محمد خاتمی رییس اسبق جمهوری اسلامی ایران در جمع تشکلهای فرهنگی و معلمان، از فرهنگیان کشور خواست در کنار بیان مشکلات و گلایههای موجود، برای برونرفت از بحرانهای کنونی، به بررسی مسایل و مشکلات بپردازند و راهکارهای پیشنهادی خود را به حکومت عرضه بدارند و به صورت پراکنده کار نکنند.
سیدمحمد خاتمی، عدالت و اخلاق را در سلسه علل احکام دانست و گفت:
اگر روابط بین انسانها، رابطه بین شهروند و حکومت و روابط با دیگر جوامع بر مبنای اخلاق و عدالت باشد، بسیاری از مشکلات موجود حل خواهد شد.
ممکن است راهکارهای پیشنهادی مورد توجه قرار نگیرند اما پسندیده است که جمعهای نخبه و توانمند، به جای پاس دادن مشکلات به طرف مقابل، پیشگام شوند و برای حل مسایل و بحرانهای موجود به کمک کشور بیایند.
نماد معلمی، شهید مطهری است که موضوع عدالت را مورد توجه قرار میدهد و عدالت با نام کارگران عجین شده و کارگران همیشه مطالبهگر عدالت در جامعه بودهاند.
در عرصه حیات اجتماعی، ایشان به عدالت دعوت میکرد و پیامبران خدا برای آن مبعوث شدهاند و بزرگترین خواست بشر بوده است.
برخی جریانها در کشور، اسلام را به معنی فقه و رسالت حکومت اسلامی را تحقق فقه اسلامی در جامعه می دانند؛ فقه خیلی مهم است اما آیا رسالت حکومت، فقط اجرای احکام فقهی است و آیا همه اسلام این است؟ اخلاق، عدالت، روشنبینی، فتوت، گذشت و توحید کجاست؟ فقه بخش مهمی از دیانت است اما کدام فقه؟
یعنی برداشت ما از قرآن کریم نباید با عدالت مغایر باشد؛ حضرت امام نیز زمان و مکان را عنصر تعیین کننده در اجتهاد میداند یعنی فقه برای اینکه پویا باشد باید فقیه عالم به زمان و مکان باشد و تاثیر مکان و زمان در احکام اهمیت دارد.
این طور تلقی شده که فقه مبناییترین امر در حکومت اسلامی است و باید فقیهان در راس باشند و فقه در جامعه اجرا شود اما این فقه تا چه حد مهم است و آیا اگر دیدمان را نسبت به آن عوض کنیم، بسیاری از مشکلات امروزمان حل نخواهد شد؟
فقه اصطلاحی متاخر است و علم به احکام شرعی فرعی از روی ادله تفصیلی آن است. حوزه فقه، احکام شرعی فرعی است نه احکام اصولی. اصول، علم قواعد فراهم آمده برای استنباط احکام شرعی فرعی از روی ادله تفصیلی است یعنی روش و معیارهایی که برای استنباط وجود دارد. آیا در حوزه اندیشه متوجه تحولات هستیم و آیا تحولات را در اصول خود جا دادهایم؟ اگر این مسایل رعایت شود ممکن است نوآوریهایی رخ دهد که قابل تصور نیست.
مگر میشود زمان و مکان را در نظر بگیریم اما علوم مختلف را از نظر دور بداریم؟ آیا یک فرد میتواند عالم به همه علوم باشد؟ ما اگر میخواهیم دین خدا را اجرا کنیم باید تحولات اساسی در کارهایمان ایجاد کنیم.
شهید مطهری میگوید وقتی مجتهد میخواهد بحث کند باید یک نکته را در نظر بگیرد که آیا استنباطش مطابق عدالت است یا نه؟ اگر برداشت شما برداشت غیرعادلانه باشد، درست نیست.
من به بحث آقای مطهری این را اضافه میکنم که اخلاق در سلسه علل احکام است و شما نمیتوانید احکام غیراخلاقی داشته باشید. اخلاق و عدالت امری انسانی است و بعثت پیامبران برای ایجاد قسط و تکمیل مکارم اخلاقی است؛ آیا دینی که هدفش برپایی عدالت و اخلاق است، میتواند احکام غیرعادلانه و غیراخلاقی داشته باشد؟ اگر داشت اشکال در نحوه برداشت هاست.
اگر ما تعریف عام عدالت را در نظر بگیریم، کدام حق بالاتر از این است که انسان حق تعیین سرنوشت خود را دارد؟ آیا حکومت مطلوب باید مورد رضایت مردم و برآمده از رأی مردم باشد؟
اگر عدالت و اخلاق را در سلسه علل احکام بدانیم، جامعه با اخلاق میتواند روابط بین انسانها، رابطه بین شهروند و حکومت و روابط با دیگر جوامع را بر مبنای اخلاق و عدالت برقرار کند و در این صورت بسیاری از مشکلات موجود حل خواهد شد./خاتمی مدیا