دیکتاتورمنش پانزده عضو شورای امنیت سازمان ملل که قطعنامه ۲۳۵۶ را برای تشدید تحریمهای ناعادلانه علیه مردم کرهشمالی تصویب کرده بودند، به وحشت افتادم. ملت قهرمان، پیشرفته و قابل تحسینی که سخت میکوشند، تا در صورت تکرار کشتار وحشیانه مردمشان در طول جنگ کره در سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۳، از خود دفاع کنند. حمایت همگی پانزده عضو شورای امنیت برای تحریمهای جدید علیه این مردم شرمآور است. همه پانزده عضو شورای امنیت، شامل ایالات متحده، به طور قطع میدانند جمهوری دمکراتیک خلق کره، تا زمانی که مورد حمله یا زیر فشار تحریکات غیرقابل تحملی قرار نگیرد، به هیچ کشوری حمله نخواهد کرد.
سازمان ملل بار دیگر نشان داد که یک وابسته پنتاگون (وزارت دفاع [بخوان جنگ] ایالات متحده آمریکا) است.با وتوی روسیــچینیی بندِ هفتِ قطعنامه علیه سوریه در سالهای اخیر، به نظر میرسید، هنوز میتوان ذرهای شرف برای سازمان ملل به عنوان یک سازمان مستقل قائل شد. اما، در دوم ژوئن [امسال] شورای امنیت سازمان ملل نشان داد که هر کدام، و همگی اعضای آن فرمانبر ایالات متحده، و خواهان حملهای وحشیانه و جنایتکارانه علیه یک کشور کوچک آسیایی هستند. یک کشورِ نمونه موفق از سیستم سوسیالیستی، که علیرغم تحمیل تحریمهای بیرحمانه توسط تجاوزگران جهانی برای به زانو درآوردنش، هنوز سرسختانه پایداری میکند. تجاوزگران بینالمللی بنا به گفته ژنرال مکآرتور که «اقیانوس اطلس یک دریاچه انگلوساکسن است»، در پی تحمیل اراده خود بر سرتاسر منطقه اوراسیا هستند.
وقتی از اخضر ابراهیمی۲، دولتمرد بزرگ، پرسیده شد که چرا در سالهای اخیر مکرراً پرسنل و شعب سازمان ملل مورد حمله قرار میگیرند، گفت، برای اینکه سازمان ملل نه تنها دیگر یک سازمان بیطرف نیست، بلکه در حال حاضر، خود یک سرِ مناقشات است. چه چیز دیگری غیر از نوکرمآبی بزدلانهی شورای امنیت در تبعیت از خواست و اراده ایالات متحده آمریکا میتوان فهمید، وقتی که همه اعضای آن، از مجازات سبعانه تحریم جمهوری دمکراتیک خلق کره به اتفاق آرا حمایت میکنند. تحریم کشوری که امکانات تحصیلی و سیستم عالی و به روز مراقبتهای بهداشتی را به طور رایگان برای همه شهروندان خود فراهم کرده و باید آن را بهشت کودکان نامید. دستاوردهایی که کمتر کشور سرمایهداری غربی میتواند مدعی آنها باشد.
ژوزف گوبلز، وزیر تبلیغات آدولف هیتلر، گفته بود: «دروغی که هزار بار گفته شود، به عنوان حقیقت پذیرفته میشود.» رسانههای غربی به یکی از بزرگترین موفقیتهای خود در شستشوی مغزی افکار عمومی نائل آمدهاند، و عملاً بر تفکر جمعیت کثیری در غرب، و همچنین، درون سازمان ملل تسلط دارند. ناآگاهان از واقعیات زندگی در کره شمالی، با نخوت و خودبزرگبینی، مشاهدات شخصی من از جمهوری دمکراتیک خلق کره را درسازمان ملل به تمسخر کشیدند. این در حالی است که هیچکدام، تکرار میکنم هیچ کدام از این آدمها هرگز «ج.د.خ.ک» را ندیدهاند، اما همچنان بر اقدامات تجاوزکارانه و خشونتبار خود علیه این کشور اصرار دارند. گرچه من اطمینان دارم، عدهای از آنها بخوبی از درستی مشاهدات من آگاه هستند.
