مصاحبۀ والنتین چیکین، سردبیر «ساوتسکایا راسیا» (روسیۀ شوروی، ارگان حزب کمونیست فدراسیون روسیه– م.) با رئیس فرهنگستان مسائل ژئوپلیتک، دکتر علوم تاریخ، سپهبد لئونید ایواشوف
چیکین: لئونید گریگوریویچ، از حضور شما در تحریریۀ «ساوتسکایا راسیا» خوشحالم. شما برای توضیح پیرامون اطلاعات از طبقهبندی خارج شده دایر بر اینکه دولت و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) بعد از درگذشت یوسف استالین در ۵ مارس سال ١٩۵٣ تدابیری اندیشیدند تا از مرگ رهبر شوروی فورا برای تضعیف و سپس، تجزیۀ اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی استفاد کنند، دعوت شدهاید. ضمناً، حتی رهبران بیدین اتحاد شوروی نیز بسیاری از سنن مذهبی را رعایت میکردند. مثلا، در عرض ٩ روز و ۴٠ روز بعد از فوت فرد، خودداری از انجام آن کارهایی که جایز نیستند… اما در آنجا، در یک کشور «مسیحی»، آنها بلافاصله دستورالعمل جامعی به مناسبت مرگ استالین تنظیم میکنند، و روز بعد لازم الاجرا میشود. دلیل این عجله چه بود؟
ایواشوف: براستی، که آمریکاییها در سال ٢٠٢٠ در واشینگتن، بدلیل پایان مهلت قانونی، در ارتباط با انقضای موضوعیت دستورالعمل مربوط به یک عملیات ویژه را که برای استفاده از مرگ یوسف ویساریونویچ استالین در ۵ مارس سال ١٩۵٣ «به سود منافع ملی آمریکا» با عجله تنظیم شده بود، از طبقهبندی خارج کردند. زیرا مرگ رهبر خلقهای اتحاد شوروی نه تنها میتوانست باعث تغییر اوضاع در کشور شوراها، حتی در کل جهان بشود. منجر به تغییراتی بسود جهان سرمایهداری غرب، بسود آمریکا و بسود وضعیت بحرانی امروزی، البته، در چند دهه قبل بشود. یا برعکس، موجب ایجاد خطری بشود، که رهبران جدید اتحاد شوروی با تجمع در یک هسته مقتدر استالینی بتوانند جنبش کمونیستی بینالمللی و مردم شوروی را برای اجرای برنامههای یوسف ویساریونویچ بسیج کنند و پس از آن، حوادث مجارستان، آلمان دمکراتیک، بحران موشکی کوبا و در نهایت فاجعه اتحاد جماهیر شوروی رخ ندهد. سوسیالیسم در اشکال مختلفش با صلح و آرامش مقتدرانه در سراسر کره خاکی گسترش یابد و فرصت جهانی شدن اقتصاد و حوزه اجتماعی را که غرب به رهبری ایالات متحده بر اساس دلار آمریکا و رقابت بازار، از پیش برتری دارد، از سرمایه سلب نماید. و با تسلط نظام سوسیالیستی بر جهان، شاید نظم جهانی امروز چند قطبی بود. اما بگذارید حدس نزنیم. با تحلیل و بررسی حوادث سالهای پس از درگذشت استالین و اخیر، مطمئنم که اگر کودتای سال ١٩۵٣ در مسکو «تخریب» به اصطلاح «کیش شخصیت استالین» و دیگر ماجراهای خروشچوف اتفاق نمیافتاد و سوسیالیسم با قدرت خود توسعه مییافت، بشریت را از خطر جنگ جهانی میرهانید و برنامۀ جهانی پس از کنفرانس یالتا- پوتسدام را تحقق میبخشید. و این نیز به نفع همۀ خلقهای جهان، از جمله، خلق امریکا تمام میشد.
