در روزهای اخیر، نئولیبرال های شکست خورده داخل و خارج ایران که دیگر تاب تحمل شکست همفکران و سرکردگان بین المللی خود را ندارند، هم صدا با یکدیگر به خدمت یک رسوائی حیرت آور درآمدهاند که امپریالیسم آبرو باخته علیه توفیقات بشری در مبارزه با بیماری کرونا به راه انداخته است. با کمال تاسف این رفتار که توهین به بشریت و قابلیت های اوست، در فضاي مجازي تاخت و تاز ميکند. از این رو لازم دیدم که به اندازه بضاعت خود در افشای این فرافکني نقشی داشته باشم.
1ــ مطلبي منتشر شد درباره همکاری دولت چین و یک شیمیدان امریکائی برای تولید کرونا که گزارشی ساختگی و صحنه سازی است. عليرغم تکذيب اين مطلب در رسانههاي حتي امپرياليستي، هنوز هستند کساني که آنرا طوطي وار تکرار ميکنند. اينان اگر مغرض نيستند و واقعاً سوداي کشف حقيقت در سر دارند، بايد
2ــ کارزاری که بدنبال اظهارات غیرمسئولانه و غیر اخلاقی و غیرملی سخنگوی وزارت بهداشت آغاز شد، جز تکرار همان افتراها و اراجیف ضد علمی نیست که از چندماه پیش شدت گرفته و از وال استریت به محافل اقتصادی و مراکز بظاهر علمی ایران رسیده است. یکی از نمونه های مشمئزکننده این پروپاگاندا را درزیر ببینیم:
در سال 1397، انتشارات امین الضرب وابسته به اطاق بازرگانی تهران، کتابی را با این مشخصات منتشر کرد: «آرتور کروبر؛ آن سوی دیوار؛ اقتصاد چین: آنچه هرکس باید بداند». این کتاب را نخست دانشگاه آکسفورد منتشر کرد و سپس به زبانهای دیگر ترجمه شد. ناشر این ترجمه و در حقیقت اطاق تجارت تهران، در مقدمهای که بر این کتاب افزوده، مدعی شده است که مولف کتاب درجای جای کتاب از نادرستی و بی اعتباری آمار و ارقام دولتی چین یادکرده و آنها را غیر قابل اعتماد دانسته است. اما خوانندگان کتاب در هیچ کجای آن با چنین تذکری روبرو نمی شوند و حتی در صفحه 379 کتاب باشگاهی میبینند که مولف تاکید دارد که آمار و ارقام دولتی چین، همه معتبر و قابل اعتمادند چرا که اگر غیر از این باشد، سیاست های اقتصادی به زمین می خورد و موفقیت های اقتصادی پایدار بدست نمی آید. مقدمه نویس فارسی این کتاب، دو سال پیش از کرونا چنین گوي ارتجاعی را به میان انداخته است و اگر اطاق بازرگانی تهران میتواند تا این اندازه دروغ بگوید و همچنان با وقاحت به چشم دیگران نگاه کند، چرا نباید درباره انگیزههای آقای دکتر جهانپور تردید کرد؟ من البته ایشان را به جعل آگاهانه متهم نمی کنم زیرا که شناختی از ایشان ندارم و نمیتوانم چنین جسارتی مرتکب شوم، اما میتوانم جهان بینی ایشان را از صیغه همان تعلقانی بدانم که سعادت را در مالکیت خصوصی و شکل عالی امروزین آن -یعنی سرمایه داری- می بیند و به طرزی غیر عقلانی به هرچه که سرمایه داری را به چالش بکشد، سوء ظن دارد.
ایشان بدون هرگونه اعتنائی به تقدیرها و تشکرات مکرر متخصصان سازمان جهانی بهداشت و یا متخصصان مستقل، از دولت چین بابت فرصتی که اقدامات آن دولت برای بشریت فراهم نمود تا برای مبارزه با این بلیه ضد بشری مجهز و آماده شود -بی. بی. سی چند بار چنین گزارشهائی را منتشر کرده است- متأسفانه به آن احساسات غیر عقلائی طرفداری از مالکیت خصوصی و سرمایه داری تسلیم شدند و از همه ملاک ها و معیارهای غربالگری آمار و ارقام چشم پوشیدند و متاسفانه فضائی آفریدند که تنها مردم بیوطن و بیمرام جویای آن هستند. باور ندارید؟ به برنامه 60 دقیقه بی. بی. سی در دوشنبه شب 18/1/99 و گفتگوهای آلان توفیقی که پای دائمی برنامه های ارتجاعی و زنندۀ مدیاهای ضدایرانی است با آقای دکتر قلی زاده که من ایشان را برای اولین بار میدیدم، مراجعه کنید تا دریابید که رذالت امثال توفیقی چه دامنه بیکرانی دارد. تداعی مواجهه زننده توفیقی با آقای قلی زاده واقعا اشمئزاز آورست.
