بابک صدر نوری
شب یلدا یا شب چله با سابقه چندین هزار ساله در تاریخ ایران نخستین شب زمستان یا شب زایش خورشید است.
از آیین های شب یلدا که سابقه ای چندین هزار ساله در تاریخ ایران زمین دارد متنی به رشته تحریر در آورده است.
نوشته دکتر بابک صدرنوری درباره شب یلدا به شرح ذیل است:
تاصبح شب یلدا
گرد آمدیم
شب چره ای بود و آتشی
گفت و شنید و قصه و نقلی ز سیر و گشت
وقتی که بر شکفت گل هنداونه، سرخ
در اوج سرگذشت
یلدا، شب بلند، شب بی ستارگی
لختی به تن تپید و به هم رفت و در شکست …
«سیاوش کسرایی»
شب یلدا یا شب چله با سابقه چندین هزار ساله در تاریخ ایران نخستین شب زمستان یا شب زایش خورشید است. مردم ایران باستان که زندگی شان بر پایه کشاورزی و چوپانی قرار داشت، با گذشت زمان به گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی شب و روز و حرکت ستارگان آشنایی پیداکرده و فعالیت خود را براساس آن تنظیم کردند.
روشنی روز و تابش خورشید در نظرشان نشانه ای از فرایزدی و شب و تاریکی از اعمال اهریمن به شمار می رفت.
در طول سال دریافتند که کوتاه ترین روزها، آخرین روز پاییز یا 30 آذر و بلندترین شب، شب اول زمستان است. بعد از این شب خورشید بیشتر در آسمان ماندگار بوده و گرما میدهد. به همین جهت آن شب را یلدا نامیدند یعنی شب زایش خورشید و آنرا آغاز سال قرار دادند – آغاز سال میترایی – خورشید در حرکت سالانه خود در آخر پاییز به پایین ترین نقطه افق جنوب شرقی می رسد که موجب کوتاه شدن طول روز و افزایش زمان تاریکی شب است اما در آغاز زمستان خورشید دگرباره به سوی شمال شرقی باز می گردد که باعث افزایش طول روز می گردد. آغاز بازگردیدن خورشید به سوی شمال شرقی و افزایش طول روز در نزد ایرانیان باستان به عنوان زایش دگربارۀ خورشید دانسته شده و آن را گرامی می داشتند.
دستیابی ایرانیان در 7000 سال قبل به گاه شماری خورشیدی و دریافت آنکه اولین شب زمستان بلندترین شب سال است آنان را بر آن داشت که جشنی ماندگار به افتخار خورشید برپا دارند.
ایرانیان که همواره شیفته جشن و شادی بودند و این جشن ها را با روشنایی و نور می آراستند چون خورشید را نهاد نیکی می دانستند در این جشن خورشید را ستایش می کردند. در درازترین شب سال ستایش خورشید نماد دیگری می یافت. مردمان سرزمین ایران با بیدار ماندن طلوع خورشید و سپیده دم را به انتظار می نشستند تا شاهد دمیدن مجدد آن باشند.
مهر به معنای خورشید است و تاریخ ستایش آن به سال ها قبل از ظهور زرتشت برمی گردد. ایرانیان باستان اعتقاد داشتند در این شب میترا یا مهر کنار برکه ای از دل تخته سنگی زاده شد.” خدای شکست ناپذیر خورشید، مهر و دوستی و محبت و نور و عدالت “. میترا گاو سپیدی داشت که همه جا همراه او بود. یک روز خداوند دستور قربانی کردن این گاو را برای میترا صادر کرده و میترا به فرمان خداوند گردن می نهد سپس خداوند میترا را به آسمان برده و به عنوان ایزد میانجی بین خود و آفریدگان قرار می دهد. ایرانیان پیش از ظهور زرتشت میترا را ستایش کرده و در بزرگداشت میلاد او به جشن و شادی می پرداختند. با ظهور زرتشت مردم به آیین این پیامبر اهورایی گرویدند. اما بسیاری از باورهای میترایی در این آیین، ادغام شد. در اوستا میترا یا مهر از بزرگترین ایزدان است نام این ایزد در سانسکریت mitra در اوستا mithra و در پهلوی mitr آمده است. در آیین زرتشت میترا خدای خورشید و نور با اهورامزدا خدای روشنایی تداعی شد و در مبارزه با اهریمن قرار گرفت. به دلیل مبارزه همیشگی روشنایی و تاریکی و وقوع بزرگترین نبرد در چنین شبی از سال بالاخره روشنایی پیروز شده و از این شب به بعد شب ها کوتاه تر می گردد. ایرانیان آتش و حرارت را مظهر اهورا می دانستند در شب یلدا بیرون از منازل آتش روشن کرده به جشن و شادمانی می پرداختند تا از این طریق در جنگ با تاریکی خورشید را یاری کرده باشند.
