نیمچه نگاهی به جنگ ارمنستان و آذربایجان از آغاز تا پایان- ٢
ابراهیم شیری
همچنانکه در بخش نخست این یادداشت اشاره شد، بعد از شکست نخستین نشست گروه مینسک برای حل و فصل مسالمتآمیز مسئلۀ مورد مناقشه میان ارمنستان و آذربایجان به سبب پافشاری طرفهای درگیر بر مواضع خود، روسیه به تنهایی موفق شد در تاریخ ١٢ مه سال ١٩٩۴ عملیات جنگی را بشرط حفظ وضع موجود، با وجود اشغال ٢٠ درصد خاک آذربایجان توسط ارمنستان متوقف نماید.
از آن هنگام تا سال ٢٠١۶ منهای درگیریها پراکنده، در مجموع آتشبس رعایت میشد و مذاکرات در چارچوب گروه مینسک با اینکه نتوانست تغییر جدی در مواضع طرفین بوجود آورد، کماکان ادامه یافت.
لازم به ذکر است که از ابتدای جنگ، طرف آذربایجانی بر سر آزادی اراضی اشغالی و بازگشت آوارگان (رانده شدگان) به خانههای خود و ارمنستان باتکاء ایده رؤیایی «ارمنستان بزرگ» (از دریای سیاه تا دریای خزر) بر ادامه اشغال و حتی گسترش اراضی اشغالی پافشاری میکرد.
با این حال، در سال ٢٠١۶ یک درگیری نظامی نسبتا شدید معروف به جنگ چهار روزه (از ٢ تا ۵ ماه آوریل) بین نیروهای نظامی آذربایجان و ارمنستان روی داد. این درگیری موجب برخی تغییرات در خط تماس جبههها به نفع آذربایجان گردید. بعد از این باز هم آتشبس برقرار شد.
«انقلاب رنگی» در ارمنستان
در فاصله این سالها، ایالات متحده آمریکا در سال ٢٠٠۵ سفارتخانه خود را در ایروان تجدید سازمان کرد. سفارتخانه آمریکا یا به تعبیر بسیاری از کارشناسان روسیه، پایگاه سیاسی- جاسوسی- نظامی آمریکا در ارمنستان، بزرگترین سفارتخانه آن بلحاظ تعداد کارمندان دیپلومات (۲٠٠٠ تا ۲۵٠٠ نفر) و بلحاظ وسعت، دومین بعد از عراق در جهان است. اغلب کارشناسان تردید ندارند که سفارت آمریکا در ایروان به تجهیزاتی برای شنود و رصد اراضی روسیه و ایران مجهز میباشد. باضافۀ این، بیش از ۲٠٠ تشکیلات باصطلاح غیردولتی، در رأس انها، بنیاد جورج سورس (جامعه باز) در این جمهوری با دو میلیون جمعیت فعالیت میکند.
نیکول پاشینیان، فردی ماجراجو، روزنامهنگار درجه چندم سابق، نخست وزیر فعلی ارمنستان با حمایت بنیاد جورج سورس در سال ۲۰۱۲ به مجلس این جمهوری راه یافت. «جامعه باز» در سال ۲۰۱۸ با راهاندازی یک انقلاب رنگی در ارمنستان، پاشینیان را به قدرت رساند.
گروه مینسک و مذاکرات ٢٧ ساله برای حل مسالمتآمیز مناقشه
جمهوری آذربایجان با علم و آگاهی به بینتیجه بودن قطعی مذاکرات ٢٧ ساله برای حل و فصل سیاسی مسئلۀ مورد مناقشه بین خود و جمهوری ارمنستان در چارچوب گروه میانجی سازمان امنیت و همکاری اروپا- گروه مینسک- بدلیل امتناع سرسختانه ارمنستان از ترک اراضی متصرفی خود و مخالفت اکید آن با بازگشت آوارگان، بازهم به تلاشهای خود برای حل مسالمتآمیز مناقشه ادامه داد.