بخش اول: آشنایی اولیه و عمومی با جمهوری دمکراتیک خلق کره
پس از دیداری همه جانبه از جمهوری دمکراتیک خلق کره،اگر غیرممکن نباشد، لااقل سخت است با لغات یا حتی عکس، دستاوردهای واقعاً هیجانانگیز مردم و دولت کره شمالی را در تجدید بنای قهرمانانه کشورشان شرح دهم. کشوری که بعد از حملهی به شدت سبعانه ایالات متحده و کره جنوبی در سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۳، با همکاری شرمآور سازمان ملل، کاملاً ویران شده بود.
کره شمالی همواره در معرض تهدیدهای غیرمنطقی و مهلک نیروهای بسیار قدرتمند نظامی آمریکا و کره جنوبی قرار داشته و این دو کشور تا به امروز مرتباً به «تمرینات» (این تمرینات «بریدن سر رئیس دولت» نامیده شده) نظامیشان در مرزهای «ج.د.خ.ک» ادامه دادهاند. شورای امنیت سازمان ملل هم برای خوشخدمتی نوکرمآبانه به ایالات متحده و در جهت «منافع» آن، تحریمهای بیرحمانهای را با هدف نابودی کره شمالی بر این کشور تحمیل میکند. با این وجود،این کشور، امروز نمونه نابی از یک جامعه دمکراتیک و عادلانه از نظر اقتصادی و اجتماعی است، و بر توسعه سوسیالیستی خود قهرمانانه پای میفشارد.
* * *
پیش از سفرم، از من خواسته شده بود لیستی از فعالیتها و ملاقاتهایی که دلم میخواهد در پیونگ یانگ داشته باشم، ارائه کنم. تقریباً تمام خواستههای من در طول این دیدار، بسیار محترمانه برآورده شد.
وقتی از هواپیما به فرودگاه پیونگ یانگ قدم میگذاشتم، هیچ نمیدانستم چه چیزی غیر از تبلیغات پر هیاهو و پیشبینی خطرات عجیبوغریب، که تقریباً ذهنیت همه را در غرب و نیز در سازمان ملل درباره کره شمالی آلوده است، در انتظارم میباشد. من بنا به تجربههای پیشینم از چنین تبلیغاتی، به طور غریزی میدانستم حقیقت، ناگزیر، با داستانهای وحشتآوری که حتی همکاران بسیار تحصیلکردهام به من گفتهاند، باید کاملاً تفاوت داشته باشد.
هیچکدام از چیزهایی که من شنیده بودم، مرا برای کشف چنین ملت شجاعی آماده نکرده بود. مردمی دوستداشتنی و برخوردار از دانشی بالا، که تلاششان برای ایجاد یک جامعه عادلانه اقتصادی و اجتماعی، علیرغم پیامدهای تلخ ناشی از تحریمهای وحشیانه گشتاپو مانند ایالات متحده و مخلوق عروسکیاش شورای امنیت سازمان ملل، با موفقیت ادامه دارد.
