مبارزه مردم ایران در راه آزادی و استقلال ملی تاریخ یکصد و پنجاه ساله دارد. این تاریخ فرازها و نشیب هایی دیده، از اوج و حضیض هایی گذشته است. اما هر فرازی از فراز پیشین فراتر و اوجی از اوج پیشین بالاتر بوده است.
قیام تنباکو(1270)، انقلاب مشروطیت (1284 ـ 1290) انقلابات گیلان و آذربایجان (تشکیل حزب کمونیست ایران) و خراسان (1296ـ 1300) اوج های این روند تاریخی بودند.
در روزهای تاریک دیکتاتوری رضا خان، کمونیست های ایران، برهبری دکتر ارانی، تداوم جنبش را حفظ کردنند و پرچم آن را برای تحویل دادند به نسل بعد افراشته نگهداشتند. تا حزب توده ایران تشکیل شد و سر فصلی نوین در این تاریخ پویا و پرتلاطم گشود.
جنبش 21 آذر1324 از متن این تاریخ در آذربایجان، سرزمین ستارخان ها، حیدر عمواغلی ها و خیابانی ها برخاست. هدفش تامین آزادی، استقلال واقعی کشور و تامین حقوق ملی خلق های ایران، از جمله خلق آذربایجان در چارچوب ایران واحد و مستقل بود.
دومین جنگ جهانی، که زائیده تضادهای درونی امپریالسیم بود. با هجوم وحشیانه فاشیسم آلمان به کشور سوسیالیستی اتحاد شوروی ـ ماهیت دیگری به خود گرفت. مبارزه ضد فاشیستی خلق ها شدت یافت و به همراه آن جنبش رهایی بخش ملی و دمکراتیک در جهان گسترده شد. در این موج، دیکتاتوری پوشالی رضا شاه بر افتاد و شرایط مساعد برای فعالیت نیروهای دمکراتیک و مترقی در کشور فراهم شد. دول امپریالیستی که در ائتلاف ضد هیتلری شرکت داشتند، نمی توانستند از منابع مادی و انسانی مستعمرات و کشورهای وابسته صرف نظر کنند ولی در جریان جنگ بودند و می بایست مبارزه رهایی بخش خلق ها را ظاهرا مد نظر بگیرند. اما همینکه سرنوشت جنگ زیر ضربات شکننده ارتش شوروی بر فاشیسم آلمان، رفته رفته روشن می شد، امپریالیستها هجوم خود را علیه جنبش های رهایی بخش و دمکراتیک، (از هند و چین، اندونزی، فلیپین گرفته تا یونان و دیگر کشورهای جهان) آغاز کردند.
از آن جمله در ایران نیز عناصر ارتجاعی و عمال امپریالیسم سربلند کردند و تلاشهای خود را برای از بین بردن دموکراسی نوبنیاد و تحکیم نظام فاسد استبدادی گسترش دادند. مرتجعین شناخته شده ای چون ساعد، صدر و حکمیمی را در راس کابینه ها قرار دادند. مجلس را از عمال امپریالسم و دشمنان آزادی پر کردند. بزور سرنیزه حکومت نظامی از فعالیت سازمان ها و احزاب دمکراتیک جلوگیری می کردند. به تصفیه ارتش از افسران آزادیخواه و ضد استعمار و ضد استبداد دست می زدند.
اواسط سال 1324 علیه نهضت کارگری دست به هجوم گسترده زدند و حملات غدارانه خود را متوجه شورای متحده مرکزی و حزب توده ایران نمودند. باشگاه های حزب و شورای متحده مرکزی در تهران، مازندران، اصفهان و دیگر شهرها مورد تعرض و تاراج قرار گرفت . …
خلاصه آنکه امپریالیسم آمریکا و انگلیس، با استفاده از مرتجعترین عوامل داخلی در راس آنها دربار محمدرضا، به هر طریق سعی داشتند، نیروهای مترقی، آزادیخواه و میهن دوست را سرکوب نمایند و رژیم استبدادی را و سلطه خانمان بر انداز خود را بر همه شئون حیاتی کشور استوار کنند.
