احمد بایبوردی
در انتخاب بسیاری از استانداران آذربایجان شرقی ملاکهای شایستگی جای خود را به روابط خاص سیاسی و جناحی و پیوندهای نامرتبط به توانمندیهای مدیریتی و صلاحیتهای فنی میسپرد که در کنار فقدان برنامههای منبعث از استراتژیهای رشد و توسعه، چیزی جز محرومیت و فقر را برای این پراستعدادترین استان غنی کشور به ارمغان نیاورد.
آذربایجان شرقی که از استانهای استراتژیک در تولید محصولات راهبردی و دارای منابع غنی انسانی و سرزمینی است و در ایجاد درآمد سرانه ملی نقش اساسی را ایفاء میکند، بدلیل ضعف در نظام مدیریتی خود همواره با چالشهای سیاسی و اجتماعی و بویژه اقتصادی مواجهه بوده و همچنان نیز در این زمینه در حال تحمل خسارات و زیانها است. از ابتدای انقلاب اسلامی ایران تاکنون، آذربایجان شرقی استانداران زیادی را به خود دیده که برخی از آنان غیر بومی بوده و مدتها وقت خود را صرف شناخت استان و پی بردن به ظرفیتهای آن نموده و در آستانه اقدام و عمل، جای خود را به دیگری میسپردهاند. متوسط و معدل عمر مدیریتی هر استاندار در آذربایجان شرقی یکسال و هفت ماه بوده و چه بسا استانداری تنها چهار ماه این عنوان را در آذربایجان شرقی با خود داشت.
طبیعی است که با فرض فرصت یکسال و هفت ماه برای هر عالیترین مقام آذربایجان شرقی، نمیتوان از او توقع برنامهریزی بنیادی متناسب با توانمندیهای منحصربفرد این استان را داشت، ضمن آنکه باید اعتراف کرد که اکثر قریب به اتفاق استانداران آذربایجان شرقی فاقد یک راهبرد در برنامهریزی کلان بوده و در خوشبینانهترین شرائط، اقدام به تشکیل گروه اندیشهورز (اتاق فکر) کرده و پس از هر استاندار، این گروه جای خود را به چهرههای دیگر، که کمتر ملاکهای شایستگی در انتخاب آنها مبنا قرار میگرفت، میسپردند و مردم آذربایجان شرقی چیزی نه از نتائج و ثمرات عملی این گروههای اندیشهورز بهره بردند و نه از استاندار خود. بلیّه بزرگ در نظام مدیریت آذربایجان شرقی روزمرگیها و امروز را به فردا سپردنها بوده و هست.
شاید یک دلیل آن، بیثباتی و عمر کوتاه مدیریت کلان در این استان باشد، اما نکته اساسی فقدان یک منظومه فکری برای نقدسازی ظرفیتها و فرصتهای شکوفایی آذربایجان شرقی در برنامههای مدون با گامهای زمانبندی مشخص است تا هر استانداری که بیاید خود را مکلف به اجرای آن برنامهها در چهارچوب راهبرد توسعه کلان آذربایجان شرقی بداند و این نقیصه که در سطح کلان کشور نیز مشاهده میشود، آذربایجان شرقی را در دستیابی به توسعه پایدار بویژه در عرصه زیرساختهای سختافزاری و نرمافزاری محروم ساخته است.
در انتخاب بسیاری از استانداران آذربایجان شرقی ملاکهای شایستگی جای خود را به روابط خاص سیاسی و جناحی و پیوندهای نامرتبط به توانمندیهای مدیریتی و صلاحیتهای فنی میسپرد که در کنار فقدان برنامههای منبعث از استراتژیهای رشد و توسعه، چیزی جز محرومیت و فقر را برای این پراستعدادترین استان غنی کشور به ارمغان نیاورد.
مدیران ارشد ملی آذربایجان شرقی هیچگاه راضی به پذیرش مسئولیت استانداری استان خود نمیشوند و اعتقاد دارند که استاندار غیربومی علیرغم همه ضعفهای شناختی نسبت به ظرفیتهای اقلیمی و نیروی انسانی این استان، بیشتر امکان کار در آذربایجان شرقی را پیدا میکند اگر قادر باشد در این استان بغایت سیاسی تعادل و توازن سیاسی را حفظ کند.
