صدها سال تاريخ دوره های پرتلاطم زندگانی ملتی را طی می کند. فقط يک مرد بزرگ که مانند مشعل فروزان قرن ها می درخشد، به وجود می آورد. ملت ها زنده می شوند و در می گذرند، اسم آنها در صفحات تاريخ حک می شود، ولی اسم اين مردان که موجود و مخلوق اين ملت ها هستند هميشه زنده می ماند. در تاريخ فداکاری و شهامت اين مردان فراموش شدنی نيست. چه بسا اتفاق می افتد که مشخصات و خصوصيات دوره ای به اسم مرد بزرگواری که موجود و مخلوق اين دوره است، مجسم می گردد. می گويند دوره پريکلس، فرانسه ناپلئون، انگلستان کرامول. بعضی در اهميت و نفوذ مردان بزرگ به حدی غلو کرده و تصور می کنند که آنها خط سير تاريخ را تغيير داده اند، ولی در حقيقت اين مردان بزرگ که محصول اوضاع مادی دوره های خود هستند، توانسته اند آمال و آرزوی اکثريت مردم دوره خود را در قالب عمل ريزند و از همين جهت اسامی آنها نماينده مفهوم آن آرزو و آمال است.
کلمه شکسپير امروز مفهوم خاصی دارد، يعنی دوره تجدد ادبی در انگلستان، يعنی دوره هنری و صنعت در اين کشور. وقتی اسم واشنگتن را می شنويم به ياد جنگ های آزاديخواهی و مبارزه های دموکراسی می افتيم. با اسم لنين تکان و حرکت مردم ستمديده و زنجير شده در نظر ما تجلی می کند.
دکتر ارانی يکی از آن نوابغی است که هرچند صد سال يک بار در زندگانی ملت ايران آفتابی می شود.
دکتر ارانی با فداکاری و شهامت و بزرگ منشی و با غرور و تکبر و در عين حال تواضع و فروتنی که مخصوص او بود، پی استواری ريخت که ثمرات و آثار آن بعدها جلوه گر خواهد شد.اسم دکتر ارانی نيز امروز معنا و مفهوم خاصی پيدا کرده است. دکتر ارانی يعنی مقاومت در مقابل شديدترين و سياه ترين استبدادهای جهان، دکتر ارانی عنی فکر روشن، يعنی سر نترس، يعنی از جان گذشتگي، يعنی ايمان به موفقيت. مفهوم دکتر ارانی ناقض مفهوم رضاخان است. اگر رضاخان را به معنای ستمگری و زورگويی و طمع و ظاهرسازی بگيريم، مفهوم ضد آن دکتر ارانی يعنی رحم و محبت يعنی مقاومت، يعنی سخاوت، يعنی معنی و حقيقت. با مرگ دکتر ارانی نقش تاريخی که بعهده اين بزرگوار واگذار شده بود، خاتمه نيافته است. شهامت بی نظير و مقام ارجمند اخلاقی او در دل های هواخواهانش ريشه دوانده و بارهای گران بهائی خواهد داد.
مرگ ارانی از آن مصيبت هائی است که کليه کسانی که در زندان بوده و اسم او را شنيده و يا يک بار او را در سلول های مرطوب کريدر سه و چهار زندان موقت ديده بودند هرگز فراموش نخواهند کرد.
ضربت ناگوار و غيرقابل تحملی با مرگ ارانی بر تمام پنجاه و سه نفر بدون استثناء وارد آمد. من امروز هر وقت می شنوم که کسی ولو از نزديکان خودم هم باشد، فوت کرده است ابداْ تعجب نمی کنم. زيرا فوری به يادم می آيد که دکتر ارانی هم مرد. دکتر ارانی که برای زندگاني، برای نجات ديگران خلق شده بود، دکتر ارانی که برای رهائی حق از چنگال ظلم و نکبت و بدبختی زائيده شده بود، مرد. چه تعجبی دارد اگر فلان پيره زن در بستر مرگ جان می کند.
چطور دکتر ارانی مرد، جزو اسراری است که بعداْ کشف خواهد شد، جزو رمزهائی است که حل آن با سرنوشت ملت ايران توام است. هر روزی که ملت ايران توانست قاتلين دکتر ارانی را به کيفر برساند و مجازاتی را که حق اين گونه اوباش است، درباره آنها اعمال نمايد، يک قدم در سير ترقی و تکامل فراتر نهاده و فقط وقتی ملت ايران می تواند جزو ملل مترقی دنيا به شمار آيد که از قتل ظالمانه امثال دکتر ارانی جلوگيری کند و راه ترقی و تکامل آنها را تضمين نمايد.
