نوروز از زبان شهریار شاعر ملی کشورمان
تنور لاله افروزد نهيب باد نوروزي
بيا كز شعله آهه تنور سينه افروزي
برآمده چيره بر ضحاك بهمن كاوه نوروز
بدوش از سرو و شمشادش درفش فتح و فيروزي
درخت گل بگلشن دختري گلدوز را ماند
چمن خود از گل و بوته نگارين كار گلدوزي
بهاري بي وفاداري بخود چندين مناز اي گل
كه تا يك هفته تاراج است تاج مير نوروزي
شهریار عاشق بود، عاشق زیبایی، دگرگونی، تحول، زندگی نو و حیات مجدد، او تازگی را می ستایید، او زبان مادری خود را زبان احساس خود می دانست، زبانی كه می تواند زلال ترین مكنونات قلبی شاعر را بیان كند و غنای فرهنگی و ادبی آن، سبب خلق شاهكار جهانی«حیدربابایا سلام» شد.
حیدربابا،«قورو گؤلون »قازلاری
گدیكلرین، سازاق چالان سازلاری
كت _ كؤوشه نین پاییزلاری، یازلاری
بیر سینما پرده سی دیر گؤزومده
تك اوتوروب سیر ائده رم اؤزومده .
ترجمه:
در«قورو گؤل»، غازهای خرامان
به گردنه نوای سوز، پیچان
جلوه پائیز ده و بهاران
پرده سینمائیه در نظر
می بردم در خود به سیر و سفر
هر چند كه زبان تركی آذری، زبان احساس و زندگی او در موطن بود؛ معهذا زبان فارسی، برای او زبان دیگری بود كه شهریار با دست یازیدن به آن زوایای پنهان و پررمز و راز احساس خود را برای فارس زبانان بیان می كند.
شاعر ملی ایران همچنان می سراید و غم دل را با غنای اندیشه و زمینه بكر و گسترده تخیلش تسكین می دهد و خواننده آثارش را به دنیایی می برد كه ماورای دنیای محسوس و زمینی است.
صبا به شوق در ایوان شهریار آمد
که خیز و سر به در از دخمه کن بهار آمد
ز زلف زرکش خورشید بند سیم سه تار
که پرده های شب تیره تار و مار آمد
به شهر چند نشینی شکسته دل برخیز
که باغ و بیشه شمران شکوفه زار آمد
به سان دختر چادرنشین صحرائی
عروس لاله به دامان کوهسار آمد
فکند زمزمه گلپونه ئی به برزن وکو
به بام کلبه پرستوی زرنگار آمد
گشود پیر در خم و باغبان در باغ
شراب و شهد به بازار و گل به بارآمد
دگر به حجره نگنجد دماغ سودائی
که با نسیم سحر بوی زلف یار آمد
بزن صبوحی و برگیر زیر خرقه سه تار
غزل بیار که بلبل به شاخسار آمد
برون خرام به گلگشت لاله زار امروز
که لاله زار پر از سرو گل عذار آمد
به دور جام میم داد دل بده ساقی
چهاکه بر سرم از دور روزگار آمد
به پای ساز صبا شعر شهریار ای ترک
بخوان که عیدی عشاق بی قرار آمد