معضل دیگری که تصمیمسازان دولت در انتخاب استاندار بومی آذربایجان شرقی را وا میدارد تا از گزینه غیربومی بهره ببرند، عدم وحدت و انسجام شخصیتها و متنفذین استان و نمایندگان آذربایجان شرقی در مجلس شورای اسلامی بر سر فرد واحد و گرفتار آمدن آنان در تعصبات شهرستانی و سیاسی است.
با حفظ احترام برای همه استانداران آذربایجان شرقی، که تاکنون در این استان مسئولیت داشتهاند، باید اعتراف داشت که استانی در تراز آذربایجان شرقی تاکنون نتوانسته است نوع نگاه سنتی و ناپویای دولتها به سرمایهگذاری ملی در بخشهای زیرساختی صنایع وابسته و پیوسته به کشاورزی، گردشگری دینی و طبیعتگردی، شیلات و دریا و…، را بر محور طراوت بخشی به نیروی انسانی جوان آن در راستای ایجاد صنعت اشتغال تغییر دهد و آذربایجان شرقی را از گرفتار شدن به فقر تحمیلی کنونی رهایی بخشد.
در نتیجه کوتاهیهای ملی دولتها و استانداران آذربایجان شرقی، وضعیت ناگواری بر این استان تحمیل شد که در اوج بیبرنامگی، پایههای اقتدار این استان که برخوردار از اراضی مستعد و آب و خاک مناسب است، دستخوش تهدید جدی تبدیل و تغییر شد. غفلت از استعدادهای رنگارنگ و پرتنوّع و زرخیزی آذربایجان شرقی، صفت مشترک بسیاری از استانداران این استان بوده و هست و این نکته را هم نباید فراموش کرد که بهخصوص فشارها در انتصابات و برگزیدهشدن افراد ناشایست روی استانداران غیربومی تاثیرگذارتر بوده و این انتصابهای ناصواب منشاء بروز بسیاری از ناکارآمدیها بوده و هست.
آنچه که برای مردم آذربایجان شرقی و جوانان این خطه فوقالعاده حائز اهمیت است، انتخاب فردی شایسته و فراجناحی و کاربلد و شایستهمحور است. کسی که بتواند تنها به توانمندیها و ظرفیتهای منابع انسانی و سرزمینی آذربایجان شرقی تکیه کند و با تمرکز بر کارآمدی افراد، اهل باج و خراج دادن به جریانهای سیاسی نباشد و اجازه ندهد جناحها مسئولیتها را بمثابه گوشت قربانی و غنیمت بین خود تقسیم کنند و به روال زیانبار کنونی استان برگههای جدید ناکامی و سیاهی را بیافزایند.
در این ارتباط شایسته است همه جریانهای سیاسی با تمسک به تجربههای تلخ پیشین یکبار هم که شده دست از عصبیتهای جناحی برداشته و بر محور منافع و مصالح استان و مردم آذربایجان شرقی عزم خود را جزم کرده و انتخاب استانداری لایق و در تراز آذربایجان شرقی را وجهه همت خویش قرار دهند و این تجربه شیرین را پایه تعاملات بعدی برای اعتلاء آذربایجان شرقی و ارتقاء جایگاه مردم غیور این استان بگذارند. طبیعی است که نمایندگان مردم آذربایجان شرقی در مجلس شورای اسلامی در این وحدت و وفاق نقش خطیری را عهده دارند. بدون تردید فرد شایسته برای این جایگاه نمیتواند عنصری جناحی با پیشینه رفتارهای تند سیاسی و تابلودار احزاب و گروههای سیاسی باشد، بلکه باید شخصیتی وجیه با دغدغه خدمت به مردم و دارای برنامههای مشخص برای بخشهای مختلف و ظرفیتهای گوناگون این استان و فرصتآفرین برای جوانان غیرتمند و با حمیت آذربایجان شرقی باشد.
بلیّه بزرگ در نظام مدیریت آذربایجان شرقی !