شهر تبریز طی قرنهای متمادی یکی از کانونهای مهم جمعیتی و از مراکز تاثیرگذار صنعت و بازرگانی در ایران بوده است. شهر اولینها، زیباترین و مدرنترین شهر ایران، امنترین شهر برای زندگی و شهر بدون گدا، تنها بخشی از اسامی و القابی است که به تبریز نسبت داده شدهاند.
با این وجود در حاشیه این شهر اغواگر چهره زشت فقر، کارتنخوابی، اعتیاد، بافتهای فرسوده و تراکم جمعیتی بالا در محلات حاشیهنشین خودنمایی میکنند که تنها نقطه مشترک آنها با نقاط مرکزی شهر نام تبریز است.
***
در دهه سی خورشیدی و همزمان با آغاز مهاجرت روستاییان به شهرها حاشیهنشینی در کلانشهر تبریز نقطه عطف جدیدی را تجربه کرد. از دهه چهل و پس از اجرای اصلاحات ارضی نیز روند مهاجرت از روستاها به این شهر با شیب تندتری ادامه پیدا کرد و متعاقب آن حاشیهنشینی نیز ابعاد جدیدتر و گستردهتری یافت.
گسترش زاغهنشینی و به وجود آمدن سکونتگاههای غیررسمی در تبریز و سایر شهرهای بزرگ حکومت دوم پهلوی را بر آن داشت که در سال ۱۳۴۹ و همزمان با شهرهایی چون تهران، اصفهان و سنندج، نخستین طرح جامع شهری تبریز را به تصویب برساند؛ اما طرح تفصیلی این طرح با فاصله ۱۰ سال و در سال ۱۳۵۹ به تصویب رسید.
با این وجود در نقشهها و ضوابط اجرایی طرح تفصیلی شهر تبریز هیچگونه برنامه و اشارهای به مناطق روستایی و تهیه واحدهای مسکونی ارزانقیمت و نوسازی محلات حاشیهنشین شمال شهر تبریز نشد.
در سال ۱۳۷۴ طرح جامع دوم شهر تبریز و با فاصله زمانی حدود ۲۵ سال از طرح جامع اول به تصویب نهایی رسید. در این طرح محلات حاشیهنشین شمال از نظر سرانه بهرهوری از خدمات، مسکن و معابر و استحکام بنا از جمله فقیرترین محلات شهر اعلام شدند.
شانزده سال پس از تصویب طرح جامع دوم شهر تبریز طرح تفصیلی این طرح در سال ۱۳۹۰ تصویب شد. به تبع آن پهنه شمالی شهر تحت عنوان منطقه یک و پنج تعیین شد و حل مسائل موجود در قالب تهیه طرحهای موضعی پیشنهاد شد.
در یک دهه گذشته طرحهای مختلفی نیز در تکمیل طرح جامع دوم شهر تبریز ارائه شدهاند که در آنها با شناسایی محلههای حاشیهنشین، پیشنهادهایی نیز برای رفع مشکل معضل حاشیهنشینی ارائه شدهاند.
با این وجود و علیرغم گذشت بیش از نیم قرن از شکل گرفتن سکونتگاههای غیررسمی در حاشیه شهر تبریز، اقدامی عملی و موثر برای رفع این معضل اجتماعی از سوی دولتها انجام نگرفته است؛ تا جایی که بنا بر اظهارات رئیس شورای شهر تبریز: «تقریبا نصف جمعیت تبریز در بافت حاشیهنشین و فرسوده سکونت دارند و حدود ۴۰۰ هزار نفر در بافت حاشیه زندگی میکنند.»
تبریز اکنون دارای بیست محله حاشیهنشین است. بیشترین تراکم و وسعت اسکان غیررسمی در نوار شمالی این شهر است. باقی سکونتگاههای غیررسمی نیز در حاشیه بخش جنوبی، جنوب غرب و جنوب شرق پراکنده هستند.
چرا حاشیهنشینی؟
نخستین علت حاشیهنشینی در سطح کلان ساختار تبعیضآمیز و توزیع نابرابر امکانات و ثروت در کشور است. از دیگر سو، حمایت نکردن از مشاغل بومی و عدم سرمایهگذاری در روستاها و شهرهای کوچک، وقوع پدیدههای طبیعی مانند سیل، خشکسالی، سرمازدگی محصولات کشاورزی و ناامنی، از مهمترین دلایل افزایش مهاجرت از روستا و شهرهای کوچک به کلانشهرها هستند.
«محمد» ساکن محله سیلاب در حاشیه شمالی تبریز و اصالتا اهل روستای سونگون در ورزقان است. او که به همراه خانواده خود به تازگی به تبریز مهاجرت کرده است، درباره دلایل این مهاجرت به «ایرانوایر» میگوید: «بعد از این که از معدن [مس] سونگون اخراج شدم برای پیدا کردن کار به تبریز آمدم. معدنچیها سالها پیش با وعده و وعید زمینهایمان را از دست ما درآوردند، پس دیگر دلیلی برای ماندن نداشتم؛ نه کاری بود و نه امکاناتی. البته ما تنها خانوادهای نیستیم که این طور آواره شدهایم، در محله ما و ترلاندرسی حداقل صد خانواده ورزقانی میشناسم که بعضی بعد از زلزله ورزقان و بعضی هم مثل ما از بیکاری و بیپولی به تبریز آمدهاند.»
