«همه گیری» و معماری جدید مالی ـ پولی ایالات متحده آمریکا
نوسازی بزرگ را بلاکراک مدیریت میکند
در ادامۀ موضوع نوسازی بزرگ، طرحی که در کتاب کلائوس شواب توصیف شده، لازم به یادآوری است که شاهزاده چارلز، باریس جانسون، جاستین ترودو، بیل و هیلاری کلینتون، جو بایدن، کریستین لاگارد، مادام لین فارستر دو روچلید و کریستینا گئورگییوا- مدیر اجرایی صندوق بینالمللی پول، آل گور و جان کری- نمایندگان شناخته شدۀ حزب دموکرات آمریکا در رابطه با این موضوع بارها صحبت کردهاند. این برنامه گام به گام دقیقتر و واضحتر میشود.
اول- گذار تدریجی از نظام ارزی سابق متکی بر سلطۀ دلار آمریکا برنامهریزی میشود. مثلا، بیان محتاطانۀ کلائوس شواب در کتاب «کووید- ١٩: نوسازی بزرگ» مبنی بر اینکه وضعیت حقوقی (دلار) بمثابه ذخیرۀ ارزی نمیتواند بیش از اعتماد خارجی به توانایی دارنده در تأمین پرداختهای خود دوام بیاورد[…] آیا گزینۀ مناسبی وجود دارد؟ ایالات متحدۀ آمریکا همچنان قدرت مالی دهشتناک جهان باقی میماند… اما این هم یک واقعیت است، که کشورهای بسیاری علاقمندند دلار را به چالش بکشند[…] این «امتیاز نامحدود» که پیوند ناگسستنی با قدرت جهانی دارد، ایالات متحده آمریکا را به عنوان یک شریک قابل اعتماد و نقش آن را در عملکرد نهادهای چندجانبه قبول میکند.
مارک کارنی، نمایندۀ ویژۀ سازمان ملل متحد در امور آب و هوایی و عضو هیأت مدیره ائتلاف برای سرمایهداری فراگیر، یکی از طرفداران کلائوس شواب میباشد. کارنی بانکدار است. او، جایگزینی ارز رقمی (دیجیتال) جدید با دلار به عنوان ذخیرۀ ارزی جهان را در سال ٢٠١٩ در کنفرانس بانک فدرال رزرو آمریکا در شهر جکسون هول پیشنهاد کرد. همراه با کارنی، سایر بانکداران بزرگ غربی نیز عقیده دارند، که در سالهای نزدیک، ارز رقمی باید جایگزین دلار آمریکا بشود.
دوم- انتظار میرود مرز بین بانکهای مرکزی و وزارتخانههای دارایی برچیده شود و دلیل آن هم این است که ارز دیجیتال جای پول عادی را خواهد گرفت. اگرچه امروزه چندین مدل انتشار و گردش ارز دیجیتال وجود دارد، اما برای اجرای عملی این، گزینهای بزرگترین شانس را دارد، که طبق آن بانک مرکزی با باز کردن شماره حساب برای همۀ اشخاص حقیقی و حقوقی و واریز کردن این ارز به آن حسابها، ارز دیجیتال صادر کند. بر اساس این طرح، بانکهای تجاری بمثابه چرخ پنجم در گاری خواهند بود. آنها از نقش معمول واسطه بین بانک مرکزی و انبوه مشتریان نهایی محروم خواهند شد.
این طرح ممکن است به تضعیف نقش وزارت دارایی (خزانهداری) منجر شود. بعنوان مثال، در سال ٢٠٢٠، برای شهروندان ایالات متحده به مبلغ ١٢٠٠ دلار به ازای هر نفر از جمعیت بزرگسال پول پرداخت شد («پول هلیکوپتر»). این پول بواسطۀ فدرال رزرو چاپ و به عنوان وام به وزارت دارایی اعطاء گردید و آن، پول را بین شهروندان توزیع کرد. اگر اشخاص مستقیماً در بانک مرکزی شماره حساب داشته باشند، نحوۀ توزیع «پول هلیکوپتر» سادهتر، و وزارت دارایی به یک حلقۀ غیرضرور تبدیل خواهد گشت. مثلا، برنامۀ بازسازی بزرگ، تخصیص «درآمد اساسی بدون قید و شرط» برای همه را نوید میدهد. در اصل، افراد با استفاده از شماره حساب خود در بانک مرکزی، بدون وزارت دارایی میتوانند درآمد اساسی را دریافت نمایند.