با این حال، درگیریهای پراکنده، اما کوتاه مدت قوای مسلح همچنان ادامه داشت و در سالهای اخیر اغلب با برتری نیروهای آذربایجان و آزادسازی بخشیهایی از اراضی تحت اشغال خاتمه مییافت. درگیریهای مسلحانه بعد از سال ۲۰۱۸ بار دیگر نشان داد، که حداقل دو عضو از سه عضو گروه مینسک (آمریکا و فرانسه) به حل و فصل سیاسی مسئلۀ مورد مناقشه بین آذربایجان و ارمنستان علاقمند نیستند و با تلاش برای حفظ وضعیت «نه جنگ نه صلح»، قصد دارند مناقشه بین دو جمهوری را مانند جنگ کره به گره کور و معضل مزمن در قفقاز تبدیل نموده و از این رهگذر منافع استراتژیک خود را تأمین کنند.
در این راستا بود که نیروهای مسلح ارمنستان در سحرگاه روز ٢٧ سپتامبر (۶ مهر- میزان) شهر تووز واقع در فاصلۀ دور از قرهباغ و سایر مناطق اشغال شدۀ آذربایجان را مورد حملۀ توپخانهای قرار دادند. اغلب کارشناسان بر این باورند که با توجه به برتری نیروهای آذربایجان در تمامی درگیریهای پراکندۀ سالهای اخیر، ارمنستان هرگز بدون هماهنگی با آمریکا و بنیاد جورج نمیتواند به چنین حمله دست بزند.
لازم به ذکر است که خطوط لولۀ نفت و گاز صادراتی آذربایجان از شهرستان تووز میگذرد و طبق طرح یک کمربند- یک جادۀ چین نیز قرار است جادۀ ابریشم از طریق اراضی همین شهر به اروپا وصل شود.
جنگ آخر
جنگ جدیدی که ارمنستان با حمله به تووز آغاز کرد، به احتمال قریب به یقین جنگ آخر بین دو جمهوری قفقاز و نقطۀ پایان جنگ ٣٢ ساله خواهد بود. چرا که نیروهای مسلح آذربایجان از همان ابتدا با برتری کامل موفق شدند تا هفته دوم جنگ چندین شهر و قصبه و صدها روستا را از زیر اشغال آزاد نمایند و ماشین جنگی «ارمنستان بزرگ» را زمینگیر سازند.
در مدت ۴۴ روز جنگ، تلاشهای زیادی، بویژه، از طرف روسیه برای توقف عملیات نظامی بعمل آمد. بمنظور جمعآوری اجساد کشته شدگان سه بار آتشبس انسانی- دو بار در مسکو، بار سوم در دیدار وشینگتن اعلام گردید و هر بار بلافاصله نقض شد.
در خصوص نقض فوری آتشبس و تداوم جنگ ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه اظهار داشت: «روزهای ١٩ و٢٠ اکتبر من یکسری مکالمۀ تلفنی با رئیس جمهور علییف و نخست وزیر پاشینیان داشتم. علییف موافقت کرد بشرط بازگشت آوارگان به شهر شوشا جنگ را متوقف کند. اما پاشینیان آن را ضد منافع ارمنستان دانست و گفت، نه، ما مبارزه خواهیم کرد، ما خواهیم جنگید».
از این رو، جنگ ادامه یافت تا اینکه ماشین جنگی ارمنستان دچار تلفات سنگین و از هم پاشیدگی گردید. در نتیجه، رئیس دولت ارمنستان مجبور شد به امضای بیانیۀ ترک مخاصمه با رؤسای جمهور روسیه و آذربایجان در ٢٠ آبان- عقرب تن داده، شکست را به پذیرد. در این رابطه، آرمن سرگیسیان، رئیس جمهور ارمنستان طی اظهاراتش پس از تسلیم ارتش کشورش گفت: «ما، هم در عرصه نظامی و هم در عرصۀ دیپلوماتیک شکست خوردیم».
