آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

انفجارات پیاپی در ویرانه‌های اتحاد شوروی

انفجارات پیاپی در ویرانه‌های اتحاد شوروی

نیمچه نگاهی به جنگ ارمنستان و آذربایجان از آغاز تا پایان- ١

ا. م. شیری

همزمانی حوادث دو- سه ماه اخیر در بلاروس و قرقیزستان، شروع دور جدید جنگ بین ارمنستان و آذربایجان را هرگز نباید تصادفی تصور کرد. رخدادهایی که در جمهوری‌های سابق اتحاد شوروی بطور دوره‌ای تکرار می‌شوند، با فروکش کردن ناآرامی‌ها در یک جمهوری، در دیگری، در آنجا که کانون تشنج ایجاد شده، اوج می‌گیرد. علاوه بر چهار جمهوری نامبرده، فعلا قزاقستان و مولداوی در نوبت‌های بعدی هستند. در اوکراین و گرجستان برغم تصرف قدرت سیاسی توسط نئونازی‌ها و شبه‌فاشیست‌ها مشکل «حل نشده» باقی است. با این حال، امپریالیست‌های غرب به سردمداری امپریالیسم آمریکا جای پای خود را در این دو جمهور و همچنین، در سه جمهوری حوزه دریای بالتیک محکم کرده‌اند. جمهوری فدرال روسیه در زیر فشارهای دائمی آمریکا و اروپا به سختی نفس می‌کشد. در تاجیکستان زخمهای جنگ‌های داخلی سال‌های١٩٩٠ هنوز التیام نیافته، اختلاف آن با ازبکستان کماکان ادامه دارد. اما به رویارویی نظامی نیانجامید. فقط جمهوری ترکمنستان از ابتدای کسب باصطلاح استقلال و جمهوری ازبکستان پس از بیرون راندن ترکان مسختی (ترکان سنی مذهب منسوب به ناحیه مسختی گرجستان) در سال ١٩٨٩ تا حدودی آرام بوده‌اند. علاوه بر این‌ها، کشورهای اروپای شرقی یا به تعریف آمریکایی‌ها، «اروپای جدید» از خیلی سال‌ها پیش به تصرف کامل ناتو درآمده، جمهوریهای چک و سلاواکی از هم جدا شدند، یوگسلاوی نیز به هفت، به بیان دقیق‌تر، به هشت تکه تقسیم شده است. آلبانی را در مدت فقط یک هفته چنان زیر و زبر کردند که نه تنها هیچ محرماتی در آن باقی نماند، حتی مجسمه برنزی جورج بوش پسر، یکی از خشن‌ترین جنایتکاران جنگی تاریخ معاصر، اکنون در میدان مرکزی تیرانا به ریش استقلال، آزادی، دموکراسی و عدم مداخله می‌خندد.

انقلاب رنگی در بلاروس

پس از محو کشور بزرگ اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، بعنوان تکیه‌گاه اصلی صلح و امنیت جهانی از نقشۀ سیاسی جهان، امپریالیست‌های آمریکا و اروپا ایجاد جهان تک‌قطبی به رهبری ایالات متحده را با شادی و شعف کم نظیری جشن گرفتند و در ویرانه‌های اردوگاه سوسیالیستی و سایر نقاط جهان در هر جامعه‌ایی به تناسب ترکیب جمعیتی، قومی- نژادی، زبانی- فرهنگی، اعتقادات و باورهای دینی- مذهبی در آنها، اجاق‌های آتش زیر خاکستر برپا کردند تا در مواقع لازم بر آنها بدمند و شعله‌ور سازند.

به این ترتیب، با شروع دورۀ جهان تک‌ قطبی، امنیت و ارامش از جهان رخت بربست و علاوه بر کشورهای اردوگاه سوسیالیستی، دهها کشور دیگر مورد هجوم و تاخت و تاز استعماری امپریالیستهای آمریکا و اروپا قرار گرفت، اشغال شد، دچار هرج و مرج، آشوب و ویرانی بی‌سابقه گردید. اوضاع نابسامان افغانستان، عراق، لیبی، سودان، ساحل‌عاج، یمن، سوریه و تعداد دیگری از کشورهای آفریقا، آمریکای لاتین و حوزه دریای کارائیب نمونه‌های دیگری از تهاجمات امپریالیسم در جهان تک‌ قطبی هستند.