سوم- برخی مؤسسات مالی سنتی به تدریح نفوذ خود را از دست خواهند داد و برخی دیگر گسترش خواهند یافت. به این ترتیب، موقعیت بانکهای وال استریت، لندن سیتی، بانکهای پیشتاز قارۀ اروپا تضعیف خواهد شد. در عوض، شرکتهای مرتبط با بخش فنآوری اطلاعات مواضع خود را به شدت تقویت خواهند کرد. جی پی مورگان چیس و شرکاء، بزرگترین و با نفوذترین بانک در وال استریت شمرده میشود. سرمایه تجاری آن در آغاز پاییز سال ٢٠٢٠ بالغ بر ٢٩٢ میلیارد دلار بود. و چنین است شاخص شرکتهای پیشرو آمریکایی فعال در بخش فنآوری اطلاعات (به دلار): مایکروسافت- یک میلیارد و ٣۵٩ میلیون؛ اپل- یک میلیارد و ٢٨۶ میلیون؛ آمازون- یک میلیارد و ٢٣٣ میلیون؛ آلفابت (تحت حمایت گوگل)- ٩١٩ میلیون؛ فیسبوک– ۵٨۴ میلیون. همانطور که میبینید، این شکاف بسیار عظیم است. بطوری که سرمایۀ تجاری درّۀ آمازون افزایش یافته، ولی بانکهای وال استریت به نسبت گسترش «همهگیری» سقوط کردند. حتی شرکتهای چینی مرتبط با فنآوری اطلاعات، بانکهای وال استریت را پشت سر گذاشتند. بطوری که سرمایۀ تجاری گروه شرکتهای علی بابا در اوایل پائیز به ۵۴۴ میلیارد دلار و شرکت (چینی) تنسنت به ۵١٠ میلیارد دلار بالغ شد.
به نظر میرسد، بخش فنآوری اطلاعات (کورپراسیون درّۀ آمازون) محرک اصلی نوسازی بزرگ میباشد. ظاهرا این کار بر اساس برابری، مانند طرح مشترک بانکهای مرکزی و غولهای فنآوری اطلاعات در حال انجام است، اما به احتمال قوی بانک مرکزی در نهایت از این طرح مشترک اخراج خواهد شد. با وجود این، غولهای فنآوری اطلاعات آخرین ذینفعان در این عرصه نخواهند بود.
در اینجا من به بخش پایانی بحث میپردازم. چه کسی در پشت غولهای فنآوری اطلاعات درّۀ سیلیکون ایستاده است؟ پرسش ساده نیست. بیلان مالی کاملا مبهم این شرکتها باعث تقویت این تصور میشود، که آنها صدها هزار سهامدار دارند. با این حال، شرکتهای مالی «چهار بزرگ»: گروه وانگارد، کورپراسیون استیت استریت، اف. ام. ار (Fidelity) و بلکراک چشمگیر هستند. در این باره بارها نوشتهام. در اینجا فقط تکرار میکنم، که همین کمپانیهای مالی در ردیفهای اول فهرست سهامداران بانکهای وال استریت قرار دارند و بانکهای وال استریت نیز سهامداران بانک فدرال رزرو آمریکا میباشند و همین «چهار بزرگ» را میتوان در ردیف بزرگترین سهامداران قرار داد. در مورد آخرین پلۀ سهامداران، فقط میتوان حدس زد؛ برخی ملاحظات در این خصوص را پیشتر توضیح دادهام.