زرتشت خدای بزرگ را اهورامزدا دانست و خورشید یا مهر از ایزدان اهورایی قرار گرفت. مهر، ایزدی نیک است و قسمتی از اوستا به یاد او نام گذاری شده است در مهریشت اوستا آمده است: ” مهر از آسمان با هزاران چشم بر ایرانی می نگرد تا دروغی نگوید”.
بعد از جنگ های ایران و یونان این مراسم به اروپا راه پیدا کرد آیین میترا در بسیاری از مناطق اروپا مریدانی پیدا کرد و معابد متعددی برای میترا ساخته شد. در قرن 2 و 3 میلادی در امپراتوری روم میترائیسم شکل کاملی گرفت. میترا ئیسم در امپراتوری روم در قرون 3 و 4 مهمترین رقیب برای آیین نوپای مسیحیت بود. رومیان هر سال در 17 تا 24 دسامبر بزرگداشت میلاد خورشید شکست ناپذیر را به شکل فستیوال شادی بر پا می داشتند. بعد از پیروزی کنستانتین امپراطور مسیحی روم در سال 312، مسیحیت در دنیای روم گسترش پیدا کرد و آیین مهر رو به زوال رفت. در قرن 4 مسیحیان که به خوبی با فلسفه دنیای باستان و اهمیت آن آشنا بودند کوشیدند قابلیت ها و سنت هایی نظیر جشن یلدا و آیین ظهور میترا را به منظور گسترش مسیحیت استفاده کنند و کم کم با جانشین کردن عیسی (ع) بجای میترا به شکوه و عظمت دین دامن زنند. در سال 336 میلادی رسماً سالروز میلاد مسیح جانشین شب یلدا یا میلاد مهر گشت. هنگامی که به آیین و مراسم مسیحیان در کریسمس می نگریم بسیاری از نشانه ها و مراسم ایرانی را در آن می بینیم. درخت سرو یا سرو یلدا به عنوان سمبل استقامت و پایداری در برابر سرما و تاریکی در معابد میترا وجود داشت در چنین شبی جوانان در پارچه ای ابریشمی آرزویی می کردند و آن را به شاخه های سرو می آویختند و هدایایی به میترا تقدیم می کردند. درخت کاج کریسمس برداشت کاملی از این آیین است. در روم و کشورهای اروپایی روز 21 دسامبر برابر با 1 دی را به عنوان تولد مهر یا خورشید شکست ناپذیر جشن می گرفتند اما در قرن 4 به علت اشتباهی که در محاسبه کبیسه رخ داد این آیین به 25 دسامبر انتقال یافت و تثبیت شد. در آن زمان تولد مسیح (ع) در 6 ژانویه جشن گرفته می شد اما مسیحیان چون در براندازی این آیین ناموفق بودند روز 25 دسامبر را روز تولد مسیح (ع) اعلام کردند که تا به امروز پایدار است. کلمه یلدا که واژه ای سریانی است به معنی زاده شدن. ایرانیان باستان اعتقاد داشتند مهر از دوشیزه باکره ای بنام آناهیتا درون غاری زاده شده که بعدها مسیحیان عیسی را جانشین مهر و مریم را جایگزین آناهیتا کردند روز مقدس مسیحیان یکشنبه نیز روز خورشید یا مهر است که روزی مقدس در آیین میترائیسم بود. ایرانیان باستان به دی ماه «خورماه» یا ماه خورشید می گفتند و اولین روز آن خرم روز نام داشت و جشن های متعددی در این ماه برگزار می شد. از آنجائیکه خرم روز نخستین روز دی ماه بلندترین شب سال را پشت سر خود داشت پیوند آن با خورشید معنایی ژرف می یافت. از پس این شب خورشید دوباره تولد یافته و طبیعت دوباره آهنگ زندگی پیدا می کرد. در روز نخست دی پادشاهان ایران بار عام داده و به نام جشن نود روز که نشانه باقی ماندن 90 روز تا نوروز بوده جشن به پا می داشتند.
در ایران کهن هر یک از سی روز ماه نامی ویژه داشت که نام فرشتگان بود. نام 12 ماه سال نیز در میان آنها دیده می شد. در هر ماه روزی که نام روز و ماه یکی باشد جشن می گرفتند دی ماه در ایران کهن 4 جشن داشته روز 1 و 8 و 15 و 23 دی ماه، امروز از آن 4 جشن فقط شب نخستین روز دی ماه یا شب یلدا جشن گرفته می شود.
