آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

«چه باید کرد؟»

مولف: یوزاس آرمالاویچوز، دکترای علوم تاریخ

28 ژانویه 2020

آخرین باردر تاریخ جهانی، روسیه همراه با کل بشریت بر سر دوراهی مرگ و زندگی قرار گرفته است. در تقسیم بندی مجدد کره خاکی، جهان در مرکز زلزله همه گیر قرار گرفته است، که با فروپاشی اتحاد شوروی در سال 1991 و تلاشی سیستم جهانی سوسیالیستی آغاز گردید. هرج و مرج جهانی از طریق اداره خودسرانه «بالایی های» حاکم بر جهان غیر قابل کنترل است. به همین دلیل این هرج و مرج روز بروز عمیق تر می گردد و نهایتا فاجعه نابودی کره زمین و بشریت را بدنبال خواهد آورد. چه باید کرد؟

جواب این سئوال سرنوشت ساز برای خلقهای جهان، در محتوای منطق عینی تاریخ ــ دیالکتیک رشد جامعه بشری ــ نهفته است. اولین بار جواب این سئوال را و. ا. لنین در بررسی علمی ماهیت و قانونمندی های رشد امپریالیسم، به مثابه مرحله عالی سرمایه داری، ارائه داد. در 1917 و. ا. لنین نوشت: «فقط انقلاب پرولتری، سوسیالیستی می تواند بشریت را از بن بستی که امپریالیسم و جنگهای امپریالیستی بوجود آورده اند، نجات دهد، هر قدر هم در امر انقلاب سختیها، مشکلات و امکان عدم موفقیتهای موقت و یا امواج ضدانقلابی پیش آید، اما پیروزی نهایی پرولتاریا اجتناب ناپذیراست» (لنین مجموعه آثار روسی جلد 54 ص 483). منطق اجتناب نا پذیری انقلاب جهانی سوسیالیستی بر این مبنا استوار است، که منافع طبقاتی پرولتاریا ــ رهایی جامعه از نابرابری اجتماعی و آشتی ناپذیری منافع، ستم و استثمار انسان از انسان ــ در اساس با روند طبیعی تاریخ جهانی در مرحله امپریالیستی سرمایه داری منطبق است.

محتوای انقلاب عمومی سوسیالیستی از طرف ک. مارکس و ف. انگلس، قبلا در اواسط قرن نوزدهم تشرح گردیده بود. کارل مارکس با مطالعه علمی ماهیت و قانونمندیهای رشد شیوه تولید مادی سرمایه داری و کشف دیالکتیک مرگ طبیعی آن، به این نتیجه رسید که محتوای فروپاشی سرمایه داری «تبدیل مالکیت خصوصی سرمایه داری به مالکیت عمومی است، که عملا در پروسه تولید اجتماعی جا افتاده است» ( ک. مارکس، ف. انگلس، مجموع آثار روسی، جلد 23، ص 773). لغو مالکیت خصوصی و برقراری مالکیت اجتماعی بر ابزار تولید در مقیاس جهانی ــ انقلاب سوسیالیستی ــ بر نابرابری اجتماعی غلبه می کند و برابری اجتماعی بشریت  در رابطه با ثروت اجتماعی را برقرار می کند. در تکمیل این، ف. انگلس با مطالعه افزایش نقش علوم در رشد تاریخی جامعه، محتوای انقلاب سوسیالیستی را همچون «جهش بشریت از قلمرو ضرورت به قلمرو آزادی» تحلیل کرد. (مارکس، انگلس مجموعه آثار جلد19 ص 228). زمانیکه «ضرورتها، نیروهای بیگانه، که تا حال بر تاریخ مسلط بودند، تحت کنترل انسانها قرار بگیرند» (همانجا ص 227) بدین ترتیب، انقلاب جهانی سوسیالیستی بر رشد کورکورانه، بی برنامه و بی سامان رشد بشریت در کره زمین غالب می گردد و رشد آگاهانه، با برنامه و هماهنگ ، جامعه بشری را تضمین می کند. این بوسیله انسان آگاه بر قوانین ضرورتهای عینی تاریخ و مسلط بر عملکرد قوانین عمومی و عینی دیالکتیک، که در واقعیت تاریخی به آزادی اجتماعی او  منجر می شود، تحقق می یابد. انسانی که از لحاظ علمی آموزش دیده است، توان تطبیق ویژگیهای مناسبات تولیدی جامعه با سطح رشد نیروهای مولده آن را خواهد داشت. که این همان ماهیت تاریخی انقلاب اجتماعی و قوانین عینی بنیادی رشد اجتماعی است.

انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر، پیش بینی علمی و. ا . لنین در مورد گذار انقلابی بشریت از بحران عمومی کاپیتالیسم ــ امپریالیسم ــ به نظام اجتماعی نقطه مقابل آن، یعنی سوسیالیسم را کاملا تایید کرد. واقعیتهای اجتماعی اکتبر کبیر، محتوا، ویژگی و سمت گیری رشد آن، آغاز  دوران تاریخی نوین ــ گذار انقلابی خلقهای جهان از کاپیتالیسم به سوسیالیسم را اعلام کرد.

و. ا. لنین، هدف گذار از جامعه طبقاتی، نابرابری اجتماعی و آشتی ناپذیر، به سمت جامعه بی طبقه با آزادیهای اجتماعی و برابری، را چنین پیش بینی کرد: «ایجاد ساختار اجتماعی بالاتر از کاپیتالیسم، دقیق تر: افزایش بازدهی کار» (لنین مجموعه آثار جلد36، ص 157)، «تا علم بطور واقعی وارد خون و بدن شود، تبدیل به عنصر تشکیل دهنده زندگی به شکل کامل و واقعی گردد» (لنین مجموعه آثار روسی جلد 45 ص 391). و نهایتا در 1923 لنین اشاره کرد، که «تمامی جهان به سمت چنین جنبشی حرکت می کند، که باید زاینده انقلاب سوسیالیستی جهانی گردد (همانجا ص 403). اکتبر کبیر، نقش استارت انقلاب سوسیالیستی جهانی را داشت.

تاثیر عمیق انقلاب اکتبر در پروسه تاریخ جهانی، در اواسط قرن بیستم، تکان نیرومندی در انقلاب علمی ــ تکنیکی جهانی بود، که موجبات رشد نیروهای مولده بشریت به سطح کیفیتا نوین رشد را فراهم آورد و بطور قانونمند ومتناسب با آن باعث تحول در ویژگی های مناسبات تولیدی جامعه شد. انقلاب علمی ــ فنی موجب تبدیل علم به نیروی مولده بلاواسطه جامعه، شکل گیری شیوه علمی تولید و تضمین کننده امکانات برای اتوماتیزاسیون و رشد نا محدود تولید تا تامین کامل نیازمندیهای کل جمعیت کره زمین، گردید. بدین ترتیب، انقلاب علمی ــ فنی زمینه پیروزی سوسیالیسم را فراهم ساخته است.

در روند انقلاب جهانی علمی ــ فنی، شیوه تولید اجتماعی سرمایه داری بطور کامل تمامی امکانات عملی و سازنده خود را از دست داد و بطور طبیعی وارد مرحله برگشت ناپذیری پایان دادن به موجودیت خود گردید. مالکیت خصوصی بر ابزار تولید دیگر نتوانست در خدمت بنیان مناسبات  تولیدی جامعه قرار گیرد. این مناسبات به تخریب کننده تولید و کل فعالیت حیات جامعه بشری تبدیل گردید و بحران عمومی نوبتی کاپیتالیسم در 1970 را بدنبال داشت که در تداوم خود به بحران عمومی تمام تمدنهای مالکیتهای خصوصی شد، که در مقیاس خود بزرگترین و فاجعه بارترین تحول در تاریخ جهانی است. بحران جهانی تمامی اقشار، لایه های اجتماعی و تمامی عرصه های حیات جامعه را در تمامی کشورهای کره زمین در برگرفت و باعث تشدید نهایی تمامی تضادهای اجتماعی در سطح جهان شد، که بازسازی انقلابی حیات جامعه بر مبنای سوسیالیستی را ــ در آغاز اکثریت کشورها و در ادامه باقیمانده کشورها ــ مد نظر دارد. در نتیجه امپریالیسم در آستانه مرک نهایی قرار گرفت. در فضای زمین قوانین عینی انقلاب جهانی سوسیالیستی عمل می کند.