«نوسازی بزرگ» در انطباق با پروژههای «چهار بزرگ» اجرا میشود. مشاهدات من نشان میدهد، که نقش اصلی را در این امر شرکت سهامداری بلکراک ایفاء میکند. این شرکت در سال ١٩٨٨ توسط لری فینک تأسیس گردید و از ابتدا شرکت خواهر کمپانی بلک استون شمرده میشود. بلک استون یک بنگاه سرمایهگذاری میباشد، که بواسطۀ استیون شوارتمن (قبلا، لمن برادرز) و وزیر بازرگانی سابق آمریکا– پیتر جی پیترسون (رئیس کمیتۀ روابط بینالمللی تا زمان مرگ در سال٢٠٠٧) بنیانگذاری شد.
در ماه مارس سال ٢٠٢٠ بانک فدرال رزرو و وزارت دارایی آمریکا در ارتباط با «همهگیری»، برنامۀ کمک چند میلیارد دلاری به اقتصاد و شهروندان را اعلام کردند. همزمان با آن سازوکار جدیدی در روابط متقابل فدرال رزرو، خزانهداری آمریکا و اقتصاد ایجاد گردید. بمنظور تزریق مبالغ هنگفت پول به اقتصاد، فدرال رزرو و خزانهداری توافق کردند، که شرکتهای مخصوص تأسیس نمایند. خزانهداری به عنوان بنیانگذار چنین شرکتهایی عمل میکند و سرمایه مجاز آنها را سامان میدهد. بانک فدرال رزرو نیز به ازای هر یک دلار سرمایۀ شرکتهای مخصوص، میتواند ١٠ دلار وام بدهد. و شرکتهای مخصوص نیز با توجه به اولویتهای خود، خطرات، سودآوری و غیره، پول را به اقتصاد تزریق میکنند. اما از همه حیرتانگیزتر این تصمیم است، که شرکتهای مخصوص را بلکراک مدیریت خواهد کرد.
به این ترتیب، سه قلوی بانک فدرال رزرو- خزانهداری- بلکراک متولد شد، که در آن، آخرین شرکت نامبرده بیشترین مسئولیت توزیع «صحیح» تریلیونهای تزریق شده توسط بانک مرکزی را بر عهده خواهد داشت. بار مسئولیت از دوش فدرال رزرو و خزانهداری برداشته میشود. یک فردی حتی اظهار عقیده کرد، که ساختار مالی- پولی ایالات متحده در سال ٢٠٢٠ کاملاً تغییر کرده است. شرکت سهامداری بلکراک در رأس دنیای پولی آمریکا قرار گرفت، و فدرال رزرو بعنوان عامل فنی چاپ پول به زائدۀ آن تبدیل شد.
بلکراک عظیمترین شرکت مالی سهامداری در گروه «چهار بزرگ» میباشد. در سال ٢٠٢٠ مبلغ ٧ تریلیون و ۴٣ میلیارد دلار تحت مدیریت آن قرار گرفت. مدیران بلکراک حتی قبل از «همهگیری» اظهاراتی بیان کردند، که درک آنها در آن زمان دشوار بود. مثلا، در جلسه بانکهای مرکزی در جکسون هول در آگوست ٢٠١٩، آنها اصرار داشتند که «دیوار چین» میان سیاستهای پولی- اعتباری و مالی باید برچیده شود. اکنون چنین تخریبی در حال رخ دادن است.
لری فینک مدیر عامل بلکراک اظهار داشت، که «… ما در آستانۀ اصلاحات بنیادی در امور مالی قرار داریم». این روند را بلکراک فرماندهی خواهد کرد. ارزش داراییهای موجود در جهان که بلکراک آنها را پایدار میداند، امروزه ١٧ تریلیون دلار برآورد میشود، اما طی یک دورۀ پنج ساله ممکن است به ١٢٠ تریلیون دلار افزایش یابد. مدیران بنیاد قول میدهند، که مشتریان بنیاد (داراییهای تحت مدیریت اعتمادی بلکراک) را ظرف پنج سال بازسازی نموده و در مسیر «درست» سرمایهگذاری کنند. در نتیجه، دارایی مشتریان بنیاد میتواند به ١۴- ١۵ تریلیون دلار بالغ شود.
