آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

ناتو و ریشه های بحران اوکراین

نوشته: جک اف. مَتلاک جونیور*  Jack F. Matlock Jr

15 فوریه 2022

پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، به سنا گفتم که توسعه ناتو ما را به جایی که امروز هستیم می رساند.

ما امروز با بحرانی قابل اجتناب میان ایالات متحده و فدراسیون روسیه روبرو هستیم که قابل پیش‌بینی بود، این بحران عمداً تسریع شد، اما به آسانی می‌توان آن را با استفاده از عقل سلیم حل کرد.

 اما چگونه به این نقطه رسیدیم؟

اجازه دهید به عنوان کسی که در تمامی مذاکرات مربوط به پایان جنگ سرد شرکت داشته است، تاریخچه ای در مورد بحران کنونی را بیان کنم.

هر روز به ما می گویند که ممکن است جنگ در اوکراین قریب الوقوع باشد. به ما گفته می شود که نیروهای روسی در مرزهای اوکراین گرد می آیند و قادرند هر زمان که بخواهند به اوکراین حمله کنند. به شهروندان آمریکایی توصیه می شود که این کشور را ترک کنند و افراد و وابستگان کارکنان سفارت آمریکا در حال خروج هستند. در همین حال، رئیس‌جمهور اوکراین توصیه کرده است از هراس افکنی جلوگیری شود و به صراحت گفته است که تهاجم روسیه را قریب الوقوع نمی‌داند. ولادیمیر پوتین نیز هرگونه قصد حمله به اوکراین را رد کرده است. خواسته او این است که روند افزودن اعضای جدید به ناتو متوقف شود و روسیه این اطمینان را داشته باشد که اوکراین و گرجستان هرگز عضو ناتو نخواهند شد.

پرزیدنت بایدن از دادن چنین تضمینی امتناع کرده، اما تمایل خود را برای ادامه بحث درباره مسائل ثبات استراتژیک در اروپا آشکارا اعلام داشته است. در همین حال، دولت اوکراین به صراحت اعلام کرده است که هیچ قصدی برای اجرای توافق حاصل شده در سال 2015 در زمینه الحاق مجدد استان های دونباس به اوکراین با میزان چشمگیری از خودمختاری محلی – توافقی با روسیه، فرانسه و آلمان، که ایالات متحده نیز آن را تایید کرده است، ندارد.

آیا این بحران قابل اجتناب بود؟

به طور خلاصه، بله. در سال 1991، زمانی که اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید، بسیاری از ناظران به اشتباه معتقد بودند که شاهد پایان جنگ سرد هستند در حالی که این جنگ حداقل دو سال پیشتر، با مذاکره پایان یافته و به سود همه طرف ها بود. رئیس جمهور جورج اچ دبلیو. بوش امیدوار بود که گورباچف بتواند اکثر 12 جمهوری غیربالتیک را در یک فدراسیون داوطلبانه نگاه دارد.

ما از استقلال استونی، لتونی و لیتوانی حمایت کردیم و یکی از آخرین اقدامات پارلمان شوروی قانونی کردن ادعای استقلال آنها بود. و – علیرغم نگرانی هایی که مکرراً ابراز می شود – ولادیمیر پوتین هرگز تهدیدی برای الحاق مجدد کشورهای بالتیک یا ادعای مالکیت بر قلمرو آنها، نکرده است، گرچه از برخی طرف هایی که روس تباران را از حقوق کامل شهروندی محروم می کنند، انتقاد کرده است؛ اصلی که اتحادیه اروپا متعهد به اجرای آن است.

از آنجا که درخواست اصلی پوتین این است که اطمینان حاصل کند ناتو هیچ عضو دیگری را نخواهد پذیرفت، به ویژه اوکراین و گرجستان، بدیهی است که اگر گسترش پیمان ناتو پس از پایان جنگ سرد صورت نمی گرفت، یا اگر این گسترش در هماهنگی با ساختن یک ساختار امنیتی در اروپا که شامل روسیه نیز بشود، انجام می شد، هیچ مبنایی برای بحران کنونی وجود نمی داشت.

