آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

اکتبر و پژواک شور انقلابی در شعر سخن سریان ایران

فرخی یزدی (۱۲۶۸ – ۱۳۱۸) شاعر و روزنامه‌نگار مبارز

فرخی یزدی (۱۲۶۸ – ۱۳۱۸) شاعر و روزنامه‌نگاری بود که در نشریات خود، از جمله در روزنامه طوفان، آشکارا به تبلیغ عقاید سوسیالیستی پرداخت. او با حزب کمونیست ایران، که به الهام از حزب بلشویک روسیه تشکیل شده بود، رابطه داشت. او از جنگ صنفی (همان مبارزه طبقاتی) سخن می‌گفت و برپایی حکومت شورایی، بر پایه اتحاد کارگران و دهقانان، را یگانه راه نجات و رستگاری ایران می‌دانست.

فرخی به نمایندگی از سوی کمونیست‌های ایران در جشن‌های دهمین سالگرد انقلاب اکتبر شرکت کرد و از آن خاطره چنین یاد کرد:

در جشن کارگر چو زدم فال انقلاب / دیدم به فال نیک بود حال انقلاب

زحمتکشان به خطّۀ مسکو شدند جمع / از بهر شرکت دهمین سال انقلاب

من هم به نام ملّت ایران سپاسگوی / بر قائدین نامی و عمّال انقلاب

با پای جان به تربت پاک لنین بیا / تا بنگری به مقبره، تمثال انقلاب

به ابوالقاسم لاهوتی (۱۲۶۴ – ۱۳۳۶) نخستین شاعر پرولتری ایران لقب داده‌اند. او که از جوانی به مکتب سوسیالیسم گرایش یافته و از پیروزی انقلاب اکتبر در روسیه به وجد آمده بود، زمانی که در آذربایجان افسر ژاندارم بود، به قیامی مسلحانه دست زد (۱۳۳۰ خورشیدی برابر ۱۹۲۱ میلادی) که به دست حکومت مرکزی به سادگی سرکوب شد.

لاهوتی پس از درهم شکستن اقدام کودتایی‌اش به اتحاد شوروی گریخت، چندی در مبارزات “ارتش سرخ” شرکت کرد و سپس خود را وقف شعر و ادبیات کرد. او در آن دیار از سرآمدان شعر و ادب شد و به مثابه “شاعر ملی تاجیکستان” نام‌بردار شد.

لاهوتی چکامه‌ها و سرودهای پرشور زیادی در ستایش انقلاب اکتبر و رهبران آن سروده است. او متن “انترناسیونال” مهمترین سرود پرولتاریای بین‌المللی، را به فارسی برگرداند. قطعه زیر، که به سبکی تازه سروده شده، از معروف‌ترین شعرهای لاهوتی در ستایش اکتبر است:

ما فقیران که چنین عالم و دانا شده­ایم / هم توانا شده­ایم

همــه کوران قدیمیم که بینا شده­ایم / همه دانا شده­ایم

ما همان کمبغلانیم که در دور امیر / بنده بودیم و اسیر

بین چه آزاد و خوش از دولت شورا شده­ایم / همه دانا شده­ایم

بس که در بند بماندیم و به زنجیر شدیم / خسته و پیر شدیم

فتح اکتبر به پیش آمد و برنا شده­ایم / همه دانا شده­ایم

توده­ی رنجبرانیم که با راه لنین / در همه روی زمین

متحد بهر عوض کردن دنیا شده­ایم / همه دانا شده­ایم

با تحکیم قدرت رضاشاه پهلوی که گرایش ضدکمونیستی یکی از بنیادهای اصلی حکمرانی او بود، هواداری از اکتبر و نظام برآمده از آن جرمی سنگین محسوب می‌شد. از آن پس کمتر سخنوری جرأت یافت در ستایش انقلاب سخنی بر زبان آورد.

با وجود این بودند شاعرانی مانند نیمایوشیج، که دستکم در پرده و با زبانی مجازی شور و شوق انقلابی خود را بیان می‌کردند. پایه‌گذار شعر نو در منظومه‌هایی مانند “ناقوس”، “مرغ آمین” و “سوی شهر خاموش” تصاویری جاندار و رنگین از یک انقلاب پرشکوه ارائه داده است.

