جنبش اجتماعی و سیاسی بابک خرم دین در مبارزه با غارت، تحمیل عقیده و استثمار در تاریخ آذربایجان همچنان ماندگار و راه گشاست، این جنبش مردمی و سازماندهی آن از سوی بابک خرمدین بگونه ای بود که در مدت کوتاهی تهیدستان، کشاورزان بی زمین و پیشه وران جامعه را برای مبارزه طولانی مدت با خلفای عباسی و مزدوران و همدستان محلی آنان آماده کرد. بابک مقابله و مبارزه با ظلم را برای برپایی جامعه ای با نشاط و آزاذ در کوه های آذربایجان سازماندهی کرد، در چندین جنگ سپاهیان خلیفه را شکست داد تا خلیفه راه نیرنگ و حیله را در پیش گرفت و « افشین » را که هم بابک و هم منطقه را می شناخت با پول و زر و وعده سلطنت خراسان فریب داد و با انبوهی از سپاهیان متعصب و گمراه به سراغ بابک فرستاد.
بابک خرم دین ( حسن ) در جولای795میلادی ( تیرماه 176 خورشیدی ) چشم به جهان گشود و در 4 ژانویه 838 میلادی (دیماه 216 خورشیدی ) در سامرا به دست خلیفه عباسی به طرز وحشیانه ای به قتل رسید، خلیفه به قدری از دلاوری ها و توانایی های نظامی بابک خشمگین بود که پیش از کشتن، وی را سوار بر فیل در شهر چرخاند تا چشم زهری از مردم بگیرد و همزمان بابک را تحقیر کند.بابک به مدت 20 سال رهبری شورش و خیزشی را به عهده گرفت که خلفای بنی عباس ( مامون و معتصم ) را به چالش کشید، بابک در کوه های آذربایجان قلعه مقاومی بنا نهاد و توده های مردم را پیرامون خود جمع کرد ( در 50 کیلومتری شمال اهر و 3 کیلومتری جنوب غربی کلیبر ) خرم دینان به طور نهانی و آشکار با دستگاه خلافت مبارزه می کردند در سال 201 هجری سرخ جامگان با خرم دینان به رهبری بابک در آذربایجان خروج کردند و مدت 22 سال در آن سامان به استقلال زندگی کردند و شکست ها به سرداران خلیفه وارد کردند ( مرتظی راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، جلد 2، ص 186 )
خرم دینان بر این باور بودند که باید سازمان و نظم اجتماعی خود را بر اساس عدالت و تساوی بنا کنند و با ظلم، اجحاف و استثمار مبارزه پیگیر داشته باشند زیرا ظلم و ستم را تاریکی و اهریمنی می پنداشتند، آنان مالکیت عمومی را تبلیغ می کردند تا روستائیان را از ظلم صاحبان ملک، تیول داران و خراج بگیران خلیفه رها سازند، از این رو مردم منطقه بویژه تهیدستان از آنان حمایت می کردند و به یاوه گویان خلیفه که بابک را راه زن و فاسد و فرزند زنی زشت، یک چشم و روسپی می خواندند اهمیت نمی دادند، یکی از راه های مخالفت با خلیفه که دین را ابزاری برای استثمار توده های مردم قرار داده بود تبلیغ خرم دینی و شاد زیستی بود که اساس خلافت را می لرزند، از این رو خلیفه و مزدوران داخلی و محلی آن از گسترش ایده و بینش خرم دینان وحشت داشتند، بنابرین جنبش بابک از یک سو استقلال طلبانه و رهایی بخش بود و از سوی دیگر ماهیت طبقاتی داشت که می خواست دهقانان فقیر و پیشه وران تهیدست از ظلم و ستم خلیفه و همدستان داخلی آنان نجات یابند. خلفا اراضی اشراف و معابد زرتشتی را مصادره کرده در بین امیران عرب و دست نشاندگان محلی خود تقسیم کرده بودند، در نتیجه فقر در بین دهقانان به شدت گسترش یافته بود که این خود به گسترش جنبش خرم دینان یاری می رساند.بابک در مدت کوتاهی بر نواحی بزرگی از تالش، اردبیل، دو سوی ارس و دشت وسیع مغان حاکم شد، از آن رو مورد غضب و خشم خلیفه قرار گرفت.
