آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

شیخ محمد خیابانی نماینده ترقی‌خواهی بالنده جنبش‌های دموکراتیک ملی

گر خونِ خیابانی مظلوم بجوشد

سرتاسر ایران کفن سرخ بپوشد

درست 101 سال پیش، قیام دموکرات‌های آذربایجان به رهبری شیخ محمدخیابانی، مبارز سرشناس آزادی و عدالت با قیادت یکی از نمایندگان سرشناس محافظه‌کاری لیبرال ضد آزادی ایران، مهدی‌قلی‌خان مخبرالسلطنه هدایت و به دست قزاقخانه ستمگر بیگانه‌پرست به خاک و خون کشیده شد و خود شیخ در حالی که قادر به هیچ اقدامی نبود، به دست چند قزاق جانی، که در تعقیبش بودند، کشته شد. قزاقان جسدش را به رویت حاکم مشروطه‌خواه رسانیدند و سپس برای ارعاب و عبرت آزادی‌خواهان و دیگر طرفداران شیخ محمد به تماشای عموم گذاشتند.

این جانیان، که از آغاز با خونابه شیرآلود تزاریسم پرورش یافته بودند، پس از انقلاب روسیه و به‌ویژه به دنبال انقلاب اکتبر،بقای خود را تنها در سرسپردگی به جانشین روسیه تزاری در ایران یعنی بریتانیا و عمالش یعنی دولت وثوق‌الدوله دیدند و از هیچ خوش خدمتی به این دو گروه جانی و خائن فروگزار نکردند و چون از وثوق‌الدوله فرمان آمده بود که به هر ترتیبی مانع از استقرار و ادامه قیام خیابانی شوند، روز و شب در بازارها و خیابان‌های تبریز، مردم‌آزاری‌ها مرتکب می‌شدند. اینان پس از سقوط وثوق‌الدوله، اعمال پلید خود را ادامه دادند و سرانجام شیخ محمد در یک سخنرانی تند و تیز به آنان اخطار کرد که در صورت تکرار چنین اعمال به سختی تنبیه خواهند شد. کلنل روسی قزاقخانه نیز از بیم تکرار حوادث جنگ‌های تبریز در استبداد صغیر، ابواب‌جمعی خود را از خیابان‌ها جمع کرد و به قزاقخانه انتقال داد. اینان با قتل شیخ نخست انتقام خود را از تهدیدات او گرفتند و همچنین آمادگی خود برای ارتکاب خیانت‌ها و جنایات بیشتر علیه مردم و مشروطیت را به آگاهی ارباب جدیدشان رسانیدند.

برآمدن شیخ محمد خیابانی

محمد فرزند حاج عبدالحمید تاجر خامنه‌ای در کودکی چند سالی را همراه پدرش مقیم پطروفسکی ولادی قفقاز بود و سپس به تبریز بازگشت و به جرگه طلاب پیوست و پس از چند سال چندان در علوم دینی پیش رفت که در بیست‌و‌چند سالگی امام جماعت مسجد کریم خان در محله خیابان شد.

با طلوع مشروطیت شیخ نیز به آزادی‌خواهان پیوست و عضو انجمن ایالتی شد و در جنگ‌های تبریز همچون سایر مجاهدین مشروطه‌خواه تفنگ بر دوش در سنگر می‌جنگید و با سخنان گرم و شورانگیز خود بر استقامت مجاهدین می‌افزود. پس از شکست استبداد صغیر، مردم تبریز او را برای نمایندگی مجلس دوم برگزیدند و در این مجلس بی‌آنکه عضو فراکسیون دموکرات‌های مجلس باشد، همواره همراه، همکار و همفکر آنان بود و چون اولتیماتوم مشترک روسیه و انگلیس به دولت ایران اعلام شد، شیخ که به فراکسیون دموکرات‌ها پیوسته بود، با شجاعت بسیار در مجلس علیه اولتیماتوم سخن گفت و یادگاری برجسته در این باره از خود بجا گذاشت. به دنبال کودتای نایب‌السلطنه میرزا ابوالقاسم ناصرالملک قراگوزلو علیه مجلس دوم، به تعطیلی کشانیدن مشروطیت و اخراج نمایندگان از ساختمان مجلس، شیخ در سبزه میدان روبروی بازار تهران بر سکوئی ایستاد و مردم را با سخنرانی یک ساعته خود به مخالفت با اولتیماتوم دعوت کرد.