انکار این واقعیت که جهان «تک قطبی» دوام چندانی نداشت و در مدت کمتر از سه دهه به تاریخ پیوست، غیرممکن است. اما، این واقعیت را نیز که سرکرده سابق جهان علیرغم شکست سریع و بحران و رکود اقتصادی ساختاری سرمایه‌داری هنوز پرچم سفید برنیافراشته و به تلاشهایش برای فتح مجدد سنگرهای از دست رفته در طول سه دهه اخیر شدت بخشیده، نمی‌توان نادیده گرفت.

انقلاب رنگی در قرقیزستان

الغای معاهدۀ اتحاد جمهوری‌های سوسیالیستی و تجزیۀ اتحاد شوروی

انحلال اتحاد شوروی در روند بیش از هفت دهه نبرد طبقاتی نفس‌گیر سیاسی- ایدئولوژیک- تبلیغاتی- روانی با امپریالیسم و کل ارتجاع جهانی و در اثر تغییر شدید توازن قوا به نفع دشمنان صلح و امنیت، همزیستی و دوستی ملت‌ها و خلق‌ها، بویژه بعد از انشعاب هلاکت‌بار در جنبش کمونیستی جهانی پس از تسلط رویزیونیسم بر حزب کمونیست اتحاد شوروی، که در داخل کشور به تقویت و تحکیم موقعیت و مواضع عوامل و عناصر سرمایه‌داری و خائنان سرسپرده انجامید، اتفاق افتاد. معاهدۀ تشکیل اتحاد جماهیر سوسیالیستی و تجزیۀ اتحاد شوروی در جریان کودتای بلاوژسکی با امضای رهبران جمهوری‌های فدراسیون روسیه، اوکراین و بلاروس به ترتیب باریس یلتسین، لئونید کراوچوک و استانیسلاو شوشکوویچ با دستور تلفنی جورج بوش پدر، رئیس جمهور وقت آمریکا لغو شد و جدایی جمهوریها اعلام گردید(١).

کودتاگران بلاوژسکی

بنا بر این، همه ادعاهایی که «طرف پیروز» در این نبرد طبقاتی تحت عناوین مختلف، از قبیل «ناکارآمدی سوسیالیسم، مشکلات اقتصادی، نبود دموکراسی، تمامیت‌خواهی و یکسری ادعاهای کذب دیگر» در واژه غلط ‌انداز «فروپاشی» جمع‌بندی و به اذهان عمومی القاء کرد، چیزی جز باد هوا نبود و نیست. ابعاد این القائات بحدی گسترده بود که حتی بسیاری از جریانهای فکری مدعی پیروی از اصول کمونیسم علمی و سایر جریانهای مترقی نیز کام خود را با شهد واژه «فروپاشی» شیرین کردند. درک این واقعیت به هوش و ذکاوت چندان زیادی نیاز ندارد اگر توجه شود در حالیکه در یک سوی دنیا اتحاد کشورهای مختلف تحکیم می‌شد (اتحادیه کشورهای اروپایی، آفریقایی، عربی)؛ اتحادیه نظامی (ناتو) تقویت می‌شد؛ برای تردد آزاد مردم موانع مرزی و گذرگاههای مرزی بین کشورها برچیده می‌شد، اما در سوی دیگر جهان، اتحادها از هم می‌پاشید، جمهوریهای متحد از هم جدا می‌شدند؛ پیمان ورشو و سازمان همیاری اقتصادی (کومکون) لغو می‌گردید؛ بین جمهوریها موانع مرزی و گذرگاهها ایجاد می‌شد…

البته، علل تجزیۀ فاجعه‌بار اتحاد شوروی از همان سالهای نخست وسعیا مورد تحقیق و بررسی علمی، مستند و مستدل قرار گرفته و روشن شده است. در این رابطه، فعلا به معرفی چند نشانی در دسترس از کارها و مطالعات شخصی اکتفا می‌کنم تا به بررسی جنگ ارمنستان و آذربایجان بپردازم. رجوع شود به مقاله‌های: «مکانیزم‌های تجزیۀ اتحاد شوروی- دو بخش»(٢)، «یاکوولی‌یف جاسوس سیا بود و گارباچوف از آن اطلاع داشت»(٣)، «فرمانده کودتای بلاوژسکی سقط شد»(۴)، «پیروزی بعد از شکست»(۵) و مطالعات متعدد دیگر این قلم، از جمله آنها، به کتاب «غبارروبی از حقایق شوروی»(۶). علاوه بر اینها، باب بحث و گفتگو در این باره از طرف من همیشه باز است.