زیرا اگر اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی تهدیدی در بطن خود داشت، نه برای کشوری به نام ایالات متحده و نه برای مردم آمریکا، بلکه، برای آن دسته از سرمایهداران درنده داشت، که میخواستند کل فضای کرۀ زمین را تحت تسلط خود درآورند؛ میخواستند نه تنها مردم همه کشورها را، حتی، طبیعت سیاره را نیز به زیر سیطرۀ خود درآورند. و سرمایه برای اعمال سلطۀ نامحدود خود، این فضا را باید از وجود رقبا و موانع احتمالی پاک کند. طبیعتا، چنین رقیب قدرتمند و در حال توسعۀ پویا، سوسیالیسم شوروی بود. دقیقا، در سایۀ استالین و خرد و آیندهنگری ژئوپلیتیکی او بود که اتحاد جماهیر شوروی به یک قدرت بزرگ جهانی تبدیل گردید و نقش تعیینکننده در شکست فاشیزم آلمان ایفا کرد، که توسط بشریت مثبت درک شد و در کنفرانسهای بینالمللی یالتا و پوتسدام در سال ١٩۴۵ ثبت گردید. پس از مرگ رئیس جمهور آمریکا، فرانکلین روزولت در ماه آوریل سال ١٩۴۵ که موجب تأسف عمیق رهبر اتحاد شوروی گردید، یوسف استالین با نفوذترین چهره در کل فضای سیاسی جهان باقی ماند. تحت رهبری بلاواسطۀ او نظام جهانی سوسیالیسم ایجاد گردید، جهان سوم که اساس آن را کشورهای آزاد شده از وابستگی و اشغال استعماری در نتیجۀ پیروزی بر فاشیسم تشکیل میداد، بطور پویا توسعه یافت. آری، اتحاد شوروی پس از جنگ ویرانگر، اقتصاد و زندگی صلحآمیز خلقهای خود را بسرعت بازسازی کرد و با ساخت سلاح اتمی خود در کوتاهترین مدت، به انحصار ایالات متحدۀ آمریکا در برتری نظامی پایان داد. پاسخ اتحاد شوروی به تشکیل بلوک تهاجمی ناتو در ماه آوریل سال ١٩۴٩ بسیار دقیق و اثربخش بود. نه، استالین اقدامات تلافیجویانه و تشکیل پیمان ورشو آینده را اعلام نکرد (آن در ماه مه سال ١٩۵۵ تشکیل خواهد شد). اتحاد شوروی در سال ١٩۴٩ جمهوری خلق چین را برسمیت شناخت، تمام روابط خود را با رژیم چیان کای شک قطع کرد و پیمان همکاری همهجانبه، منجمله، تعهدات نظامی متقابل با جمهوری خلق چین منعقد کرد. در جنگ کره (سالهای ١٩۵٠- ١٩۵٣) اتحاد شوروی و جمهوری خلق چین از پیونگ یانگ حمایت کردند و مانع از آن شد که آمریکاییها شبهجزیره کره را به ناو هواپیمابر غیرقابل غرق شدن آمریکا تبدیل کنند.
مزیت روشهای مدیریت سوسیالیستی، اقتصاد برنامهریزی شده، ایجاد شرایط مساعد برای حفظ محیط زیست، از میان برداشتن فقر، همهگیریهای گسترده و نابرابری فاجعه بار اجتماعی برای سرمایۀ جهانی و همۀ بشریت آشکار بود. علاوه بر اینها، سوسیالیسم اساس توسعۀ پویای آموزش، علم و فرهنگ را سامان داد. جهان با اطمینان به سمت سازماندهی مجدد جهانی مبتنی بر اصول برابری خلقها، عدالت بینالمللی و امنیت جهانی در حال حرکت بود. مرجعیت یوسف ویساریونویچ استالین و اتحاد جماهیر شوروی بی عیب و نقص بود.
پس از مرگ رئیس جمهور آمریکا فرانکلین دلانو روزولت (١٢ آوریل سال ١٩۴۵) مقدمات جنگ جهانی جدید علیه اتحاد جماهیر شوروی، عملا شامل دو گزینه: جنگ هستهای و ترکیبی («سرد») آماده شد. اما از قبل به ابتکار وینستون چرچیل و گروه ژنرالهای آمریکایی (ژنرال بردلی) در ماههای آوریل- مه سال ١٩۴۵ عملیاتی تحت عنوان «غیرقابل تصور» که در آن حملۀ نظامی قدرتمند با استفاده از ١٠ لشکر «رایش سوم» و ٢- ٣ حملۀ اتمی به نیروهای اتحاد شوروی که به اروپا وارد شده بودند، پیشبینی شده بود. اما این ماجراجویی مورد حمایت طرفداران فرانکلین روزولت در آمریکا و ستاد مرکزی پادشاهی بریتانیا قرار نگرفت. علاوه بر این، چرچیل اعتماد بریتانیاییها را از دست داد. حزب او در انتخابات پارلمانی شکست خورد و از احراز مقام نخست وزیری محروم گردید. اما طرح متوقف کردن، جلوگیری از پیشرفت ژئوپلیتیکی سوسیالیسم و ممانعت از گسترش قدرت ژئوپلیتیکی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی به هر وسیلهای، همچنان بعنوان هدف اصلی برای واشنگتن باقی ماند.
در سال ١٩۴٨ در ایالات متحدۀ آمریکا قانون دولتی «مهار کمونیزم» هاری ترومن تصویب شد و ١٨ اوت همین سال دکترین شورای امنیت ملی آمریکا به شماره ١/٢٠ برای اجرای این دکترین انتشار یافت. در این دکترین برنامۀ حملۀ نظامی با استفاده تسلیحات اتمی، و همچنین، تخریب مسالمتآمیز اتحاد شوروی پیشبینی شده بود. اما در سال ١٩۴٩اتحاد شوروی به سلاح اتمی دست یافت، و انعقاد معاهدۀ بزرگ همکاری نظامی اتحاد شوروی و چین، امیدواری ایالات متحدۀ آمریکا به پیروزی حملۀ نظامی احتمالی را کاهش داد. درگذشت یوسف استالین سرمایۀ آنگلو- آمریکایی را به تضعیف و پس از آن، به نابودی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی دوباره امیدوار کرد. نخبگان حاکم آمریکا میدانستند، که در اتحاد شوروی هیچ نهنگ سیاسی قابل مقایسه با استالین وجود ندارد، اما او دانشآموختگان و هوادارانی دارد که دارای تجارب غنی در امر سازماندهی در سختترین شرایط میباشند، که تحت رهبری او در وحشیانهترین جنگ تاریخ بشر پیروزی شدند. روی این اصل، یک چالش بزرگ برای ایالات متحدۀ آمریکا بوجود آمد و آن اینکه از به قدرت رسیدن یک تیم متحد و همفکر رهبر جلوگیری کند.