3ــ بخشی از رهبران سیاسی اقتصادی امپریالیسم و متحدانشان در ایران و کشور های دیگر، از مدت ها پیش باور داشتند که نمی توان به آمار و ارقام دولتی چین اعتماد کرد. اگر چنین است پس چرا برای مقابله با کرونا به آن ها اعتماد کردید و آمادگی های لازم را فراهم نکردید؟ شمائی که به چین اعتماد نداشتید، چرا ضریب آمادگی های خود را افزایش ندادید؟ حقیقت چیز دیگری است: سرمایه داری ناتوانی خود را توجیه میکند و آن را به پای چین مینویسد.
دولت چین به هرحال و با هر اندازه تلفات انسانی – به قول شما چند برابر (که اگر 10 برابر هم باشد تازه می شود 35 هزار نفر از یک و نیم میلیارد جمعیت، در حالیکه رهبر دنیای شما یعنی ترامپ خود را آماده یکصد تا دویست هزار تلفات انسانی از 350 ملیون جمعیت کرده است) توفیق این را یافت که این بلیه ضد بشری را با قرنطینه مطلق 60 ميلیون نفر و قرنطینه نسبی 500 ملیون نفر مهار کند و سرایت آن را به سایر نقاط چین متوقف نماید و اقتصاد را به راه اندازد. شما نیز چنین می کردید!
حقیقت اما چیز دیگری است. کارزار زننده ای که این روزها بدست یالانچی پهلوان های وطنی داخل و خارج براه افتاده، جز دفاع از یک نظام اجتماعی اقتصادی ورشکسته و ناتوان از حل مشکلات نوع بشر، چیز دیگری نیست. اینان حتی از امثال ترامپ نیز نازلتر شده اند و این سقوط جدا از هرگونه احتمالات دیگری که شاید واقعی باشند، «فروپاشی اخلاقی و تنزل وجدانی» نام دارد.
همین آقای توفیقی دیشب در استدلال های عجیب خود می گفت: «چگونه است که در کشور های غربی علیرغم سطح عالی پزشکی، تلفات انسانی چند برابر چین است که سطح پزشکی متوسطی دارد؟ پس به همین دلیل می توان در اعتبار و درستی آمار و ارقام دولتی چین تردید کرد!» این موجود که خود طبیب است، در استدلال خود این واقعیت را نمی گنجاند که نکته با اهمیت در اینگونه حوادث میزان برخورداری مردم از خدمات طبی است و نه مثلا قابلیت های بالاتر دانش پزشکی غرب در مداوا و درمان بیماری های پیچیده و خاص. توده های مردم در غرب از این برخورداری محروماند و همین واقعیت زننده ضد بشری است که موجب افزایش تلفات انسانی شده است. این موجود نمیگوید که غرب در اساس فاقد طب ملی است و در دوران نئولیبرالیسم، هزاران تخت بیمارستانی به مالکیت خصوصی سرمایه داران زالو صفت درآمد و میلیارد ها یورو از هزینه های طبی و اجتماعی دولت های غربی کاسته، و به هزینه های نظامی شان افزوده شد. توفیقی و امثال او که یا سودا زده غرب و یا رهین دستمزدهای دولت های غربی هستند، برای اختفای این حقیقت، ناگزیرند که تقصیر بزهکاری های محرومان خود را به گردن دیگران بیندازند.
دوستان؛ اگر اخبار مربوط به تعدیل نیرو در بیمارستان آتیه تهران به بهانه کاهش درآمد صحیح باشد، نمونهای از همین زالو صفتی هاست. اختفای حقایق است. موسسه ای که مشغول احداث یکی از بزرگترین بیمارستان های فوق تخصصی در حوالی ساختمان قبلی است، می تواند برای مدتی میزبان همکارانی باشد که در طول همکاری با بیمارستان، هرکدام دهها و شاید صدها ملیون تومان به این موسسه سود رسانیده اند. تعدیل نیرو در این شرایط یعنی کاستن از توانايی کشور در مبارزه با يک بلیه ملی.