شیخ پس از چندی به مشهد مقدس و سپس به قفقاز عزیمت کرد و گویا با وساطت میرزا عبدالکریم امام جمعه نزد صمدخان شجاع‌الدوله حاکم دست نشانده کنسولگری روسیه بر آذربایجان، دوباره به تبریز بازگشت و حجره‌ای در بازار تبریز گرفت و به تجارت مشغول شد. آنگونه که از گزارش کسروی برمی‌آید، خیابانی در همین سال‌های اختناق و جنایت که از جانب شجاع‌الدوله و ارتش روسیه بر قرار بود، فعالیت‌های سیاسی و تشکیلاتی مخفی را در اندازه‌های مقدور حفظ کرده بود و حتی با محفل فکری کوچکی که کسروی و برخی دوستان نزدیکش داشتند، ارتباط یافته بود و آنگونه که مرحوم محمدعلی بادامچی همفکر و همکار نزدیک شیخ نوشته است، محفل دموکرات‌های تبریز در سال 1293 و به هنگام تاجگذاری احمد شاه در اعتراض به رفتار ضد ایرانی صمدخان که دستور داده بود اعلامیه‌های تاجگذاری شاه را پاره کنند، اعتراض‌نامه‌ای در چند نسخه مکتوب کردند و به نام آزادی‌خواهان تبریز به کنسولگری‌های خارجی مقیم تبریز فرستادند.

تشکیل حزب دموکرات آذربایجان و مبارزه با قحطی

خیابانی یک مجلس ادبی نیز در تبریز تشکیل داده بود که در این مجلس گفتگوهای سیاسی نیز صورت می‌گرفت. او در همین ایام سفری به تهران کرد وبا رفقای دموکرات خود ملاقات‌ها و گفتگوهائی داشت. در فروردین 1296 اخبار انقلاب روسیه و انقراض سلسله رومانف به ایران رسید و ارتش روسیه در ایران رو به تلاشی نهاد. خیابانی و دوستان دموکراتش به نام‌های میرزا علی چایچی و محمدعلی بادامچی و میرزا علی پستخانه فرصت را غنیمت شمرده و در روز شنبه 18 فروردین 1296، موجودیت و آغاز فعالیت‌های علنی حزب دموکرات را در آذربایجان اعلام کردند و به قول کسروی که خود از منتقدان سرشناس خیابانی است، با این اقدام خدمت بزرگی به ایران نمودند. دو روز بعد نیز روزنامه ملی و ترقی‌خواه تجدد، که امتیازش متعلق به خیابانی بود، به عنوان ارگان حزب د موکرات منتشر گردید.

فعالیت‌های حزب دموکرات با خود اختلافاتی نیز به همراه داشت و همان‌گونه که در تهران دو گروه به نام‌های دموکرات‌های تشکیلی (طرفداران وثوق‌الدوله) و ضد تشکیلی (مخالفان وثوق‌الدوله) تشکیل شد، در تبریز نیز یک گروه به نام گروه دموکرات‌های قانونی، که از قرار معلوم طرفداران وثوق‌الدوله بودند، در کنار دموکرات‌های طرفدار خیابانی ایجاد شد.