چیکین: چه همسویی شخصیتها در رهبری شوروی می توانست موجب نگرانی «طراحان راهبرد» آمریکایی بشود؟
ایواشوف: لاورنتی بریا، گئورگی مالنکوف، ویچسلاو مولوتوف، گئورگی ژوکوف قویترینها بودند (اما نه در حد استالین). در طول سالهای جنگ، رهبران عرصههای صنایع نظامی- صنعتی، مجتمعهای سوخت و انرژی، مهندسی مکانیک، ساخت و ساز رشد یافتند. اما، میشد انتظار داشت که اصل مدیریت جمعی در حزب و دولت اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی تقویت شود. این گزینه به وضوح مناسب دشمن اصلی اتحاد جماهیر شوروی نبود. همانند هر رویارویی، انجام وظیفه در به قدرت رسیدن یک رهبر ضعیف در یک کشور یا حتی در یک مؤسسه، شرکت و ارتش رقیب، بهتر است از اجرای یک برنامۀ صریح، اما بلندپروازانه! بطوری که هیچ کار جمعی دوستانهای برای رسیدن به هدف مشترک انجام نشود. این، یک اصل ابدی در تاریخ بشر است. به همین سبب نیز دستورالعمل تهیه شده توسط سازمان سیا و کمیتۀ راهبرد روانشناسی در جنب ریاست جمهوری آمریکا «طرح بهرهگیری روانی از مرگ استالین» بفوریت در ١٣ مارس سال ١٩۵٣منشر گردید.
چیکین: لئونید گریگوریویچ، شاید، لازم است به خوانندگانمان یادآوری کنیم، که ترفندهای فتنهگرانه پیرامون کرملین حتی قبل از درگذشت یوسف ویساریونویچ، بخصوص در دورۀ بیماری او آغاز شد. فرمانده کل قوا، که تمام توان خود را در راه سازماندهی دفع تجاوزات فاشیستی به کار گرفت و سلامتی خود را بر محراب پیروزی نهاد، پس از جنگ «دچار» سکتههای قلبی و مغزی گردید، بیدلیل نبود که در نوزدهمین کنگره حزب خواست که وی را از برخی از وظایف و مناصب، از جمله، از رهبری حزب آزاد کنند. اما نمایندگان کنگره اختلاف نظر داشتند. و این نیز باعث تشدید فتنهگری در میان رهبران کشور گردید. بویژه اینکه، استالین جانشین خود را معرفی نکرد.
ایواشوف: بله، حرف شما صحیح است. بار اصلی جنگ کبیر میهنی ما را استالین به دوش کشید. در تأیید اظهارات شما، سخنان آخرین مارشال اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی دیمیتری تیموفیویچ یازوف را نقل میکنم: «پیش از این هیچ سرکردهای چنین جنگ سهمگین و در مقیاس عظیم و پیچیده را فرماندهی نکرده بود. بنا بر این، استالین سرکردۀ سرکردگان بود». بعد از رژۀ پیروزی در سال ١٩۴۵، حتی ورتینسکی، یکی از غزلسرایان بیمانند، این ابیات به یاد ماندنی را به افتخار رهبر سرود:
سر به سر سفید،
بسان صنوبر نقرهای،
او در حال سان دیدن است.
سواستوپل قهرمان،
به چه قیمتی برای او تمام شد؟
برای استالینگراد چقدر هزینه کرد؟
همان نگاه، همان افکار ساده،
کلمات نیز به همان اندازه،
روشن و خردمندانهاند.
تصویر سر سپید مویش،
بر روی نقشه نظامی روسیه
نقش بسته است.
