و مخالفان مالتوسیانیست رژیم ایران
پس از اتمام باصطلاح دوره شش ماهه تنفس در پی خروج ماجراجویانه امپراطوری آمریکا از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) در اردیبهشت ماه سال جاری، آقای دونالد ترامپ، رئیس جمهور دورهای امپراطوری آمریکا اجرای دور دوم و شدید تحریمهای اقتصادی- مالی از ١۴ آبان بر ضد ایران را اعلام کرد. دور اول از ماه مرداد اجرا میشود.
نکته اینجاست که ایران از همان ابتدای پیروزی انقلاب بهمن ماه سال ۵۷ تحت محاصره اقتصادی و تحریمهای آمریکا قرار گرفت و همواره با کمی شل و سفت کردنها ادامه داشته و دارد. بنا بر این، مسئله تحریمها، به سخن دیگر، جنایت جنگی آمریکا بر ضد ایرانیان بهچیوجه یک اقدام تازه و حیرتانگیزی نیست.
امپراطوری آمریکا توأم با اعمال دور تازه تحریمها علیه ایران، نه تنها قصد دارد تحت فشار تحریمهای اقتصادی- مالی به اهداف استعماری خود در کشور ما دست یابد، حتی، تمامی کشورهای جهان را تهدید میکند، زیر فشار قرار میدهد تا به تحریمهای ضد ایرانی آن بپیوندند، روابط تجاری خود را با ایران قطع نمایند.
البته، دور از انصاف است هر گاه از «مرحمت» عمو سام یاد نکنیم. چه که بعد از اعلام دور تازه تحریمها علیه کشور ۸٠ میلیونی ایران، «مرحمت آقا» شامل حال هشت کشور- ژاپن، کره جنوبی، ترکیه، عراق، افغانستان، پاکستان باضافه دو کشور بزرگ و پر جمعیت چین و هند گردید و اجازه داد آنها موقتا از ایران نفت بخرند. بسیاز خوب، ما هم مثل همه اصلا نمیپرسیم آقای یانکی تو چه کاره جهان هستی، که برای همه تعیین تکلیف میکنی، میگوئیم: ممنون از مرحمت شما آقای یانکی! و گرنه تحریم میشویم و «حسابهای» دلاری ما را هم مسدود میکند.
با این وصف، معلوم است که «آقای جهان» بنا به ماهیت و خصلت ذاتی خود عمل میکند و با توسل به روشهای قلدری، گردن کلفتی و زورگیری چالهمیدانی به جنایات جنگی دست میزند، مرتکب جنایت علیه بشریت میشود، نه فقط ایران، بلکه همه کشورهای «نامطلوب» را تهدید میکند، به آشوب میکشد.
تا اینجا شاهد اتفاق تازه و بدیعی نیستیم. جالبتر از آن، واکنشها و عکسالعملهای جریانهای مختلف اعم از حاکمیت کشور و طیفهای مختلف مخالفان آن (عمدتا، اوپوزیسیون مزدور و مخالفان مالتوسیانیست) در مقابل محاصره اقتصادی و تحریمهای عمو سام است.
موضع اوپوزیسیون مزدور نیز مانند ارباب جهان، چندان پیچیده نیست که نیازمند تحلیل و بررسی خارقالعاده باشد. این بخش اوپوزیسیون از تحریمهای امپریالیستی آشکارا حمایت میکند و شب و روز دست به دعا نشسته، در موقع بیکاری در راهروهای مراکز جنایت عمو سام در پشت درها بگوش میایستد، ناخن به هم میساید بامید آنکه یکی از قابلههای جنگ خبر هجوم تروریستی «عمو» به ایران را باطلاعشان برساند و آنها را سوار بر بمبها و موشکهای آمریکایی به تخت قدرت و سلطنت در ایران بنشاند.
در اینجا اما قابل تأملتر از این، موضع اوپوزیسیون مالتوسیانیست است. پیش از اشاره به مواضع مخالفان مالتوسیانیست، توضیح مختصر در باره این «نظریه» ارتجاعی تقریبا ناشناخته در صحنه سیاسی لازم بنظر میرسد.
