به قلم استاد پرويز شهرياري
اين درست است كه زنان در درازاي تاريخ فشار و آزار دوگانه اي را تحمل كرده اند؛ از يك طرف همراه با همه ي مردم با نابرابري هاي اجتماعي و زير سلطه ي نظام هاي نامردمي بوده اند و از طرف ديگر ناچار به پذيرفتن رابطه هاي مردسالاري. اين هم درست است كه زنان هم مانند هر قشر ديگري از رنج ديدگان و زحمت كشان، بايد سازمان هاي ويژه ي خود را داشته باشند تا بتوانند مسئله هاي خاص خود را مطرح كنند و جامعه را در جريان نابرابري هاي موجود قرار دهند و راهي براي زدودن چهره ي انساني از زشتي ها، نابرابري ها و ستم هاي آشكار وپنهان پيدا كنند.
ولي همه ي اين ها، به آن معنا نيست كه خود را از مردان جدا كنند و براي رسيدن به هدف هاي درست و انساني خود، به نحوي رو درروي مردان قرار گيرند. ده ها سال است در ميان مردان و به ويژه مردان زحمت كش، روشنفكراني پديد آمده كه درك كرده اند دربند نگه داشتن زنان و رابطه ي اجتماعي نابرابر با آنها، زنجيرهاي نابرابري را بردست و پاي خود آن ها محكم تر مي كند، دريافته اند تا زماني كه نابرابري بين زن و مرد و زورگويي و حاكميت مرد بر زن وجود داشته باشد؛ تا زماني كه زن استقلال اقتصادي نداشته باشد و تا زماني كه از زنان به عنوان “نيمه ي دوم” يا “جنس دوم” و بيرون از فعاليت علمي، هنري، اجتماعي و سياسي ياد شود؛ جامعه نمي تواند چهره ي انساني خود را بازيابد. اين مردان با مسير تاريخي حركت جامعه ي انساني در طول تاريخ آشنا شده اند و مي دانند جدايي بين زن و مرد و دوران مردسالاري از زماني آغاز شده كه جامعه ي ظالمانه ي طبقاتي و ايجاد دولت هايي از قشرهاي كوچك ولي زورمند و ثروتمند، پديد آمده است… و روشن است، وجود طبقه هاي متضاد و وجود دولت هايي كه از آن دفاع مي كنند؛ جامعه ي انساني را، اعم از زن و مرد، درهم مي فشارد و چهره ي نامطلوب و غيرانساني به آن مي دهد.
اين مردان، در سال هاي اخير، به درستي به اين نتيجه رسيده اند كه زنان مي توانند همپاي مردان در همه ي صحنه ها وارد شوند و از عهده ي هركار انساني برآيند. آن ها مي بينند، با اندك روزنه اي كه در دهه هاي اخير براي فعاليت زنان باز شده است؛ چگونه توانسته اند شايستگي خود را در دانش، هنر، اقتصاد و سياست نشان دهند و اين هنوز در شرايطي است كه نتوانسته اند حقوق برابر خود با مردان را به طور كامل كسب كنند.
در جامعه هايي كه با نظام سرمايه داري اداره مي شوند؛ و به ويژه در كشورهاي به اصطلاح جهان اول، تلاش مي كنند زنان را دربرابر مردان قرار دهند و نيرو و خشم آن ها را درجهت هاي نادرست سوق دهند. در حالي كه ، در تحليل آخر، نه مردان و از جمله مردان زحمت كش و روشنفكر، بلكه نظام غارتگر سرمايه داري است كه تمامي جامعه را در تنگناهاي طبقاتي گذاشته است.
چرا به عنوان نمونه، زنان ناشر، سازمان و يا نمايش گاهي جدا از مردان ناشر دارند؟ مگر “زن ِ ناشر” با ” مرد ِ ناشر” فرق دارد؟
برخي جريان هاي فمينيستي، به ويژه در كشورهاي سرمايه داري، تمامي تلاش خود را در رويارويي با مردان گذاشته اند و اين، خواست ِ سردمداران سرمايه داري است كه تلاش مي كنند با ايجاد تفرقه، خود را از مبارزه ي مجموعه ي زحمت كشان خلاص كنند.
آزادي زن، بدون آزادي كل جامعه، معناي واقعي پيدا نمي كند، تاكيد مي كنم، زنان بايد سازمان هاي ويژه خود را داشته باشند، ولي بايد به اين نكته توجه كنند كه در مبارزه هاي خود براي كسب حق برابر با مردان، خود را از مردان آگاه جدا نكنند. همان گونه كه مبارزه ي عليه فاشيسم و نازيسم، بدون هم دلي و همكاري با ضدفاشيست هاي درون جامعه ي آلمان و ايتاليا و اسپانيا ممكن نبود؛ و همان گونه كه مبارزه ي به حق و عادلانه ي قهرمانان فلسطيني عليه صهيونيسم، بدون هم پيماني با سازمان هاي مترقي يهودي، و از جمله در درون اسرائيل ممكن نيست.
هرگونه جدايي بين آگاهان جامعه، تنها مي تواند به سود كساني باشد كه تغيير و تكامل را نمي پذيرند. مگر اين ناآگاهان را نمي توان در ميان خودِ زنان هم پيدا كرد؟
به ياد داشته باشيم، مبارزه اجتماعي تنها وقتي به نتيجه مي رسد كه همه ي هم فكران را، دور از اختلاف هاي جنسي، نژادي و مذهبي دربرگيرد.
روز ۸ مارس، روز جهاني زن، كه كم و بيش هم زمان با روز “اسپندگان”- روز حرمت گذاشتن به زن در سنت ايراني- است، بر همه ي زنان ايراني فرخنده باد.
به اميد روزي كه همه ي نابرابري ها از چهره ي انسان و انسانيت پاك شود.