اما، در رابطه با جانشین، من معتقدم، که استالین، بطور قطع، اهمیت استثنایی سکاندار آینده کشور را درک میکرد و سعی کرد آن را آماده کند، حتی نه یک نفر. شاید، او با حمایت از فلیکس دزرژینسکی، والریان کویبیشوف، میخائیل فرونزه، سرگئی کیروف (بگفته سوتلانا آلیلویوا به وی اعتماد خاصی داشت) و آندری ژدانوف خود را «بیمه» كرد. اما همه آنها یا به دلیل «اشتباهات» پزشکان یا در اثر سوءقصد جان سپردند. به این دلیل، او پس از درگذشت ژدانوف، حتی اشاره به شخص خاص را متوقف کرد. اما او ضرورت تجدید کادرهای رهبری و تغییر نقش حزب در هدایت کشور را درک میکرد و سعی کرد با نمایندگان نوزدهمین کنگرۀ حزب در میان بگذارد. اما چندی قبل از آن، در دیدار با آکادمیسنها او تصریح کرد، که ما به تدوین نظریه نیاز داریم و «فقدان تئوری، یعنی مرگ ما». کادرهای قدیمی نمیتوانستند نظریۀ جدید ارائه دهند. او در کمال جدیت بدنبال ترکیب کادرهای مجرب و جوان بود. زمانی دمیتری اوستینوف در بارۀ یکی از عوامل پیروزی ما به من چنین گفت: «استالین در آستانۀ جنگ، ما جوانان ٣٠- ٣۵ ساله، دارای تحصیلات عالی و دیدگاههای جدید (فنی) به جنگ را جایگزین همۀ کمیسرهای دفاعی قدیمی کرد». خود دمیتری اوستینوف در ٣٢ سالگی، دو هفته قبل از جنگ به مقام کمیسر تسلیحات منصوب گردید. نیکولای وازنسنسکی، رئیس کمیته برنامهریزی دولت اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی یک شخصیت قدرتمند پس از جنگ بود، استالین توجه ویژهای به رهبران لنینگراد داشت، اما در طول دورۀ بیماری استالین، آنها عامدانه مورد سوءظن قرار گرفتند و برکنار گردیدند.
چیکین: اجازه بدهید حالا به موضوع گفتگوی امروز، بررسی سند آمریکایی بپردازیم. در نظر دارید چه مسئلۀ مهمی را به اطلاع خوانندگان ما برسانید؟
ایواشوف: بلی، به توضیح سند از طبقهبندی خارج شده میپردازم. تأکید میکنم، که این دستورالعمل، راهنماست و برای افسانهسازی و بعنوان پوشش، بخشنامه نامگذاری شده است.
در زیر عنوان توضیحی آمده است: «نقشه عملیات روانی به عنوان بخشی از برنامۀ جامع و دارای اهمیت حیاتی برای بهرهبرداری از مرگ استالین و انتقال قدرت به دستان جدید، با هدف دستیابی به پیشرفت واقعی در جهت منافع ملی ما تهیه شده است» (تأکید از من است. ایواشوف). در اسناد آمریکایی این سبک معمول است: اهداف کلی و وظایف همیشه نامشخص هستند، اما هر نهاد ذیربطی برنامۀ خود را تنظیم میکند. (بعداً، این توضیحات به وظایف و عملیات جدید فراروئید و دکترین آیزنهاور بنام «مهار کمونیسم» نامیده شد. اهداف این برنامه به ترتیب زیر تعریف شده است:
١ــ کاهش تأثر و نفوذ شوراها در کشورهای اقماری و چین کمونیست؛
٢ــ تغییر بنیادی ماهیت نظام شورایی.
راه حلهای مفهومی برای دستیابی به اهداف تعیین شده به شرح زیر بود:
١ــ«جلب رژیم جدید شوروی به اتخاذ تصمیمات سیاسی مهم و دشوار، که بتواند واگرایی منافع را در میان کسانی که امروز شوروی را رهبری میکنند، افزایش دهد. در این حالت باید از وارد کردن فشاری که به وحدت آنها بیانجامد، اجتناب کرد. علاوه بر این، باید تصویر روشن و تازهای از اهداف آمریکا به مردم شوروی و جمعیت کشورهای اقماری آن ارائه دهیم تا رابطۀ منافع آنها را با ما نزدیکتر کند».
٢ــ «با تمرکز ویژه بر وضعیت مالنکوف- بریا- مولوتف- بولگانین، تشدید همه مواردی که موجب اختلاف نظر در بالای سلسله مراتب کرملین بشود؛ دامن زدن به اختلافات بین کرملین و دولتهای کشورهای اقماری، بویژه، با چین کمونیست؛ به حداکثر رساندن نفرت جمعیت اتحاد جماهیر شوروی نسبت به مالنکوف، به حداکثر رساندن اختلافات بین مالنکوف و جمعیت کشورهای اقماری، از جمله چین کمونیست».
به عبارت روشنتر، گئورگی مالنکوف در واشینگتن نامطلوبترین شخص برای ایالات متحدۀ آمریکا شمرده میشد. او یک دولتمرد باتجربه بود که در طول سالهای شکلگیری قدرت شوروی و ساختمان سوسیالیسم در کنار استالین بود. و این او بود، که پس از درگذشت استالین ریاست دولت اتحاد شوروی را بعهده گرفت. بریا نیز یک شخصیت مقتدر و یک سازمانگر برجسته بود. اما، تعلق ملی او و سرکوبی دشمنان خلق توسط وی، شانس او برای تبدیل شدن به شخصیت اول کرملین را کاهش داد. ویچسلاو مولوتف متخصص بسیار مجربی در امور بینالملل بود، اما وی نیز به دلیل روابط صهیونیستی همسرش که به سبب طرفداری از اسرائیل، حتی یک دوره نیز محکوم به زندان گردید، بیاعتبار شد. و البته، گئورگی ژوکوف، مارشال پیروزی شخصیت قدرتمندی بود. همچنین، در ردۀ دوم نخبگان اتحاد شوروی نیز شخصیتهای برجستۀ بسیاری وجود داشت.
