یادبود حماسه سیاهکل
علي پور صفر (کامران)
هموار کرد خواهی گیتی را؟ گیتی است کی پذیرد همواري
بهمن ماه سال جاری برابر با پنجاهمین سالگرد رویداد سیاهکل و اعلام موجودیت جنبش مسلحانه چریکهای مبارز شهری ایران است. رویدادی که با تکانه شدید خود، سلطنت پهلوی را از یکسو به وحشت، و از سوی دیگر به توحش و بربریت حیوانی انداخت و تمام رذائل جاری در طبیعت آن رژیم را چنان بر انگیخت که جز نابودی سازندگان و اعضا و همراهان آن حرکت دلاورانه هدف دیگری نداشت و چون اینگونه بود، در زمانی اندک، نابودی خود را در صدر دستور کار جامعه ایران قرارداد.
جنبش مسلحانه، خود خواستار وقوع این رویداد معین نبود و زمان و مکان و مراتب و مراحل آن بر مبارزان تحمیل شد. با این همه، جنبش مسلحانه شهری، دیگر بهراه افتاده بود و در زمانی اندک به دهها حادثه چریکی در تعدادی از شهرهای بزرگ ایران فرا روئید و بزودی آشکار شد که مبارزه مسلحانه شهری را دو گروه چریکی فدائی خلق (کمونیست) و مجاهد خلق (مسلمان) پیش میبرند. توسعه سریع مبارزه مسلحانه شهری و پژواک آن، چنان بود که بسیاری از میهن دوستان و آزادگان و عدالت خواهان آرزومند رهائی از وحشت رژیم پهلوی، امکان تحقق آرزوهای خود -و یا دستکم بخشی از آنها- را در پیشبرد این شکل از مبارزه دیدند و به انحاي گوناگون و در اندازههائی که مقدورشان بود، همراهیهایشان را نثار این جنبش کردند.
از صدای بلند جنبش مسلحانه ایران و پژواک آن که فرازائی بیشتر از صدای خود داشت، نیروی مبارزه جوی بزرگی، بیدار و آزاد شد؛ اما این نیروی مستعد رشد و توسعه، در مسیری بهراه افتاد که از پيوند اجتماعی مترتب میان توده و پیشرو، فاصله داشت و پیوستن به نیروی بالفعل و متحصن در قلعهای نظامی را که عملا به صورت زندان بزرگی درآمده بود، بر پیوند با نیروهای بالقوه آزاد و بیرون از نظارت وسیع و مستقیم و قتاله استبداد و پلیس سیاسی، ترجیح داد. بدین ترتیب نیروئی که ميتوانست گروها گروه بر مخالفان رژیم بیفزاید، ناگزیر به افزودن فردافرد آدمیان مبارز بر مخالفان رژیم پهلوی بسنده کرد و بر آن شد که با چنین کمیتی که از فقدان تناسب با موضوع و ابزار مبارزه در رنج بود، ناهمواری گیتی را هموار کند و امری را که تکلیف تودههای مردم است، خود انجام دهد.
چنین نشد؛ اما جنبش مسلحانه شهری ایران که خود به نوعی واکنش طبیعی آزادیخواهان و عدالت طلبان انقلابی در برابر برخی افراطها و تفریطهای سیاسی-اجتماعی پیشین بود، تاثیرات معینی بر همان نیروهای سیاسی نهاد و توجهشان را به یکدسته ضروریات سیاسی عاجل جلب کرد و از این طریق بر غنای اندیشههای سیاسی و اجتماعی ایران افزود. جنبش مسلحانه، مقوی فرهنگ مبارزه سیاسی شد و بسیاری از فرهیختگان جامعه ایران را به ستایش از جانبازان و فداکاران و زندانیان سیاسی ایران ترغیب کرد. برخی از بهترین اشعار بزرگترین شاعران ایران در سالهای مبارزه مسلحانه شهری، از اینگونه آثار بود.
اعضا و پیروان جنبش مسلحانه، حد و سطح مقاومت در برابر تجاوزات و سرکوبهای سیاسی و نظامی حاکم و شکنجههای طاقت فرسا و نفرت انگیز پلیس سیاسی رژیم را چنان ارتقاء دادند که رژیم برای کاستن از قابلیتهای این مقاومت، خود را به قصوای هرچه تبهکاری بود، پرتاب کرد و چنان با سرعت به پایان قابلیتهای سرکوب و شکنجه رسید که دیگر کار بیشتری از آن بر نمیآمد. یکی از پیامدهای تحدید و انقباض این آستانه، توقف بهرهوری ابزار سرکوب و شکنجه و تقليل فاحش تناسب ميان اينگونه ابزارها و تصاعد قابلیتهای مبارزه جوئی تودههای مردم علیه رژیم بود و در تعاقب آن، گروهاگروه مردم به عرصههای مبارزه علیه رژیم و مبارزه جوئیهای رشد یابنده و بیپروا علیه سلطنت پهلوی و بیزاری دم افزون از استعمار و امپریالیسم پیوستند و مگر چنین دستاوردهائی کم ارزشند؟ و مگر بخشی از ابزار مبارزه اصولی و صحیح با دشمنان مردم نیستند؟ جنبش مسلحانه شهری هر چند به اهداف مستقیم و بیواسطه خود نظیر استقرار سوسیالیسم نرسید اما انقلاب ایران، یکی از مهمترین اهداف با واسطه آنرا -که همان براندازی رژیم سلطنتی استبدادی و مخالفت با امپریالیسم بود- تحقق بخشید. این جنبش بی تردید بخشی شاخص در روند پر فراز و نشیب مبارزه مردم ایران علیه استبداد و امپریالیسم بوده و شایسته هرگونه تقدیر و تحسینی است که باید نثار انقلابیون شود.
اگر آغاز این یادداشت با توسل به یکی از ابیات شعر رودکی و در انتقاد از اراده گرائی همراه شد، خاتمه یادداشت نیز با توسل به بیتی دیگر از همان سروده، برای تقدیر و سپاسگزاری از فداکاریهای صدها مبارز جان باخته و هزاران زندانی شکنجه شده آن سالها همراه است:
اندر بلای سخت پدید آید فضل و بزرگمردی و سالاری
منبع: مجلۀ دانش و اميد