بابک از دوران کودکی تیز هوش، کنجکاو و نیک رفتار بود و همراه پدر که روغن فروشی دوره گرد بود منطقه را می گشت و به خاطر می سپرد، همراه با آن با درد و رنج مردم آشنا می شد که در دوران شبانی با « جاویدان » از خرم دینان نامی آن دوران آشنا شد و با او همراه گردید تا اموال وی را سرو سامان دهد، جاویدان بعد از مدت کوتاهی درگذشت و وصیت کرد که بابک راه و روش وی را ادامه خواهد داد، همسر جاویدان به حمایت از بابک برخواست و سپس به همسری بابک درآمد که نقطه عطفی در زندگی بابک بود و زمینه رشد و ترقی وی را مهیا کرد. همزمان بابک رابطه نزدیکی با حاکمان پیرامونی برقرار کرد تا بتواند مبارزه با خلیفه را گسترش دهد پیام هایی به « تئوفیلوس » امپراتور بیزانس فرستاد و امیدوار بود که از کمک های وی برخوردار باشد.که میسر نشد و در نهایت با شیطنت حاکم ارمنستان گرفتار نیرو های افشین شد. ( افشین با همه خیانت های خود مورد عنایت خلیفه قرار نگرفت، پس از دو سال از قتل بابک به زندان خلیفه گرفتار شد و از فرط گرسنگی جان باخت )
بابک سردار بی نظیری بود که برای رهایی و آزادی مردم از جور و ستم خلیفه می جنگید، روحی تسلیم ناپذیر داشت و هرگز در مقابل خلیفه سر خم نکرد، خواجه نظام الملک که خود اشراف زاده بود و وزیر سلجوقیان در « سیاست نامه » خود می نویسد : چون یک دستش را ببریدند دست دیگر در خون زد و بر چهره مالید، معتصم پرسید این چه عمل است؟ بابک جواب داد، در این حکمتی است، شما هر دو دست و پای مرا خواهید برید، چون خونم جاری شود، من روی خویش از خون سرخ کرده ام، تا چون خون از تنم بیرون شود، نگوئید که رویم از ترس و بیم زرد شده…
بابک به یکی از اسطوره های ماندگار در تاریخ آذربایجان تبدیل شده و می تواند الگویی برای مبارزه با تاریکی، خرافات و استبداد باشد، از آن رو در همه دوران تاریک اندیشان، خرافه پرستان و استبداد دوستان با آن مبارزه کرده، نسبت های ناروایی به این جنبش مردمی داده اند. موسوی اردبیلی از گرایش جوانان آذربایجان به بابک به خشم آمده می گوید : بابک کسی بود که اردبیل را غارت کرد، مردم را کشت و مزدکیان را تقویت کرد و مرتظی مطهری فریاد می زند: بابک دشمن اسلام بود، نام بچه های خود را بابک نگذارید، او با اعراب نه با ایرانی ها می جنگید.. همه این گفتار و تبلیغات گسترده نشانگر خوف و وحشت آنان از بیداری جوانانی است که با الهام و الگو قرار دادن جنبش مردمی بابک پایه های حکومت تاریک اندیش و ارتجاعی آنان را به مخاطره می اندازند.
ناامیدی، یاس و سرخوردگی جوانان در آذربایجان آنان را خواسته و یا ناخواسته به حماسه سازان تاریخ خود متمایل کرده است، در این راستا سالروز تولد بابک خرم دین که خواهان شاد زیستن بود به یکی از روز های مهم در مبارزه با استبداد و خرافات تبدیل شده، هر ساله ابعاد وسیعتری بخود می گیرد، سال ها است که جوانان از گوشه و کنار آذربایجان و مناطق دیگر در تیرماه هرسال ( دهم تیرماه ) شعار گویان و ترانه خوانان در قلعه بابک گرد هم می آیند تا سرود های آزادی خواهی خود را فریاد زنند، چند سالی این گردهم آیی ادامه داشت که رژیم احساس خطر کرد و شعار همیشگی خود را ( ضد ملی و امنیتی ) که در نهان دارد مطرح کرد و تبلیغات وسیعی براه انداخت تا اندیشه های فاشیستی را در جامعه استبداد زده تحریک کند.در این راستا برخی از به اصطلاح ملی گرایان ( ورجاوند ) هم به وحشت افتاده به نامه نگاری پرداختند و از خاتمی رئیس جمهور وقت درخواست کردند تا به هر روشی شده مانع از اینگونه گردهم آیی ها شود و حتا پا را فراتر گذاشته گردهم آیی جوانان ( مردان، زنان و کودکان ) در قلعه بابک را جریان خزنده و سازماندهی از سوی ترکیه و جمهوری آذربایجان خواندند، در حالیکه سرود جوانان آذربایجان در آنجا همان سرود ملی آذربایجان ( یاشا یاشا آذربایجان، پاینده پاینده آذربایجان ) بود که برای نخستین بار از سوی فرقه دمکرات آذربایجان تنظیم شده بود. این کوته نظری با چاشنی شبه فاشیستی و خود بزرگ بینی که خود را قیم ایران و صاحب همه این جغرافیا می دانند، خود به یکی از عوامل مهم در استبداد پروری شده و از سوی رژیم تاریک اندیش ولایت هم به روش های مختلف حمایت می شود، زیرا وحشت آنان از پیوند این خواسته ها و سراسری شدن آنهاست.