تیم جدید کرملین اگر در ترکیب بعدی ظاهر میشد، میتوانست به اندازه کافی قدرتمند به نظر برسد: مالنکوف- نخست وزیر؛ بریا- معاون نخست وزیر و رهبر صنایع دفاعی؛ ژوکوف- وزیر دفاع، مولوتوف- صدر شورای عالی اتحاد شوروی. ضعیفترین و بدون هیچ سواد خاص خروشچوف بود.
بنابراین، ممانعت از کار جمعی در رهبری جدید این کشور وظیفۀ مهم سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده بود. درگیر كردن اعضای رهبری و ارتقاء ضعیفترین فرد به بالاترین مقام و سپس، «سوق دادن» او به طرف کارهای سنگینی که توانایی حل آنها را نداشته باشد، ضروری بود. و این موضوع در دستورالعمل قید شده بود.
در اینجا روشهای اصلی طراحی شده برای اجرای برنامههای آمریکایی را عینا نقل میکنم:
١ــ «مخالفت ما با رهبران کمونیست، یکی از مهمترین ابزارهای دستیابی به اهداف فوقالذکر است که اتخاذ تصمیمات مهم را برای آنها دشوار نماید. این مخالفت باید به گونهای بیان شود، که ضمن تقویت اومانیسم، به ویژه، در کشورهای جهان آزاد، آنها را منزوی نموده، اختلافات داخلی را دامن بزند».
٢ــ «ما باید شرایطی را به رژیم جدید تحمیل کنیم که بتواند موجب بروز اختلاف داخلی بشود. به عنوان مثال، حوادثی را تحریک کنیم که به اتخاذ تصمیمات دشوار یا اشتباه نیاز داشته و منجر به اتهام زدنهای متقابل بشوند. و در عین حال، از تهدید یا دست بردن به سلاح پرهیز کنیم».
٣ــ «ما باید در میان آنها شبهه القاء کنیم، مثلا، در بارۀ قابلیت اطمینان شخصیتها یا گروههای جداگانه».
۴ــ «ما باید تناقضات درونی را با روشهای مناسب دیگر، مانند تقویت احساسات ملیگرایانه تحریک کنیم».
۵ــ «ما باید با استفاده از سیاست هویج و چماق، از اقدامات اساسی مستقیماً حمایت کنیم و اقدامات حمایتی دیگر را نیز به کار ببندیم. ماهیت چنین سیاستی عبارت است از ایجاد موقعیت برای اعمال فشار و ترکیبی از فشارها و انگیزهها، که معایب تصمیمات مغایر با منافع ما و مزایای تصمیمات مطلوب ما را نشان دهد».
توجه زیادی به جذب ماموران از میان مقامات دولتی و حزبی اتحاد شوروی و عملیات اطلاعاتی و روانشناختی مبذول میگردید. توجه خاصی نیز به جذب کارکنان سفارتخانهها، وابستگان نظامی و متخصصان اعزامی اتحاد شوروی برای کار در خارج متمرکز میشد. نقل از سند:
«با عطف توجه به توانایی روانشناختی، در صورت امکان، برای حصول اطمینان از پرسنل دیپلماتیک یا رسمی که با دقت انتخاب شده و به طرف ما جذب میشوند، فعالانه سعی شود. در صورت عدم موفقیت، باید این افراد را بدنام کرد و اگر این روش هم نتیجه ندهد، از هنجارهای موجود به عنوان مبنای اعلام عنصر نامطلوب استفاده شود. چنین برنامهای فقط باید به عنوان یک برنامۀ هدفمند برای بیاعتبار کردن درک شود… فراریان شایستۀ اولویت بالا در رسانههای مخفی و علنی هستند».
«در عملیات محرمانه در حوزۀ تبلیغات، ما باید بر اساس ایجاد شبهواقعیت اقدام کنیم. در چهارچوب این محدودیتها، آزادی عمل گسترده و استقلال مجاز است».
«در حوزۀ عمل سیاسی، ما باید طبق معمول، بر مبنای اهداف ملی و ضرورت اجتناب از تحریکات تا آن حد، که نتواند موجب تقویت رژیم شوروی یا واکنش شدید آنها بشود، حرکت کنیم. تبلیغات محرمانه ما چه از نظر موضوعی و چه از نظر روابط منطقهای تا آنجا نباید نگران یکپارچگی باشد، که ضرورت اجتناب از اقداماتی که ممکن است به طور جداگانه متقابل باشند یا باعث تضعیف یا بیاعتبار شدن قابل توجه عملیات انجام شده بشوند، پیش نیامده است…».
