جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران که با کودتای آمریکایی-انگلیسی 28 مرداد ماه به خون کشیده شد، یکی از نخستین خیزش های خلق در کشورهای تحت سلطه استعمار و امپریالیسم در سال های میانی سده بیستم بود. این جنبش انقلابی حاوی تجربیات پر ارزشی برای مردم میهن ماست، بویژه درس های کودتای ننگین 28 مرداد، علل و چگونگی کامیابی آن همواره در کانون توجه قرار داشته و خواهد داشت.
ماهیت جنبش ملی شدن صنعت نفت:
پس از پایان جنگ جهانی دوم مبارزه خلق های تحت ستم علیه امپریالیسم وارد مرحله ای تازه شد. این وضعیت اثرات مستقیم بر میهن ما، که با انقلاب مشروطه گام های ارزنده ای بسوی استقلال ملی، حق حاکمیت مردم و رهایی از قید وابستگی به استعمار برداشته بود، باقی می گذاشت.
در نتیجه این اوضاع، از یک سو تضاد میان مردم با امپریالسم و از دیگر سو تضاد میان توده های محروم، قشرها و لایه های دیگر اجتماعی با دولت مالکان بزرگ و سرمایه داری کمپرادور تشدید می گردید. شرکت نفت ایران و انگلیس پایگاه عمده غارتگری امپریالیستی محسوب می شد و نیز امپریالیسم انگلیس نقش غالب را در استعمار کشور دارا بود و از این رو مورد هدف مستقیم مبارزات ملی و توده ای قرار می گرفت. این جنبش یک انقلاب ملی و دمکراتیک به شمار می آمد که طیف گسترده ای شامل طبقه کارگر، دهقانان، بخش اعظم خرده بورژوازی شهری آن روز ایران و سرمایه داری ملی را در برمی گرفت که هر یک نمایندگان سیاسی خود را دارا بودند.
چارچوب و زمینه تاریخی سرکوب جنبش، اجرای کودتای 28 مرداد:
حضور طیف گسترده نیروهای شرکت کننده در جنبش ملی شدن صنعت نفت، ضرورت تشکیل جبهه ای وسیع و حد اعلای نزدیکی، تعامل و همکاری را در دستور کار قرار می داد. این وظیفه مهم به دلایل متعدد به خوبی درک نشد.
فاجعه 28 مرداد و سرکوب جنبش ملی و دموکراتیک میهن ما، مسیر تاریخی پیشرفت جامعه ایران را سد کرد و دیکتاتوری خونین و وابسته ای را برکشور تحمیل ساخت.
اکنون نزدیک به ۶۷ سال از کودتای ۲۸ مرداد که منجر به سرنگونی دولت دکتر «محمد مصدق» شد، میگذرد. دولت امریکا پیش از این در چند مورد به نقش خود در این واقعه اعتراف کرده است. بیست سال پیش بود که «مادلین آلبرایت»، وزیر وقت خارجه این کشور رسما از این بابت عذرخواهی کرد. پنج سال پیش نیز سازمان «سیا» با انتشار اسنادی، به نقش خود در آن کودتا معترف شد.
اما آخرین گام در این زمینه، دو سال پیش اتفاق افتاد؛ انتشار آخرین نسخه رسمی اقدامات امریکا در رابطه با ایران در سالهای ۱۹۵۲ تا۱۹۵۴ که شامل کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ (۱۹۵۳) میشود. این مجموعه، شامل ۳۷۵ سند توسط دفتر تاریخ دان رسمی وزارت خارجه امریکا منتشر شده است و به طور مشخص، به عملیات مخفیانه دو دولت «هری ترومن» و «دوایت آیزنهاور» در ایرانِ سالهای مصدق میپردازد. مطابق معمول، اسناد مورد استفاده در این نسخه تنها مربوط به وزارت خارجه نیستند و شامل تمامی نهادهای دولت امریکا میشوند؛ از جمله سفارتهای امریکا در لندن و تهران، شورای امنیت ملی، وزارت دفاع و نهادهای امدادرسانی خارجی دولت امریکا، کتاب خانههای یادبود ترومن و آیزنهاور، سازمان سیا و آرشیو ملی بریتانیا.
این ۳۷۵ سند به چهار بخش کلی تقسیم شدهاند؛ تلاشهای امریکا برای درک مصدق (فوریه ۱۹۵۱ تا فوریه ۱۹۵۲)، بحران سیاسی ژوییه۱۹۵۲ در ایران و پیآمد آن (مارس ۱۹۵۲ تا فوریه ۱۹۵۳ که مربوط به واقعه ۳۰ تیر است)، برنامهریزی و اجرای عملیات «تی پی آژاکس» (مارس تا اوت ۱۹۵۳) و پیآمد عملیات تی پی آژاکس (سپتامبر۱۹۵۳ تا دسامبر ۱۹۵۴).