آیا این بحران قابل پیش بینی بود؟

قطعا. گسترش ناتو، بزرگ ‌ترین اشتباه استراتژیک، از زمان پایان جنگ سرد بود. در سال 1997، زمانی که بحث افزایش اعضای ناتو بالا گرفت، از من خواسته شد که در کمیته روابط خارجی سنا گزارش بدهم. در سخنان مقدماتی خود این جمله را بیان کردم:

«من توصیه دولت مبنی بر جذب اعضای جدید به ناتو را در این زمان نادرست می دانم. اگر این پیشنهاد توسط سنای ایالات متحده تصویب شود، ممکن است به عنوان بزرگ ترین اشتباه استراتژیک از زمان پایان جنگ سرد در تاریخ ثبت شود. این امر، به دور از بهبود امنیت ایالات متحده، متحدان آن و کشورهایی که مایل به ورود به پیمان ناتو هستند، می‌تواند زنجیره‌ای از رویدادها را برانگیزد که ممکن است جدی‌ترین تهدید امنیتی را برای این کشور از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ایجاد کند.» در واقع، زرادخانه های هسته ای ما قادر به پایان دادن به امکان وجود تمدن بر روی زمین بود.

اما این تنها دلیلی نبود که برای گنجاندن روسیه، و نه حذف آن، از روند امنیت اروپا ذکر کردم. و توضیح دادم: «طرح افزایش عضویت در ناتو، وضعیت واقعی بین المللی پس از پایان جنگ سرد را در نظر نمی گیرد و با منطقی پیش می رود که فقط در دوران جنگ سرد معنا داشت. تقسیم اروپا قبل از اینکه فکری برای جذب اعضای جدید به ناتو وجود داشته باشد، به پایان رسید. هیچ کس تهدیدی برای تجزیه مجدد اروپا نمی کند. بنابراین، این ادعای بیهوده ای است. تقسیم اروپا در آینده؛ اگر قرار است ناتو ابزار اصلی برای متحد کردن قاره باشد، منطقاً از تنها راهی که می‌تواند این کار را انجام دهد، گسترش به تمام کشورهای اروپایی، از جمله روسیه است. اما به نظر نمی‌رسد که هدف دولت این باشد

آیا این بحران عمداً تسریع شده است؟

افسوس، سیاست‌هایی که روسای جمهور جورج دبلیو بوش، باراک اوباما، دونالد ترامپ و جو بایدن دنبال کردند، همگی در رساندن ما به این نقطه، کمک کرده‌اند.

الحاق کشورهای اروپای شرقی به ناتو در دوران دولت جورج دبلیو بوش ادامه یافت، اما این تنها چیزی نبود که مخالفت روسیه را برانگیخت. در همان زمان، ایالات متحده شروع به خروج از معاهدات کنترل تسلیحات کرد که برای مدتی یک مسابقه تسلیحاتی غیرمنطقی و خطرناک را تعدیل کرده بود و اساس توافقات پایان جنگ سرد بود. مهم‌ترین تصمیم، خروج از معاهده موشک‌های بالستیک بود که سنگ بنای معاهده‌ای بود که مسابقه تسلیحات هسته‌ای را برای مدتی متوقف کرده بود. پس از یازده سپتامبر، پوتین اولین رهبر خارجی بود که با بوش تماس گرفت و از او حمایت کرد. او با تسهیل حمله به رژیم طالبان در افغانستان به سهم خود خوب عمل کرد. در آن زمان روشن بود که پوتین آرزوی مشارکت امنیتی با ایالات متحده را دارد، زیرا تروریست های جهادی که ایالات متحده را هدف قرار می دادند روسیه را نیز هدف قرار می دادند. با این وجود، واشنگتن با حمله به عراق به مسیر خود در نادیده گرفتن منافع روسیه (و همچنین متحدان خود) ادامه داد، اقدامی تهاجمی که نه تنها روسیه، بلکه فرانسه و آلمان نیز با آن مخالف بودند.