«عملیات اطلاعاتی محرمانه باید مواد شبهواقعی را که از منابع اطلاعاتی علنی به دست میآید، گسترش دهد. فعالیت مخفیانه باید به سمت اعمال فشار به نقاط زیادی از طریق ایجاد نگرانی و اشاعۀ شک و تردید، سردرگمی و سوءظن سوق داده شود. ثابت شده است که چنین عملیاتی در زمینههای زیر بسیار موثر است: ١- تشویق پناهندگی در میان مقامات شوروی و کشورهای اقماری از طریق اعمال فشار پنهانی بر آنها؛ ٢- گسترش شک و تردید و سردرگمی در صفوف احزاب کمونیست در کشورهای اقماری و در کشورهای جهان آزاد. با این وجود نهادهای دولتی که به عملیات مخفی دست میزنند، در عین حال، باید مستعد ایجاد هر فرصتی برای نفوذ در گروههای پیشرو در اتحاد جماهیر شوروی و ایجاد سوءظن، عدم اطمینان و فشار باشند».
اگر ترکیب چند ملیتی و چند دینی کشور اتحاد شوروی که در سالهای جنگ در قالب یک نیروی قدرتمند و توانایی عظیم تبلور یافت، بر مبنای سوسیالیسم و بر اساس ایدئولوژی کمونیستی تثبت میشد، دشمنان ما هرگز نمیتوانستند از آن بعنوان یک عامل استفاده کنند.
«ایالات متحدۀ آمریکا میتوانست با شرکت رهبران دینی کاتولیکها، پروتستانها، یهودیان و، شاید، مسلمانان کنفرانس جهانی ادیان را بمنظور توسعۀ همبستگی ادیان در اروپا برگزار نماید. چنین برنامهای میتوانست تهدیدهای مذهبی ناشی از کمونیسم را مستقیماً هدف قرار دهد».
چیکین: شما در ابتدای گفتگو در بارۀ اهداف بیاعتبار کردن ایدئولوژی سوسیالیستی و تجربۀ اتحاد شوروی صحبت کردید. آیا این مدعا به نوعی در سند بیان شده است؟
ایواشوف: البتّه، بیاعتبار کردن ایدئولوژی سوسیالیستی، تجربه و رهبری اتحاد شوروی، یکی از اصلیترین وظایف مجریان دستورالعمل بود. «نادیده گرفتن» موفقیتها و مزیتهای سوسیالیسم به عنوان یک نظام سیاسی و اجتماعی، اثربخشی سیاستهای اجتماعی- اقتصادی آن مهم بود. این هم چند بریدۀ مهم از سند:
١ــ «ایجاد تردید در رأس نظام نسبت به پایداری، انتشار داستانهایی از فراریانی که در کار دستگاههای حزب کمونیست شرکت داشتند و در بارۀ توطئه علیه یکدیگر بین چهار رهبر اصلی کرملین».
٢ــ ارائه توصیههای مفید در مورد چگونگی زنده ماندن در این زمان خطرناک و آشفته به شهروندان شوروی، القای با دقت ایدۀ ضعف کارآیی نظام به روانشناسی افراد».
٣ــ «القای این حس، که دولت ایالات متحده در موضع ناظر قرار دارد».
۴ــ «استفاده از فرضیات مبتنی بر واقعیت، که نظامیان آمریکایی و غربی و سایر افراد مشهور، دارای تجربۀ برقراری ارتباط با نظامیان اتحاد شوروی (البتّه، بجز مقامات ارشد) ارائه میدهند، به این منظور که برای مذاکره با غرب باید نظامیان قدرت را به دست بگیرند».
۵ــ «تقویت نقش ایالات متحده و سایر کشورهای جهان آزاد در دفاع از فراریان از استبداد کمونیستهای شوروی، تأمین سرپناه و زندگی جدید مملو از فرصتها و آزادی کامل برای آنها. اعلام شود، که در لحظۀ حاضر بهترین فرصتها برای فرار، بویژه، برای جمعیت روس زبان آلمان شرقی و نمایندگان اتحاد شوروی شاغل در خارج فراهم است. برای انتشار فوری و گستردۀ اخبار هر گونه فرار از ارتش سرخ و اعضای حزب کمونیست با واژههای کاملا چشمگیر باید آماده بود و فرار آنها از مرز را در خارج از کشور، همراه با عکس و مصاحبه، به طور گسترده پوشش داد».
۶ــ «اشاعۀ دائمی تردید در بارۀ وفاداری سران کشورهای اقماری نسبت به رژیم جدید مسکو».
٧ــ «ارائه گزارشات مبتنی بر واقعیت دربارۀ هرگونه اختلاف سیاسی و منافع بین کشورهای اقماری یا سایر احزاب کمونیست و اتحاد جماهیر شوروی. چنین نشانههایی ممکن است نتیجۀ عملیات مخفی باشد، به شرطی که این عملیات علائم شبهواقعی تولید کنند».