کشف من در هواپیمای «اِیرکُریا» (خط هوایی کره شمالی)، که مرا از پکن به پیونگ یانگ میبرد، در گفتگو با مردی اهل کره شمالی در صندلی کنارم، شروع شد. او آدم عبوس و ترسناکی، که انتظارش را بنا به تبلیغات داشتم، نبود. داستانگویی مهربان، جسور و بذلهگو که کره شمالی را آخرین کشور سوسیالیستی بازمانده در دنیا معرفی میکرد. وقتی با زن جذابی، که روبروی ما نشسته بود، صحبت میکردیم، او با صدای آهستهای به من گفت، این زن جاسوس است! پرسیدم: «او برای کدام طرف جاسوسی میکند، سیا یا کره شمالی؟» بعد اضافه کرد مردی هم که در ردیف پشت سر ما نشسته، جاسوس است! من نگاهی به اطراف انداختم و گفتم او که خواب است. آشنای تازه کرهای من گفت، او فقط خود را به خواب زده است! آخر سر فهمیدم، آشنای کرهای من، با توجه به اینکه من آمریکایی هستم، و میدانست که اطلاعات غرضآلودی میتواند مرا برانگیخته باشد، داشت سر به سر من میگذاشت. در این پرواز کوتاه که رو به پایان بود، ما درباره دنیای آشفته امروز صحبت کردیم. بعد، او از من برای گفتگوی جالبمان سپاسگزاری کرد، و من حس کردم که مردم این کشور، برخلاف تصویرهای مغرضانه در غرب، باید بسیار جالب و شورانگیز باشند.
آقای «جانگ سو اونگ»، مترجم و راهنمایی که در فرودگاه پیونگ یانگ منتظرم بود، در واقع اولین پاسخ به یکی از خواستههایم در لیست بلندی بود که هنگام درخواست ویزا در نیویورک،به آنها داده بودم. کره شمالیها نمیتوانستند راهنمایی بهتر از او برای گشتوگذار من در پایتخت انتخاب کنند. آقای جانگ، یک انسان به نهایت صبور، حساس و با اطلاعاتی چشمگیر، با کنجکاوی و هیجان سیریناپذیر من تناسبی درخور داشت. او تمام دیدار مرا، به کشفی سراسر شادی از مردم سرزمینی با هوشِ فوقالعاده و پایبند به ارزشهای انسانی بدل کرد. این در حالی است که، ماشین تبلیغاتی قدرتهای سرمایهداری با شیطانی جلوه دادن کره شمالی، مرا برای چیزی کاملاً مخالف این آماده کرده بود.
او مرا به مهمانخانه دوستداشتنی «کوبانگسان» برد. در آنجا به محض ورودم، آقای «ری یونگ پیل»، مردی مهربان و خوشرو، معاون مدیر کل بخش آمریکای شمالی وزارت امور خارجه به من خوشامد گفت. او از من به خاطر مقالات پیشینم درباره کشورش تشکر نمود،و برای شام دعوتم کرد. هنگام شام طولانی با غذاهای خوشمزه کرهای، ما درباره واقعیات بشدت پیچیده امروز دنیا، و موقعیت یگانه کره شمالی در آن گفتگو کردیم. من غیردیپلماتیکترین سؤالهای کنترلی و جنجالی را بدون هیچ پرهیز و طفره رفتنی مطرح کردم. من درباره موارد اشاره شده در گزارش نفرتانگیز «کربی» که اخیراً با دقت مطالعه کرده بودم، پرسیدم.
من همان هنگام خواندن گزارش، از شیوه پرس و جوها فهمیده بودم، این از آن گزارشهایی است که، با اهداف تبلیغاتی، بر پایه داستانهای ساختگی فراریان در مقابل دریافت پولهای کلان، تهیه شده است، و هرچه راویان، داستانهای وحشتناکتری سرهم کنند، پول بیشتری هم دریافت میکنند. راوی برجسته گزارش مایکل کربی، سردستهی فراریان، «شین دونگ-هونک» است، که بعداً در نهایت اعتراف کرد دروغ گفته و اظهاراتش جعلی بوده است. در واقع، صحت این ادعاها، بعداً توسط خود جامعه فراریان کره شمالی هم رد شد.
گرچه برخی از سؤالهایم شرمآور بود، اما چون آنها را برای حصول اطمینان از نتیجه تحقیقاتم، ضروری میدانستم، با صراحت با میزبانم در میان گذاشتم.