ع. امینی

عارف قزوینی، ترانه‌سرای ملی

عارف قزوینی (۱۲۵۹ – ۱۳۱۲) ترانه‌سرای نامی، که به ویژه از شکست و قتل کلنل محمدتقی خان پسیان، فرمانده انقلابی خطه خراسان، سخت اندوهگین بود، انقلابیون را به انتقام‌گیری از حاکمان برمی‌انگیخت.

عارف که از قلدری حاکمان مستبد و جور و ستم اشراف در میهن خود به رنج آمده بود، با شور و شعف رویدادهای انقلاب اکتبر را دنبال می‌کرد و در ستایش از لنین مبالغه‌ای تمام به خرج داد:

ای لنین ‌ای فرشته رحمت
قدمی رنجه کن تو بی‌زحمت
تخم چشم من آشیانه توست
پس کَرَم کن که خانه خانۀ ‌توست
یا خرابش بکن و یا آباد
رحمت حق به امتحان تو باد
بلشویک است خضر راه نجات
بر محمد و آل او صلوات!

ملک‌الشعرای بهار در قصیده معروف “دماوندیه”، نومیدی خود را از بهبود روزگار میهن خود آشکار می‌سازد و آرزو می‌کند که “دماوند خاموش” با آتشفشانی عظیم بر تهران بتازد و به نیروی قهر و غضب انقلابی، برابری و عدالت را به جای ظلم و تبعیض بنشاند.

این شاعر هنگامی که به “جرم” آزادی‌خواهی و میهن‌دوستی به زندان استبداد افتاده بود، در شوق نور و امیدی که با انقلاب روسیه تابیدن گرفته بود، در قصیده‌ای سرود:

بلشویک است و یار لنین / خصم سرمایه و قلدری

بایدش بی‌محابا بکشت / از ره امنیت‌پروری

جمله ماندند باز از عمل / تاجر و کاسب و مشتری…

دو شاعر سوسیالیست

بیشتر سخن‌سرایان ایران، از روی عشق به آزادی و عدالت با انقلاب اکتبر همدلی داشتند، اما از بنیادهای ایدئولوژیک آن آگاه نبودند. اما در میان آنها دو شاعر بودند که با آگاهی سیاسی و جهان‌بینی طبقاتی پیرو راه و روش انقلاب اکتبر بودند: فرخی و لاهوتی.

عارف قزوینی، ترانه‌سرای ملی

عارف قزوینی (۱۲۵۹ – ۱۳۱۲) ترانه‌سرای نامی، که به ویژه از شکست و قتل کلنل محمدتقی خان پسیان، فرمانده انقلابی خطه خراسان، سخت اندوهگین بود، انقلابیون را به انتقام‌گیری از حاکمان برمی‌انگیخت.

عارف که از قلدری حاکمان مستبد و جور و ستم اشراف در میهن خود به رنج آمده بود، با شور و شعف رویدادهای انقلاب اکتبر را دنبال می‌کرد و در ستایش از لنین مبالغه‌ای تمام به خرج داد:

ای لنین ‌ای فرشته رحمت
قدمی رنجه کن تو بی‌زحمت
تخم چشم من آشیانه توست
پس کَرَم کن که خانه خانۀ ‌توست
یا خرابش بکن و یا آباد
رحمت حق به امتحان تو باد
بلشویک است خضر راه نجات
بر محمد و آل او صلوات!

ملک‌الشعرای بهار در قصیده معروف “دماوندیه”، نومیدی خود را از بهبود روزگار میهن خود آشکار می‌سازد و آرزو می‌کند که “دماوند خاموش” با آتشفشانی عظیم بر تهران بتازد و به نیروی قهر و غضب انقلابی، برابری و عدالت را به جای ظلم و تبعیض بنشاند.

این شاعر هنگامی که به “جرم” آزادی‌خواهی و میهن‌دوستی به زندان استبداد افتاده بود، در شوق نور و امیدی که با انقلاب روسیه تابیدن گرفته بود، در قصیده‌ای سرود:

بلشویک است و یار لنین / خصم سرمایه و قلدری

بایدش بی‌محابا بکشت / از ره امنیت‌پروری

جمله ماندند باز از عمل / تاجر و کاسب و مشتری…

دو شاعر سوسیالیست

بیشتر سخن‌سرایان ایران، از روی عشق به آزادی و عدالت با انقلاب اکتبر همدلی داشتند، اما از بنیادهای ایدئولوژیک آن آگاه نبودند. اما در میان آنها دو شاعر بودند که با آگاهی سیاسی و جهان‌بینی طبقاتی پیرو راه و روش انقلاب اکتبر بودند: فرخی و لاهوتی.

