آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

شبی با «ماشین‌خواب»های میرداماد

آسو محمدی

حالا دیگر عبارت «خانه‌ به دوش» جای خودش را خوب پیدا کرده؛ پس از گورخوابی، کارتن‌خوابی، اتوبوس‌خوابی، کانال‌خوابی، زیرپل‌خوابی و… حالا پدیده «ماشین‌خوابی» هم به ادبیات فارسی و هم به پدیده‌های اجتماعی اضافه شده است.

این روزها به دلیل افزایش بیش از حد هزینه‌‌های زندگی و رشد بیکاری، جوانان برخی استان‌ها به پایتخت پناه آورده‌اند. روزها با ماشین کار می‌کنند و شب‌ها در همان ماشین می‌خوابند تا جایی که برخی از محله‌های شهر را قرق کرده‌اند. 

ساعت 11 شب است. قدم‌زنان از پیاده‌رو خیابان شریعتی به سمت بلوار میرداماد می‌روم. روی پل اتوبان همت اندکی می‌ایستم. خیابان‌ها خلوت شده‌اند. برگی در امتداد جدول‌های خیابان می‌خزد. سیاهی شب، سایه انداخته روی اتوبان همت؛ همت شلوغ است و پرهیاهو. هیاهویش بادی شده پیچیده روی پل‌ها و خیابان‌ها؛ چنان غلغله‌ای که تمام شهر را درنوردیده است.

بیش از100راننده در بلوار میرداماد در ماشین می‌خوابند

بلوار میرداماد حالا علاوه بر ساکنان اصلی، ساکنان دیگری هم دارد؛ ساکنانی مهاجر که برای کار مستقیم به بلوارآمده‌اند. با ماشین کار می‌کنند، با ماشین‌همانجا می‌خوابند؛ این روزها ماشین برای برخی از مردم وسیله رفاه نیست، تنها امکان بقا برای زندگی است؛ برخی از این راننده‌ها در بلوار میرداماد هستند. برای گفت‌وگویی با چند نفر از راننده‌ها، شبانه به بلوار آمده‌ام. 

– سلام. خوبی؟ چرا اینجا خوابیدی؟

– سلام. کجا بخوابم؟ روزها مسافرکشی می‌کنم و شب‌ها در ماشین می‌خوابم. شب‌ها در ماشینم می‌خوابم مثل خیلی‌های دیگر که از شهرستان آمده‌اند.

حدود 50 سال دارد. از یکی از کلانشهرهای ایران به تهران آمده است. خانواده‌اش شهرستان هستند و خود در پایتخت گذران عمر می‌کند.

-قبلا چه کار می‌کردی؟ 

-برای خودم شغلی داشتم و زندگی‌ام خوب بود. در دولت پیش در پی برخی تعدیلها بیکار شدم. از آن زمان مسافرکشی می‌کنم.

-چند وقت است که اینجا می‌خوابی؟ 

-از زمستان امسال تا حالا.

– زمستان سرد تهران را چطور گذراندید؟ 

-توی همین ماشین بودم. کمی شیشه ماشین را پایین می‌کشیدم، پیک‌نیک را روشن می‌گذاشتم، صندلی را می‌خواباندم کف ماشین و می‌خوابم.

– گاز پیک نیک خطرناک نبود؟ 

-برای اینکه آتش‌سوزی نشود پتو سرم نمی‌کشم و شیشه را برای همین پایین می‌کشم.

-برای غذا و مسائل بهداشتی چه می‌کنید؟

-به حمام «نمره» می‌روم و برای غذا نیز شب‌ها با پیک‌نیکی در گوشه خیابان آشپزی می‌کنم، طوری که برای صبح هم بماند. 

-در همین حوالی میرداماد چند نفر دیگر هستند که این‌طوری زندگی می‌کنند؟

-من خودم شاید 100 نفر را می‌شناسم که از شهرهایی مثل بجنورد و.. آمده‌اند؛ از بیکاری، از بدبختی. این تعداد مال همین حوالی است. ببینید در دیگر قسمت‌های شهر تهران چه خبر است.

-پلیس برای خوابیدن در ماشین تذکر نمی‌دهد؟

-نه، نهایت می‌گوید حرکت کن اینجا نایست. البته به پلاک نگاه می‌کند و می‌گوید بنده خدا خسته و کوفته از شهرستان آمده، چیزی نمی‌گوید و می‌رود.