اما به شب یلدا شب چله نیز گفته می شد. چله بزرگ از اول دی ماه تا 10 بهمن یا جشن سده و چله کوچک از 10 بهمن تا 20 اسفند ادامه می یافت و از آن جهت به آن چله کوچک می گفتند که در طی آن سرما کاهش می یافت.
نخستین روز زمستان در نزد خرمدینان که پیرو مزدک قهرمان بزرگ ملی ایران بودند نیز گرامی داشته می شد و به آن خرم روز گفته که شامل آیین های ویژه ای بود.
آیین هایی که در شب یلدا برگزار می شد شامل یک جشن شبانه و بیداری تا تماشای طلوع خورشید بود. حضور افراد کهنسال خانواده به نماد کهن سالی خورشید و هم چنین خوراکی های فراوان برای بیداری درازمدت.
ایرانیان در شب یلدا آتش می افروختند و گرد آن جمع می گشتند و همچنین خوان ویژه ای می گستردند و هر آنچه از میوه تازه فصل نگهداری شده بود و همچنین میوه های خشک در سفره می نهادند این سفره جنبه تقدس داشت. از ایزد مهر طلب برکت می کردند تا زمستان به خوشی سپری شود. تمام شب را در پرتو چراغ و نور آتش می گذراندند تا فرصت تباهی نصیب اهریمن نگردد.
میوه های این خوان به رنگ خورشید بودند هندوانه، انار، به، سیب و…هندوانه که قاچ های مدور آن چون خورشید یادآور گرمای تابستان و انار،
صندوقچه دانه های منور نماد زایش و باروری.
زرتشتیان ایران سفره مخصوصی بنام myazd می گستراندند و خوراکی های موسوم شب یلدا در آن چیده می شد، که عبارت بود از میوه های تر و خشک و نیز آجیل مخصوص به اصطلاح زرتشتیان لُرک که به افتخار اورمزد مهر یا خورشید برگزار می شد. ایرانیان در این شب، تیرگی اهریمنی دیرپای شب یلدا را به صبح روشن «اورمزد روز» می رساندند. ماهی متبرک و روزی مقدس به نام دادار اورمزد.
ازدیگر آیین های این شب که در طی قرون اخیر به مراسم یلدا اضافه شده تفال به دیوان حافظ بوده که مردم به نیت شادکامی و بهروزی فال دل خویش را از حافظ طلب می کردند. در برخی از نقاط ایران شاهنامه خوانی رواج داشت.
در گیلان مردم اعتقاد دارند خوردن هندوانه تشنگی در تابستان را از بین می برد. آوکونوس یکی دیگر از میوه هایی است که بر سفره شب یلدا این منطقه گذارده می شود. در فصل پاییز ازگیل خام را در خمره ریخته پر از آب کرده و مقداری نمک به آن اضافه می کنند در خمره را بسته و در گوشه ای خارج از هوای گرم می گذارند، از گیل خام پس از مدتی پخته و آبدار می شود و آن را با گلپر و نمک می خورند…
و قطعه ای از سرود زیبای مهر نیایش که در هنگام بر آمدن خورشید خوانده می شد:
«می ستایم با همه جان، آن ایزدی را که شکوهمند است. می ستایمش با آیین دین، آن ایزدی را که دارندۀ دشت های سبز و فراخ است که آسایش بخش و نگهبان سرزمین های آریایی است»
«تا صبح شب یلدا»
چند این شب و خاموشی؟ وقت است که برخیزم
وین آتش خندان را با صبح بر انگیزم
گر سوختنم باید، افروختنم باید
ای عشق بزن در من، کز شعله نپرهیزم
صد دشت شقایق چشم، در خون دلم دارم
تا خود به کجا آخر، با خاک در آمیزم
چون کوه نشستم من، با تاب و تب پنهان
صد زلزله برخیزد، آنگاه که برخیزم
برخیزم و بگشایم، بند از دل پر آتش
وین سیل گدازان را، از سینه فرو ریزم
چون گریه گلو گیرد، از ابر فرو بارم
چون خشم رخ افروزد، در صاعقه آویزم
ای سایه، سحرخیزان دلواپس خورشیدند
زندان شب یلدا، بگشایم و بگریزم
ه.ا.سایه
————————————-
منابع : جشن آتش – هاشم رضی
نوروزنامه – رضا مرادی غیاث آبادی
فلسفه زرتشت – دکتر فرهنگ مهر
مجموعه شعرها – سیاوش کسرایی
مجموعه شعرها – هوشنگ ابتهاج
تاریخ تمدن – ویل دورانت
اینترنت