من در ماه آوریل نوشتم: «مبارزه با کووید- ١٩ را بلکراک، بزرگترین صندوق سرمایهگذاری جهان مدیریت میکند». اکنون، در آخر سال ٢٠٢٠ در متن این که مبارزه با کووید- ١٩ به یک عملیات بازسازی طولانی مدت در سراسر جهان تبدیل میشود، میتوانم بگویم: این بازسازی را بنگاه سرمایهگذاری بلکراک مدیریت میکند.
والنتین کاتاسانوف ـ پرفسور، دکتر علوم اقتصادی، مدیر مرکز مطالعات اقتصادی «شاراپوف» روسیه، پژوهشگر مسائل پشت صحنه
ا. م. شیری
در ارتباط با همین موضوع و از همین نویسنده؛
توطئه آشکار
٢۴ دسامبر ٢٠٢٠ پرفسور والنتین یوریویچ کاتاسانوف در شبکۀ رُی تی وی یوتیوب به سؤالات ولادیمیر خامیاکوف پاسخ داد. این برنامه به نشست آتی انجمن اقتصادی داووس اختصاص داشت. در این نشست کلائوس شواب، بنیانگذار دائمی و رئیس انجمن، از کتاب تألیفی خود: «کووید- ١٩: بازسازی بزرگ» رونمایی خواهد کرد.
آنچه را که اکنون روی میدهد، میتوان «توطئۀ آشکار» نامید. عبارتی کاملا عجیب، با مفاهیم متناقض. این موضوع درست یک هفته پیش از آنکه کتاب «توطئه آشکار»، تألیف هربرت ولز انتشار یابد، مطرح شد. این کتاب در سال ١٩٢٨ منتشر شد. من در مقدمۀ مختصری که به این کتاب نوشتم، از خود پرسیدم: «چرا هربرت ولز چنین عبارت عجیبی را انتخاب کرده است؟» احتمال دارد، نوعی رسوایی باشد؟ چنین شوخی از سوی مؤلف؟ اما اکنون، آنچه در سال ٢٠٢٠ روی میدهد، اتفاقا، توطئۀ آشکار است. این توطئهایی بود که از جامعۀ جهانی مخفی نگه داشته میشد، اما زمان فرارسید و آنها به این نتیجه رسیدند که میتوانند همۀ کارتها را باز کنند. و درست در این لحظه توطئه علنی شد.
بیش از ٩٠ سال گذشت، و در نهایت آنچه که ولز نوشت، محقق شد. در این کتاب «نوسازی بزرگ، تجدید ساختار بزرگ، قالببندی مجدد»، نویسنده از این بحث میکند که مدل کنونی سرمایهداری فرسوده شده، قادر به ادامۀ حیات نیست. در این باره کارل مارکس از همان ابتدا گفته است. و حالا غربیها بطور جمعی در بارۀ آن صحبت میکنند. گفته میشود سرمایهداری مدت زیاد دوام نخواهد آورد و باید بسرعت اصلاح شود. تدارک برای انجام این اصلاحات از مدتها پیش شروع شده بود. برای من دشوار است نقطۀ آغاز آن را که از کجا شروع شد، مشخص کنم. میتوان خیلی به اعماق نرفت، اما میتوان کتاب کلائوس شواب– «چهارمین انقلاب صنعتی» را یادآور شد. اینکتاب در سال ٢٠١۶ تألیف و اتنشار یافت و در نشست سال ٢٠١٧ انجمن اقتصادی داووس مورد بحث قرار گرفت. در آنجا ایدههای جداگانه مطرح شد، این کتاب نوسازی بزرگ را پیشبینی میکرد. آنوقتها نامیدن هر چیز بنام خودش ممکن نبود. اما امروز ممکن است. برای اینکه، وقتی شیوع کووید- ١٩ آغاز شد، همان افرادی که همۀ این همهگیری اطلاعاتی- روانی را سازمان دادند، نمیدانستند نتیجۀ عملیات ویژۀ خودشان چگونه خواهد بود.