همبستگی انقلابی میان ایران و روسیه

در آستانه انقلاب اکتبر ایران به علت مداخله نیروهای بیگانه و کشمکش‌های داخلی در آشفتگی و هرج ومرج فرو رفته بود. نیروهای مشروطه‌خواه به رغم فداکاری‌های زیاد و دادن قربانیان بیشمار در مبارزه با نظام پوسیده قاجار به اهداف اصلی خود، یعنی آزادی و برابری و برقراری حکومت قانون دست نیافته بودند. از همه مهمتر روشنفکران متجدد و میهن‌دوست در معرض سرکوب شدید زمامداران مستبدی بودند که حمایت نیرومند دربار تزاری را پشت سر خود داشتند.

جنبش مشروطه‌خواهی در ایران که مقارن انقلاب اول روسیه (۱۹۰۵) روی داد، در این کشور بازتاب گسترده داشت، روشنفکران انقلابی روس از پیکار مردم ایران در راه نظامی عادلانه و قانونمند حمایت کردند.

با وجود وضعیت پریشان ایرانیان و نبودن رسانه‌های نیرومند، رویدادهای انقلاب اکتبر نیز در ایران کمابیش انعکاس داشت؛ روشنفکران، نویسندگان و روزنامه‌نگاران ایرانی در همدلی با انقلاب اکتبر و ستایش از رهبر آن لنین مطالب زیادی منتشر کردند.

مژده آزادی با قهر انقلابی

سخن‌سرایان ایران که در صفوف پیشین نهضت مشروطه قرار داشتند، از نظام تزاری آسیب فراوان دیده بودند و اکنون به ضربه‌هایی که انقلاب اکتبر بر آن نظام استبدادی فرود می‌آورد، با شور و شعف می‌نگریستند، پیروزی بلشویک‌ها را آرزو می‌کردند و همان عزم و اراده نیرومند را برای میهن خود می‌خواستند.

در آن دوران، بیشتر مشروطه‌خواهان، سرخورده از سرکوب‌های خونین استبداد، تنها به قاطعیت و قهر انقلابی باور داشتند و به این دیدگاه رسیده بودند که نیروهای ارتجاع را تنها با ضربه‌ای سخت و بنیادی می‌توان شکست داد.

شیفتگی به خشونت و “قهر انقلابی” در میان بیشتر سخن‌سرایان ایران رواج داشت. کم نبودند گویندگانی مانند سید اشرف گیلانی (نسیم شمال)، علی اکبر دهخدا (دخوی قزوینی)، ایرج میرزا، محمدتقی بهار (ملک الشعرا)، عارف و عشقی و فرخی و لاهوتی که تنها راه نجات میهن خود را در انقلابی فراگیر و قهرآمیز به سان انقلاب اکتبر می‌دیدند.

میرزاده عشقی (۱۲۷۲ – ۱۳۰۳ خورشیدی) شاعری نوگرا که در جوانی به دست عوامل ارتجاع به قتل رسید، آشکارا از “عید خون” سخن می‌گفت و به ملت خود توصیه می‌کرد که پنج روز از هر سال را به ریختن خون ستمگران و بیدادگران اختصاص دهد:

عید خون گیر پنج روز از سال / سیصد و شصت روز راحت باش!

انقلاب اکتبر نخستین تلاش آگاهانه برای برقراری حکومت زحمتکشان در جهان بود. در ایران نیروهای پیشرو و متجدد، که در آرزوی نظمی بر پایه آزادی و برابری بودند، از اکتبر حمایت کردند. شاعران میهن‌دوست در ستایش اکتبر شعر سرودند.

انقلاب اکتبر یک تحول سیاسی عادی، همچون رفتن یک زمامدار و آمدن زمامداری دیگر نبود، اقدامی جمعی و آگاهانه بود که قصد داشت، برای نخستین بار در تاریخ بشر، نه فرماندهان و سردمداران و اشراف، بلکه مردم بی‌نام و نشان، یا همان توده کار و زحمت که هیچگاه در گردونه قدرت نقشی نداشتند، را بر رأس امور بنشاند.

آشکار است که این رویداد دوران‌ساز در سراسر جهان ستایش و پشتیبانی جان‌های عدالت‌خواه و آزاداندیش، که همواره از ظلم و تبعیض و نابرابری در رنج بودند را برانگیخت. به ویژه مردم خاورزمین که از دیرباز هم از ستمگران خودی و هم از استعمارگران بیگانه آزار می‌دیدند، با شوق و شادی از پیام دل‌انگیز اکتبر استقبال کردند.