در ادامۀ این، لازم به یادآوری است که شهر شوشا علاوه بر موقعیت سوقالجیشی خود، مثل اغلب کشورها که حداقل یک شهر مقدس دارند، در جمهوری آذربایجان بعنوان یک شهر مقدس: مرکز تمدن و فرهنگ، ادبیات و هنر، بویژه، موسیقی شمرده میشود. اغلب نامداران و سرآمدهای این عرصهها مانند خورشید بانو ناتوان، بدلبیلیها، حاجی بیکوفها، پروفسور بلبل، خالق نخستین بالۀ کودکان پروفسور اشرف عباساوف، خان شوشینسکی، جبار قاریاغدی، محمد کچهچی اوغلو و بسیاری دیگر از آن شهر برخاستهاند. شوشا از ٩ ماه مه سال ١٩٩٢ تا ٨ نوامبر سال ٢٠٢٠، بمدت ٢٨ سال در اشغال نیروهای ارمنستان بود. اتفاقا، بعد از آزادسازی شهر شوشا نخست وزیر ارمنستان مجبور شد به امضای معاهدۀ سه جانبۀ ترک مخاصمه تن دهد.
اهداف جنگ
این واقعیت که ارتجاع و امپریالیسم جهانی به سردمداری ایالات متحدۀ آمریکا با اهداف نزدیک و دور اتحاد شوروی را از نقشه سیاسی حذف کردند و در گوشه- گوشه آن، از جمله در منطقۀ استراتژیک قفقاز اجاقهای آتش زیر خاکستر برپا داشتند، از همان ابتدا واضح بود.
هدف از بازافروختن آتش جنگ میان دو جمهوری همسایه بعد از ٣٢ سال آتشبس، در وهلۀ اول عبارت بود از ممانعت از اجرای پروژۀ چینی یک کمربند- یک جادۀ که بخشی از آن با عبور از خاک ایران و جمهوری آذربایجان، جمهوری خلق چین را به اروپا متصل میسازد. به سخن دیگر، جنگ اخیر در واقعیت امر، بخش ترکیبی جنگ تجاری ایالات متحدۀ آمریکا با چین بود.
هدف دیگر آمریکا از تحریک جنگ بین دو جمهور همسایه همزمان با انقلابهای رنگی در بلاروس و قرقیزستان، این بود که با متشنج کردن منطقۀ قفقاز بتواند با حضور تجسسی- نظامی مداوم خود در یکی دیگر از نزدیکترین مناطق مرزی ایران و روسیه، حلقۀ محاصرۀ این کشورها را هر چه تنگتر نموده و این منطقه را به یک سوریه دیگر برای آنها تبدیل نماید.
قفقاز خانۀ مشترک خلقهای منطقه
قفقاز یکی از کثیرالملهترین مناطق کرۀ زمین است. این واقعیت را رسول حمزةاوف نویسندۀ بزرگ داغستان بزبان شیرین طنز چنین بیان میکند: «پس از آنکه خدا همه ملتها و خلقها را آفرید، آنها را در یک کیسه جمع کرد و شروع کرد به پاشیدن در نقاط مختلف جهان. دست آخر به منطقۀ قفقاز که رسید، دید هنوز تعداد زیادی در کیسه باقی مانده، بناچار الباقی را به اینجا بپاشید».
آری، قفقاز خانۀ مشترک همۀ خلقهای آن، اعم از ارمنی، گرجی، ترک، تالش، کرد، لزگی، آوار، دارگین و بسیاری دیگر میباشد. آنها در این خانۀ مشترک در طول قرون و اعصار متمادی مثل اعضای یک خانواده زیستهاند و هر گاه بین آنها مثل اعضای هر خانواده مفروض اختلافات و نارضایتی بروز کرده، هر چند در ابتدا به دعوا و درگیری کشیده، اما در نهایت به صلح و آشتی منجر گشته است.
تنها زمانی اختلاف داخل خانواده به فاجعه انجامیده، که پای «غیر» به میان آنها باز شده است. مثلا، ورود قوای انگلیس و امپراطوری عثمانی در جنگ اول جهانی و یا همین جنگی که ٣٢ سال پیش بین آذربایجان و ارمنستان شروع شد، حاصل و نتیجۀ مداخلۀ همان «غیر» بود، که ولایت خودمختار قرهباغ را به اعلام جدایی تحریک کرد؛ همین «جنگ آخر» که دولت ارمنستان به تحریک «غیر» با حملۀ سنگین توپخانهای به شهر تووز آغاز کرد؛ همان «غیر» که منافع خود را همواره در نفی و لغو دوستی و اتحاد میان خلقها و ملتها، ایجاد عداوت و دشمنی، نفرت و تفرقه بین آنها جستجو میکند.