آنها به میلیاردها انسان سیارۀ ما ماسک زدند و فهمیدند، که اکنون لحظۀ کنار زدن ماسک خودشان فرارسیده است. این، اتفاق افتاد و توطئه آشکار گردید. میتوان در موضع افرادی قرار گرفت که هنوز بر حسب عادت در حال بحث در مورد کووید-١٩با استفاده از استدلال های پزشکی هستند. در این صورت، چرا در اواخر سدۀ بیستم، زمانی که آنفلوآنزای خوکی شیوع پیدا کرد، اینگونه همهگیری اعلام نکردند و همین ماسک را به میلیاردها انسان نزدند؟ بخصوص اینکه، در آن سالها رقم مبتلایان، بیمار شدگان و متوفیان بمراتب بیشتر بود. چون که نخبگان پشت صحنه برای انجام چنین تجدید ساختار جهانی آماده نبودند؛ برای اینکه، این موقعیت استراتژیک را نداشتند و سران اکثر کشورها همراه نشدند تا مطیعانه تعظیم کنند و بلافاصله همگام شوند.
واضح است که پشت صحنه بیش از ده سال مشغول ساخت این سازه بود، اما اکنون بهیچوجه حاضر نیست این محدودیت (قرنطیه) را لغو کند. کلائوس شواب در کتاب خود در این باره توضیح میدهد، که انجام چنین «تجدیدساختار» بسرعت ممکن نیست، بر این اساس، نباید محدودیتها لغو شود، در غیر این صورت، اصلاح مجدد نظم جهانی ممکن نخواهد بود. این دیگر سرمایهداری نیست.
این، سرمایهداری فراگیر است. این کلمه اکنون رایج شده است. سرمایهداری جامع، یعنی سرمایهداری نوین. آن کهنه، واقعا انحصاری و خاص بود. به عبارت دیگر، مردم از فرایند تولید حذف شدند (بیکاری)، مردم از ثروتهای ملی محروم شدند، آنها را از زندگی اجتماعی حذف کردند، آنها را از جهان اخراج کردند. همه چیز در انحصار یک گروه سرمایۀ مالی بود. بنا براین، کلمه سرمایهداری انحصاری آنچه را که طی سالها و دههها در اروپا مشاهده کردهایم، به خوبی توصیف میکند. اکنون آنها میخواهند ما را ١٨٠ درجه بچرخانند.
فراگیر، یعنی جامع، در برگیرندۀ همه. این استدلال به این معنی است، که کمپانیها باید از همه «مراقبت» کنند؛ کمپانیها باید برای همه شغل فراهم نمایند؛ کمپانیها باید قیمتها را طوری تنظیم کنند که برای مصرف کننده قابل دسترس باشد و بطور کلی کمپانیهای فعلی باید بطور بنیادی بازسازی شوند. برای اینکه آنها منافع سهامداران را تأمین میکنند. اما شرکت باید در خدمت عموم، اعم از کارکنان، مصرف کنندگان، پیمانکاران، مشتریان و دولت باشد.
در ضمن، در بارۀ دولت. در رابطه با دولت شرکتها باید به طور انحصاری فراگیر باشند، باید دولت را در بطن خود جای دهند. این، بمعنی خصوصیسازی دولت است. آنها پا را بسیار فراتر گذاشتند. همان کلائوس شواب میگوید: «آری، من درک میکنم، که ٣٠٠ سال در دورۀ سرمایهداری به دنبال سود دویدیم. ما باید خودمان را بشکنیم. ما برای امتناع از سود باید شرکتها را مجبور کنیم، متقاعد کنیم». این دقیقا سرمایهداری نیست، اما آنها درک نمیکنند که قدرت بالاتر از سود است. و آنها نمیخواهند از قدرت دست بردارند و این همه، برای تقویت قدرت است که آنها میخواهند همۀ این تنظیم مجدد جهانی را ترتیب دهند. ما یک عبارت بالدار درباره نابودی اتحاد شوروی داریم: میگویند، که «نخبگان حزبی و دولتی اتحاد شوروی قدرت را به سرمایه تبدیل کردند». حالا اینها میخواهند سرمایه را به قدرت تبدیل کنند. قدرت، یعنی بالاترین ارزش، بالاترین هدف پشت صحنۀ جهانی، که باید تا ابد تضمین شود.
