جیسن هیکل ــ محمدرضا جعفری/ ترجمه دانش
تمرکزِ صِرف بر سوخت فسیلی ما را به این خیال برده است که با گذارِ کامل به انرژی پاک میتوانیم دقیقا همان کارهایی که با سوختهای فسیلی انجام میدهیم بکنیم. در این متن بخوانید چطور سیستم اقتصادی فعلی دلیل تغییرات اقلیمی است و بحران با انرژی پاک حل نمیشود.
در ابتدای سال جاری (۲۰۱۶ میلادی. م) رسانههای سرتاسر جهان اعلام کردند رکوردهای جهانی دما در ماه فوریه به میزانی تکاندهنده شکسته شده است. در ماه مارس دوباره همه رکوردها شکسته شد. در روزهای ماهِ ژوئن صفحههای تلویزیون پر بود از تصاویر سوررئالی از سیلِ پاریس، طغیان رود سن و سرریز آن به خیابانها. در لندن سیلاب وارد تونلهای مترو درست در قلب کاونت گاردن (قطب مشهور سرگرمی، خرید و تئاتر لندن. م) شد و خیابانهای جنوبشرق این شهر به رودخانههایی با عمق دو متر تبدیل شدند.
با وقوع چنین پدیدههای حدی (extreme events) که هرچه بیشتر تبدیل به رخدادهایی عمومی و هرروزه میشود، دیگر کمتر کسی هست که به انکار تغییر اقلیم برآید. سرانجام اجماعی حول یک واقعیت مهم در حال شکلگیری است: سوختهای فسیلی در کارِ نابودی ما هستند. ما ناگزیریم فوری به سمت انرژیهای پاک حرکت کنیم.
این آگاهی روزافزون نسبت به خطرهای سوختهای فسیلی نشانگر تغییری اساسی در درک ماست؛ اما ترس من این است از نکته اصلی غافل شده باشیم. به همان اندازه که وجود انرژی پاک مهم است موضع علم نیز روشن است: انرژی پاک ما را از تغییرات اقلیمی نجات نخواهد داد.
بیایید، محضِ قیاس، تصور کنیم قادریم از سوخت فسیلی دست بکشیم و صد درصد از انرژی پاک استفاده کنیم. بدون شک این گامی ضروری و حیاتی در مسیری درست است اما حتی این بهترین سناریو نیز برای جلوگیری از فاجعه اقلیمی کافی نخواهد بود.
چرا؟ چون سوزاندن سوختهای فسیلی تنها حدود ۷۰ درصد از مجموع گازهای گلخانهای منتشرشده در اثر فعالیتهای بشر را تشکیل میدهد. آن ۳۰ درصد باقیمانده از عوامل دیگری سرچشمه میگیرد. جنگلزدایی یکی از بزرگترینِ آنهاست. دیگری کشاورزی صنعتی است که خاک را تا آنجا که به نشت کربندیاکسید منجر شود تخریب میکند. پس از آن دامپروریهای صنعتی قرار دارد که در هر سال ۹۰ میلیون تن متان و بیشترین مقدار نیتروزاکسید (N۲O) تولیدی در عصر بشر را وارد جو میکند. هر دوی این گازها نقشی بهمراتب شدیدتر از کربندیاکسید در گرمایش جهانی دارند. دامپروریها بهتنهایی بیش از خودروها، قطارها، هواپیما و کشتیها در گرمایش جهانی دست دارند. تولید صنعتی سیمان، فولاد و پلاستیک از دیگر منابع بزرگ انتشار گازهای گلخانهای است؛ و در آخر محلهای دفع زباله (زبالهچال یا Landfills) است که مقادیر عظیم متان (۱۶ درصد از کل انتشار جهانی) را به جو میفرستند.
هر سال به آن۳۰ درصد گازهای گلخانهای که از منابعی جز سوختهای فسیلی به جو میروند افزوده میشود
وقتی بحث تغییرات اقلیمی در میان باشد، مساله نهفقط نوعِ انرژیِ مورد استفاده، بلکه آن کاری است که با انرژی انجام میدهیم. ما با انرژی کاملا پاک چه خواهیم کرد؟ دقیقا همان کارهایی که با سوختهای فسیلی انجام میدهیم: جنگلهای بیشتری را میبُریم، دامداریهای بیشتری احداث میکنیم، کشاورزی صنعتی را توسعه میدهیم، سیمان بیشتری تولید و زبالهچالهای بیشتری را پر میکنیم. همه اینها مقادیر مرگباری گازهای گلخانهای در جو منتشر خواهند کرد. ما همه این کارها را انجام میدهیم چون [نوع] سیستم اقتصادی ما به رشد مرکب بیپایان نیاز دارد، اما به دلایلی چند، به ذهنمان خطور نکرده این را زیر سوال ببریم.
حال بیایید اینگونه به موضوع فکر کنیم. آن ۳۰ درصد قابل توجه از گازهای گلخانهای که از منابعی غیر از سوختهای فسیلی انتشار مییابند مقدار ایستا و ثابتی نیستند و سالیانه با حجم بیشتری به اتمسفر زمین اضافه میشوند. دانشمندان پیشبینی میکنند جنگلهای استوایی تا سال ۲۰۵۰ بهطور کلی تخریب خواهد شد که یعنی یک بمب ۲۰۰ میلیارد تنیِ کربن به جو فرستاده خواهد شد. [همچنین] تنها در طول ۶۰ سال آینده احتمالا لایه فوقانی خاک در سرتاسر جهان از بین میرود که منجر به انتشار مقدار بیشتری کربن خواهد شد. انتشار گازهای گلخانهای ناشی از صنعت سیمان هر سال بیش از ۹ درصد رشد دارد و زبالهچالها در چشم به هم زدنی چندبرابر میشوند: در ۲۱۰۰ ما روزانه ۱۱ میلیون تن زباله جامد، سه برابر مقدار کنونی، تولید خواهیم کرد. [آنچه مسلم است تنها] گذار به انرژی پاک شتاب این روند را کند نخواهد کرد.