فعالیت‌های دموکرات‌ها مصادف با قحطی بزرگ سال 1336 هـ.ق / 1296 شد و خطر گرسنگی به تبریز رسید، اما مراقبت و فعالیت درخشان حزب دموکرات و مقابله آن با قحطی و گرسنگی، مانع از تلفات سنگین انسانی شد. کسروی در تاریخ هیجده ساله آذربایجان با ستایش فراوان از این خدمت دموکرات‌ها و شخص خیابانی گفته و شمه‌ای از آن را به دست داده است. این حزب کمیسیونی به نام آذوقه تشکیل داد و بالغ بر 120 نانوائی سنگک در محلات مختلف تبریز بر پا کرد و با خرید گندم از مالکان دهات و روستائیان و انبارداران و تحویل آن به نانوائی‌ها روزانه به ده‌ها هزار نفر نان می‌رسانید. پس از چندی برای توزیع عادلانه‌تر نان میان مردم، سهمیه فقیران را از بقیه اهالی جدا کرده و با یک سرشماری دقیق، ثروتمندان را از فقیران تفکیک کردند و برای این گروه کوپن نان چاپ کردند و مانع از دستیابی ثروتمندان به نان فقرا شدند. پس از چندی به سبب کمبود غله در منطقه، از مقدار سهمیه کاستند اما برای کمک خرج فقیران به هر کدام روزی سه شاهی پول می‌دادند تا برای خود خوراک بیشتری فراهم کنند.

به قول کسروی، دموکرات‌ها با این تمهیدات مانع از احتکار انبارداران و اجحاف آنان به مردم شدند و جان ده‌هاهزار نفر از مردم تبریز را از مرگ نجات دادند. دموکرات‌ها کمیسیون دیگری به نام کمیسیون اعانه تشکیل دادند و از ثروتمندان مبالغ معتنابهی پول به نام اعانه دریافت می‌کردند و گه‌گاه از کسانی که مایل به همکاری نبودند، به زور پول می‌گرفتند. این دوکمیسیون در طول دو سه ماه که دموکرات‌ها بر تبریز حاکم بودند، همان خدماتی را در اختیار مردم تبریز قرار دادند که نهضت جنگل در گیلان.

قیام آذربایجان و دوره دوم حکومت خیابانی

در رمضان 1336 هـ.ق ارتش عثمانی وارد آذربایجان شد و ارومیه و تبریز را اشغال کرد و اداره منطقه را از دست دموکرات‌ها خارج کرد و صدمات سخت و سنگینی بر مردم وارد نمود.اینان پس از چندی گروهی به نام اتحاد اسلام را برپا کردند و مخالفان سابق شیخ محمد خیابانی و حزب دموکرات به این گروه پیوستند. اتحادی‌ها و نظامیان عثمانی که ادامه حضور شیخ و همراهانش را در تبریز به زیان خود می‌دیدند، شیخ و بادامچی و نوبری را به تهمت همکاری و همدستی با ارامنه و قشون مسیحی، بازداشت کردند و در ذیحجه به ارومیه انتقال دادند و در محرم 1337 هـ.ق هر سه را به قارص فرستادند، اما پس از ده ـ‌پانزده روز ناگزیر هر سه نفر را رها کردند و آنان به تبریز بازگشتند.

دور بعدی حکومت شیخ محمدخیابانی و دموکرات‌ها بر تبریز ازروز سه شنبه 17 فروردین 1299 و با اعلام مخالفت با قرارداد 1919 و درخواست استقرار مشروطیت و حفظ استقلال مملکت آغاز شد. دموکرات‌ها در روز پنجشنبه 19 فروردین اولین اعلامیه حاوی مطالبات خود را منتشر کردند و اداره شهر را به دست گرفتند.آنچه که محرک دموکرات‌ها برای چنین اقدامی شد، تمهیدات وثوق‌الدوله برای تسلط بر آذربایجان و پیشگیری از نفوذ بلشویک‌ها به ایران بود و برای این کار نزدیک به صد نفر از مأموران خود را به تبریز فرستاد تا شهربانی را که ساخته انجمن ایالتی تبریز در سال 1286 بود و اداره مالیه آذربایجان را که در اختیار دموکرات‌ها قرار داشت و ژاندارمری آذربایجان را که دموکرات‌ها در دور اول حکومت تأسیس کرده بودند، در اختیار بگیرد.