8 نفر زیر دستم کار می‌کردند، ببین چه شد…

سه سالی تلاش کرده تا در شغلش بماند اما نتوانسته. محسن 34 ساله می‌گوید: «کار ساختمان خوابیده. اگر هم کار باشد، به آشناها کار می‌دهند. من سه سال تلاش کردم در شغل گچ‌کاری بمانم؛ نشد که نشد. آن زمان که رونق کار بود، هشت نفر زیر دستم کار می‌کردند ببین چه شد که دست آخر مسافرکش شدم. نه اینکه مسافرکشی کار بدی است، برای علاقمندان این کار محترم نیز هست. ولی من شغلم چیز دیگری است. کرج زندگی می‌کنم. در کرج به نتیجه نرسیدم آمدم تهران. الان اینجا اگر جریمه نشوم و تصادف نکنم یا ماشین خراب نشود، روزانه 110 هزارتومانی درمی‌آورم.»  زیر آسمان پایتخت، بعضی‌ها همه زندگی‌شان همین ماشین است. با ماشین مسافرکشی می‌کنند، در آن می‌خوابند و عمده لحظات زندگی‌شان را در آن سپری می‌کنند به امید یک لقمه نان.

از آنجا که ماشین‌خواب‌ها عموما افرادی هستند که خانه‌ای در شهر دیگر و در زادگاه‌ خود ندارند و به کلانشهری چون تهران پناه آورده‌اند تا پولی دربیاورند و خرج زندگی‌شان را بدهند؛ آسیب‌های روانی که به آنها وارد می‌شود نیز دو چندان است

به زودی دو   دخترم  وارد دانشگاه می‌شوند

حسین آقا حدود 50 ساله است. پاسی از شب گذشته و از شریعتی به پیچ‌شمیران می‌رود و می‌گوید: «با وضع فعلی درآمدی‌ام نمی‌توانم جوابگوی زن و بچه‌ام باشم. به زودی دو دخترم  وارد دانشگاه می‌شوند و شرایطم سخت‌تر می‌شود.» آهی می‌کشد و ادامه می‌دهد: «آقا ! باور کن اگر کار خودم را داشتم، هیچ وقت سراغ مسافر‌کشی نمی‌رفتم.»

مکثی می‌کند: «گاهی مسافر کش‌هایی که از شهرستان به تهران آمده‌اند را می‌بینم که ناچارند در ماشین بخوابند، باز خدا را شکر می‌کنم که حداقل شب پیش زن و بچه‌ام یک چای و غذای گرم می‌خورم، ولی آنها چه؟»

صدایش را کلفت‌تر می‌کند، کمی در صندلی جابه‌جا می‌شود، صاف‌تر می‌نشیند و با جدیت بیشتری می‌گوید: «در جامعه هیچکس در شغل خودش نیست.»

 از او می‌پرسم این راننده‌ها را که در ماشین می‌خوابند دیده‌اید: «بله. با بعضی از آنها هم آشنا هستم. بنده‌های خدا شب‌ها مقابل پمپ بنزین، بیمارستان، زیرپل‌هایی مثل پل سیدخندان و… در ماشین می‌خوابند. برای حمام هم به حمام نمره می‌روند. پول اجاره‌خانه هم ندارند. چاره‌ای هم ندارند. در گرما و سرما باید شب در ماشین بخوابند؛ خیلی در عذابند.»

اگر شهرستان کار بود، مسافرکش نمی‌شدم

ظاهر شاد و سرحالی دارد. 20 ساله است و تازه از پیچ نوجوانی گذشته.  می‌گوید: «برادر و چند نفر دیگر از آشنایانمان وارد یک شبکه تاکسی اینترنتی شدند من هم به آنها پیوستم. یک دوره آموزشی یک ساعته برای آشنایی با سیستم و… گذراندم از آن زمان مشغولم. بیمه که نداریم. روزی بدون جریمه و …، 100 هزار تومانی درمی‌آورم. حُسن این تاکسی به اصطلاح اینترنتی این است که شبانه‌روزی است. هروقت بخواهی کار کنی، کار هست. کسانی را می‌شناسم که در شبانه‌روز تا 200 هزار تومان درمی‌آورند. شاید چهار ساعت بیشتر نخوابند. چاره‌ای ندارند.» 

