جنبش ۲۱ آذر سال ۱۳۲۴ در آذربایجان در ردیف آن رویدادھای معاصر کشور ما قرار دارد که گذشت زمان قادر بزدودن آنھا از خاطره ھا نیست و خاکستر تاریخ نمیتواند آنھا را در خود مدفون و به سندی در آرشیو مبدل سازد. جنبش ۲۱ آذر نه تنھا برای خلق آذربایجان که در سایه آن طعم آزادی واقعی را چشید، نه تنھا برای بازماندگان ھزاران فدائی، سرباز، افسر، کارگر، دھقان و روشنفکر که جان خود را در این راه قھرمانانه نثار نمودند و نه تنھا برای دھھا ھزار دموکرات و میھن پرست آذربایجان که بجرم شرکت در این جنبش به بدرآباد و فلک ا فلا ک و بندرعباس و برازجان تبعید شدند بلکه برای ھمه خلقھای کشور ما و کلیه افراد مترقی و میھن پرست ایران گرامی و فراموش نشدنی است. خاطره جنبش ۲۱ آذر در خلق احساس سربلندی و امید برانگیخته، عزم از پای ننشستن در مبارزه را استوارتر میسازد. ولی دشمنان خلق در نھاد جنبش ۲۱ آذر شبح انتقام خلق را می بینند که بر اطراف اریکه حکومت آنان در گشت و گذار است و بیشک روزی پنجه در گلوی آنھا خواھد افکند. حکومت مرتجع ایران پس از ۳۱ سال کشتار آزادیخواھان در آذربایجان ھرسال با کین شعله ورتر و دل سوخته تری سرکوب جنبش ۲۱ آذر را بنام “روز نجات آذربایجان” در اردوگاه ضد خلقی خود جشن گرفته، معرکه بپا میکند، تانک و توپ برخ مردم کشیده، چنگ و دندان نشان میدھد، گوئی خبر حمله فدائیان بپادگانھای میانه و سراب و اردبیل، تسلیم درخشانی و زنگنه و تاسیس حکومت ملی آذربایجان ھمین امروز به تھران رسیده است. اینھا از سوئی نشانه ترس از خلق و از سوی دیگر برای ترساندن خلق است. ارتجاع میکوشد با استفاده از این دستاویز،تبلیغات و تضییقات ضد خلقی را ھمیشه دامن زند و نگذارد این جھنم خاموش شود. علت علاقه خلل ناپذیر مردم کشور به جنبش ۲۱ آذر و کین خاموش نشدنی ارتجاع و امپریالیسم علیه این جنبش را باید در خود جنبش جستجو کرد. جنبش ۲۱ آذر یک انفجار اجتماعی بود که بر اثر تراکم تضادھای مولود ستم ارتجاع و امپریالیسم در سرتاسر ایران، در شرایط مساعد آذربایجان آنروز بوقوع پیوست – تضادھائی که بگفته ولادیمیر ایلیج لنین طی دھھا و صدھا سال بوجود آمده و نضج می یابند و در تاریخ انقلاب به یکباره نمایان میگردند. توده مردم که طبقات حاکمه ھرگز آنھا را بحساب نمی آورند در جنبش ۲۱ آذر بمثابه یک رزمنده مبارز وارد میدان سیاست شدند و فصل کام جدیدی بر حماسه نبرد تاریخی خود در راه آزادی از بردگی افزودند. جنبش ۲۱ آذر که بدست خلق آذربایجان و تحت رھبری فرقه دموکرات آذربایجان بوقوع پیوست جنبشی بود که بر خواستھای قانونی خلق آذربایجان باستقلال ، دموکراسی و ترقی سرتاسر ایران خدمت میکرد و لذا بھمه مردم ایران تعلق داشت. این جنبش در چنان لحظه تاریخی بپا شد که ایران بر سر دو راھی قرار گرفته بود: مردم ایران میخواستند در شرایط مساعدی که در نتیجه پیروزی تاریخی اتحاد شوروی بر فاشیسم بوجود آمده بود و در زمینه اوج خروشان جنبش کارگری و ضد امپریالیستی که سرتاسر جھان سرمایه داری و مستعمرات را فراگرفته بود، دموکراسی نسبی پس از شھریور را تحکیم نموده بسط دھند و در میھن خود نظام اجتماعی عاد لانه برپا سازند. ولی حکومت مرتجع تھران و حامیان امپریالیستی وی در تدارک آن بودند که پس از پایان شرایط دوران جنگ با یک ضربت دموکراسی نسبی نامبرده را نیز از ایران نابود و دیکتاتوری پلیسی رضاشاھی را از گور بدر آورده از نو زنده کنند. در چنین لحظه پر مسئولیت تاریخی بود که جنبش ۲۱ آذر در آذربایجان (و ھمچنین جنبش ۲ بھمن در کردستان) پاسخ قاطع ھمه مردم ایران را در قبال نیات ارتجاع داخلی و امپریالیسم خارجی بیان و راه مردم ایران را بر سر دوراھی انتخاب نمود.