چند روزی پس از پیروزی قیام بنا به پیشنهاد اسماعیل امیرخیزی از رهبران مشروطه تبریز، در ظاهر برای تجلیل از آزادی‌خواهان جان‌باخته و در واقع برای مقابله با نیات پان‌تورکیست‌هائی که در باکو به حکومت رسیده بودند و خیالاتی ضد ایرانی برای آذربایجان در سر داشتند، نام ایالت آذربایجان را به آزادیستان تبدیل کردند.رهبران قیام همچنین بر اعتبار ملی زبان فارسی دری و حفظ تمامیت ارضی کشور ایران و مخالفت با هرگونه تجزیه‌طلبی تاکید داشتند برنامه قیام نیز چنین بود:

1. اصلاحات داخلی؛ 2. توسعه معارف؛ 3. تشکیل یک قشون منظم تحت فرماندهی افسران ایرانی؛ 4. اصلاحات اقتصادی؛ 5. احداث مؤسسات ملی؛ 6. تشکیل کابینه صالح و مقتدر و اداره کشور توسط آن برای دستکم دو سال؛ 7. استخدام مستشاران خارجی بی‌طرف برای اصلاح مالیه و طرق و استخراج معادن.

خیابانی و دموکرات‌های تبریز در این دوره از حکومت توجه بیشتری به شوروی نشان دادند و سفارت انگلیس برای جلوگیری از روابط احتمالی میان شوروی و دولت خیابانی، سرگرد ادموند از کارکنان خودرا به تبریز فرستاد تا با خیابانی در این باره مذاکره نماید. وثوق‌الدوله در4 تیرماه 1299 استعفا داد و میرزا حسن خان مشیرالدوله به صدارت منصوب شد.

خیابانی در آغاز نسبت به مشیرالدوله خوش‌بین بود و به قول بادامچی، مذاکراتی نیز با مشیرالدوله انجام داد و اعلام داشت که تنها راه بقای دولت او، اتکای دولت به قوای ملی است که در غیر این صورت عمر کابینه چندان طولانی نخواهد داشت.

مشیرالدوله که البته سودای دیگری در سرداشت و همچنان در فکر ابقای وضع اجتماعی سابق و استمرار حکومت اشراف بود، این توصیه را نپذیرفت و حاج مخبرالسلطنه هدایت را برای یکسره کردن کار روانه آذربایجان کرد و فرماندهان آتریاد قزاق تبریز و اردبیل را به اطاعت از فرامین او دستور داد. مخبرالسلطنه بعد از ورود به تبریز گفتگوهائی را با خیابانی آغاز کرد که البته بی‌نتیجه بود و چون برنامه از پیش تعیین شده‌ای داشت، در آخرین ساعات روز یکشنبه 21 شهریور، برای اجرای عملیات سرکوبی قیام به قزاقخانه رفت.

در ساعات اولیه صبح روز دوشنبه 22 شهریور، صد‌ها قزاق وحشی به شهر ریختند و به جان مردم افتادند و صدها خانه را غارت کردند و تعدادی از دموکرات‌ها را کشتند و با همکاری یکی از بدکاران تبریز که از مخالفان خیابانی بود، به مخفی‌گاه او رسیدند و در همانجا او را کشتند. محمد کمره‌ای در روزنامه خاطرات خود نوشته است که احمد شاه و محمدحسن میرزا ولیعهد نخستین کسانی بودند که قتل خیابانی را به قزاقان و مخبرالسلطنه تبریک گفتند و چند هزارتومان انعام به قزاقان دادند. به نوشته همو، مشیرالدوله صریحا به دموکرات‌ها گفته بود که خود او هیچ دستوری برای قتل خیابانی نداده بود. این خواسته احمدشاه و محمدحسن میرزا بود و برای همین منظور از مخبرالسلطنه قول گرفته بودند.