4ــ نئولیبرال های شکست خورده ایرانی که خود را ذخیره ایران آینده میدیدند، با این بلیه، آرزوهایشان را نیز حبابی بیحفاظ یافتند و برای احیاء زهدان نمکی خود که مایع درونی آن گندیده شده است، زبان به استقلال گشودند و طالب استقلال ایران از چین و روسیه شدند! استقلالی که موجود است اما این ذخایر خود شیفته آن را نمی بینند. این خودشیفتگان وارثان همان بیمارانی هستند که در 30 تیر سال 1332 و پس از نمایش قدرت نیروهای سیاسی دیگر -که این بیماران، آنان را رقیبان خود می دیدند و اتفاقا خود موجب آن نمایش قدرت شده بودند – مرحوم دکتر مصدق را به باد سرزنش و شماتت گرفتند که چرا آنان را به زندان نمی اندازد! در آن نمایش قدرت قریب 50 هزار نفر از اعضای اتحادیه های کارگری و طرفداران جمعیت ایرانی مبارزه با استعمار و جمعیت ایرانی طرفداران صلح شرکت داشتند.
این خودشیفتگان میراث دار همان رجال بی مرامی هستند که 10-15 سال پیش خواستار تصفیه انجمن های اسلامی دانشجويی از دگر اندیشان و بویژه مارکسیست ها شده بودند و همینان هستند که 4 سال پیش از زبان سردبیر نشریه «مهرنامه» خواستار خفه کردن چپها در دانشگاه ها شده بودند. آخرین دسته گل یکی از اینان که اتفاقا مطلب ضد چینی او در فضاي مجازي تکرار شده است، افشاگری به ظاهر اسلامی اوست در باره کشته شدگان حادثه 16 آذر 1332. او در تلاش براي خارج کردن روز 16 آذر از ليست روزهاي ملي و دور کردن دانشجويان از خط تلاش در راه حفظ تاريخ درخشان مبارزات ضد امپرياليستي، اعلام کرد: دوتن از آن کشته شدگان عضو سازمان جوانان حزب توده بودند!
ایشان در ادامه مطلب، دولت ایران را از اين بابت به انتقاد می گیرد که چرا از مسلمانان مظلوم اویغور چینی حمایت نمیکند. نخست اشاره به این حقیقت، ضروری است که هر فعال سیاسی اجتماعی که مبارزات اجتماعی را به چنین سطحی از انگیزه های قهقرائی تنزل دهد، همدست شیطان و دروازه بان جهنم است. داعش نیز اینگونه بود.
آنکس که از فشار و ستم بر مسلمانان سین کیانگ زنجموره میکند، خود را تا سطح پرستاران داعش تنزل داده است. اگر امپریالیسم امریکا و متحدانش، والدین داعش هستند، نيروهاي واپسگراي مخفي شده در بين اویغورهای مسلمان چین را باید والدۀ داعش نامید. دلسوزی برای اندکی از ارتجاعیون اویغور، سوگواری دیرآمد برای آدمکشان میلیتاریست ژاپنی و سلاخان دولت پوشالی کومین تانگ است که فرقه گرايان اویغور تا آخر در خدمت شان بودند. نخست مزدور ژاپنی ها، و سپس مزدور چیانکای چک.
نئولیبرال ها کمترین همدردي با ميلیونها مردم مظلوم و فقیری که سیاستهای دولتهای غربی آنان را در شکارگاه پلیدترین درنده تاریخ بشر -یعنی پول- رها کرده است، ندارند؛ چرا که در این صورت دستکم به ماهیت طبقاتی نظام طبی آن کشورها نیز اشارهای میکردند؛ اما چنین اقدامی مخالف مصالح آنان است. به خاطر بیاوریم گزارش والراشتاین فیلسوف امریکائی را از سفر به ایران که با حیرت گفته بود: مهمانداران من در ایران از من خواسته بودند که به زوال محتوم نظام امریکا در سخنرانی هایم اشاره نکنم، زیرا موجب تضعیف لیبرالیسم در ایران می شود!
امروزه نیز همانان که سرابهاشان در حال امحا در نور آگاهي مردمان است، می کوشند که این حقیقت را مستور دارند تا شاید آنچه را که برایش کوشیدند و حتی به زندان افتادند، زايل نشود. آنان با بزرگ انگاشتن سرمایه داران، در حقیقت می خواهند که خود را بزرگ نشان دهند. به قول معروف غلام اخته به رجولیت اربابش می نازد.
اندکی گفتیم آن بحث، ای عتل
زانـــدکی پیـــدا بـود قانون کل
دوستدار شما، پورصفر.