اصلا حات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرھنگی حکومت ملی آذربایجان، یعنی فعالیت علمی این حکومت و بھره مادی و معنوی که جنبش ۲۱ آذر نصیب توده محروم نمود، یگانه معیاری است که میتواند مبنای قضاوت درست درباره این جنبش قرار گیرد. در مطبوعات و انتشارات حزب توده ایران و فرقه دموکرات آذربایجان – سازمان حزب توده ایران در آذربایجان (از جمله در مجله “دنیا” شماره ۸ سال ۱۳۵۵) این اصلا حات خواه در زمینه اجتماعی و خواه در جھت الغای ستم ملی تصویر و تشریح شده است و در اینجا نیازی به تکرار نیست. برای بیان مختصر خصائص جنبش ۲۱ آذر باید بگوئیم که این جنبشی بود ھمه خلقی، ضد امپریالیستی، ضد فئودالی، دموکراتیک و انترناسیونالیستی، تحت رھبری یک حزب پیشرو با شرکت و رھبری عده کثیری از رھبران، فعالین و اعضای سابق حزب کمونیست ایران و حزب توده ایران، جنبشی بود مورد پشتیبانی ھمه نیروھای ضد امپریالیستی و مترقی جھان. جنبش ۲۱ آذر نمونه زنده طرد امپریالیسم، استقرار حکومت خلق، حل مسئله اجتماعی و ملی و ایجاد دموکراسی بسود خلق در شرایط مشخص کشور ما بود. باتوجه به ھمین خصائص بود که حزب توده ایران جنبش ۲۱ آذر را مورد پشتیبانی بیدریغ قرار داد، ھمه طبقات و اقشار زحمتکش و میھن پرست ایران آنرا تایید نمودند و دھھا تن از شریف ترین و مبارزترین افسران ارتش ایران بمقام و امتیازات پشت پازده به قیمت جان خود بجنبش ۲۱ آذر پیوستند. ارتجاع داخلی و امپریالیسم خارجی برای اجرای نیات خصمانه خود علیه جنبش ۲۱ آذر با محاصره اقتصادی و نظامی علیه حکومت ملی آذربایجان، صحنه سازی “دموکرات” مآبانه، مانور و تظاھر حیله گرانه به “توافق”، تحریکات سیاسی و دیپلوماتیک در سازمان ملل، اعزام ستون پنجم جاسوسان و خرابکاران و آدمکشان به آذربایجان و با لاخره لشکرکشی و غرق جنبش ۲۱ آذر در خون دهھا ھزار دھقان و کارگر و پیشه ور و روشنفکر اکتفا ننموده، ۳۱ سال است که جنگ علیه نفوذ و اعتبار معنوی این جنبش را با شدتی ھرچه بیشتر ادامه میدھد. در این سنگر یگانه سلا ح ارتجاع افترا، دروغ و تحریف است. حکومت ملی آذربایجان املاک فئودالھای خائن و فراری را بالعوض در میان دھقانان تقسی نمود ولی حکومت مرتجع مرکزی که مدافع ملاکان بزرگ بود این عمل عمیقا مشروع و انقلا بی را “نھب و غارت اموال مردم” نامید و ھنوز ھم مینامد و این “مردم” در قاموس ارتجاع گردنکشانی چون ذولفقاری و علی نقی افشار (یمین لشکر)بود. فرقه دموکرات آذربایجان پس از کوشش فراوان در ماھھای شھریور اوایل آبان سال ۱۳۲۴ جھت تفاھم با حکومت مرکزی و حل مسالمت آمیز مسئله دموکراسی از طریق اجرای قانون اساسی و تشکیل انجمن ھای ایالتی و و لایتی چون از این کوشش نتیجه ای بدست نیاورد و علیه بر آن با تھاجم مسلحانه حکومت مرکزی و ارتجاع محلی مواجه گردید، متعاقاباً مجبور به اعمال قھر و استعمال اسلحه شد. ولی حکومت مرتجع مرکزی این عکس العمل منطقی را که محصول سیاست ارتجاعی خود وی بود “تجاسر” نام