انتشار خبر قتل خیابانی موجی از انزجار علیه قاتل او در تمام ایران مشروطه‌خواه برپا کرد و برخی کسان نظیر رحمت‌اللـه خان معتمدالوزاره، چنین جنایتی را لکه ننگ پاک‌نشدنی در حیات مخبرالسلطنه نامیدند و چرا چنین نباشد وقتی که همه جای ایران در تلاطم بود، اما آذربایجان در 6 ماه حکومت قیام‌گران دموکرات و به‌ویژه با رهبری خیابانی، در نظم و ترتیب و اداره امور، نمونه تحسین برانگیز به شمار می‌آمد. بی‌سبب نبود که عارف قزوینی در سوگ او سروده بود :

کسم به شهر نبیند، شدم بیابان‌گرد

ز غصه کلنل، وز غم خیابانی.

ارزیابی علل شکست قیام خیابانی

پیروزی سهل و آسان قزاقان وحشی و مخبرالسلطنه بر قیام خیابانی، مقدمه‌ای شد برای نابودی قیام‌های مشابه به ویژه قیام جنگل که بیش از 6 سال ادامه یافته بود و سپس قیام کلنل پسیان فرمانده ژاندارمری خراسان که در نخستین روزهای فروردین 1300 آغاز شده بود و از آن آزاردهنده تر، تشخیص سفارت انگلیس از قابلیت وسیع خیانت و جنایت در قزاقخانه و ابواب جمعی آن علیه ملت ایران و توانائی سفارت انگلیس در استخدام این سازمان نظامی بیگانه‌پرست برای مقاصد خود و به‌کارگیری آن علیه مردم ایران و مبارزات ترقی‌خواهانه ایرانیان و ایستادگی در برابر دموکراسی انقلابی ملی و در برابر سوسیالیسم شوروی بود

یکی از ممیزات قیام خیابانی اجتناب از تسلیح و آمادگی نظامی برای مقابله با تهاجم دشمن بود. تا آنجا که حتی مهدی مجتهدی مؤلف محافظه‌کار کتاب «رجال آذربایجان در عصر مشروطیت» او را در این باره به افراط و تفریط منسوب می‌کند.

ارزیابی علل شکست قیام خیابانی همان نتیجه‌ای را دارد که ارزیابی علل شکست انقلاب مشروطیت به‌دست می‌دهد. علت اساسی شکست انقلاب مشروطه به لحاظ داخلی، بی‌اعتنائی باورنکردنی بورژوازی ملی ایران به بزرگ‌ترین طبقه اجتماعی کشور یعنی رعایا و دهقانان بی‌زمین – به مثابه متحدان بالقوه و بالفعل بورژوازی ملی – و موافقت با ملاکان و فئودال‌ها و خودداری از اصلاحات ارضی و حتی تعدیل مناسبات ارضی بود.

در قیام خیابانی نیز دهقانان به حساب نیامدند و بیشترین مردمی که از نظر قیام می‌توانست متحد و همراه دموکرات‌ها باشد، محرومان شهری و روشنفکران و بورژوازی تجاری و نیمه صنعتی شهری بود. همین اشتباه و یا جابجائی در تشخیص نیروهای اصلی و یا اکتفاء به حداقل‌هائی در اجرای چنین تکالیفی، به جدائی قیام از توده‌های اصلی مردم، به‌ویژه رعایا و دهقانان بی‌زمین منتهی شد و همان سرگذشتی را برایش رقم زد که نصیب جنبش جنگل و قیام کلنل محمدتقی‌خان پسیان و برخی جنبش‌های دیگر شد.

