شورای نگهبان با 12 عضو ( 6 فقیه منتخب رهبری و 6 حقوق دان که از سوی قوه قضائیه گزینش و به مجلس معرفی می شوند که رئیس این قوه هم از سوی رهبری انتخاب می شود ) یکی از دستآورد های رژیم ارتجاع با جایگاه ویژه و ممتاز آخوند ها در آن است که بر همه ی به اصطلاح نمایش انتخابات نظارت دارد این بار هم با تمدید مهلت 5 روزه بررسی شرایط داوطلبان ادامه داد و در نهایت فهرست 7 نفره خود را به وزارت کشور فرستاد که البته خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران پیشتر آن را منتشر کرده بود. این هفت نفر هر چند شخصیت حقیقی اند و در ظاهر متفاوت اند ولی همگی در چهره ابراهیم رئیسی نمایانند، یعنی بازیگرانی هستند که هیچگونه نقشی در این نمایش به کارگردانی اتاق فکر رژیم درمانده ندارند و یا نقشی به آنها داده نشده و همزمان تماشاگران هم به بود و نبود آنها اهمیت چندانی نمی دهند، در این نمایش نقش اول به بازیگری داده شده که بگفته « منتظری » طراح ولایت در رژیم کنونی جزو جنایتکاران تاریخ باقی خواهد ماند، ولی شخص دیگری در بین این گروه 7 نفره است بنام « همتی » که ریاست بانک مرکزی را بعهده دارد و دستآوردش نابودی ارزش پول ملی و برباد دادن منابع اقتصادی است که بقول خودش ماشین چاپ اسکناس بدون پشتوانه برای رژیم بوده است. در تیجه از عناصر مهم در ویرانی اقتصاد و تولید ملی محسوب می شود، این ویرانگر اقتصاد و تولید در اولین فرصت می گوید: من صدای معترضان به وضع موجودم، حال با چه رویی ظاهر می شود حیرت آور و شگفت انگیز است که خود در آن نقش بارزی دارد. هرچند از ویژگی های این رژیم جهل و جنایت است که افراد عاشق صندلی و مقام را که هیچگونه اراده ای جز اطاعت نداشته باشند در دایره و اطراف خود نگه دارد تا روزی نوبت به آنها برسد. این گروه 7 نفره هیچکدام هیچ برنامه ای برای برون رفت از بحران اقتصادی و اجتماعی ندارند و شاید هم از چالش های موجود در کشور بی خبرند که آنموقع چرا در این نمایش مبتذل شرکت می کنند.
از یکی دو سال پیش سخن از گزینش یک نظامی در راس نهاد اجرایی کشور بود ولی در پشت پرده روحانیت حاکم به این نتیجه رسیده است که نباید این نهاد و پایگاه مهم اقتصاد و سیاست را از دست بدهد، آنهم به دست یک نظامی که فرماندهان آن با امتیازات مالی فراوان هنوز در خدمت اند و از همه نعمت های کشور به ویزه اقتصادی آن بهره مند اند و همسو با آن سازماندهی مافیایی خود را با سلاح و سیاست برای آینده ذخیره می کنند که در آینده ای نه چندان دور بکار خواهند برد. هم اکنون سیاست و ضرورت دیگری در پیش است که باید منتظر زمان بود، در این راستا افراد گزینشی بگونه ای چیدمان شده اند که رئیسی انتخاب خواهد شد که هیچگونه آگاهی و آشنایی با سیاست، روابط بین الملل و اقتصاد ندارد در همه این سال ها یا مشغول جنایت و یا در مقام های انتصابی انجام وظیفه کرده است.
یکی از ویژگی های پایدار و همیشگی رژیم های استبدادی آن است که هر روز دایره عملشان را در کاربرد استبداد و خفقان گسترش و در آزادی و شکوفایی اقتصادی و اجتماعی جامعه محدود تر می کنند، در نتیجه از مردم فاصله می گیرند و برای بقاء خود به خودی ها و افراد مطیع و مورد اطمینان پناه می آورند، زیرا همواره با ریزش نیرو روبرو هستند و توانایی بازسازی نیروی جدید و جوان را هم ندارند، بنابرین با از دست دادن پایگاه اجتماعی و سیاسی خود از یک سو به نیرو های ضربتی و امنیتی خود روی می آورند و از سوی دیگر متملقان، چابلوسان و فرصت طلبان را بخدمت می گیرند و به آن ها نزدیک می شوند که ما نمونه بارز آن را در جمهوری اسلامی مشاهده می کنیم، در این میان مافیای ثروت با استفاده از فرصت و ساخت و پاخت با شبکه ای از رژیم به اندوخته های خود می افزاید و بخشی از آن را به خارج منتقل می کند..