جنگ بین آذربایجان و ارمنستان بمثابه یکی از کانون‌های آتش زیر خاکستر

اشتباه است هر گاه تصور شود کار امپریالیستهای آمریکا و اروپا و ارتجاع جهانی بعد از محو اتحاد شوروی از نقشه سیاسی جهان خاتمه یافت. تکه- پاره کردن اتحاد شوروی همراه بود با ایجاد خصومت بین ملت‌ها و خلق‌های دوست و برادر، کاشتن تخم کینه و نفرت در جوامع همسایه تا بتوانند پیوند آنها را جدا ازهم با بازار جهانی سرمایه مستحکم نمایند. بموازات این، بی‌ثبات‌سازی و براه انداختن جنگ و تخریب بهترین راهی بود که می‌توانست مساعدترین شرایط را برای صدور بحران سرمایه‌داری به مناطق آشوب‌زده فراهم آورد. تحقیق و بررسی تمام رویدادها و جنگها بعد از تجزیه در حریم اتحاد شوروی، از جمله، جنگ بین آذربایجان و ارمنستان فقط از این منظر می‌تواند به روشن شدن واقعیات منتج شود.

با این دید، من نه تنها از آغاز دور جدید جنگ، حتی از همان ابتدای شروع جنگ در سالهای آخر دهۀ ١٩٨٠ بین دو جمهوری همسایه و سابقا متحد ارمنستان و آذربایجان بر این باور بوده و هستم که تجزیه و تحلیل این واقعۀ شوم بدون واکاوی علل و عوامل اصلی منجر به الغای معاهدۀ اتحاد جمهوری‌ها، تجزیۀ اتحاد شوروی و نگاه تاریخی- طبقاتی به آن قطعا گمراه‌کننده خواهد بود. بخصوص اینکه، جرقۀ نخست و هستی سوز به جان اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی حتی پیش از خواست جدایی جمهوری‌های حوزه دریای بالتیک- استونی (١۶ نوامبر ١٩٨٨)، لتونی و لیتوانی (٢٧ ژوئن ١٩٨٩) و چند سال قبل از کودتای بنیان برانداز بلاوژسکی (٨ دسامبر سال ١٩٩١) در تاریخ ٢٠ فوریه ١٩٨٨ در قره‌باغ زده شد. در این تاریخ ایالت خودمختار قره‌باغ خواست خود را مبنی بر جدایی از جمهوری آذربایجان و پیوستن به جمهوری ارمنستان که هیچ مرز مشترکی با آن ندارد، اعلام کرد. بدنبال این، علاوه بر مخالفت دولت آذربایجان و دولت اتحاد شوروی، اعتراضات پراکنده و بی‌سازمان در آذربایجان شروع شد. در جریان نخستین اعتراض در ٢٢ فوریه ١٩٨٨ دو جوان آذربایجانی در شهر عسکران در اثر تیراندازی افراد مسلح به قتل رسید. قبل از ادامه این مبحث، لازم است در خصوص ظهور افراد مسلح در اتحاد شوروی اشاره کنیم، که پس از اعلام آزادی فعالیت سازمان‌های باصطلاح غیردولتی در این کشور در پی به قدرت رسیدن میخائیل گارباچوف در ۱۱ مارس سال ١٩٨۵، نهادها و بنیادهای متعدد آمریکایی و اروپایی، در رأس آنها، «خانه آزادی» آمریکا، «جامعه باز» جورج سورس و شمار دیگری دفتر- دستک خود را در اتحاد شوروی تأسیس و شعبات متعددی دایر کردند. این تشکل‌های باصطلاح غیردولتی کلاسها و آموزشگاههای آموزش دموکراسی، حقوق بشر، ترویج ملی‌گرایی برای بخش‌هایی از جوانان برگزیده تشکیل می‌دادند. در آنجا برای همه خلقهای و جمهوری‌ها به تناسب موقعیت و شرایط، تاریخ جعل می‌کردند، تخم کینه و نفرت به غیر می‌افشاندند، به ذهن جوانان برتری قومی- نژادی، دینی- مذهبی القاء می‌کردند تا هر ملت و خلقی، پیروان هر دین و مذهبی خود را برتر و بالاتر از همه دیگران تصور کنند. در آموزشگاهها به آنها روشهای برپایی شورشهای خیابانی و جنگ شهری آموزش می.دادند…

قتل دو جوان و بدنبال آن تشدید بیرون راندن گروهی جمعیت آذربایجانی از شهرها و روستاهای ارمنستان و ایالت قره‌باغ نفت بر آتش پاشید. در طرف مقابل برغم تلاشهای دولت وقت برای کنترل اوضاع و ترغیب مردم به خودداری از درگیری، اعتراضات عمومی نسبتا شدت گرفت. اعتراضات در آذربایجان بویژه، پس از آنکه دولت ارمنستان در تاریخ ١۵ نوامبر سال ١٩٨٨ با تجهیزات ساختمانی و راه‌سازی- بولدزر، لودر، گریدر، تراکتور و غیره به تخریب ناحیه جنگلی موسوم به «جنگل توپخانه» در اطراف شهر تاریخی شوشا دست زد، بخشی‌هایی از آن را طعمۀ حریق ساخت و مرتکب اکوساید(٧) گردید، در تاریخ ١٧ نوامبر سال ١٩٨٨ با تجمع میلیونی در میدان لنین باکو به نقطۀ اوج خود رسید که تا ۵ دسامبر بطور شبانه روزی ادامه یافت.