من درباره مشخصات «شین دونگ-هونک» و دیگر فراریان راوی از آقای «ری» پرسیدم. او گفت، بعضی از فراریان به جرم تجاوز، و برخی دیگر به دلیل قتل در زندان بودند، ولی هیچکدام، آنطور که مایکل کربی به دروغ ادعا کرده، زندانی سیاسی نبودند. نکته مهمی که باید به آن توجه داشت اینکه، مایکل کربی هرگز به کره شمالی سفر نکرده و «کمیسیون تحقیق» او صرفاً براساس شایعاتی بوده که نهایتاً جعلی بودن آنها رو شد. ایوان سیمونویچ، مشاور دبیرکل سازمان ملل در حقوق بشر تأیید کرد، گزارش کربی که توسط کمیسیون تحقیق تهیه شده بود، با استانداردهای ضروری برای اثبات صحت آن و پذیرفتنش به عنوان شاهد در یک دادگاه قانونی، مطابقت ندارد.
من با آقای ری و آقای جانگ چیزی را که خودم در یک مهمانی در نیویورک شاهد بودم، بیپروا مطرح کردم. در آنجا یکی از گزارشگران بسیار مشهور و مورد احترام رسانههای حاکم آمریکایی، با تأیید عمل سازمان ملل، به «لیو»، سفیر چین گفت: «اگر من جای «کیم جونگ-اون» شاهد حمله به لیبی، و مرگ همراه با شکنجه قذافی بعد از تعطیل کردن برنامه اتمیاش بودم، برنامه هستهای خودم را متوقف میکردم!!»
آقای ری به من گفت، اگرچه چین اخیراً، در پیروی از تحریم شرمآور سازمان ملل، دو کشتی حامل ذغالسنگ به چین را برگرداند، اما بسیاری از کشورها و صنعتگران مشتاق تجارت با ما، و سرمایهگذاری برای توسعه منابع غنی کره شمالی هستند. تحریمهای خصمانه سازمان ملل علیه ما با محاصره اقتصادی چندین دههای کوبا توسط ایالات متحده قابل مقایسه است، که اهل تجارت زیرک و دارای شَمِ معامله آمریکا و جاهای دیگر، آن را غیرسازنده و احمقانه ارزیابی کردهاند.
آقای ری تأکید داشت، دولت کره شمالی، و بهخصوص اقتصاد آن بر پایه اصول خودکفایی بنا شده، و همواره از هر اقدامی که امکان ایجاد وابستگی بیش از حد را داشته، اجتناب کرده است. این در واقع، توانایی کره شمالی را در حفظ و پیگیری برنامههای مترقی و انساندوستانه اجتماعی، علیرغم تحریمهای جنایتکارانه و ایذایی سازمان ملل، نشان میدهد. آقای ری با احترام نسبت به رهبری کشور یادآور شد، اخیراً وقتی سیل در شمال کره باعث مرگ و ویرانی خانههای بسیاری از مردم شد، پرزیدنت کیم جونگ-اون فوراً انجام پروژههای کمتر حساس در پایتخت را تعطیل کرد و کارگران را برای ساختن خانه قربانیان سیل، به مناطق سیلزده فرستاد. این اقدامِ فوری او برای کمک به قربانیان، از طرف همه مردم مورد قدردانی قرار گرفت.
زمان شام و آشنایی من با دولت جمهوری دمکراتیک خلق کره، ساعتهای روشنگرانه و مسحورکنندهای بود. در این مدت، آقای ری کمترین دگم یا تعصب ایدئولوژیک، و هیچ نوعی از خشم یا خصومت علیه کشور دیگری، از جمله مردم آمریکا از خود نشان نداد. تمام تمرکز صحبتهای او درباره برنامههای اجتماعی و اقتصادی دولت کره شمالی برای فراهم کردن ضروریات برای زندگی شرافتمندانه مردم و حمایت از آنها بود.