اگرچه پرزیدنت اوباما در ابتدا وعده بهبود روابط را از طریق سیاست «بازنشانی» خود داد، اما واقعیت این بود که دولت او همچنان جدی‌ترین نگرانی‌های روسیه را نادیده می‌گرفت و تلاش‌های پیشین آمریکا برای جدا کردن جمهوری‌های شوروی از نفوذ روسیه و در واقع تشویق به «تغییر رژیم» ها را دوچندان کرد. حتی در خود روسیه. اقدامات آمریکا در سوریه و اوکراین از سوی رئیس جمهور روسیه و بیشتر روس ها به عنوان حملات غیرمستقیم علیه آنها تلقی شد.

و تا آنجا که به اوکراین مربوط می شود، نفوذ ایالات متحده به سیاست داخلی آن عمیق بود و فعالانه از انقلاب 2014 و سرنگونی دولت منتخب اوکراین در سال 2014 حمایت کرد.

روابط در دوره دوم ریاست جمهوری اوباما پس از الحاق کریمه به روسیه بیشتر تیره شد. سپس اوضاع در طول چهار سال ریاست جمهوری دونالد ترامپ بدتر شد. ترامپ تمام اقدامات ضد روسی را تصویب کرد، در عین حال که پوتین را به عنوان یک رهبر بزرگ، تملق می گفت.

آیا با استفاده از عقل سلیم می توان بحران را حل کرد؟

بله، به هر حال، آنچه پوتین می‌خواهد کاملاً منطقی است. او خواستار خروج هیچ یک از اعضای ناتو نیست و هیچ یک از آن ها را تهدید نمی کند. با هر معیار عقل سلیم، به سود ایالات متحده است که صلح را ترویج کند، نه درگیری. تلاش برای جدا کردن اوکراین از نفوذ روسیه – هدف آشکار از این که کسانی را برای «انقلاب های رنگی» برانگیختند – کاری احمقانه و خطرناک بود. آیا به این زودی درس بحران موشکی کوبا را فراموش کرده ایم؟

اکنون، اینکه می گوییم تایید خواسته های پوتین به سود عینی ایالات متحده است، به این معنا نیست که انجام آن آسان خواهد بود. رهبران هر دو حزب دموکرات و جمهوری خواه چنان موقعیت روس هراسی ایجاد کرده اند که برای عبور از چنین بحران های سیاسی خائنانه، و دستیابی به یک نتیجه منطقی، مهارت سیاسی بسیاری لازم است.

پرزیدنت بایدن به صراحت گفته است که اگر روسیه به اوکراین حمله کند، ایالات متحده با نیروهای خود مداخله نخواهد کرد. پس چرا آنها را به اروپای شرقی منتقل می کند؟ فقط برای اینکه به بازهای کنگره نشان دهد که محکم ایستاده است؟

شاید مذاکرات بعدی واشنگتن و کرملین راهی برای رفع نگرانی روسیه و خنثی کردن بحران بیابد. و شاید پس از آن کنگره شروع به رسیدگی به مشکلات فزاینده ای که ما در داخل کشور داریم، کند. نه بدتر کردن آنها. می توان امیدوار بود.

نیاز یعقوبشاهی

*. سیاستمدارحرفه ای آمریکایی. سفیر ایالات متحده در اتحاد جماهیر شوروی ، از سال 1987 تا 1991. و پیش از آن، مدیر ارشد امور اروپا و شوروی در شورای امنیت ملی پرزیدنت ریگان، و سفیر ایالات متحده در چکسلواکی از سال 1981 تا 1983.

آدرس مقاله

https://www.commondreams.org/…/nato-and-origins-ukraine…

Facebook
Telegram
Twitter
Email