مالتوسیانیسم یک نظریه بغایت ضد انسانی است که ارتجاعیترین تضاد آشتیناپذیر بین منافع خلق و منافع سرمایه انحصاری را بازتاب میدهد. این نظریه ضدبشری از نام توماس مالتوس کشیش و اقتصاددان انگلیسی اخذ شده است.
«توماس مالتوس (١۷۶۶- ١۸٣۴) عقیده داشت که جمعیت بشری بسیار سریعتر از میزان ازدیاد مواد غذایی رشد میکند و از این مقدمه نتیجه میگرفت که گویا خود تودههای مردم علت بدبختی موجود هستند. زیرا، زاد و ولد سریع آنهاست که موجب گرسنگی و تنگدستی میشود. طرفداران نظریه مالتوس نظام اجتماعی و مناسبات تولیدی و استثمار را نادیده میگیرند و به نقش علم و تکنیک و دستاوردهای آنها توجهی ندارند» (این قسمت به نقل از: ویکیپدیا).
این نظریه ضدانسانی در حال حاضر در کلیه کشورهای سرمایهداری، بویژه، در کشورهای امپریالیستی غرب در قالب نئومالتوسیانیسم بطور گسترده به کار بسته میشود.
خلاصه و چگیده «نظریه» مالتوس عبارت از این است، که قربانیان نظامهای مبتنی بر مالکیت خصوصی و استثمار، خود مقصر بدبختیهای خود هستند و تبلیغات بورژواری نیز با اشاعه گسترده این نظریه، «حس خود مقصری» را وسیعا در اذهان عمومی حقنه کرده است. بطوریکه حتی بخش قابل توجهی از جریانهایی که خود را پیرو سوسیالیسم علمی میپندارند (آری، فقط میپندارند)، از تأثیر مخرب این نظریه در امان نماندهاند.
این بخش مخالفان که طیف گستردهای از طرفداران ناآگاه سوسیالیسم علمی و سوسیال- دموکراتهای تاریخا متحد هارترین جناحهای سرمایهداری و حامی سنتی فاشیسم تا دموکراتها و سکولارها را تشکیل میدهد، بموازات تقبیح تحریمهای «آقای جهان» بر علیه ایران و تشریح مبسوط عواقب مخرب آن در زندگی اجتماعی تودههای آسیبپذیر جامعه، علت اصلی تحریمها را «ماجراجوییها» و «بلندپروازیهای» رژیم ایران قلمداد میکنند.
به این ترتیب، طیف فوقالذکر تحت عناوین دموکراسیخواهی و مبارزه با دیکتاتوری و استبداد، با «ماجراجویی و بلندپروازی رژیم ایران»، در واقع با پیروی از «نظریه» ارتجاعی مالتوس، ماهیت ذاتی امپریالیسم را از مرکز توجه خارج میکنند، ماجراجوییهای روزمره و دورپروازیهای آن را در سایه قرار میدهند. تا جایی که یکی از معتبرترین جریانهای این طیف بدنبال نابودی لیبی بواسطه ارتشهای تروریستی آمریکا و ناتو، «دیکتاتورها را مسبب حضور امپریالیسم در منطقه» عنوان کرد. این گفته چیزی نیست جز بیان صریح روح مالتوسیانیسم! همین طیف بجای مبارزه با ریشه و منشاء دیکتاتوری و استبداد، در واقع، شاخهها و برگهای آن را عمده میکنند و با آنها «میجنگند». آنها توان درک این را ندارند که دموکراسی، دیکتاتوری و استبداد مفاهیم طبقاتی هستند و نظام سرمایهداری امروز در مرحله امپریالیستی خود، در عین حال، خشنترین و بالاترین مرحله دیکتاتوری و استبداد نیز محسوب میشود. جنگهای تروریستی- استعماری، جنگهای مرئی و نامرئی، تهاجمات گسترده اقتصادی- مالی، ایدئولوژیک، فرهنگی، روانی امپریالسم برعلیه خلقها و ملتهای مختلف جهان، بویژه، در دوره زمانی دو- سه دهه اخیر که مقابل چشمان نسلهای حاضر روی میدهد، گواه بارز این مدعاست. البته، طنز جالب اینجاست که برخی از این جریانها خود را «طاهر ذوالیمینین» میپندارند و با طرح «خط سوم»، گویا، هم بر علیه دیکتاتوری «میجنگند» و هم «نیشکی» به امپریالیسم جهانی میزنند.