آموزه دیگر این شکست‌ها، بی‌اعتباری هرگونه اتحاد و همکاری با نیروهای ارتجاعی رقیب با هیئت حاکمه و طبقه حاکمه کشور در مبارزه برای استقرار عدالت و آزادی و یا تحقق حداقل‌هائی از مطالبات ملی است. تجربه یارمحمدخان کرمانشاهی که برای دفع رقیبش عبدالحسین میرزا فرمانفرما – که در هر حال نماینده دولت مشروطه بود – به سالارالدوله دشمن قسم خورده انقلاب مشروطیت پیوست و به آن سرانجام تلخ مبتلا شد، حاکی از همین قاعده است. برخی دموکرات‌های تبریز و ارومیه پس از قتل خیابانی و برای انتقام‌جوئی از قاتلان او به قراداغ و به قلمرو سام خان امیرارشد، که خود از مخالفان و دشمنان خیابانی بود، گریختند و گویا به او چشم دوخته بودند و از این بدتر ملاقات ارشدالملک آقازاده ارومیه‌ای از همراهان خیابانی در قیام با اسماعیل آقا شکاک -همان سیمکو یا سمیتقو ی معروف -و گفتگو با او برای مبارزه مشترک با حاج مخبرالسلطنه هدایت قاتل شیخ محمد خیابانی و موافقت اسماعیل آقا با این همکاری است.

نخستین بار احمد کسروی به این تحول ناشایست اشاره کرده بود و چون او از منتقدان سرشناس قیام دموکرات‌های تبریز بود، با وجود وثاقت اخبار او، احتمال بدبینی از او می‌رفت، اما گفته صریح رحمت‌اللـه معتمدالوزاره در کتاب «ارومیه در محاربه عالم سوز» راجع به گفتگوی ارشدالملک با اسماعیل آقا در این باره، احتمال بدبینی کسروی را منتفی می‌کند.

آموزه دیگر قیام خیابانی و شکست آن، هشدار به رهبران جنبش‌های قانونمدار ملی است که نباید نسبت به احتمال کاربرد قهر از جانب دشمنان و مخالفانی که در اساس و در بنیاد از تمکین نسبت به قانون بیگانه‌اند، تسامح نشان دهند و برای آن نیز در چارچوب‌های پذیرفته شده، چاره‌ای اندیشیده باشند. پیشه‌وری که حکومت فرقه را ادامه قیام خیابانی می‌دانست، تکیه کلامش این بود که ما بر خلاف شیخ نه بر روشنفکران شهری بلکه به توده‌های مردم یعنی به کارگران و دهقانان تکیه داریم. با این وجود حکومت فرقه نیز  بهره چندان متفاوتی نسبت به قیام خیابانی نداشت. حکومت فرقه دمکرات آذربایجان هرچند که آمادگی نظامی را چاره کار  می‌دانست، اما به سبب فقدان عنصر اساسی موافقت و همراهی عمومی ملت ایران و یا در حقیقت خلق‌های عمده تشکیل‌دهنده ملت ایران، توفیقی نیافت. شیخ محمدخیابانی، یاران و همراهانش، فرزندان دلیر مردم ایران و یکی از نمایندگان قابلیت ارتقای مبارزات دموکراتیک ملی به سطوحی بالاتر بودند. بی‌سبب نبود که شناخته‌شده‌ترین نمایندگان فرهنگ انقلاب ملی و دموکراتیک و سوسیالیستی ایران در دوران انقلاب مشروطیت و تحولات مربوطه – یعنی فرخی یزدی – در عزای شیخ و قیام تبریز چنین می‌سراید:

طوفان بشنو چو نی نوای تبریز

وز دیده ببار خون برای تبریز

با جبهه نای و قامت چنگ چو نی

 کن ناله برای نینوای تبریز.

علی پورصفر (کامران)/ دانش و امید، شماره ۱۰ اسفند ۱۴۰۰

شیخ محمد خیابانی

Facebook
Telegram
Twitter
Email

بخش مربوط به مسئله ملی از کتاب: انقلاب ایران سال‌های  1978-1979/ آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی دارای نشان پرچم سرخ کار، انستیتوی خاورشناسی/ ترجمه. رحیم کاکایی

بخش شکل‌گیری ارگانهای قانون اساسی حکومت بازتاب مسئله ملی در قانون اساسی یکی از مسائل حاد سیاسی- اجتماعی که رهبری

ادامه مطلب