نمونهای شگفتانگیز از توجه و احترام به کودکان
صبح روز ۱۹ ماه می، ما از «بیمارستان کودکان اوکریو» دیدن کردیم. این بیمارستان که نمونهای انکارناپذیر از احترام شگفتانگیز به کودکان است، چنان طراحی شده که رسیدگی به نیازهای کودکان بهراحتی امکانپذیر است، و جایی برای دلهره و نگرانی کودک و والدینش از بودن در بیمارستان نمیگذارد. در این بیمارستان کودکان بیمار، توسط پزشکان و پرستارانی که به طور تخصصی تربیت شدهاند، و با تجهیزات بسیار مدرن درمان و مراقبت میشوند.
مشابه این بیمارستان در سرتاسر کشور وجود دارد و پزشکان در مراکز دیگر از طریق اسکایپ با کارکنان درمانی در بیمارستان مرکزی پیونگ یانگ مشورت میکنند. در موارد بسیار دشوار یا موردی که بیمارستانهای محلی قادر به ارائه خدمات ضروری نیستند و جراحی پیچیدهتر یا درمان فوریتر ضروری است، کودک بیمار در کوتاهترین زمان با هلیکوپتر به بیمارستان مرکزی در پیونگ یانگ منتقل میشود. محل مخصوص نشستن هلیکوپتر درست بیرون ساختمان هر بیمارستان وجود دارد. تمام خدمات درمانی کاملاً رایگان است و همه کودکان در سراسر کره شمالی به امکانات پزشکی دسترسی دارند.
من هرگز در هیچ جای دیگری، بیمارستان کودکانی که از نظر کیفیت و توجه به نیازهای روحی و فیزیکی کودکان و والدینشان قابل مقایسه با بیمارستان کودکان پیونگ یانگ باشد، ندیدهام. بخش فیزیوتراپی برای نوزادانی که فلج، یا با پاهای دفرمه به دنیا میآیند و میتواند باعث ناتوانی برای راه رفتن شود، واقعاً استثنایی است. در آنجا به کودکان تمرینهایی را آموزش میدهند که باعث رشد و تقویت ماهیچههایشان میشود، و بتدریج این کودکانِ ناتوان از راه رفتن، به کسانی تبدیل میشوند که آزادانه راه میروند، میدوند، و به طور عادی بازی میکنند. این تلاشِ پیوسته که برای درمان و توانبخشی کودکان با ناتوانایی جسمی انجام میگیرد، در هر دو مرحله، عمیقاً الهامبخش و متأثرکننده است.
افسانه لباسهای یکنواخت و کهنه زنان
آن روز درست به محض ورودم به بیمارستان، نکته کوچکی توجه مرا جلب کرد که دنیایی از اطلاعات با خود داشت. با کمال تعجب و خلاف انتظارم، زن بسیار جذاب و شیکی را دیدم، که با کفش پاشنهبلند طلایی به پا، همراه کودکش وارد بیمارستان شد. با دیدن این زن شیکپوش، افسانه کلیشهای دنیای غرب درباره مردم کره و پوشیدن لباسهای کهنه و یکنواخت به دلیل فقر و عقبماندگی، در نظرم درهم شکست. بعد از آن، با حیرت متوجه دیگر زنان کرهای با لباسهای شیک و کفشهای پاشنه بلند شدم. در لباس آنها اغلب هماهنگی زیبایی از نظر رنگ، حتی با چتر آفتابیشان دیده میشد.
به آقای جانگ گفتم، این جزئیات هم، برای من مهم است. زیرا به نظر من کفش پاشنهبلند زنان، اغلب، نشاندهنده اعتماد به نفس آنها است. من فکر میکنم این زنان در سراسر پیونگ یانگ، از اعتماد به نفس بالایی برخوردارند. هرچه بیشتر میدیدم، بیشتر یقین میکردم که جمهوری دمکراتیک خلق کره دستاوردهای قابل توجهی در زمینه برابری جنسیتی دارد. یعنی یکی از اهداف توسعه پایدار ۲۰۳۰ سازمان ملل متحد.