٨ــ «ضمن ارائه شواهد نو به نو در بارۀ مقاصد صلحآمیز کشورهای دنیای آزاد، باید از عباراتی مبنی بر ابراز دوستی با مردم اتحاد شوروی و ارائه پیشنهاداتی از این دست که میتوانند در خدمت حل مسالمتآمیز تضادهای اساسی قرار گیرند، استفاده شود».
چیکین: اما «جنگ سرد» گذشته از «پایگاهها»، «رزمایشها» و جاسوسیهای خشن، اغلب به خاطرات زنده تبدیل شد…
ایواشوف: بلی، این طرح شامل لیست گستردهای از اقدامات نظامی برای ایجاد تأثیر روانی و فشار مناسب بر اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی بود، که ما امروز مشاهده میکنیم. اما همۀ اینها حوادثی بودند برای انحراف توجه رهبری اتحاد شوروی از هدف اصلی آمریکاییها مبنی بر تخریب مسالمتآمیز اتحاد شوروی و ایجاد این تصور که ایالات متحدۀ آمریکا و ناتو قصد حملۀ نظامی (حملۀ اتمی پیشگیرانه) دارند و فقط برای این حمله آماده میشوند. بعنوان مثال، اظهارات پیاپی در مورد توسعۀ مداوم قدرت نیروهای مسلح، به رخ کشیدن آمادگی رزمی آنها از طریق انجام تمرینات نظامی، مانورهای دریایی، پروازهای هواپیمایی، تأسیس پایگاههای نظامی و نقاط اتکاء در سراسر جهان. هدف از همۀ اینها، عبارت بود از واداشتن اتحاد شوروی (و نیز روسیۀ امروزی) به اتخاذ تصمیمات راهبردی و ژئوپلیتیک اشتباه. همان کاری که ما امروز مشاهده میکنیم.
والنتین واسیلییوچ، نسل من و شما اصلاحات خروشچوفی را که منجر به کمبود شدید نان، شیر، کره، گوشت و دیگر مایحتاج عمومی در اتحاد شوروی گردید، بیاد داریم. در همۀ مزارع ذرت کاشته شد. این همان کاری بود که یک کشاورز آمریکایی به خروشچوف گفته بود. اما مهلکترین ضربه به اتحاد شوروی و نظام سوسیالیستی جهان با افشای باصطلاح کیش شخصیت استالین وارد شد. در حالی که پیروزی در جنگ کبیر میهنی، چشماندازهای سوسیالیسم، جنبش کمونیستی جهان، اصول سازمان ملل متحد با نام استالین عجین بود، همه اینها یک شبه تضعیف شد، تخریب گردید.
«تفکر» سیاسی جدید گارباچوف و «ارزشهای عموم بشری» در نقطه مقابل منافع ملی، و باز هم انجام اصلاحاتی که غرب القاء کرد، بنیانهای اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی را ویران کرد. پس از اولین پیاله به یلتسین دائمالخمر نیز دیکته شد، که این دولت مالک خوبی نیست. اگر تمام تولید و منابع در اختیار بخش خصوصی، ترجیحاً، خارجی قرار گیرد، بلافاصله فراوانی خواهد بود. به پوتین هم تلقین کردند، كه دولت باید از فعالیتهای اقتصادی دست بردارد، به مالک خصوصی (قبل از همه، به یاران خود) آزادی کامل بدهد تا تولید ناخالص ملی بلافاصله دو برابر شود. گفتند: اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی چیزی جز گالشهای لاستیکی تولید و به خارج از کشور صادر نکرد.
بر این باورم، که در برنامههای آمریکا برای روسیه، کمافیالسابق جایگاه بسیار مهمی به سیاست گزینش کادرها اختصاص داده شده است. حماقت و سردرگمی در عمل جهانی بیشتر از فدراسیون روسیۀ امروزی، به سختی مشاهده می شود. معرفی دمیتری مدودوف بعنوان نخست وزیر و سپس انتخاب او به ریاست جمهوری، بزرگترین پیروزی سازمانهای امنیتی آمریکا بود.