جنبش اقلیمی اشتباه بزرگی مرتکب شده است. ما همه توجهمان را معطوف به سوختهای فسیلی کردیم هنگامی که میبایست متوجه چیزی عمیقتر میشدیم: منطق اصلی کارکرد سیستم اقتصادی. هرچه باشد، در وهله اول از سوختهای فسیلی تنها برای تغذیه موتورِ ضرورتِ گسترده رشد تولید ناخالص ملی (GDP) استفاده میکنیم.
مشکل اصلی این است که سیستم اقتصادی ما نیازمند افزایش روزافزون استخراج، تولید و مصرف است. سیاستمداران میگویند میبایست رشد سالانه اقتصاد جهانی از ۳ درصد، یعنی حداقل لازم برای سود کلی بنگاههای بزرگ، بیشتر باشد. این بدین معنی است هر ۲۰ سال اندازه اقتصاد جهانی باید دو برابر شود، یعنی دو برابر خودرو، دو برابر ماهیگیری، دو برابر معدنکاوی، دو برابر مکدونالد و دو برابر آیپد؛ و دوباره دو برابر شدنِ اقتصادِ دو برابر شده طی بیست سال بعدی.
متخصصان خوشبینتر ادعا میکنند نوآوریهای فناوری به یاری ما خواهند آمد تا رشد اقتصادی را از روند مصرف مواد [در روند تولید] جدا کنیم؛ اما متاسفانه شواهدی وجود ندارد که این اتفاق در حال رخ دادن باشد. استخراج مواد و مصرف جهانی از سال ۱۹۸۰ به اینسو ۹۴ درصد افزایش داشته و هم چنان در حال رشد است. پیشبینیهای فعلی نشان میدهد تا سال ۲۰۴۰، بیش از دو برابرِ امروز حملونقل جادهای، هوایی و کشتیرانی، به همراه همه آن مواد و کالاهایی که این وسایل حمل میکنند، خواهیم داشت؛ یعنی دقیقا مطابق با نرخ لازم برای رشد تولید ناخالص ملی.
انرژی پاک، هرچند که مهم است، ناجی ما از این کابوس نخواهد بود. ولی بازنگری در سیستم اقتصادی میتواند نجاتمان دهد. رشدِ تولید ناخالص ملی را بهعنوان یگانه راه خلق دنیایی بهتر به ما غالب کردهاند. ولی اکنون ما شواهد قدرتمندی در دست داریم که این رشد نه ما را شادتر میکند، نه باعث میشود فقر کاهش یابد، و «اثرات جانبی» (externalities) آن، همهجور معضل اجتماعی به وجود میآورد: بدهی، کارِ بیشازحد، نابرابری و تغییرات اقلیمی. ما باید رشد ناخالص ملی را بهعنوان معیار اصلی پیشرفت به کناری بنهیم (و این کار را فورا بهعنوان بخشی از توافق اجلاس اقلیمی سازمان ملل در مراکش [در سال ۲۰۱۶] انجام دهیم).
اکنون وقت آن است که نیروی خلاق خود را صرف ایدهپردازی اقتصاد جهانیِ نوینی کنیم. اقتصادی که هم رفاه انسانی را به بالاترین حد برساند و هم ردپای اکولوژیکی را فعالانه کم کند. این کاری نشدنی نیست. هماکنون چندین کشور موفق به دستیابی به سطوح بالایی از توسعه انسانی به ازای مصرف اندک شدهاند. آنچنانکه دانیل اونیل، اقتصاددان دانشگاه لیدز، نشان داده عدم رشد مادی (material de-growth) تضادی با رفاه انسانی ندارد.
تمرکزِ صِرف بر سوخت فسیلی ما را به این خیال برده است که با گذارِ کامل به انرژی پاک میتوانیم وضعیت موجود را ادامه دهیم. ولی این یک فرضِ سادهانگارانهِ خطرناک است. اگر میخواهیم مانع بحران پیشِ رو شویم میبایست با علت بنیادین آن مقابله کنیم.
این مطلب ترجمهای از مقاله دکتر جیسون هیکل (Jason Hickel) در گاردین است. او اقتصاددان انسانشناس، مدرس ارشد دانشگاه لندن و مشاور حزب کارگر انگلیس در زمینه توسعه بینالملل، عضو هیات مشاوره آماری برای گزارش توسعه انسانی ۲۰۲۰ و عضوِ مشاور کارگروه توافق سبز برای اروپا است. تحقیقات و مطالعات او بر موضوعات نابرابری جهانی، اقتصاد سیاسی و اقتصاد بومشناختی متمرکز است. از او علاوه بر مقالات متعدد در این زمینهها، کتابی با عنوان «تقسیم: راهنمای مختصر پیرامون نابرابری جهانی و راهحلهای آن» در سال ۲۰۱۷ منتشر شده است.