البته این امری نبود که نیروهای دمکراتیک بتوانند در مقابل آن بی تفاوت باشند. به همین دلیل آذربایجان برای دفاع از آزادی، استقلال و تمامیت ارضی ایران به پا خاست. این بود آن وظیفه مقدس تاریخی که فرقه دمکرات آذربایجان برای اجرای آن تشکیل شد و در بیانیه تاریخی 12 شهریور 1324 رسما اعلام کرد.
جنبش رهایی بخش، ضد امپریالیستی و دمکراتیک در آذربایجان همواره تاکید بر دفاع از آزادی، استقلال، تمامیت ارضی ایران و تامین حقوق ملی خلق آذربایجان در چارچوب ایران واحد و مستقل داشته است. و به همین منظورتشکیل انجمن های ایالتی و ولایتی را ضروری می شمارد. فرقه دمکرات آذربایجان بویژه بر اجرای آن تاکید داشته و دارد.
تشکیل انجمن های ایالتی و ولایتی تنها به منظور حل مسئله آذربایجان نیست، بلکه به منظور تامین آزادی و دموکراسی در سراسر ایران است.
بیانیه 12 شهریور 1324 متذکر می شود که با برخورداری از آزادی های دموکراتیک ابتدایی، چون آزادی بیان، عقیده، قلم، اجتماعات و غیره به هر فرد امکان داده می شود که بطور موثر در تدوین، پیاده کردن و نظارت بر اجرای تصمیمات در همه شئون اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور شرکت کند. و این کار بدون تشکیل انجمن ها مقدور نیست.
خواست های فرقه دمکرات آذربایجان که بیان روشن امیال و آرزوی خلق بود، مورد استقبال پرشور اکثریت قاطع مردم آذربایجان و دیگر نیروهای مترقی و آزادیخواه ایران قرار گرفت. چون حکومت مرکزی در مقابل خواست های مردم آذربایجان و فرقه دمکرات آذربایجان بی اعتنا مانده بود، کنگره خلق آذربایجان (29 و 30 آبان) در تبریز خود را مجلس موسسان اعلام کرد و تصمیم گرفت مجلس ملی آذربایجان را تاسیس نماید. نمایندگان مجلس ملی از راه انتخابات آزاد و دمکراتیک از میان همه طبقات و اقشار میهن دوست، مترقی و آزادیخواه انتخاب شدند و روز 21 آذر 1324 مجلس ملی آذربایجان گشایش یافت.
مجلس ملی، حکومت ملی را انتخاب کرد. روسای پادگانهای نظامی دولت مرکزی در تبریز، در مقابل خواست مردم تسلیم و طبق موافقتنامه خلع صلاح شدند.
حکومت ملی یک ردیف اصلاحات بنیادی را در آذربایجان شروع کرد. اراضی خالصه و املاک فئودالها و ملاکین بزرگ وابسته به امپریالیسم و ارتجاع که به نهضت خیانت کرده بودند، بلا عوض بین روستائیان تقسیم کرد. برای کمک به دهقانان و احیای کشاورزی، بانک فلاحت و شرکت ماشین های آبیاری، تاسیس کرد. قانون کار دمکراتیک تدوین و پیاده شد. اقدامات جدی علیه بیکاری معمول گردید. کارخانه ها تحت نظارت کارگران بکار انداخته شد و کارخانه های تازه تاسیس گردید. شبکه بهداشت همگانی پی ریزی شد. تحت رهبری سلزمان های فرقه، مردم خود در کار آبادی و عمران دهات، قصبات و شهرها می کوشیدند. ترقی فرهنگ در مرکز دقت قرار گرفت. اعلام زبان آذربایجانی بعنوان زبان رسمی، برای گسترش آموزش و پرورش و مبارزه با بی سوادی شرایط مساعد فراهم ساخت. تاسیس دانشگاه، توسعه مطبوعات، تاسیس رادیو، احداث چاپخانه معارف و آذربایجان، تشکیل اداره هنرهای زیبا، تئاتر دولتی، ارکستر ملی و فیلارمونی آذربایجان، جمعیت شاعران و ادیبان آذربایجان و غیره به پیشرفت فرهنگ و رشد ادبیات و هنرهای زیبا کمک شایان کرد. … برای اولین بار در تاریخ ایران زنان با حق برابر در انتخابات مجلس ملی شرکت کردند.