به نظر می رسد که این بار باید از نهاد شورای نگهبان که چهره ی واقعی رژیم را نشان می دهد تشکر کرد، آه و زاری افراد فرصت طلبی مانند حسن خمینی، محمود احمدی نژاد، روحانی و دیگران گویای آن است که آنان از آینده خود نگرانند، حسن خمینی که دست در جیب مردم سال ها است بالای سفره انقلاب نشسته فریاد می زند: شورای نکهبان با این گزینش تیشه به ریشه انقلاب می زند… اگر من جای تائید شدگان بودم استعفا می دادم، کسی از ایشان نمی پرسد، در کجا زندگی می کنی؟ یک بار دیگر رساله پدربزرگت را همراه با ولایت فقیه آن بخوان ! که در هر دو انسان صغیر، نادان و احتیاج به ولی معرفی شده و در این 42 سال ما شاهد کدام استعفا و یا اعتراض مقامات بوده ایم، بنابرین عجز و ناله حسن خمینی ناشی از روی دلسوزی نیست بلکه ناشی از نگرانی است که ممکن در آینده موقعیت خود را از دست بدهد و یا مجبور شود حساب پس بدهد. و از موقعیت های باد آورده انقلاب برای خانواده محروم شود، در این میان احمدی نژاد که 8 سال تنها دعای فرج خواند و میلیارد ها دلار از درآمد نفتی را گم و گور کرد و یا به دوستان هدیه داد و در خفا به ریش همگان خندید با ادا و اطوار ویژه خود در قاموس مخالف سخن گفت و نگران و وحشت زده از آینده خود ادامه داد: من حاضرم در یک برنامه زنده تلویزیونی با شورای نگهبان به گفتگو و مناظره بنشینم … و با این رد صلاحیت ها فشار های اقتصادی شدیدتر و اساسی تر و با توجه به دور شدن مردم از نظام که هر روز در حال بیشتر شدن است، هم انحلال سپاه و هم حذف نظارت شورای نگهبان و همچنین انتخابات با نظارت خارجی را خواهند خواست و بعد هم که معلوم است کار را در مسیر تغییر نظام و رفراندوم می اندازند. باید از ایشان پرسید شما نگران از این موارد هستید؟ مگر سپاه برادران قاچاقچی نبود؟ مگر ساختار شورای نگهبان که دو بار شما را رد صلاحیت کرده اعتبار دمکراتیک دارد؟ و یا نظارت جهانی به انتخابات چ ضرری به سلامت انتخابات دارد.؟ احمدی نژاد در این جا بعنوان دلسوز رژیم هم هشدار و هم رهنمود به آخوند ها و نظامی ها می دهد که هشیار باشید و احساس خطر بکنید، ولی از همه جالب تر گفتار حسن روحانی حقوق دان است که می گوید: در باره تصمیم شورای نگهبان به ناچار به رهبر معظم نامه فرستادم و ادامه می دهد این 98 درصد رای مردم به انقلاب کجا رفت، چرا هر روز کمتر می شود؟ کسی نیست به این حقوق دان یادآوری کند که تو، در همه این مدت یا بعنوان مقام امنیتی و یا اجرایی عمل کردی، دیروز و پریروز به ویرانسرا نیآمدی، واقعا نمیدانی و یا خودت را به نادانی زدی که در آن موقع یک تبهکار و شیادی! از آن گذشته اجرای انتخابات در دست تو و وزارت کشور است و می توانی بعنوان مجری قانون اساسی از انجام انتخابات خودداری کنی، ولی این کار را نخواهی کرد، مانند هم لباس و همفکرت « خاتمی » که گفت تنها یک تدارکاتچی بودم و در کودتای انتخاباتی 1384 هم گفت: در انتخابات بد اخلاقی هایی شد، بازهم مانند هم لباس دیگرت « هاشمی رفسنجانی » گفت به خدا پناه می برم، همه شما ها سر و ته یک کرباسید، نان خور رژیم ولایت و عاشق قدرت که هرگز حاضر نیستید آن را از دست بدهید، و برای حفظ آن به هر جنایتی دست می زنید، هنوز سیاه کاری های شما در سال های 1396 و 98 فراموش نشده است..
آنچه مسلم است رژیم به پایان خود نزدیک می شود، روزی مشروعیت رژیم از رای مردم بود و امروز « کدخدایی » سخنگوی شورای نگهبان می گوید: مشروعیت رژیم ربطی به رای مردم ندارد و آن نشانگر این است که تعداد اندکی در انتخابات شرکت خواهند کرد، هنوز برخی در داخل و برخی دیگر در خارج که شوربختانه روزگاری از نیرو های مردمی بودند و در مورد دمکراسی کتاب می نوشتند به جمهوریت رژیم باور دارند و یا آن مرده را می خواهند زنده کنند و از مردم می خواهند که در این نمایش بی سر و ته انتخابات مشارکت کنند که باید گفت آنان هم از واقعیت جامعه گویا بی خبرند، از مشکلات اقتصادی، گرانی و بیکاری، بحران های روحی و روانی مردم و کودکان ترک تحصیل کرده و خودکشی دختران جوان و هزاران ناهنجاری های دیگر اجتماعی که دستآورد این رژیم است، آگاهی ندارند، مگر می شود به این رژیم با این ساختار اعتماد کرد و باور داشت و در نمایش های آن که به روی صحنه می آورد شرکت جست؟ نباید بار دیگر فریب این شیادان را خورد، ممکن است با حکم حکومتی تعداد دیگری در این گردونه قرار بگیرند که هدف گرم کردن تنور انتخابات باشد ولی به نظر نمی رسد که هیچ شخص و یا نیرویی قادر باشد که اقتصاد ویران شده این کشور را با ساختار کنونی ساماندهی کند، بنابرین آنهایی که در این بازی شرکت دارند میدانند گه بعد از مدت کوتاهی به سرنوشت پیشینیان ( هاشمی، خاتمی، احمدی نژاد و روحانی ) گرفتار خواهند شد.برای برون رفت از بحران کنونی در مرحله نخست باید از این پرانتز جمهوری اسلامی نجات یافت و در یک نظام دمکراتیک کار را از سر گرفت، میهن نیازمند مشارکت همگانی در سیاست و اقتصاد همراه با سال ها ریاضت طولانی است که بازسازی شود و در راه توسعه پایدار قرار گیرد…
محمد حسین یحیایی