چیکین: لئونید گریگوریویچ، اتهامزنی ایالات متحدۀ آمریکا دایر بر دخالت هکرهای روسی در روند انتخابات به طرفداری از ترامپ علیه رقیب او هیلاری کلینتون آیا پایه و اساسی داشت یا بخشی از این سخنان یاوه بود: روسیه مقصر همۀ گناهان است؟
ایواشوف: اولاً، ما این واقعیت را به طور كلی انكار نمیكنیم، که جوانان كنجكاوی داریم و آنها برای اثبات تواناییهای خود و نشان دادن استعدادشان سعی میکنند. شاید کسی کوشش کرده چیزی را هک نماید. این مشکل ما نیست. ثانیاً، ایالات متحده ایجاد فرماندهی سایبری را رسماً اعلام کرد و آن از سال ٢٠٠٩ به طور رسمی فعالیت میکند. اما تا امروز بطور دقیق مشخص نشده است، که نیروهای سایبری بواسطۀ چه کسی و چه ساختار نظارتی مدیریت میشوند. فعلا آنها جزو زیر مجموعههای وزارت دفاع هستند، اما چندین ساختار، ازجمله، سازمان (آژانس) امنیت ملی، سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا)، پلیس فدرال و دیگران علاقمند به داشتن چنین نهاد «همه چیزدان» هستند. ممکن است ما رقابت معمول را مشاهده کنیم. ولی، ثالثاً، نظام سیاسی آمریکا طی قرنها شکل گرفته، كاملاً پایدار است و دستخوش تغییرات انقلابی نمیشود. اگر چه آخرین انتخابات ریاست جمهوری نشان داد، که تغییرات محسوسی در جامعۀ آمریکا روی داده و هماهنگی مکانیزم پیشگیریهای اضطراری، که قبلاً به سادگی از طریق اصلاحات متعدد در قانون اساسی و انتخابات در سطوح مختلف تنظیم شده، و تناقضات بین حزبی به حاشیه زندگی سیاسی کشیده شده بود و هیچ تأکیدی بر آنها نمیشد، ولی تنظیم نرم در انتخابات اخیر ریاست جمهوری کار نکرد. به همین سبب، افراط و تفریطهای مختلف تا برخوردهای گسترده، خود را نشان دادند.
یک عامل تثبیتکننده دیگری نیز در نظام سیاسی آمریکا وجود دارد- دایرۀ بستۀ نخبگان داخلی– نهاد تصمیمگیری مخفی، گاهی سخت، اما لازم الاجرا. اینها، مطابق معمول، افراد متنفذی هستند و روش انتخاب آنها نیز ناشناخته است، اما نقش بزرگی در تثبیت روند سیاسی ایالات متحده ایفاء میکنند. از قرار معلوم، همین ساختار (ارگان) بود که در مورد نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ٢٠٢٠ تصمیم گرفت. و در اینجا هدف غالب نه ترمیم عدالت یا مجازات مسئولین، بلکه، ثبات خود آمریکا بود و نتایج انتخابات پس از اعلام رسمی آنها در هیچ شرایطی نبایست انکار شود.
به دلیل مخالفت ترامپ با نتایج انتخابات ما میتوانیم شاهد برخوردهای بیرحمانه، تا استیضاح با وی باشیم. اما در مجموع، بگونهای که تصور میکنم، این انتخابات میتواند عواقب گسترده، مثلا، تقسیم به دو آمریکا داشته باشد. برای اینکه، تقریباً نیمی از رأی دهندگان از مشروعیت انتخابات حمایت نمیکنند. این برای آمریکا بسیار سنگین است.
البتّه، آمریکا در عرض ماهها و سالهای نزدیک سقوط نخواهد کرد. ولی، گمان میکنم، که آمریکا از مشکلات، مقدم بر همه، سیاسی- اجتماعی عبور نخواهد کرد و این، یعنی، جنبش اعتراضی تقویت خواهد شد.
همچنین باید توجه داشت که تنها دموکراتها و جمهوریخواهان نیستند که به قدرت چسبیدهاند. بلکه، بانکداران و صنعتگران نیز هستند و مسئله اصلی انتخابات این است که آمریکا در آینده نزدیک چگونه خواهد بود. و آینده بشریت تا حد زیادی به این انتخاب بستگی خواهد داشت. بسیاری از مردم برای جلوگیری از ایجاد رژیمهای اردوگاهی با هوش مصنوعی، شیوع بیماریهای واگیر، رقمی کردن و غیره، امید خود را به دونالد ترامپ بستهاند.
… با جمعبندی موضوع مورد بحث، باید پذیرفت، که طرح آمریکایی- استفاده از درگذشت یوسف استالین برای تضعیف اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، در نهایت موفقیتآمیز بود. افراد دارای شعور ابتدایی به قدرت رسیدند، به راحتی اغوا شدند و در دامهای گسترده از پیش افتادند. و در همه حال، مقامات عالی رتبه دولتی و باصطلاح مخالفان که توسط سرویسهای ویژۀ غربی جذب شده بودند، نقش تعیینکننده بازی کردند. البتّه، ناگفته نماند، که بسیاری از باصطلاح مخالفان جذب شده هنوز ناشناخته ماندهاند. من معتقدم، که چنین تعداد جاسوس خارجی نفوذی در تمام ساختارهای دولتی فدراسیون روسیه و چنین تأثیرگذاری آنها در تصمیمگیریهای راهبردی در تاریخ کشور ما بیسابقه است. شاید در جایی من اشتباه کرده باشم، اما در دانشگاههای اتحاد شوروی و در دورۀ خدمتم به من آموختهاند همیشه به کارها بیاندیشم، نه به تصادفیها!
چیکین: لئونید گریگوریویچ به خاطر مصاحبه و ارائه اطلاعات بسیار ارزشمند از شما متشکرم.
منابع: http://www.sovross.ru/articles/2071/50587
برگردان: ا. م. شیری
١۵ اسفند ١٣٩٩