هفتاد سال زندگی مودتآمیز و برادرانۀ خلقها در دورۀ اتحاد شوروی که با رزم مشترک در جنگ جهانی دوم توانستند بشریت را از همهگیری طاعون فاشیزم نجات دهند و ٣٠ سال سر به سر جنگ و فاجعه و مناسبات خصمانه بین اغلب آنها پس از محو آن کشور بزرگ از نقشۀ سیاسی جهان، شاهد بیغرض مدعای فوق است.
رسانهها و جنگ ارمنستان و آذربایجان
از همان ابتدای شروع «جنگ آخر»، رسانههای جمعی، بویژه، اغلب رسانههای فارسی زبان در داخل و خارج ایران، تحت عناوین مختلف مانند: پانترکیسم، عثمانیزم، تأکید بر روابط آذربایجان با اسرائیل، سعی کردند با تبلیغات گسترده، تصویر هیولایی از جمهوری آذربایجان، چهره معصوم و بیگناه از جمهوری ارمنستان ترسیم نمایند و اتفاقا، تا حدودی زیادی هم موفق هم شدند.
نویسندگان و تحلیلگران این رسانهها به عمد یا به هر دلیلی نشان دادند، که نه با ریشه و منشاء جنگ میان دو جمهوری و نه با علت و هدف آن آشنا هستند و نه دانش حداقلی از فرهنگ و آداب و سنن تاریخی خلق های قفقاز، از تاریخ و جغرافیای منطقه دارند.
آنها بدون اینکه حتی در بارۀ تصرف ٢٠ درصد خاک یک جمهوری از سوی جمهوری دیگر، در خصوص پاکسازیهای گستردۀ قومی، در مورد حق حاکمیت سرزمینی دولتها حتی یک کلمه بگویند و بپرسند: آهای آقای ارمنستان تو که فقط ٣٧ کیلومتر مرز مشترک با ایران داشتی، چرا ١٣٢ کیلومتر مرز ایران با جمهوری دیگر را تصرف کردی؛ به چه حقی جاده و راهآهن بینالمللی (تهران- مسکو) را بستی، تبلیغات دشمنان خلقهای منطقه و جهان را عینا یا با کمی آرایش و پیرایش بنام خود، در شکل و شیوۀ «ای وای زن عمو نگذار که آمد»، بازتاب میدادند، ناخن به هم میساییدند، به آتش جنگ دامن میزدند تا از رهگذر تمجید پوشیدۀ جنگ و ویرانی، کشتار و خونریزی، خودی نشان دهند.
جهت آگاهی این تبلیغاتچیها (تردید دارم، آگاهی نداشته باشند) ذکر نکاتی چند ضروری بنظر میرسد: خلقهای قفقاز، از جمله، خلق ترک چنان سنن ارزشمندی دارد، که گمان نمیکنم هیچ ملت دیگر مشابه آن را داشت باشد. مثلا، به احترام زن، به حرمت چهارقد زن، همانطور که به یک نمونۀ آن در بخش اول این یادداشت اشاره شد، میتواند از حق مسلم خود صرفنظر کند، از جنگ و خونریزی بپرهیزد، برای احقاق حق طبیعی خود از طریق صلحآمیز بیش از ٣٠ در انتظار بنشیند.
باز هم جهت آگاهی بیشتر لازم به ذکر است، که حکومت جمهوری دمکراتیک آذربایجان (٢٨ مه ١٩١٨- ٢٨ آوریل ١٩٢٠) این جمهوری را با ١١٣ هزار و ٩٠٠ کیلومتر مربع مساحت به بلشویکها تحویل داد. جمهوری سوسیالیستی آذربایجان، بزرگترین جمهوری قفقاز با ٨۶ هزار و ۶٠٠ کیلومتر مربع از اتحاد جمهوریهای سوسیالیستی شوروی خارج شد. این یعنی، در آن دوره ٢٧ هزار و ٣٠٠ کیلومتر مربع (مساحتی تقریبا برابر با مساحت کل ارمنستان- ٢٩ هزار و ٧۴٣ کیلومتر مربع) از قلمرو خود را بعنوان هدیۀ برادرانه، با طیب خاطر به همسایگانش، بویژه، نواحی گؤیچه، گروس، زنگهزور را به ارمنستان اعطاء کرد و تا کنون نیز هرگز ادعای ارضی در مقابل هیچیک از همسایگانش، از جمله، ارمنستان مطرح نکرده است.
