فریدون گاهی با نام خود و گاهی هم با نام مستعار مطب می نوشت و در روزنامه « آژیر » به افشای فاشیسم پرداخت، سپس در مسیر روزنامه های مترقی و طرفداران زحمتکشان و تهیدستان قرار گرفت. در روزنامه های رهبر، ظفر ارگان رسمی شورای مرکزی اتحادیه کارگران و زحمتکشان به افشاگری واقعیت های اجتماعی و سیاسی جامعه پرداخت که خوشآیند ارتجاع حاکم نبود در نتیجه کینه ارتجاع نسبت به این جوان آذربایجانی هر روز افزایش یافت.با انتشار مقالاتی تند در روزنامه « آذربایجان » و « خاور نو » خشم ارتجاع به وی فزونی گرفت و با تشکیل فرقه دمکرات آذربایجان و حکومت ملی به اوج خود رسید.
فریدون ابراهیمی با تشکیل حکومت ملی به رهبری زنده یاد « پیشه وری » به دادستانی کل آذربایجان انتخاب شد و در مدت کوتاهی با پشتیبانی مردمی، امنیت جانی و مالی مردم را در آذربایجان تامین و برقرار کرد.فریدون به مردم عشق می ورزید، هنگامی که رادیو تبریز فعالیت خود را آغاز کرد، فریدون با شادی و هیجان غیر قابل وصفی فریاد زد: که اکنون فرزندان آذربایجان در هر کجای جهان که باشند صدای خویش، صدای زبان مادری خویش را می شنوند و موجودیت خویش را احساس می کنند، بگذار نوای شادی و قدرت آذربایجان روی جهان به موج درآید، بگذار صدای آزاد خلقی را که رهایی یافته دنیا بشنود.
فریدون ابراهیمی در همه عمر کوتاه خود دست از پژوهش، بررسی و کشف حقایق تاریخی بر نداشت و مطالب مهمی به ادبیات سیاسی، تاریخی و اجتماعی افزود. در کتاب « از تاریخ قدیم آذربایجان » نگاه عمیقی به تاریخ کهن آذربایجان دارد و هنوز هم قابل استفاده و استناد پژوهشگران تاریخ است در کتاب دیگرش « آذربایجان سخن می گوید و یا آذربایجان صحبت می کند » که شامل 22 مقاله تاریخی، اجتماعی و سیاسی است به واقعیت ها و رخداد های مهم تاریخی و اجتماعی می پردازد، در برخی از مقالات نسبت به عملکرد تهران بدبین، مایوس و دلگیر است و می نویسد: ما از تهران انتظاری نداریم، اهانت ها به جامعه، ملت و افکار عمومی آذربایجان تازگی ندارد. این سیاست تغییر ناپذیر و دائمی نسبت به آذربایجان در همه دوران به رنگ های گوناگون جلوه گری نموده است، گاهی با کشتن و گاهی دیگر با تحقیر آداب و رسوم و خفه کردن زبان مردم و… با این اندیشه و تفکر بود که در ترکیب هیئت مذاکره با دولت قوام شرکت داشت ولی به دستآورد آن خوشبین نبود و مذاکرات بعد از 15 روز در تهران به بن بست رسید و بدون نتیجه پایان یافت..
این پیش بینی و گفتار فریدون مدتی بعد تحقق یافت و ارتش متجاوز شاهنشاهی با کاربرد فریب و نیرنگ برای کشتار وارد آذربایجان شد و جنایت بی شماری آفرید که در نوشته های گوناگون داخلی و خارجی انعکاس یافت، فریدون به مقاومت باور داشت و ساعت های طولانی به دفاع از آرمان های انسانی و آزادی خواهانه خود ادامه داد و در نهایت دستگیر شد. بار دیگر دادگر آذربایجان در بیدادگاه رژیم ارتجاع قرار گرفت. دادگاه بدوی فریدون را به حبس ابد محکوم کرد ولی کینه ورزان در دادگاه تجدید نظر حکم را تغییر داده و به اعدام محکومش کردند.( در سحرگاه اول خرداد ماه 1326 حکم به اجرا درآمد ) تلاش ارتجاع بر آن بود که فریدون طلب عفو و بخشش از شاه بکند که هرگز حاضر به آن نشد و با صدای رسا که آثاری از ترس در آن نبود فریاد زد: هرگز از دولت و شاه طلب عفو نخواهم کرد و به عفو این آقایان و شاه لعنت می فرستم.