مهارت در چشمپزشکی
آن روز صبح، ما از بیمارستان چشمپزشکی ریوگیونگ هم دیدن کردیم. در این بیمارستان پیشرفتهترین و مدرنترین خدمات درمانی برای همه انواع بیماریهای چشمی ارائه میشود. من میتوانم شخصاً درباره سطح مهارت و تخصص آنها شهادت بدهم. زیرا، بعد از معاینه چشمهایم که لنز تماسی دارند و انجام آزمایشات مربوطه، دیدم نتایج آنها با آنچه در نیویورک انجام داده بودم کاملاً یکی است.
این بیمارستانها پر از بیمار، و همه گونه درمان برای همه رایگان است. آقای جانگ گفت، دولت همه هزینه زندگی پزشکان و خانوادههای آنها را پرداخت میکند، تا آنها بتوانند بدون نگرانی، فقط، روی نیاز بیماران تمرکز کرده و نهایت رسیدگی لازم به بیمارانشان را انجام دهند.
آموزش و پرورش رایگان در کره شمالی
عصر آن روز، از دبیرستان شماره یک پیونگیانگ دیدن کردیم و به درخواست من به کلاسهای بیولوژی، شیمی و فیزیک رفتیم. آنها از من خواستند میکروسکوپی را که دانشآموزان با آن اجزای گیاهان را نگاه میکنند، امتحان کنم. من هم نگاه کردم و رگبرگهای بزرگ شده یک برگ را دیدم.
در کلاس شیمی، با دانشاموزان درباره موضوعات شیمی که میخواندند، گفتگو کردم. در همین حال وقتی متوجه معلم زیبای آنها شدم، به مترجمم گفتم، ممکن است بعضی از شاگردان عاشق خانم معلم شوند، و بخواهند با وجود ۲۵ سال اختلاف سن، مثل امانوئل ماکرون رئیس جمهور فرانسه، با او ازدوج کنند! مترجم نکته مرا به معلم منتقل کرد. او فقط خندید. مترجم هم با صمیمت حیرتانگیزی از نکته من، هرچند که احمقانه یا بیادبیانه بود، خوشش آمد. شاگردان کلاس فیزیک توضیح دادند شئیای که روی میز آنها توجه مرا جلب کرده بود، یک گردشنما (gyroscope) است. ما درباره برنامهها و انگیزههای آنها برای آینده فیزیک در جمهوری دمکراتیک خلق کره باهم صحبت کردیم.
در کلاسهای علوم دختر و پسر باهم بودند. من به آنها گفتم یک توریست آمریکایی و خواهان دوستی کشورها در آینده هستم. تمام شاگردان با آرزوی من همراه بودند. این کودکان عادی، بشاش، زیبا و (چنانچه به من گفته شد) گاهاً بازیگوش، آینده کشورشان هستند. بیرون مدرسه زمین بسکتبال و تنیس بود. مدارس در همه کشور رایگان و تحصیل در سراسر «ج.د.خ.ک» اجباری است.
آقای جانگ با اشاره به گروهی از دانشآموزان گفت، آنها شاگردان درسخوان و با پشتکاری هستند که خود را برای آزمون ورود به دانشگاه آماده میکنند. در اینجا، من با یادآوری ارتباط سطح سواد والدین و کیفیت آموزشی کودکان،از شرایط کودکان کارگران کارخانهها و مزارع، که از داشتن اطلاعات بالای کودکان با والدین تحصیلکرده محروم هستند، پرسیدم. آقای جانگ توضیح داد، تمام کارخانهها دارای مدرسه و امکانات تحصیلی هستند و کارگران، هم در حین کار و هم بعد از کار، به امکانات تحصیلی دسترسی دارند تا هرگونه کمبود اطلاعات علمی و آموزشی خود را جبران کنند. این به آنها برای ارتقای آگاهی فرزندانشان، مانند والدین تحصیلکرده و روشنفکر یاری میرساند. کارگران مزارع هم امکانات لازم برای تکمیل تحصیلاتشان را در دسترس دارند…
ادامه در مجلۀ دانش و مردم