نھاد. جنبش ۲۱ آذر طبق سرشت خلقی و دموکراتیک خود بمردم آذربایجان در داخل ایران حق خودمختاری داد. بگمان آقایان ھیئت حاکمه ایران میبایست حکومت دموکراتیک آذربایجان از مستوفی استاندار رضاشاه و از رژیم پھلوی تقلید نماید و حق اداره خانه خود و خواندن و نوشتن بزبان مادری را از خلق آذربایجان سلب کند. تحریف واقعیات و افترای آشکار علیه جنبش ملی و دموکراتیک ایران پدیده جدیدی نیست. نوشته ھای “تاریخ نویسان” درباری اشباع از فحش و ناسزا و افترا علیه ستارخان، باقرخان، ملک المتکلمین، میرزا کوچک خان، حیدرعمواوغلی، کلنل محمد تقی خان، شیخ محمد خیابانی، دکتر محمد مصدق و دیگر رجال میھن پرست و انقلابی ایرانست. گرچه افتراھای ارتجاع نیازی بافشا ندارد ولی بھرحال سودمند است در اینجا چند مطالبی درباره افترای “تجزی هطلبی” گفته شود.
در بیانیه ۱۲ شھریور ۱۳۲۴ که بمناسبت تاسیس فرقه دموکرات آذربایجان پخش گردیده گفته میشود: “امروز در کشور ما ایران از حاکمیت ملی و مشروطه اثری باقی نمانده است … خلق آذربایجان باوجود استعداد و ذکاوت خود در نتیجه سیاست رجال پوسیده و کثیف مرکزی از ھر نوع آزادی و اختیاری محروم گردیده است … تھران بدردھای ما رسیدگی نمیکند و از تشخیص و چاره آنھا عاجز است … ما بفکر قطع رابطه با تھران نیستیم. از قوانین عمومی و عادلانه کشورمان اطاعت خواھیم کرد و مجلس شورای ملی و حکومت مرکزی دخالت و شرکت خواھیم نمود”. در مقدمه برنامه فرقه دموکرات آذربایجان که در نخستین کنگره آن بتصویب رسید گفته میشود : ” … استقرار آزادی، استقلال و رژیم دموکراتیک واقعی در ایران ھدف عالی خلق آذربایجان است “. بطوریکه می بینیم در اسناد و رھنمودھای جنبش ۲۱ آذر ھمه جا سخن از ایران و از آذربایجان
در داخل ایران میرود. روح این مطالب راھنمای جنبش ۲۱ آذر قرار گرفت و در ترکیب، فعالیت و موضعگیری حکومت ملی آذربایجان بطرز بارزی خود را نمایان ساخت. مثلا حکومت ملی آذربایجان که مرکب از نخست وزیری و ۱۰ وزارتخانه بود، وزارت امور خارجه و وزارت بازرگانی خارجی نداشت. زیرا حکومت ملی آذربایجان مسائل سیاست خارجی و روابط اقتصادی خارجی را مختص و در صلاحیت حکومت مرکزی ایران میدانست. پرچم سه رنگ ایران ھمچنان در آذربایجان پرچم رسمی بود و بر با لای اوراق رسمی ادارات حکومت ملی آذربایجان نشان شیروخورشید باقی بود. در زمینه شکل سازمان و ترتیبات حقوقی حکومت ملی آذربایجان دلایل زیادی از این قبیل میتوان ذکر نمود. محتوی فعالیت حکومت ملی آذربایجان افترای “تجزیه طلبی” را بکلی باطل میسازد. چنانچه در بالا اشاره شد جنبش آذربایجان از خواست تاسیس انجمن ھای ایالتی و ولایتی آغاز گردید ولی ھنگامیکه این خواست قانونی با مقاومت قھرآمیز و تھاجم مسلحانه حکومت ارتجاعی تھران روبرو شد و سرکوب جنبش انقلابی در آذربایجان و ھمه کانونھای عمده آن در سراسر ایران آغاز گردید، آذربایجان نیز الزاما و علیه ارتجاع مھاجم و مسلح دست باسلحه برد، بزور اسلحه حاکمیت را بدست