فریدون در پاسخ خبرنگاری که از وی پرسید: خلقی که شما از آنها حمایت می کنید کجا هستند؟ گفت: هیئت حاکمه مرتجع در تهران خواستار مرگ من هستند، امروز دست و پای خلق ما ( کارگران و دهقانان زحمتکش )،زبان و قلم روشنفکران ما بسته است. ولی این همیشگی نخواهد بود، من مبارزه مقدسی در پیش گرفته ام و به آن افتخار می کنم… روزی فرا خواهد رسید که تمامی کسانی که خلق های ایران را از حقوق خود محروم نموده اند، فرهنگ و افتخارات ملی آنها را لگدمال کرده اند، مجبور به جوابگویی جنایات و خیانت های خود در مقابل خلق خواهند بود…
فریدون ابراهیمی در شب اعدام با خونسردی کت و شلوار مشگی رنگ خود را که در کنفرانس صلح پاریس به تن کرده و با برخی از نمایندگان مستعمره های فرانسه ( مراکش ) گفتگوی دوجانبه کرده بود به تن کرد با صورت اصلاح کرده و پیراهن سفید، کراوات سرخ رنگ خود را بر گردن آویخت و هنگام وداع گفت : ما تمام زندگی خود را با پاکی و شرافت گذرانده ایم، چرا باید زیر چوبه دار با حالتی پریشان ظاهر شویم ؟ و اینگونه زندگی یکی دیگر از اندیشه ورزان و پیشگامان آزادی و عدالت در آذربایجان به پایان رسید.
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق ثبت است در جریده عالم دوام ما
( به مناسبت صدمین سال تولد فریدون ابراهیمی )
دکتر محمد حسین یحیایی
فریدون ابراهیمی یکی از چهره های برجسته و پیشگام در تاریخ سیاسی و مبارزات مردمی آذربایجان برای دستیابی به آزادی است که با گذشت زمان عملکرد و باور به آزادی و حق تعیین سرنوشت ایشان همراه با دادگری و عدالت محوری
نمایان تر می شود و از سوی پژوهشگران مورد ارزیابی مجدد قرار می گیرد. سال های طولانی حاکمیت استبداد و ارتجاع مانع از آن شده بود تا حقیقت و واقعیت جنبش آزادی خواهانه مردم آذربایجان در 21 آذر و حکومت ملی « فرقه دمکرات آذربایجان » و شخصیت های شرکت کننده در آن که پیآمد خیزش مردمی در منطقه بود روشن شود. بدون شک یکی از شخصیت های مهم و برجسته جنبش آذربایجان، فریدون ابراهیمی جوانی پر شور، باورمند به آزادی با قلمی توانا و گزنده بود که آرامش استبداد را بر هم می زد و خشم ارتجاع داخلی و حامیان خارجی آنان را بر می انگیخت.
فریدون ابراهیمی در خانواده ای چشم بر جهان گشود ( 29 آبانماه 1297 آستارا ) که مبارزه با استبداد و ارتجاع جریان داشت، پدر « غنی ابراهیمی » روشنفکری آزادی خواه از بنیانگذاران حزب کمونیست ایران شاخه آستارا بود که در شکلگیری فکری فریدون بسیار موثر بود. فریدون دوران کودکی را در این محیط گذراند و گاهی برای دیدار با پدر که در مناطق گوناگون کشور در تبعید بود همراه با مادر و یا برخی از اعضای خانواده مسافرت می کرد. سال ها بعد فریدون یادمانده های خود را از این مسافرت ها و دشواری زندگی مردم در شهر های گوناگون در نوشته های خود بازتاب داد، از سختی کار در شیلات بندر انزلی تا مشکلات دهقانان در رشت، همدان، خرم آباد، قزوین، بروجرد، ملایر و نهاوند سخن گفت که نشانگر آزادی خواهی رهبران فرقه دمکرات آذربایجان در گستره ایران بود. افرادی تلاش می ورزند که جنبش 21 آذر را که خواست فراگیر در گستره ایران و منطقه را داشت در جغرافیای آذربایجان محدود سازند.فریدون در این راستا می نویسد : مرا بیشتر از همه، وضعیت نابسامان کودکان همسایه که از نزدیک با آن ها آشنا هستم ناراحت می کند و رنجم می دهد، وضعیت تکدر آور کودکان معصومی که تمام روز گرسنه و لخت، به خاطر تامین لقمه نانی کار می کنند، جان می کنند، دلم را به درد می آورد و وجدانم را بیش از پیش به عصیان وا می دارد. بنابرین مشاهدات دوران کودکی و نوجوانی فریدون همراه با گفتار و رفتار پدر زمینه ساز اندیشه هایی شد که هرگز فریدون را رها نکرد.
فریدون ابراهیمی بعد از پایان دوران دبیرستان در تبریز تب آلود و غرق در سیاست به تهران رفت و وارد دانشکده حقوق شد تا بتواند از حق و حقوق مردم ستمدیده از استبداد و ارتجاع دفاع کند.در دوران دانشکده به روزنامه نگاری پرداخت و در روزنامه های مختلف نوشت تا مسیر حرکت و جهت خود را در مبارزه با فاشیسم پیدا کند.در این سال ها روزنامه های وابسته به ارتجاع تلاش کردند تا این جوان آذربایجانی را با کار برد شیوه های گوناگون و وعده و وعید بسیار به خود جلب کنند و از این اندیشه پویا و قلم شیوای وی برای استحکام پایه های ارتجاع بهره مند شوند ولی با جواب رد فریدون برخورد کرده مایوس شدند.فریدون از مسیری که انتخاب کرده بود هرگز منحرف نشد و تا آخر عمر کوتاه خود به آن وفادار ماند.