“آلِیدا، دختر چه گوارا، یک پزشک کوبائیست. او در ادامهٔ راهِ چه گوارا و در حرفهٔ پزشکی، خدمات زیادی به مردم در کوبا وکشور های محروم جهان کرده است.
به بخشی از نظرات او توجه کنید:
هیچ کودکی نباید به دلیل کمبود دارو بمیرد. ما همیشه آمادهایم که کمک کنیم، اما بدلیل تحریم و محدودیت ها، نمیتوانیم!
در نتیجهٔ محاصره وتحریم، ما مجبور شدهایم که دربارهٔ داروهای جایگزین، مطالعه و تحقیق کرده و داروهای جدیدی کشف کنیم!
تصورِ چنین اتفاقی در کوبا غیر ممکن است. هیچ چیز به اندازهٔ زندگی کودکان، با ارزش نیست زیرا آنها آیندهٔ ما هستند. من درآنجا توانستم جان بسیاری را نجات دهم، اما بسیاری را نیز از دست دادیم.
فقط کسانی که پزشکی را یک حرفه میدانند و تنها برای خدمت به مردم، باید آنرا انتخاب کنند؛ برای ثروتمند شدن پزشک نشوید”.
* انسان رفتنیست، انسانیت است که میمانَد
ملکه محمدی از زنان پر شور و انقلابی کشورمان بود که عمر خود را در راه استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی گذاشت و در این راه مرارت هایی کشید. مبارزه در راه تحقق حقوق زنان یکی از عرصههای مهم فعالیت رفیق وی بود. او اصولی ترین راه احقاق حقوق زنان را چنین می داند:
تردید نیست که جامعهی آزاد از جمع زنان و مردان آزاد تشکیل میشود. صفت آزاد وقتی میتواند به زن و مرد اطلاق گردد که همهی حقوق انسانی آنها در گسترههای مختلف اجتماعی شناخته شود و امکان تحقق یابد. زن آزاد باید در خانواده بعنوان انسانی برابر حقوق، همسر، همدل، همگام، همسنگر و همرزم مرد شناخته شود، نه موجودی از نظر اقتصادی وابسته به مرد که باید چشم بر نفقه بدوزد. به موجودی که زندگی و سرنوشت کودکانش به موئی بسته باشد و مرد هر وقت که خواست این مو را بگسلد، نه موجودی دائما در دلهره و هراس تا مبادا شریک ناخواندهای به زندگیاش وارد شود، مبادا شوهرش او را ترک گوید، مبادا کودکان از آغوشش جدا مانند، مبادا شغل خود را از دست دهد، مبادا… مبادا…!
برای آنکه چنین نشود، باید قوانین موجود مربوط به خانواده زیر و رو شود و قوانینی نو که متناسب با جامعهی امروز ایران باشد تدوین گردد. باید حق تصمیم یک سویه در مورد طلاق از مرد گرفته شود و مسئلهی طلاق به دادگاه صالحه ارجاع شود، زن و مرد هر دو حق طلاق داشته باشند و آنهم بموجب قانون. اما واگذاری حق طلاق به زن هم به تنهائی کافی نیست، زیرا مادام که زن از نظر اقتصادی وابسته به مرد است، این وابستگی و عدم تامین مادی، او را مجبور میکند که تن به ذلت دهد و ناگزیر ادامهی آن زندگی را بپذیرد که مایهی رنج و عذاب اوست و نه شادی و سعادتش!
ملکه محمدی اردیبهشت ۱۳۵۸ تهران
آلیدا چه گوارا
مریم فیروز
مریم فیروز، پس از سال ها مبارزه در راه آزادی میهن و تلاش برای رهایی زنان از چنگال ارتجاع، ستم جنسی و طبقاتی، در سن 94 سالگی چشم از جهان فرو بست. رفیق مریم در سال 1292 متولد شد و در شرایط اوج گیری نهضت ملی و ضد استعماری میهن ما، در سال 1323 به صفوف حزب توده ایران پیوست و تا پایان عمر به اعتقادات خود وفادار ماند.
اولین شاهزاده زن که طرفدار حقوق کارگران و زحمتکشان شدکه بود ؟
سردار تابو شکنی در ایران که تمام عمر خود را در راه مبارزه برای آزادی میهن و تلاش برای رهایی زنان از چنگال ارتجاع، ستم جنسی و طبقاتی گذاشت.
مریم فیروز با ۳ سال زندگی مخفی زیر حکم اعدام در ایران ۲۲سال تبعید ۸سال زندان انفرادی ۱۷ سال حبس خانگی!
–اولین زنی که عضو هیئت سیاسی یک حزب در ایران شد.
–اولین اشراف زاده ی ایرانی که از طبقه ی خود گذر کرد و به صف مبارزه برای احقاق حقوق زحمتکشان و کارگران پیوست.
–پیشگام مبارزه برای احیای حقوق زنان ایران
–پیشگام مبارزه با استبداد سلطنتی
–اولین زنی که حکم اعدام غیابی برای او در دادگاه شاه صادر شد ،اما او با وجود این حکم سه سال در ایران مخفیانه زندگی و مبارزه کرد و موفق نشدند اورا دستگیر کنند تاسرانجام توانست با تیز هوشی کم نظیر درآن زمان از ایران خارج شود.
–۲۲سال زندگی در تبعید اجباری و ادامه ی مبارزه
–باز گشت به ایران بلافاصله حوالی انقلاب بهمن
–۸ سال زندان و شدید ترین شکنجه ها در سن هفتاد سالگی در زندان جمهوری اسلامی
– ۱۷ سال حبس حانگی تا اخر عمر!
مریم فیروز متولد سال ۱۲۹۲ کرمانشاه و فرزند عبدالحسین میرزا فرمانفرما از شاهزادگان قاجار بودو تمام سالهای زندگی و عمر خود را وقف مبارزه با فقر و ظلم و جهل و نابربری کرد و سرانجام در ۲۳اسفند ۱۳۸۶و درسن ۹۵سالگی بعد از ۱۷ سال حبس خانگی در تهران درگذشت و توسط ماموران وزارت اطلاعات با عجله، در بهشت زهرا به خاک سپرده شده است!
ملکه محمدی