در ایران که زیر ضربات جنگ جهانی اول از پا در آمده و با مداخله قدرت‌های بزرگ در پریشانی و آشوب فرو رفته بود، فقر و تیره‌روزی و گرسنگی بیداد می‌کرد. دل‌های آگاه و بیدار در اشتیاق عدالت و حکومت قانون می‌سوختند و طبعا تحولات همسایه بزرگ شمالی را با شوق و امیدواری دنبال می‌کردند، به ویژه آن که اکنون از آن کشور، برخلاف همیشه، ندای برادری و نوع‌دوستی برخاسته بود.

ندای دوستی و همبستگی

روسیه انقلابی در اولین تماس با همسایه ستمزده خود، پیامی متفاوت فرستاد و نشان داد که قصد دارد به سیاست آشنای تزارهای روس، که در ایران هدفی جز سودجویی و سلاحی جز زورگویی نداشتند، پایان دهد.

نظام سوسیالیستی برآمده از انقلاب اکتبر در همان نخستین روزهای پیروزی یعنی در ۵ دسامبر میلادی، برابر ۱۴ آذر ۱۲۹۶ خورشیدی، اعلامیه مهم “خطاب به مسلمانان خاورزمین” را منتشر کرد و در آن متعهد شد که تمام قراردادهای استعماری را با کشورهای ضعیف آسیایی، از جمله ایران، لغو می‌کند.

دولتی که بر پایه قدرت سوویت‌ها یا “شوراهای سربازان و کارگران و دهقانان” به رهبری بلشویک‌ها قوام گرفته بود، در احترام به حق حاکمیت ملت‌های دیگر، تمامی امتیازات مغایر با حاکمیت و استقلال ایران را که در دوره تزاری به ایران تحمیل شده بود را لغو کرد و به ایرانیان وعده داد که به آنها در بیرون راندن نیروهای انگلیس و عثمانی از کشور کمک کند.

اعلامیه‌ای که به امضای لنین صادر شد، به تأکید عهدنامه اوت ۱۹۰۷ که استقلال ایران را نفی کرده و این کشور را رسما به دو منطقه نفوذ زیر سلطه انگلستان و روسیه تقسیم نموده بود، را باطل اعلام و تأکید کرد هیچ قراردادی را که با استقلال، حاکمیت ملی، تمامیت ارضی و آزادی ایرانیان مغایر باشد، به رسمیت نمی‌شناسد.

در همین راستا دولت شوراها از ‌تمام بدهی‌های ایران، که طبق قراردادهای زورگویانه به این کشور تحمیل شده بود چشم پوشید و به بیرون بردن نیروهای مسلح خود از خاک ایران اقدام کرد.

در ادامه پشتیبانی از حاکمیت ملی ایران، لئو تروتسکی، کمیسر اتحاد شوروی در روابط خارجی، طی مذاکرات صلحی که با آلمان در برست‌لیتوفسک انجام داد، بار دیگر بر احترام به استقلال ایران انگشت گذاشت و تأکید کرد که همه دولت‌های خارجی باید به سیاست نفوذ و مداخله در ایران پایان دهند.

لغو قرارداد استعماری تقسیم ایران توسط دولت شوروی در سال ۱۹۱۸ راه را برای مبارزه ایرانیان با قرارداد استعماری ۱۹۱۹ که انگلیس، به دست دولتمردان دست‌آموزی مانند وثوق‌الدوله بر ایران تحمیل کرده و شوروی آن را به طور رسمی محکوم کرده بود، تسهیل کرد.

این اقدامات در عرصه دیپلماسی، برای روشنفکران ایران که از دیرباز حکومت تزاران خودکامه و سلطه‌جوی روسیه را به حق دشمن میهن خود می‌دیدند، بسیار الهام‌بخش و خشنودکننده بود.

ملک الشعرای بهار (۱۲۶۵ – ۱۳۳۰ خورشیدی)

Facebook
Telegram
Twitter
Email

از کتاب: انقلاب ایران سالهای 1978-1979 .آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی دارای نشان پرچم سرخ کار انستیتوی شرق شناسی/ ترجمه- رحیم کاکایی

گرفته شده از فیسبوک رحیم کاکایی بخشی از فصل چهارده/سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مناسبات اقتصادی خارجی جمهوری اسلامی ایران

ادامه مطلب