اکوساید در جنگل توپخانه

برغم این‌ها، دولت وقت آذربایجان از همان آغاز اعتراضات به ابتکاراتی دست می‌زد تا بتواند از تشدید مناقشه جلوگیری نماید. در اینجا یادآوری برخی اقدامات دولت، بخصوص با کمک شخصیت‌های مشهور بی‌جا بنظر نمی‌رسد. مثلا، در جریان نخستین اعتراض (روز ٢١ فوریه سال ١٩٨٨) معترضین در شهر آغدام  تصمیم می‌گیرند یک راهپیمایی بسوی مرکز قره‌باغ تشکیل دهند. روز ٢٢ فوریه، تصمیم خود را به اجرا می‌گذارند. پس از ١١ کیلومتر راهپیمایی، خرامان عباس‌اوا قهرمان کار سوسیالیستی اتحاد شوروی در ٢ کیلومتری عسکران با انداختن روسری خود به پیش پای راهپیمایان موفق به انصراف آنها از ادامه راه می‌شود. با این حال، در حدود ١٠٠- ١۵٠ نفر از معترضین از راه دیگر خود را به شهر عسکران می‌رسانند. از عسکران خبر می‌رسد که از هر پنجره دو لولۀ تفنگ بیرون آمده و بقیه اهالی نیز مسلح هستند(؟!). به محض ورود به عسکران این عده هدف تیراندازی قرار می‌گیرند. در نتیجه، دو نفر از آنها کشته و ۵۵ نفر مجروح می‌شود. اما این حادثه نتوانست مقامات دولتی و متنفذین آذربایجان را از ادامه  تلاش خود بازدارد. بطوریکه در ادامه این تلاشها، در یکی از روزهای اعتراضات گسترده در باکو در ماه نوامبر، زینب خانلاراوا خواننده ملی اتحاد شوروی در تریبون معترضان ظاهر شد. او گفت: «عزیزانم، من نمی‌توانم چیزی بگویم، هر جا میکروفن می‌بینم، فقط می‌خواهم آواز بخوانم» و چند بند از تصنیف «قره‌باغین مارالی» (مارال قره‌باغ) را خواند و یا در یکی دیگر از همین روزها میکروفن معترضان را بختیار وهاب‌زاده، شاعر ملی آذربایجان به دست گرفت. او، معترضان را مورد عتاب قرار داد و چنین گفت: «قور- قودوخلار، نه های- کؤی سالئبسئز، توپخانا مئشه‌سی، توپخانا مئشه‌سی! اورا دا کول- کوس قئرئبلار.» (بی‌سر و بی‌پاها، چه جنجال و هیاهو به راه انداخته‌اید: جنگل توپخانه، جنگل توپخانه! در آنجا چند تا بته و خاشاک بریده‌اند».

اعتراضات ماه نوامبر

افزون بر اینها، دولت جمهوری سوسیالیستی آذربایجان برهبری عبدالرحمان وزیراف از بیم شروع درگیری مسلحانه، حتی اسلحه‌های شکاری شکارچیان رسمی (مواجب بگیران دولتی) را جمع‌آوری کرد. این همه در حالی بود که با وجود دولت اتحاد شوروی، دولت جمهوری سوسیالیستی ارمنستان با حمایت و پشتیبانی دستکهای پیدا و پنهان، بدون اینکه ارتش ملی داشته باشد، هم خود مسلح می‌شد و هم برای تسلیح گروههای شبه‌نظامی همت می‌گماشت. این یک ادعای گزاف نیست هر گاه توجه داشته باشیم که در شرایط موجودیت حاکمیت اتحاد شوروی و بدون داشتن وزارت دفاع و ارتش ملی، چگونه یک جمهوری کوچک شهروندان غیرملی کشور خود را براحتی بیرون می‌راند و ٢٠ درصد خاک جمهوری همسایه سه برابر بزرگتر از خود را (هم بلحاظ جمعیت و هم بلحاظ مساحت) تصرف می‌کند. روند بعدی حوادث نشان می‌دهد برنامۀ اشغال قره‌باغ و دیگر اراضی آذربایجان درست مثل اشغال خاک فلسطین توسط صهیونیستها، همچنین، ایجاد کانون‌های متعدد تشنج در اقلیم اتحاد شوروی، بخش مهمی از برنامۀ کلی جنگ طبقاتی «آقایان جهان» برای تجزیۀ اتحاد شوروی و تخریب سوسیالیسم بوده است.