نکته اصلی این است، که ما در برابر کسانی که از قدرت خود به زیان ما استفاده میکنند، سر تعظیم فرود میآوریم. و متاسفانه، مردم این واقعیت را بسختی درک میکنند. کتاب شواب و به طور کلی ایدههای او به طور غیرمنتظره در برخی از کشورها طنینانداز شد. باریس جانسون، نخست وزیر انگلستان این ایدهها را درک نمود، جو باید، رئیس جمهور منتخب آمریکا گفت که با نظرات شواب موافق است، اما ترودو، نخست وزیر کاناد پا را از همه فراتر گذاشت و بطرفداری از این ایدهها در برابر مخاطبان چند میلیونی با شور و شوق سخن گفت. اما با واکنشهای شدید روبرو شد.
مردم بشدت خشمگین شدند، مسئله به درجۀ بحرانی رسید. در عرض ٢ یا ٣ روز ٨٠ هزار نفر با امضای طومار، خواستار ممنوعیت تبلیغ ایدههای شواب شدند. در کشور ما، در واقع سکوت به این دلیل برقرار نیست که ما در متن «بازسازی بزرگ» فعال نیستیم، بلکه، به این دلیل است که مردم ما یا آنچنان خلاق نیستند یا به هر دلیل دیگر…
ولادیمیر پوتین کنفرانس مطبوعاتی برگزار نمود. این موضوع بطور کلی مورد بحث قرار نگرفت. هیچیک از حاضران نپرسیدند، اما رئیس جمهور که ظاهرا ضامن استقلال روسیه است، میبایست این مسله را مطرح میکرد… مسئلۀ قیمتها، نرخ ارز، خواربار مهم است، اما این پردۀ دود توجه ٩٠ درصد مخاطبان را از مسائل واقعا حیاتی منحرف کرده است.
«پلیس رژیم فرانسه در مدت تقریبا دو سال نتوانستند سرکوب جنبش «جلیقه زردها» را نماید. اما دولت پشت صحنه، بی آنکه به نیروی پلیس متوسل شود، براحتی این جنبش را متوقف نمود». (مترجم)
دنیای پشت صحنه عجله دارد و از هر چیزی، از کووید- ١٩ تا ملاقات پاپ رُم با لین فارستر دو روچلید در نیویورک بعنوان دستآویز استفاده میکند. پاپ رُم میگوید، انسانی کردن سرمایهداری لازم است. واقعیت این است، که پیروان او سر به میلیونها نفر میزند. به همین دلیل روچیلدها بمنظور ایجاد چنان سازمانی، که بتواند بلحاظ نفوذ خود بر باشگاه بیلدربرگ پیشی بگیرد، با پاپ قرارداد میبندند. پاپ رُم نیز برای آنها بمثابه یک عامل کمکی در این مسیر لازم است. گام مهم بعدی در ماه ژانویۀ ٢٠٢١ برداشته خواهد شد. برای اینکه کلائوس شواب صریحا وعده کرده، که در نشست داووس خود آنها در بارۀ این کتاب و بطور کلی، در بارۀ شعار «داووس٢١- نوسازی بزرگ» بحث کنند. اما از آنجا که کووید- ١٩ وجود دارد، آنها تصمیم گرفتند آن را در قالب یک کنفرانس از راه دور برگزار نمایند و در ماه مه نیز به صورت ناپیوسته (آفلاین. م.) در سنگاپور دیدار خواهند داشت. بگمانم تصمیم خیلی سختگیرانه خواهد بود. ما همراه با شما در ماه ژانویه تصمیم آنها را مورد تحلیل و بررسی قرار خواهیم داد. دیگر آنها پنهان نخواهند شد.
والنتین کاتاسانوف ـ پرفسور، دکتر علوم اقتصادی، مدیر مرکز مطالعات اقتصادی «شاراپوف» روسیه، پژوهشگر مسائل پشت صحنه
ا. م. شیری