امید هم شب‌ها در بلوار میرداماد می‌خوابد و اما اکثر شب‌ها بیدار است و تا نزدیک‌ صبح کار می‌کند: «اگر شهرستان کار بود، هیچ‌وقت خودم را اسیر این شهر بی‌دروپیکر نمی‌کردم. در شهر ما کار نیست. بیشتر جوان‌هایش به تهران آمده‌اند. دائم گوشی‌اش در شارژ است و می‌گوید: سیستم این تاکسی اینترنتی شارژ گوشی زیادی مصرف می‌کند. بخشی از هزینه‌های تاکسی‌های اینترنتی، اینترنت هم هست.»

-می‌گویم: بچه کجایی؟

-می‌گوید: بچه زیر آسمان این شهر. برای شما چه فرقی می‌کند؟

ماشین‌خوابی و تبعات روانی آن 

در این میان دکتر محسن مهاجری، جامعه‌شناس درباره این پدیده اجتماعی به «توسعه ایرانی» می‌گوید: «خانه داشتن در انسان احساس تعلق به وجود می‌آورد. وقتی خاطره‌ای با خانه‌ خود نداشته باشی و مرتبا آن را تغییر دهی. این فقدان خاطره به روح و روان شما لطمه می‌زند. فرق بسیاری بین خانواده‌ای که دو نسل از آنها در یک خانه زندگی کرده است و آن کسی که هر چند سال یک بار محل زندگی خود را تغییر می‌دهد، وجود دارد.» 

او می‌گوید: «افراد حتی در خانه‌های استیجاری تصاویر خانوادگی، قاب‌های عکس و یادگاری‌‌های خود را به دیوار نمی‌زنند، چرا که می‌دانند باید از آنجا بروند و برای آنکه با اعتراض صاحب‌خانه روبه‌رو نشوند، از به نمایش گذاشتن خاطرات‌شان پرهیز می‌کنند. در این شرایط است که روح انسان نصفه زیست می‌کند.»

این روزها به دلیل افزایش بیش از حد هزینه‌‌های زندگی و رشد بیکاری، جوانان برخی استان‌ها به پایتخت پناه آورده‌اند. روزها با ماشین کار می‌کنند و شب‌ها در همان ماشین می‌خوابند تا جایی که برخی از محله‌های شهر را قرق کرده‌اند

کاهش میل به زندگی، خودکشی‌و افزایش معتادان

مهاجری درباره تبعات و آسیب‌های این نوع زندگی در ایران که هر روز بر شمارش افزوده می‌شود، می‌گوید: «تبعات و آسیب‌های اولیه آن را می‌توان در کاهش میل به زندگی، بالا رفتن شمار خودکشی‌ها، افزایش معتادان به مواد مخدر و‌… دید. این آسیب‌ها اما تنها مختص به جامعه ایرانی نیست. هر روزه اقتصاد در حال افزایش سلطه خود بر تمامی سطوح اجتماعی در جهان است و این باعث می‌شود که جامعه جهانی با انسان‌هایی در آینده روبه‌رو شود که تعلق خاطری به جامعه خود ندارد و این عدم تعلق خاطر آسیب‌های فراوانی را برای جامعه به همراه خواهد داشت و سبب بروز بحران‌های بسیار خواهد شد.»

احساس تنهایی، احساس بی‌ارزش بودن و مرگ خاطره‌های خوب با هم بودن در خانه‌ پدری و رهایی از تعلقات شاید بخشی از آسیب‌هایی باشد که روان «ماشین‌‌خواب‌»‌ها را نشانه رفته است. 

این جامعه‌شناس درباره آنچه که ماشین‌خواب‌ها در زندگی پیش ‌روی‌شان تجربه‌ خواهند کرد، می‌گوید: «گرچه که تاکنون این پدیده از منظر اجتماعی و روانشناختی مورد مطالعه قرار نگرفته است و نمی‌توان به صورت دقیق درباره آن اظهارنظر کرد؛ اما به‌طور‌کلی می‌توان گفت که این پدیده عزت‌نفس پایین را در این افراد رقم خواهد زد‌ چرا‌که فرد فکر می‌کند که از حداقل‌های زندگی محروم شده است. برای جامعه ایرانی وجود چنین پدیده‌ای به عنوان یک نابسامانی تعریف می‌شود. اما از آنجا که ماشین‌خواب‌ها عموما افرادی هستند که خانه‌ای در شهر دیگر و در زادگاه‌ خود ندارند و به کلانشهری چون تهران پناه آورده‌اند تا پولی دربیاورند و خرج زندگی‌شان را بدهند، آسیب‌های روانی که به آنها وارد می‌شود نیز دو چندان است.»

Facebook
Telegram
Twitter
Email