حالا که سخن به درازا کشید، ناگزیر از گفتن هستم، که من از اول سال ١٩٨۵ بمدت ٢٠ ماه در کارخانه ماشینسازی پتر مونتین بعنوان کارگر جوشکار مشغول به کار بودم. این کارخانه بزرگ، شعب و بخشهای متعددی داشت. شعبهای که من کار میکردم، بخش تعمیرات کل کارخانه بود. تیم جوشکار ما ١٣ نفر بودند. رئیس بخش تعمیرات کارخانه ارمنی بود: وارطان، استادکار بخش ارمنی بود: استفان، سرکارگر تیم جوشکار ارمنی بود: تولیک (آناتولی)، دو تن دیگر از جوشکاران (پدر و پسر) ارمنی بودند: ادیک و پدرش، همسایۀ دیوار به دیوارم یک خانواده پنج نفری ارمنی بود: ادوارد و خانمش معلم زبان روسی.
آنوقتها نه تنها در بخش خودمان، حتی در تمام کارخانه که برای کارهای تعمیراتی به تمام بخشهایش میرفتیم و یا در محل زندگی ندیدم کسی دغدغۀ دینی- مذهبی، قومی- ملی یا سرزمینی- ارضی داشته باشد. کسی به دین و باور کسی، به تعلق ملی کسی، به سرزمین کسی تعرض بکند.
نکتۀ مهم دیگری که اشاره به آن لازم است، رواج سنت کروهگیری («kervegiri» مشابه و معادل پدر تمعیدی در آئین مسیحیت) و انتخاب کروه (kerve) در میان مردم آذربایجان بود. کروه به کسی گفته میشود که هنگام ختنۀ اولاد ذکور، طفل را نگه میدارد. حتی در توصیف اهمیت آن ضربالمثلی هم برای سرزنش کسی بدین معنی دارند: «از خدا خجالت نمیکشی، از کروه خجالت بکش»! والدین طفل، کروه را از میان عزیزترین و معتمدترینهای خود انتخاب میکنند. آذربایجانیها اغلب مردان ارمنی را بعنوان کروۀ اولاد خود انتخاب میکردند… اما با صدای جرقۀ ناگهانی که از ولایت قرهباغ بلند شد، همۀ این سنتهای ارزشمند به باد رفت، همسایهام و همکاران سابقم وسایل زندگیشان را بار کامیون کردند و…
فریب خوردگان القائات تبلیغاتی خصم مشترک همۀ بشریت یک بار از خود نپرسیدند: آن خلقها که در سازندگیهای اعجازگونه سوسیالیستی دوش به دوش همدیگر، دست در دست یکدیگر مشارکت کردند؛ در نبرد مشترک با هم، جهان را از خطر فاشیسم و نازیسم رهایی بخشیدند؛ حالیا چه اتفاق افتاد که به جان همدیگر افتادهاند، به خاک یکدیگر سوءقصد میکنند؟!
آنها نفهمیدند یا نخواستند بفهمند وقتی که جنگ مغلوبه درمیگیرد و دشمنان صلح و دوستی به اقتضای منافع خود سعی بر سوءاستفاده از آن میکنند، نباید با هیولانمایی یکطرفه، با لاپوشانی نیمی از واقعیتها، با بزرگنمایی عامدانه و یکجانبۀ رابطه کشورها، مثلا، رابطۀ جمهوری آذربایجان با ترکیه و کشور جعلی اسرائیل، به آتش بیار جنگ تبدیل شد.
معلوم نیست آنها چرا به روابطه حسنۀ کشورهای بزرگ روسیه، هند، چین و بسیاری دیگر و حتی خود ارمنستان با کشور جعلی اسرائیل، همچنین، به رابطۀ استعماری آمریکا، فرانسه، تمامی کشورهای اروپا با ارمنستان و اغلب جمهوریهای سابقا متحد، بویژه در شرایط سلطۀ اختاپوسی سفارت ایالات متحده بر این کوچکترین جمهوری قفقاز این قدر حساس نیستند، اما تصور میکنند جمهوری آذربایجان باید مناسبات خود را با ترکیه یا اسرائیل بر مبنای تمایلات و تصورات آنها یا ایران تنظیم نماید.
