این کنش جمعی چیزی نیست جز یک جنبش تمام عیار اجتماعی یعنی جنبش آب! جنبشها زاده بحران هستند و مطالبهگر وضعیت بهتر. بنابراین در نظام حکمرانیِ بحرانزده و در متن جامعه جنبشی ایران باید هر روز انتظار جنبشی از پی جنبش داشت.
برای خروج از گرداب بحران ها باید متضمن به رسمیت شناختن معترضان و آغاز گذار دمکراتیک برای اصلاحات عمیق ساختاری باشد. این دستور کار نانوشته همه جنبش های اجتماعی در شرایط کنونی است.
اکنون آنچه ماهها است در اصفهان و در اعتراضات علیه مدیریت آب رخ می دهد را نمی توان انکار کرد، نمی توان آن را به خشونت متهم کرد، نمی توان آن را حاصل توطئه خارجی دانست، نمی توان آن را نتیجه تحریک مخالفان یا معارضان دانست و به سخن دیگر نمی توان اصالت آن را نفی کرد. پدیده ای که امروز در بستر خشک زاینده رود برآمده تبار و گذشته ای دارد که نمی توان آن را نادیده گرفت. این کنش جمعی چیزی نیست جز یک جنبش تمام عیار اجتماعی یعنی جنبش آب. از لحاظ ماهوی کمترین تفاوتی بین آنچه چند ماه پیش در خوزستان رخ داد با آنچه امروز در اصفهان در حال وقوع است، وجود ندارد. شاید باید وعده داد تفاوتی ماهوی بین آنچه امروز در اصفهان جاری است با آنچه فردا در هر گوشه و کنار ایران بحران زده برمی اید، نیز نخواهد بود.
جنبش ها حول یک یا چند تضاد و شکاف شکل می گیرند، جنبش ها آموزه ها، ایده ها و شعارها ،هویت و گفتمان مشترک را ترویج می کنند(دسترسی به آب به مثابه حق)، جنبش ها شبکه ای از روابط رسمی و غیر رسمی دارند و بالاخره جنبش ها به اشکال خاصی اعتراض می کنند. همه این ویژگیها را به عیان در اعتراضات آب در اصفهان می بینیم.
به گفته تیلی از نظریه پردازان جنبش های اجتماعی توانایی های هر جنبش اجتماعی حاصل ضرب چهار ویژگی ارزشمندی (پیوند با اشخاص و گروههای اجتماعی خوش نام)، وحدت (نمادها و نشانههای مشترک، نشانها، آوازها و سروده ها ، عکس ها و شعارها…)، تعداد (شمار افراد و گروههای حامی و همراه بالفعل) و تعهد (مقاومت، از خود گذشتگی، کمک و همیاری) است. این چهار ویژگی در اعتراضات آب در چند سال گذشته در اصفهان و خوزستان و دیگر شهرها و مناطق در حد اعلی گزارش شده است پس تردید نکنید که مدتها است جنبش آب در کنار دهها جنبش دیگر در ایران جنبشی متولد شده و به بلوغ خود رسیده است.
سخن آخر اینکه نهادن نام جنبش بر کنش جمعی مردم اصفهان چه چیز را ثابت میکند؟ تحلیل اعتراضات اصفهان به مثابه یک جنبش به معنای آن است که:
۱)جنبش ها زاده بحران هستند و مطالبه گر وضعیت بهتر. بنابراین در نظام حکمرانی بحران زده و در متن جامعه جنبشی ایران باید هر روز انتظار جنبشی از پی جنبش داشت.
۲)جنبش ها با تسخیر فضای عمومی هر کجا که باشد خیابان یا رودخانه اهداف شان را دنبال می کنند. بنا براین نمی توان آنها را منحصر به فضای مجازی کرد یا تسخیر خیابان را از دستور کارشان خارج کرد. تسخیر خیابان یعنی استفاده فعالانه و مشارکت طلبانه از فضای عمومی برای ستیزه گری.
۳)جامعه ایران از آنچنان بلوغ سیاسی برخوردار است که خشونت پرهیزی را یکی از اصول خدشه ناپذیرش قرارداده است. اما آیا نظام حکمرانی هم حاضر است به این اصل(خشونت پرهیزی) مقید شود. اگر کسی مایل است توصیه ای دراین زمینه داشته باشد باید مخاطب اش را فاعل خشونت قرار دهد و نه مفعول آن.
۴)خیابان لزوما مترادف خشونت نیست، خیابان هرگز متضمن هرج و مرج نبوده و نیست. نظام حکمرانی قادر به توقف تسخیر خیابان نیست اما می تواند با به رسمیت شناختن جنبش ها و حق اعتراض امکان وقوع خشونت را به حداقل ممکن برساند. خیابان به عنوان تنها مکان هندسی بروز حرکت جمعی (که ضرورتا در آن محدوده نمی ماند) برای اقشاری است که از نظر ساختاری فاقد هر گونه جایگاه نهادی برای بیان نارضایتی شان هستند.
اگرچه باید منتظر بود و پاسخ کوتاه مدت نظام بحران زده را به اعتراضات اصفهان و جنبش آب دید اما آنچه مسلم است بحران آب مثل دهها بحران دیگر راه حل عاجل به ویژه درون ساختار کنونی ندارد و بنا براین هر توصیه ای به نظام حکمرانی برای خروج از گرداب بحران ها باید متضمن به رسمیت شناختن معترضان و آغاز گذار دمکراتیک برای اصلاحات عمیق ساختاری باشد. این دستور کار نانوشته همه جنبش های اجتماعی در شرایط کنونی است.
ایران فردا/ سعید مدنی