گرفت، بجای انجمن ایالتی مجلس ملی آذربایجان و بجای استانداری آذربایجان حکومت ملی آذربایجان را تاسیس نمود و ارتش مستقل خودرا بنام “ارتش خلقی آذربایجان” بوجود آورد. ولی پس از چند ماه ھنگامیکه حکومت مرکزی در مذاکرات با نمایندگان آذربایجان حاضر شد جنبش آذربایجان را برسمیت بشناسد و تعھد نمود که دموکراسی را در سرتاسر ایران تعمیم دھد جنبش آذربایجان در قبال این اعترافات و تعھدات حکومت مرکزی در مواضع خود تعدیلات مھمی بعمل آورد: مجلس ملی آذربایجان را بانجمن ایالتی آذربایجان و حکومت ملی آذربایجان را به استانداری آذربایجان مبدل کرد و موافقت نمود نیروھای مسلح آذربایجان داخل ترکیب نیروھای مسلح دولت مرکزی ایران گردد. ھمچنین در مناسبات مالی و غیره فیمابین آذربایجان و حکومت مرکزی نیز تعدیلا ت مھمی در ھمین سمت بعمل آورده شد. واقعیات گواھی میدھد که جنبش ۲۱ آذر مسئله ملی خلق آذربایجان را در تبعیت آزادی ھمه مردم ایران قرار داد. زیرا دموکراتھای آذربایجان طبق جھان بینی علمی خود اعتقاد داشتند که منافع ھمه خلقھای ستمدیده ایران جزئی است از مسئله دموکراسی در سرتاسر ایران. ضمنا بیان این نکته نیز بروشن شدن مطلب کمک میکند : اتھام “تجزیه طلبی” که ۳۲ سال پیش فقط “فرضیه”ای بود که میتوان آنرا پیشگوئی یک معبر سیاسی ابلیس صفت نامید (زیرا مدعای عمیقا تحریک آمیزی است که ھیچگونه پایه مادی و تجربه علمی در زیربنای خود نداشت)، اکنون پس از ۳۲ سال بی کم و کاست بصورت یک ھذیان تاریخی جلوه گر میشود. بر تاریخ تجربی ۳۲ سال گذشته جھان بنگریم، آیا در این مدت حتی یک وجب از خاک یک کشور آزادشده بدلیل ملی و یا عنوان دیگر از آن کشور مجزا و بکشور دیگری ملحق گردیده است تا آذربایجان ھم نمونه دوم آن باشد؟ یگانه ھدف جنبش دموکراتیک و انقلا بی رھائی خلقھا و کشورھا از استثمار و استعمار است و غیر. رژیم ارتجاعی بموازات ترور جسمانی مخالفانش بمنظور ترور معنوی و روح کشی میکوش از راه افتراگوئی تاریخ انقلا بی کشورھا را تحریف و لکه دار نماید، جریانھا و نیروھای ملی، دموکراتیک و مترقی را در نظر یکدیگر و مجموع آنھا را در نظر مردم ایران از قدر و منزلت ساقط سازد، در دلھا نسبت بگذشته انقلا بی کشور شبھه و نسبت بآینده یاس و ناامیدی و روحیه تسلیم و درویش مآبی ایجاد کند. ولی نیات رژیم باطل است. زیرا که سمت حرکت تاریخ بسوی آزادی است. نام پر افتخار جنبش ٢١ آذر ھمیشه زنده خواھد ماند. حزب توده ایران وارث بھترین سنن انق بی ھمه خلقھای کشور ما راه برچیدن دیکتاتوری و استقرار دموکراسی را که اتحاد و ھمکاری ھمه نیروھای ضد دیکتاتوری است نشان داده، نیروھای ملی و دموکراتیک کشور را بآن راه فرا میخواند. برچیدن بساط دیکتاتوری و استقرار دموکراسی در ایران بھترین قدردانی نسل کنونی از شھدای قھرمان ٢١ آذر و ھمه جنبشھای ملی و دموکراتیک ایران خواھد بود.
عَلى گلاویژ
نشریه سیاسی تئوریک “دنیا”، آبان ماه ۱۳۵۶، شماره ۸،
گرفته شده از: روزنامه آذربایجان شماره 161