«تی پی»، حروف مخفف «حزب توده» ایران است و «آژاکس» نام مادهای پاککننده؛ یعنی هدف اصلی کودتا، پاکسازی حزب توده تلقی میشده است.
وزارت خارجه امریکا معمولا نسخه رسمی خود از تاریخ سیاست خارجه کشور را حدود ۳۰ سال پس از رویدادها منتشر میکند. کودتای ۲۸مرداد نیز قبلا در نسخهای که در سال ۱۹۸۹ منتشر شد، پوشش داده شده بود. آن نسخه بیش تر به نزاع بریتانیا و ایران بر سر ملی شدن نفت میپرداخت اما عدم اشاره آن به کودتا باعث اعتراضات بسیار شد.
در مقدمه اسنادی که منتشر شدهاند،آمده است: «عدم وجود اسناد [مربوط به عملیات مخفیانهای که منجر به سرنگونی دکتر محمد مصدق شد] در نسخه سال ۱۹۸۹، انتقادهای شدیدی از سوی دانشگاهیان، رسانهها و سایرین به همراه داشت. در سال ۱۹۹۱ این واکنش ها باعث شدند کنگره با تصویب لایحهای، قوانین مربوط به روابط خارجی را به روز و تاکید کند که نسخه تاریخ رسمی وزارت خارجه باید شامل ثبت مستند کامل، دقیق و قابل اتکای تصمیمات عمده سیاست خارجه امریکا و فعالیتهای چشم گیر دیپلماتیک امریکا باشد.»
جالب است که میبینیم کامل نبودن نسخه قبلی اسناد راجع به ایران باعث تصویب لایحهای در کنگره و تغییری شده که بر کل سنت تاریخ نگاری رسمی وزارت خارجه تاثیر گذاشته است.
دکتر «سیاوش رنجبر دائمی»، استاد تاریخ ایران دانشگاه «منچستر» ساعاتی پس از انتشار این اسناد، با «ایرانوایر» گفت و گو کرد. او گفت:«انتشار این اسناد عموما تاییدکننده پژوهشهای سه دهه دانشورانی هم چون “مارک گازیرووسکی”، “مالکوم برن”، “ارواند آبراهامیان”، “فخرالدین عظیمی” و “علی رهنما” است. این نویسندگان همگی به نقش کلی مدیریت و کنترل سازمان سیا بر عملیات ۱۶ تا ۱۹اوت ۱۹۵۳ تا زمان حمله به منزل مصدق و ورود ژنرال زاهدی به دفتر نخستوزیر اشاره کرده بودند.»
یکی از موارد مورد مناقشه در تاریخنگاری ۲۸ مرداد، نقش عوامل ایرانی و دولتهای خارجی است. رنجبر دائمی جزو تاریخ دان هایی است که اسناد منتشر شده را بیش تر تاییدکننده محوریت نقش سازمان سیا و رد قطعی تئوریهای تجدید نظرگرای اخیر میداند که بر عوامل داخلی در بروز این رویداد سیاسی تاکید کردهاند.
اما مالکوم برن، مدیر پروژه «روابط ایران و امریکا» در دانشگاه «جرج واشنگتن» به «ایرانوایر» می گوید: «در سالهای اخیر این سوال مطرح شده است که آیا سازمان سیا و سازمان اطلاعات بریتانیا نیروهای پیشراننده پشت کودتا بوده اند یا کار اصلی را خود ایرانیها انجام داده اند؟»
او اضافه می کند:«اسناد جدید که به گزارشهای پس از کودتا میپردازند، از یک طرف نشان میدهند که امریکاییها متوجه نقش عوامل مختلف ایرانی در بروز آن بوده اند و از طرف دیگر، بر اهمیت نقش امریکا تاکیدی دوباره میکنند؛ یعنی نکته ای را ثابت میکنند که خیلی از ما مدتها است سعی میکنیم مطرح کنیم و آن این که کار هر دو طرف بود! یعنی هر کدام احتمالا بدون کمک دیگری موفق نمیشدند.»
این تاریخ دان معتقد است اسناد جدید بسیار چشم گیر هستند، جزییات کودتا را بسیار عمیقتر نشان میدهند و روایت ظریفتری از رویدادها را ممکن میکنند: «حتی شاید بتوانند منجر به شکستن برخی اسطورهها شوند.»