امپریالیسم در حال احتضار، معلوم گردید که به شکلی غیر عادی بسیار خشن و تجاوزگراست. در سالهای 1980، امپریالیسم با ایجاد هیستری ضد کمونیستی  به تجاوز علیه تمامی پیشرفتهای تاریخی بشریت دست زد، که در جهت نابودی ضدانقلابی سیستم جهانی سوسیالیستی و برقراری نظام اجتماعی سرمایه داری در کل جهان بود، که بطور عینی غیر ممکن است. به همین دلیل، امپریالیسم با تلاشی اتحاد شوروی و سیستم جهانی سوسیالیستی بوسیله تجاوزات ضد انقلابی ، قدم  در بحران همه جانبه در پروسه تاریخ جهانی گذاشت و خود را در وضعیت غیر قابل علاج قرار داد که نمی تواند بر آن تسلط یابد، به همین دلیل محکوم به مرگ حتمی است. در نتیجه عملکرد قوانین عینی امپریالیسم، که لنین کاشف آن بود: «ویژگیهای اصلی کاپیتالسم به ضد خود تبدیل شده اند»، درستی خود را ثابت کرد. در کره زمین هرج و مرج جهانی حکم می راند، که مترادف شرایط انقلاب جهانی است. تشدید نهایی و بغرنجی همه جانبه «جنگ منافع» ــ جنگ داخلی جهانی، بطور اجتناب ناپذیر موجب انفجار جهانی خواهد شد. بر بشریت دیکتاتوری انقلاب سوسیالیستی جهانی  حکم می راند. در حیات جامعه قوانین عینی و عمومی دیالکتیکی عمل می کند، که کارل مارکس آن را «دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا» می نامید. (مارکس، انگلس مجموعه آثار جلد19 ص 27).

در شرایطی که دیکتاتوری انقلاب جهانی سوسیالیستی، عملکرد هر نوع قوانین اجتماعی دیگر را مسدود می کند، آوانگارد پیروزمند آن در پراتیک تحول بخش خود باید فقط متکی به قوانین عینی عمومی دیالکتیک باشد. فاشیزم آمریکا، متحدین و همکارانش که بر خلاف قوانین عینی رشد اجتماعی عمل می کنند، عملا نتیجه عکس خواهند داشت و این تلاش ها بر ضد خود آنها تبدیل می گردد. ضد انقلاب امپریالیستی با متلاشی کردن اتحاد شوروی، عملا مرکز جاذبه جهان را تخریب کرد و در نتیجه، تمام بشریت را در مقابل خود قرار داد. 99 درصد جامعه بشریت متشکل از اقشار پرولتر و نیمه پرولتر، به نیروی محرکه بزرگترین انقلاب  اجتماعی تبدیل گردیده اند.

مطابق قوانین عمومی عینی دیالکتیک، تخریب اتحاد شوروی سوسیالیستی، به شکل گیری اتحادیه کشورهای سوسیالیستی جهانی، جامعه اینترناسیونالیستی خلقها منجر خواهد گردید. در پیش بینی فدراسیون سوسیالیستی جمهوری دمکراتیک جهانی، و. ا. لنین در 1915 نوشت: «ایالات متحده جهان (نه اروپا)، همان فرم دولتی وحدت  و آزادی ملت است، که ما آن را با سوسیالیسم در پیوند می بینیم» (لنین جلد 36 ص 354).

فروپاشی دولت سوسیالیستی شوروی، تخریب حاکمیت شوراها و سرنگونی نظام اجتماعی سوسیالیستی، نابودی بنیان اقتصادی کشور، یعنی خصوصی سازی وسایل تولید را بدنبال آورد. این خصوصی سازی نقطه مقابل بنیان عینی قانون رشد تولید مادی ــ اجتماعی کردن ــ آن بود، که نسل کشی مردم شوروی و تخریب موجودیت تمامی ملت ها و خلق های آن به مثابه همبود تاریخی انسانها را به دنبال آورد. این جنایت ضد بشری به طور اجتناب ناپذیر کشور روسیه چند ملیتی را منفجر خواهد کرد، و بدنبال آن بقیه کشورها و خلق های جهان. انفجار اجتماعی جهانی در شرایط دیکتاتوری انقلاب سوسیالیستی جهانی، در برگیرنده مالکیت اجتماعی بر وسایل تولید در مقیاس جهانی خواهد بود. و نتیجتا طرح علمی ــ تئوریک و. ا. لنین  در مورد ایجاد «چنان شرایطی که دیگر بورژوازی نتواند به موجودیت خود ادامه دهد و نتواند باردیگر ظهور پیدا کند» جامعه عمل خواهد پوشید. و با این، عصر تاریخی گذار انقلابی بشریت از کاپیتالسم به سوسیالیسم پایان خواهد یافت.