اصلاحات اساسی که فرقه دمکرات آذربایجان انجام داد، نمی توانست دقت همه خلق های ایران را جلب نکند. و این واقعیت (دولت مرکزی در تصویب نامه مورخ 3 اردیبهشت1325 بدان اعتراف می کند) بیش از پیش خشم و غضب حیوانی امپریالیسم، دربار و سایر دست نشندگان داخلی آن را سبب شد. دولت مرکزی که تحت فشار افکار عمومی مجبور به مذاکره و امضای موافقتنامه با حکومت ملی شده بود، این موافقتنامه را زیر پا گذاشت و به بهانه اجرای انتخابات به آذربایجان قشون کشید. ارتش شاهنشاهی به فرمان شاه با کمک امپریالیسم آمریکا و انگلیس، بزرگترین فاجعه تاریخ معاصر ایران را در آذربایجان مرتکب شد، تا از پیشرفت جنبش رهایی بخش ملی و دمکراتیک جلو گیری کند. اما هنوز 4 ـ 5 سال نگذشته بود که در پی تلاش خصمانه و ضد مردمی امپریالیسم و ارتجاع، همه جهانیان متوجه موج تازه مبارزات ضد امپریالیستی مردم ایران شدند. جنبش ملی کردن نفت مبارزات ضد استعماری و ضد استبدادی را به اوج رساند.
ولی متاسفانه امپریالیست ها و ارتجاع این بار هم با کودتای خائنانه 28 مرداد 1332 جنبش انقلابی مردم ایران را سرکوب کردند و از ایران جزیره مرگ ساختند. اما بدنبال آن موج جدیدی از مبارزات توده ایی بویژه از دهه چهل به بعد شروع شد. پیروزی انقلاب شکوهمند بهمن 1357 برای همیشه طومار نظام شاهنشاهی را بست و با اخراج مستشاران غربی بویژه مستشاران آمریکایی پایه های استقلال کشور را محکم کرد.
تجربیات گرانبهای صد و پنجاه ساله جنبش رهایی بخش کشور نشان میدهد که استقلال ملی، آزادی، دموکراسی، ترقی و رفاه همگانی بدون ریشه کن کردن استعمار و استبداد و بدون حل بنیادی مسائل عمده اجتماعی، اقتصادی، سیاسی ،فرهنگی و از جمله تامین حقوق ملی خلقهای ایران، میسر نیست.
تجربیاتی که با خون پاک صدها هزار از بهترین فرزندان همه خلقهای ایران در صفحات تاریخ جنبش های رهایی بخش، دمکراتیک و ضدامپریالیستی کشورما نوشته شده، بیش از همه چیز به وحدت و هوشیاری در مقابل دشمنان مردم نیاز مبرم دارد.
با بیراهه کشاندن انقلاب و اهداف آن، کشور ما نیاز به یک تحول بنیادی دارد. بحران ها و کاستی ها جان مردم را به لب آورده و کشور را به لبه پرتگاه کشانده است. در سایه اتحاد همه گیر و دمکراتیک همه خلق های ایران می توان از این وضعیت خارج شد. تجربه جنبش های رهایی بخش کشور درس بزرگی است که باید آموخت. نقاط قوت جنبش های مترقی و آزادیخواهانه کشور اتحاد و تکیه بر زحمتکشان و نیروهای ترقی خواه بوده است و نقطه ضعف آن پراکندگی و تفرقه.
گرفته شده از: روزنامه آذربایجان شماره 161