یکی از جالبترین اسنادی که منتشر شده، مربوط به گفت وگوی سازمان سیا با «کرمیت روزولت» در واشنگتن، در روز ۲۸ اوت۱۹۵۳، یعنی مدت کوتاهی پس از کودتا است. رنجبر دائمی در این باره میگوید: «این گزارش شامل جزییات جدیدی است که روایتهای پیشین از میزان کنترل[فضل الله] زاهدی توسط سازمان سیا تا عصر روز ۲۸ مرداد را تکمیل میکنند.»
در این سند، صورتجلسه گزارش کرمیت روزولت، عامل اصلی کودتا، به ژنرال «چارلز پی. کبل»، معاون مدیر وقت سازمان سیا و سایر مقامات ارشد این سازمان دیده می شود.
اسناد منتشرشده شامل همه موارد نمیشوند. در مقدمه آن چه منتشر شده، آمده است که روند طبقهبندیزدایی از اسناد، از سال ۲۰۰۴ تا۲۰۱۴ طول کشیده و در نهایت تصمیم گرفته شده است ۱۰ سند اصلا منتشر نشوند، بیش از یک پاراگراف از ۳۸ سند و نیز اطلاعاتی جزیی (کم تر از یک پاراگراف) از ۸۲ سند حذف شوند.
مالکوم برن که مدیر پژوهشهای نهاد غیردولتی «بایگانی امنیت دولتی» هم هست، میگوید: «به نظر من در امریکا ما بسیار خوش اقبالیم که اسناد تاریخی بسیار مهم همیشه نزد عموم منتشر میشوند. اما هنوز موانع بسیاری در کار هست که لازم نیست باشند؛ مثلا این اسناد را که میخوانیم، سخت است بفهمیمم چرا باید این همه سال [بیش از ۶۰ سال] از انظار عمومی دور نگاه داشته میشدند؟»
از دیگر نکات بحث برانگیز این است که تلگرافهای اصلی سازمان سیا از میان رفتهاند. در مقدمه نسخهای که منتشر شده اند، میخوانیم که این تلگرافها در آستانه نقل مکان بخش «خاور نزدیک» سازمان سیا به ساختمانی جدید در سال ۱۹۶۱ یا ۱۹۶۲ از میان رفتهاند و تنها نسخههایی ثانوی که با ماشین تایپ از میکروفیلمهای مربوط به آنها تهیه شده، مورد استفاده قرار گرفتهاند. هیچ یک از اینها در نسخه ۱۹۸۹ نیامده بودند اما 21 مورد در نسخهای که منتشر شده، آمدهاند و به هفت مورد دیگر نیز در پاورقی اشاره شده است.
رنجبر دائمی میگوید: «به نظر میرسد انگیزه اصلی حرکت امریکاییها علیه مصدق، ترس از به قدرت رسیدن کمونیستها در ایران بوده باشد.
امریکاییها خیزش ۳۰ تیر در حمایت از مصدق را نیز عموما در اثر تلاشهای حزب توده میدانستند. گزارشی که مدت کوتاهی پس از آن رویداد انتشار یافته و در نسخهای منتشر شده نیز دیده می شود، آمده است سازمان سیا منابع کافی برای برخورد با چنین سناریویی در ایران را ندارد و تنها مقاومت مسلحانه در مقابل به قدرت رسیدن حزب توده از سوی قبایل جنوب و به ویژه قشقاییها خواهد بود.»
در جایی دیگر، «فرانک ویسنر»، مامور سازمان سیا از کرمیت روزولت میپرسد: «چه اقدامات دیگری برای نابودی بیش تر تشکیلات و دستگاه حزب توده در حال انجام است؟»
روزولت پاسخ میدهد: «هم شاه و هم زاهدی به من قول دادند که اقدامات بسیار سفت و سختی انجام میشود.»
اما علاقه مندان به تاریخ ایران هم چنان سوالهای بسیاری در مورد کودتای ۲۸ مرداد دارند که اسناد منتشر شده نیز به آنها پاسخ نمیدهند؛ مثلا نقش آیتالله «ابوالقاسم کاشانی» یا آیتالله «سید حسین بروجردی» در این کودتا.
رنجبر دائمی می گوید:«از آیتالله کاشانی تصویر سیاستمداری ماهر تصویر شده که پیش و پس از کودتا در مرکز صحنه قرار داشت اما از مصدق و زاهدی به یک اندازه بیزار بود. اطلاعات مربوط به عاملیت و تصمیمگیریهای او در روزهای ۱۶ تا ۱۹ اوت هم چنان محدود و ناکافی هستند. در مورد بروجردی هم اطلاعات چندانی نداریم مگر خودداری او از محکوم کردن عمومی مصدق. بنابراین، هم چنان باید منتظر درک نقش واقعی این دو نفر باشیم.»