بر اساس پژوهشها و مقالات متعدد منتشرشده رشد جمعیت، توزیع نابرابر ثروت و امکانات در سطح ملی و استانی، بیکاری و فقر اقتصادی، قیمت زیاد زمین و مسکن، شرایط سخت اخذ وام بانکی، ضعف مدیریت شهری و منطقهای، انواع مهاجرت (مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک به تبریز و نیز مهاجرت از هسته مرکزی شهر به حاشیه)، نبود اشتغال و فرصتهای شغلی در مناطق محروم و روستاها و عدم پیشبینی فضای مسکونی کافی برای اقشار کمدرآمد، از مهمترین دلایل گسترش سکونتگاههای غیررسمی در تبریز عنوان شدهاند.
معضلات به حاشیه رانده شدگان
مطالعه انجامشده از سوی «حسین کریمزاده» و همکاران او در دانشگاه تبریز نشان میدهد که اکثر خانوادههای ساکن در مناطق حاشیه تبریز شغل رسمی برای تامین معاش خود ندارند و عموما به مشاغل کاذب و بعضا مجرمانه مثل دستفروشی، تکدیگری، خرید و فروش مواد مخدر و مشروبات الکلی روی میآورند.
این پژوهش «اشتغال افراد حاشیهنشین در مشاغل غیررسمی و کاذب، وجود ساختوسازهای غیرمجاز، عدم توانایی شهرداریها برای ارائه خدمات مناسب در این مناطق، آلودگی محیط زیست، اثرات نامطلوب فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی این مناطق بر کل سیستم شهر و افزایش نرخ جرم و بزهکاری در این مناطق» را از مهمترین نتایج معضل حاشیهنشینی در تبریز معرفی میکند.
تبریز حدود ۲۵ هزار هکتار وسعت دارد که جمعیتی بالغ بر یکمیلیونوششصدهزار نفر در آن زندگی میکنند؛ از این تعداد ۵۰۰ هزار نفر در بافتهای فرسوده و در مساحتی حدود دوهزاروپانصد هکتار سکونت دارند و ۴۰۰ هزار نفر دیگر در مساحتی معادل دوهزار هکتار و در حاشیه شهر ساکن هستند؛ یعنی بیش نیمی از جمعیت شهر تنها در ۱۸ درصد مساحت تبریز زندگی میکنند.
این ارقام توزیع نامتوازن و تراکم بالای جمعیت در سطح شهر تبریز را به روشنی آشکار میکنند. بیشترین تراکم و وسعت اسکان غیررسمی در نوار شمالی تبریز است که بیش از ۲۵۰ هزار نفر را در خود جای داده است؛ منطقهای که روی گسل فعال تبریز قرار گرفته است.
برای درک بهتر خطری که حاشیهنشینان و ساکنان بافتهای فرسوده در تبریز را تهدید میکند، دیدن مستند «خبر فوری» شاید درکی شفاف و ملموستر ارائه دهد.
«محسن هادی»، کارگردان اهل تبریز، در این مستند حوادث محتمل پس از یک زلزله فرضی را به تصویر میکشد. این مستندساز با روایت روند به وجود آمدن محلههای حاشیهنشین در تبریز و با تاکید بر این که این شهر دستکم هشت زلزله ویرانگر را به خود دیده است، هشدار میدهد: سکونت صدها هزار نفر در سکونتگاههای غیررسمی در حاشیه شمالی شهر و روی گسل معروف تبریز، محلههایی با کوچههای تنگ و شیبدار، خانههای ساختهشده از مصالح ارزان و غیراستاندارد و دشواری امدادرسانی به دلیل بافت نامناسب شهری و توپوگرافی بسیار درهم در این منطقه، همگی وقوع یک فاجعه انسانی پس از اولین زلزله شدید در تبریز را نوید میدهند.
زندگی در مناطق فقیرنشین حاشیه شهر تبریز طیف گستردهای از آسیبهای اجتماعی را نیز به حاشیهنشینان و ساکنان محلات فقیرنشین تحمیل میکند.
«بهزور حرف میزد و کلمات مثل پایپی که از دستش لغزید و افتاد، از لبانش بیرون میآمد. بیش از یک ماه بود در سرمای تبریز بیخانمان شده بود و شبها زیر پل میخوابید و روزها آواره کوچههای ترلاندره. دو سه روز بود غذا نخورده و جانی برایش نمانده بود. به او قول دادم عصر همان روز برای بردنش به کلینیک ترک اعتیاد به دنبال او خواهم رفت؛ اما عصر چنان غرق در دیگر شناساییها و فعالیتها شدم که فرصت سر زدن پیدا نکردم. یکی دو روز بعد جسد معتادی زیر پل پیدا شد و از طرف دیگر هیچ وقت آن شخص در محله دیده نشد و حس گناهی که رهایم نمیکند.»