رئیس جمهور فدراسیون روسیه ولادیمیر پوتین، پاسخ آتشبیاران جنگ را خیلی سرراست داد. او گفت: آذربایجان بعنوان یک کشور مستقل، در انتخاب متحدان خود آزاد است.
تبلیغاتچیهای اغلب رسانههای فارسی زبان در داخل و خارج ایران با بازنشر تبلیغات سوء مخالفان صلح و امنیت جهانی، در واقع، باتکاء ایده پانایرانیستی، بمثابه دستیاران تبلیغات «ایران هراسی» امپریالیستهای آمریکا و اروپا، اما در شکل و قالب دیگر عمل کردند. بدین معنی، که با علم کردن رابطۀ ترکیه و اسرائیل با جمهوری آذربایجان و بزرگنمایی خبرهای خلاف واقع (بیهیچ سند و مدرک) در خصوص حضور تروریستهای تکفیری در جبهۀ آذربایجان، سعی کردند خواست امپریالیستهای سلطهگر مبنی بر بازداشتن ایران بعنوان یک قدرت منطقهای از مشارکت در حل و فصل مسالمتآمیز مناقشه بین همسایگان دیوار به دیوارش عمل کنند.
ضمن این، آنها به سهم خود سعی بسیار کردند تا روابط مودتآمیز ایران و جمهوری آذربایجان، همان جمهوری آذربایجان را که در جریان همهگیری کروناویروس پنج میلیون دلار به ایران کمک کرد و در محکومیت ترور سردار قاسم سلیمانی همۀ میدانها را به رنگ پرچم ایران درآورد، بهم بزنند.
بموازات اینها، بر این نکته که طرف مقابل نیز با ارائه ویدئو فیلم و تصاویر آن سوی جبهه، رقیب خود را به استفاده از شبهنظامیان مزدور در جنگ متهم میکرد، بطور کلی چشم بستند.
آنها به عمد یا به سهو نخواستند بفهمند که بفرض صحت مدعیات هر دو طرف جنگ، ماهیت همۀ جنگها نه بر اساس سربازان جنگنده یا کشورهای تولیدکنندۀ تسلیحات جنگی مورد استفاده طرفین، بلکه، بر اساس اهداف طرفهای درگیر جنگ تبیین و تعیین میشود. بخصوص، بعید است آنها از حادثۀ «ایران کنترا» بیخبر باشند یا ماهیت جنگ عراق و ایران را بر مبنای سربازان دو سوی جبهه تعریف کنند.
پایان جنگ
جنگ، نقطۀ اوج جنایت و تروریسم است. آنهایی که در جبههها میجنگند، همدیگر را میکشند، مجروح، معلول یا اسیر میکنند، نه آشنایی با هم دارند و نه هیچ کینه و نفرتی نسبت به یکدیگر. آنها بدستور کسانی مجبور به جنگیدن میشوند که به انتظار کسب سود نامشروع خود از فجایع هولناک جنگ در جای امن و نرم نشستهاند و فقط به تولید شعارهای فریبنده برای تبلیغ جنگ مشغولند.
با این درک کلی از جنگ، بمناسبت خروج آخرین گروه نظامیان ارمنستان از شهر لاچین در اول دسامبر (١١ آذر- قوس) و پایان جنگ ٣٢ ساله بین دو جمهوری همسایه، که در مجموع به کشته شدن دهها هزار نفر از هر دو طرف و ویرانی کامل اماکن و ابنیۀ تقریبا تمامی شهرها و روستاهای مناطق اشغالی انجامید، جا دارد این مبحث را ضمن امیدواری به صلح پایدار در منطقه و سراسر جهان و رفع کینه و کدورت بین خلقها، با یک مصرع از شعر «صدای مادر»، سرودۀ شاعر و ترانهسرای شهیر آذربایجان- نوروز گنجهلی و تقدیم نشانی تصنیف ساخته شده بر روی آن به پایان ببرم:
آتش بزنید سلاحها را، تا عرش رود دود آنها!