پیروزی جهانی سوسیالیسم، گشایش عصر تاریخی پیشرفت متحدانه و انسانگرایانه بشریت به مرحله عالی تر، یعنی تمدن کمونیستی در کره خاکی خواهد بود، که مقدمات مادی آن را انقلاب جهانی علمی ــ فنی فراهم آورده است. پیش بینی می شود که برآورده ساختن نیازهای نوین حیات اجتماعی بوسیله پتانسیل علمی جهانی که بوسیله انقلاب علمی ــ فنی مهیا است، تامین گردد. تامین نیازهای معاصر انسان در وهله اول در برگیرنده اجرای کامل اهداف اساسی انقلاب سوسیالیستی می باشد که و. ا. لنین در 1917 معین کرده است:«بیانیه حقوق زحمتکشان و خلقهای تحت استثمار»، یعنی «براندازی هرگونه استثمار انسان از انسان، حذف کامل تقسیم جامعه به طبقات، سرکوب قاطع مقاومت استثمارگران، برقراری سازمان سوسیالیستی جامعه و پیروزی سوسیالیسم در تمامی کشورها» (لنین مجموع آثار جلد 35 ص 221). چون امپریالسم در حال احتضار برای انقلاب سوسیالیستی «نضج یافته» مالکیت خصوصی بر وسایل تولید، نافی هر آنچه گردیده، که بر اساس آن شکل گرفته است.

انقلاب سوسیالیستی جهانی، به هیچوجه نمی تواند تنها خود را به حل مسائل اولیه انقلاب محدود سازد. فراگیری و تسلط بر تولید علمی بدون بکارگیری پیگیرانه و منطقی جهان بینی  علمی ماتریالسم دیالکتیکی، درک ویژگیهای نوین پروسه تاریخ جهانی، پیش بینی استراتژیک کوتاه و دراز مدت در تناسب با منطق عینی تاریخ، نا ممکن است. بدون این حداقل فکری، کاری در زندگی واقعی معاصر نمی توان پیش برد. به همین دلیل در این جنگ جهانی داخلی که از طرف سیاست بازان خودفریبانه پنهان می گردد، باید به همه این بازیگران اعلام کرد: حاکمیت را بگیرید ــ ببینیم چکار می توانید انجام دهید. در واقعیت تاریخی هر موجود شبه انسان همینطور نمی تواند وظایف رئیس جمهور، وزیر و نماینده مجلس را بر عهده بگیرد. برای همین احتیاج به انسان های معقول، دارای جهان بینی علمی و مسلط بر قوانین عمومی ــ عینی دیاکتیک در پراتیک انقلابی است، که توان آن را داشته باشند تمامی فعالیتهای اجتماعی بشریت را بر مبنای علوم، تا حد خودگردانی علمی برسانند. منافع آزمندانه یا محاسبات ضدانقلابی  مالکیتهای خصوصی با منطق عینی تاریخ هیچگونه تناسبی ندارد. به همین دلیل محکوم به نابودی است.

استدلال علمی سازماندهی حیات اجتماعی و اداره علمی رشد آن ــ برای ایجاد جامعه بشری، که انسان در تناسب با اصل هومانیسم کمونیستی، که کارل مارکس آن را فرمولبندی کرد: «انسان ــ والاترین موجود است برای انسان» ــ والاترین ارزش اجتماعی خواهد بود. انسان با درک جهان بینی علمی، استعداد  ایجاد جهان انسانی فارغ از ستم و استثمار انسان از انسان، بر بنیان برابری اجتماعی تمامی انسانها در رابطه با ثروت اجتماعی (که در تناسب با پرنسیب های کمونیستی تعاونی و هومانیسم عمل می کند) خواهد داشت.

اما هرج و مرج جهانی، فرماسیون اجتماعی سرمایه داری را در قبرستان تاریخ جهانی دفن خواهد کرد. به همین دلیل، انسان های عاقل سرگرم دفن تمدن های مالکیتهای خصوصی هستند، که خود، خود را نابود می کند. بعد از این کفن و دفن انقلابی، بشریت به ساختن جامعه انسانی خواهد پرداخت، که در آن رشد آزادانه شخصیت انسانی، شرط رشد آزادانه جامعه خواهد بود.

برگردان: ر. ح. بازیار

Facebook
Telegram
Twitter
Email