روز چهاردهم بهمن 1318 نعش دکتر ارانی را به غسال خانه بردند. يکی از دوستان نزديک دکتر اراني، طبيبی که او را از بچگی و فرنگستان معاشر و رفيق بود، نعش او را معاينه کرد و علائم مسموميت در جسد او تشخيص داد. مادر پير دکتر اراني، زن دليری که با خون دل وسائل تحصيل پسرش را فراهم کرده بود، روز چهاردهم بهمن 1318 جسد پسر خود را نشناخت. بيچاره زبان گرفته بود، که اين پسر من نيست. اين طور او را زجر داده و از شکل انداخته بودند. همين مادر چندين مرتبه دامن پزشک معالج دکتر ارانی را گرفته و از او خواسته بود که پسرش را نجات دهد دوا و غذا برای پسرش بفرستد. دکتر زندان در جواب گفته بود اين کار ميسر نيست. برای اينکه به من دستور داده اند که او را معالجه نکنم. مادر دکتر اجازه نداشت حتی گلابی برای بچه اش بفرستد. کسی تصور نکند که مقررات زندان و حتی مقررات من درآری زندان رضاخان ورود دوا و غذا را برای زندانيان قدغن کرده است. زندانيان می توانستند هر روزه از منزل خود غذا دريافت کنند و اگر کسی مريض می شد طبيب زندان نسخه ای می نوشت و اين نسخه را زندانيان برای کسان خود فرستاده، دارو دريافت می کردند. در بعضی موارد حتی اجازه داده می شد که پزشک از خارج به عيادت زندانی بيمار بيايد. من خود در زندان مبتلا به آپانديست شدم و چون خودداری کردم از اين که پزشک زندان مرا معالجه و جراحی کند، پس از يک هفته طبيبی که خود من انتخاب کرده بودم، به عيادتم آمد و اگر اين طبيب آن روز مرض مرا آپانديست تشخيص داده بود، شهربانی حاضر بود حتی اجازه دهد که مرا در بيمارستانی خارج از زندان معالجه کنند. بنابراين اوليای زندان و شهربانی از رفتاری که با دکتر ارانی کردند، هيچ قصدی جز قتل او را نداشته اند. اگر مسموم کردن دکتر ارانی مسلم نيست به طور قطع منظور آنها از اين شکنجه و آزار هيچ چيز ديگری جز نابود کردن او نبوده است. ما يکی دو روز پس از 14 بهمن 1318 از مرگ رهبر بزرگ خود باخبر شديم. آن روز يکی از شوم ترين ايام دوره زندگانی ما پنجاه و سه نفر بوده است. مردان بزرگ مثل بچه هائی که مادر خود را از دست داده باشند، گريه می کردند.
ابراهيم زاده کارگر جاافتاده ای که بطور قطع مصيبت روزگار را زياد چشيده بود مثل بچه پدر مرده ناله و ندبه می کرد. ما آن روز احساس می کرديم که بزرگترين قوه خود را از دست داده ايم. زندان و حکومت سياه بزرگترين ضربت را بر ما وارد آورد.
ما تصميم گرفتيم که در تمام کريدرهای سياسی مجلس عزائی ترتيب دهيم. کليه زندانيان سياسی به دسته های پنج تا ده نفری در سلول های خود جمع شدند و به ياد دکتر ارانی مجالس سوگواری و تذکر ترتيب دادند. يکی از رفقای نزديک دکتر چنين گفت : دکتر اراني، امروز ما در بيغوله ها به ياد تو گرد هم آمده ايم اما اميدواريم روزی بتوانيم قبر ترا گلباران کنيم و به تو بگوييم دکتر سر از خاک به در آر و ببين که تو نمرده ای و ياران و هم زنجيران تو منظور ترا برآورده اند.
هر کس خاطره ای داشت، برای ديگران حکايت کرد و بالاخره آن روز کليه زندانيان سياسی متفق الرای تصميم گرفتند که روز 14 بهمن روز يادبود کليه کسانی که در زندان استبداد جان داده اند باشد و هر جا که هستند، چه زندان و چه در تبعيد و چه در آزادی اين روز را محترم بشمارند.
روز چهاردهم بهمن 1319 زندانيان سياسی که در تبعيد و يا در زندان بودند، مجالس تذکری ترتيب دادند . روز 14 بهمن 1320 اغلب پنجاه و سه نفر و ساير زندانيان سياسی در سر مزار او ابن بابويه به قول خود وفا کردند. عده زيادی از آزاديخواهان در آن روز آن جا حضور يافتند و قبر دکتر ارانی را گلباران کردند. ولی هنوز آن روز نرسيده است که ما قولی را که به دکتر داده ايم، وفا کنيم.
هنوز آن روز نرسيده است که ما بتوانيم بگوئيم: دکتر سر از قبر در آر و ببين که ما منظور ترا برآورده ايم و آنچه تو آرزويش را می کردی به صورت عمل درآمده است. ما فقط می توانيم بگوئيم دکتر ارانی خاطر جمع باش. ما بی کار ننشسته ايم.
درپی مقصود تو می کوشيم، آن روز هم خواهد رسيد. ما ايمان داريم که دير يا زود به منظور خود که همان منظور توست خواهيم رسيد.
نقل از کتاب پنجاه و سه نفر نوشته بزرگ علوي.
صفحات 277 تا 281