گذشته از اینکه مقامات دولتی ایران و مخالفان مالتوسیانیست یا حتی مخالفان مترقی و میهندوست آن در مقابل تحریمهای امپریالیستی «آقای جهان» بر ضد جمعیت ۸٠ میلیونی کشور ما چه موضعی اتخاذ میکنند و تأثیرات مخرب آن را بر زندگی اجتماعی تودههای ستمدیده جامعه چقدر واقعبینانه توضیح میدهند یا نه، از همه بیانات و اعلام مواضع، میتوان اینگونه استنباط کرد که گویا محاصره اقتصادی و اعمال تحریم بر علیه هر کشور دلخواه حق قانونی عمو سام است. منتها، بنحوی از انحاء از آن میخواهند «بخاطر» رنج و عذاب تودههای محروم جامعه از این حق خود صرفنظر نموده، تحریمها را لغو نماید و در بهترین حالت، سعی میکنند راههایی برای دور زدن تحریمها بجویند. اما، روشن است که جستجوی راههای دور زدن تحریم در واقعیت امر، چشم فروبستن بر منشا و مبداء آن است. یعنی، این «راهحل» کارساز نیست، بطور کلی «راهحل» نیست. چون ریشه همه مشکلات در جای دیگر نهفته است.
سرمنشاء و ریشه همه مشکلات و بدبختیهای جامعه انسانی در آنجاست که سرمایهداری جهانی در مرحله امپریالیستی خود یکسری مکانیزمها و ابزارهایی مانند بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول، سازمان تجارت جهانی (قمارخانههای بینالمللی)، چاپ نامحدود دلار کاغذی و صدور آن، سویفت و غیره را در اختیار امپراطوری تروریستی عمو سام قرار داده، آن را در جایگاه لات و باجگیر جهانی نشانده و آن هم با چنگ انداختن به همان اهرمها و مکانیزمهای انحصارات، تروریسم را به سطح سیاست دولتی رسانده، به قتلعام و نسلکشی خلقها و ملتها دست میزند، کشورهای مختلف، از جمله، میهن ما را به محاصره اقتصادی درمیآورد، با استفاده از حربه تحریم، تمام جهان را ارعاب و تهدید میکند، دستور «بشین- پاشو» میدهد.
با این تفاصیل، یک فکر مترقی قبل از هر چیز، میبایست همان مکانیزمها، ابزارها و اهرمهای انحصارات سرمایهداری را به چالش بکشد، چنان طرحها و راهکارهایی را مطرح نماید که بتواند اجماع جهانی برای خلع ید امپراطوری آمریکا از آن ابزارها و مکانیزمها بوجود آورد. این تنها کلید حل مشکلات و معضلات اجتماعی نه فقط در جامعه ایران، بلکه، در تمامی جوامع بشری میباشد که امروز تحت سلطه انحصارات سرمایهداری شدیدترین و بیسابقهترین فشارهای سیاسی، اقتصادی- مالی، اجتماعی، معیشتی، فرهنگی، اخلاقی و روانی تاریخ را تجربه میکند.
خلاصه کلام، وظیفه یک تفکر مترقی فقط وصف وضع موجود نیست، توصیف معضلات و نگونبختیهای اجتماعی و تجویز مُسکن هم نیست. مهمتر و بالاتر از آن، جستجو و یافتن راه کارها و دست زدن به اقدامات قاطع در جهت تغییر نظم موجود، در جهت حل بنیادی معضلات اجتماعی و قطع بنیادی ریشه آنها، یعنی امپریالیسم است. تجارب تاریخی نیز نشان میدهد که هیچ مبارزهای بدون تمرکز بر روی عامل اصلی، یعنی امپریالیسم و شناخت روشهای مداخله و دسایس آن، شانس پیروزی ندارد.
ا. م. شیری