بهر صورت، جنگ مغلوبه درگرفته بود. اوضاع (احتمالا عامدانه) از کنترل خارج شده بود. تلاشهای دولت اتحاد شوروی و دولت جمهوری آذربایجان برغم تشکیل یک کمیته ویژه برای اداره ولایت قره باغ در سال ١٩٩٠ برهبری ویکتور پالیانیچکو (٨)، یکی از کادرهای برجسته حزب کمونیست اتحاد شوروی، به بار ننشست. پاکسازی قومی در هر دو جمهوری همسایه تا آغاز سال‌های نود تقریبا به پایان رسید. سیل رانده شدگان از ارمنستان و قره‌باغ و سایر مناطق اشغالی به نواحی داخلی آذربایجان سرازیر گردید. ارامنۀ ساکن آذربایجان نیز از بیم عکس‌العمل متقابل گروههای تندرو، بار و بنۀ خود را بسته، به ندرت به طرف قره‌باغ و ارمنستان، عمدتا به سوی فدراسیون روسیه رهسپار شدند.

رانده شدگان

بعد از اعلام جدایی و استقلال جمهوری‌های متحد در سال ١٩٩١ و تشکیل نهادهای دولتی، از جمله، وزارت دفاع، جنگ بین ارمنستان و آذربایجان به جنگ میان کشورهای «مستقل» فراروئید. با تشدید جنگ، شورای همکاری و امنیت اروپا برای برقراری صلح میان طرفهای مناقشه از طریق گفتگو، در ماه مارس سال ١٩٩٢ یک گروه کاری بنام «گروه مینسک» مرکب از ایالات متحدۀ آمریکا، فدراسیون روسیه و فرانسه تشکیل داد. نخستین نشست این گروه در هلسینیکی بدلیل امتناع ارمنستان از ترک اراضی اشغالی و مخالفت با بازگشت رانده‌ شدگان با شکست مواجه شد. باضافۀ این، شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز با صدور چهار قطعنامه (٨٢٢، ٨۵٣، ٨٧۴ و ٨٨۴) در سال ١٩٩٣ نتوانست ارمنستان را به ترک اراضی آذربایجان متقاعد سازد. در ماه مه سال ١٩٩۴ در اوج درگیری های مسلحانه و با وجود اشغال ٢٠ درصد خاک آذربایجان توسط ارمنستان (تقریبا به اندازۀ نصف مساحت کل ارمنستان) در نتیجۀ میانجیگری روسیه بین طرفین آتش‌بس برقرار گردید.

ادامه دارد…

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

-١ https://mejalehhafteh.com/2018/12/03/فرمانده-کودتای-بلاوژسکی-سقط-شد-ا-م-شیر/

٢- https://mejalehhafteh.com/2016/12/10/الکساندر-یاکوفلیف-مأمور-سیا-بود-و-گارب/

٣- https://mejalehhafteh.com/2018/12/03/فرمانده-کودتای-بلاوژسکی-سقط-شد-ا-م-شیر/

۴- http://www.asreandisheh.com/Home/Content/86

۵- https://eb1384.wordpress.com/غبار-روبی-از-حقایق-اتحاد-شوروی-و-روسیه-س/

۶- https://ria.ru/20160906/1476123275.html

٧- اکوساید معادل ژنوساید، منتها بر علیه میراث طبیعی، فرهنگی و محیط زیست و نابودسازی آنها.

٨- ویکتور پالیانیچکو در مدت هفت سال نوسازی گارباچوفی، حیات خود را در زیر باران گلوله و تیراندازی‌های خائنانه برای دستیابی به صلح و آشتی در افغانستان، باکو، قره‌باغ به مخاطره انداخت. او بعنوان مشاور ببرک کارمل و نجیب الله درافغانستان فعالیت کرد… در نهایت، روز اول ماه اوت ١٩٩٣ که برای حل و فصل مناقشۀ انگوشتیا و اوستیای شمالی به آنجا اعزام شده بود، در حملۀ تروریستی در اوستیای شمالی جان خود را از دست داد.

Facebook
Telegram
Twitter
Email