این روایت تلخترین حادثهای است که یکی از فعالان اجتماعی تبریز از سالها فعالیت مدنی خود به یاد میآورد. او در گفتوگو با ایرانوایر میگوید: «در تبریز پاتوق معتادان بیشتر در محله ترلاندره و در خانههای متروک است. در این محله مخصوصا در ناحیه نزدیک به اتوبان پاسداران تعداد خانههای متروک به طرز عجیبی بالاست؛ خانههایی که تبدیل به محل امن برای معتادان و متجاوزان کودکان شدهاند، اما تجمع معتادان [زن و مرد] بیشتر در خانههای خردهفروشان مواد است که کودکان فروشنده هم ناگزیر در معرض خطر قرار میگیرند.»
این شهروند اهل تبریز اقدامات شهرداری و به طور کل دولت در ارتباط با حاشیهنشینها را کماثر توصیف میکند و میگوید: «به جز فعالیتهای مدنی و خیریه جمعیت امام علی که اصلیترین عامل در توجه افکار عمومی و مسئولین شهری به مسئله فقر و حاشیهنشینی تبریز بود، در سالهای اخیر چند خیریه دیگر نیز در این مناطق شروع به فعالیت کردهاند. به تازگی در چند محله هم بهزیستی و سازمانهای تسهیلگری محلات از سوی استانداری شروع به کار کردهاند که بیشتر فعالیتهای آنها در زمینه عمرانی و شهرسازی است، اما توجهی به وضعیت معیشت افراد فقیر ندارند. در یک دهه گذشته شهرداری و شورای شهر تبریز نیز تلاش کرده است حاشیهنشینها را در شهرکها و مناطق دیگر شهر اسکان دهد و به طور موازی مناطق مسکونی حاشیه را به فضای سبز و پارک تبدیل کند، اما در عمل نتیجه تمامی فعالیتها به چند ده خانه هم نمیرسد.»
کودکان حاشیهنشین
کودکان حاشیهنشین تبریز اصلیترین قربانیان سکونت در محلات فقیرنشین هستند؛ کودکانی که به شکلی نگرانکننده متحمل آسیبهای جدی اجتماعی از جمله کودکآزاری میشوند.
پژوهشی که «سمیرا تقی دماوندی»، کارشناس ارشد حقوق جزا و جرمشناسی، در دو محله فقیرنشین ترلاندرسی و ملازینال تبریز انجام داده است، نشان میدهد که در نمونه آماری ۱۵۰ خانواده، شامل ۴۱۲ کودک، ۲۰۸ کودک در هفتاد خانواده از سوی والدین و یا سرپرستها و یا یکی از اعضای خانواده شکلی از انواع کودکآزاری (جسمی، جنسی، روحی-عاطفی و یا غفلت) را تجربه کردهاند.
همچنین یافتههای این پژوهش آشکار میکنند که در این دو محله «غالب کودکان به دلیل شرایط نامناسب مالی والدین، بدسرپرست و یا زندانی بودن، ترک منزل و یا فوت یکی از والدین، در شرایط روحی و روانی نامناسبی به سر میبرند. بیتوجهی به تحصیل، سلامتی، تغذیه و گاه اجبار کودکان (دختر و پسر) به زبالهگردی، کفشدوزی، فرشبافی، فروش مواد مخدر یا الکل، تنفروشی و یا ازدواج اجباری، از جمله پیامدهای فقر مالی، فرهنگی، بیسرپرستی و یا بدسرپرستی این کودکان، در دو سکونتگاه حاشیهنشین تبریز است.»
فقر، بیکاری، انباشت زبالهها، نبود سیستم فاضلاب شهری، نبود آب لولهکشی سالم، اعتیاد و آسیبهای گسترده اجتماعی و تراکم بالای جمعیت در بافتهای فرسوده و حاشیه، چهره واقعی شهر بدون گدا است.
گذشته از نبود ارادهای جدی برای حل بحران فقر و حاشیهنشینی در تبریز، حل این معضل از توان و امکانات شهرداری این شهر نیز خارج است. برنامهریزان و سیاستگذاران در دولت جمهوری اسلامی ایران برای دیدن واقعیتهای تبریز بایست از برجهای بلند انکار به سمت کار کارشناسی، سرمایهگذاری جدی و توزیع عادلانه ثروت در کشور پیش بروند. در غیر این صورت، فقر اقتصادی و فقر فرهنگی در یک دور باطل یکدیگر را تولید خواهند کرد و حاشیهنشینی نه تنها پدیدهای موقت و رو به زوال نخواهد بود که تبدیل به معضلی ماندگار و رو به گسترش خواهد شد.
پرویز یاری یکشنبه, 9 مه 2021