برخی از سیاستمداران بر این باورند که دوران آمریکا رو به پایان است، دورانی که امپراتوری آمریکا مانع از عملکرد مستقل دولتها برای ایجاد بهبود و توسعه بوده و کشورها در نظام بینالملل به مهرههای مورد نیاز آمریکا برای جابهجایی یا نابودی، ردیف بندی شده بودند؛ و در حال حاضر با تغییرات ایجاد شده از قدرتیابی کشورهای آسیایی قدرت پیر آمریکا روبهزوال است، زیرا نظم جهانی غرب محور با نظمی که بهطور فزایندهای تحت سلطه شرق است جایگزین میشود.
خانم «طاهره حسن پور» کارشناس ارشد مسائل چین در یادداشتی با اشاره به برگزاری چهاردهمین نشست سران بریکس در چین می نویسد: در مبادی قدرت نقش منافع ملی نقشی انکارناپذیر در میان سایر مولفههای عوامل ترغیب برای کسب قدرت است و بازیگران بینالمللی به قدرت در جهت رفع نیازهای ملی و تامین پرستیژ و امنیت وابسته هستند و برای همین رویکرد واقعگرایی تهاجمی از مولفههای اصیل قدرت و نفوذ حمایت میکند. ظهور چین بدون شک یکی از درامهای بزرگ قرن بیست و یکم خواهد بود که جهانیان را بعد از گذشت یک قرن متوالی امپراتوری ایالات متحده شاهد بروز و ظهور چین بهعنوان تنها بازیگر که توان رقابت با آمریکا را دارد خواهد کرد. رشد اقتصادی خارقالعاده و دیپلماسی فعال چین در حال حاضر در آسیای شرقی موجب تحول بزرگی در این منطقه از جهان شده است. پیشرفت و توسعه دهههای گذشته چین، نویدی از آیندهای روشن و رو به تحول شگفتانگیزی از رشد و پیشرفت کشور چین را میدهد.
قدرت اقتصادی در جامعه بینالمللی پشتوانه قدرت سیاسی و نظامی است. با پیشرفتهای اقتصادی و ارائه برنامههای توسعهای از دولت جمهوری خلق چین و نگاه متکثر به نظام بینالملل بدون هیچ توجهی به نظام داخلی کشورها، مسیر چین را در گسترش روابط اقتصادی با دیگر بازیگران بینالمللی بهطور شگفتانگیزی تغییر داده است.
برخی از سیاستمداران بر این باورند که دوران آمریکا رو به پایان است، دورانی که امپراتوری آمریکا مانع از عملکرد مستقل دولتها برای ایجاد بهبود و توسعه بوده و کشورها در نظام بینالملل به مهرههای مورد نیاز آمریکا برای جابهجایی یا نابودی، ردیف بندی شده بودند؛ و در حال حاضر با تغییرات ایجاد شده از قدرتیابی کشورهای آسیایی قدرت پیر آمریکا روبهزوال است، زیرا نظم جهانی غرب محور با نظمی که بهطور فزایندهای تحت سلطه شرق است جایگزین میشود.
نایل فرگوسن معتقد است که قرن خونین بیستم شاهد «نزول غرب» و «تغییر جهتگیری جهان» به سمت شرق است.
طی سالیان اخیر، حضور فعال چین در ابتکارات اقتصادی – راهبردی متعددی در صحنه بینالملل نمود داشته است. یکی از مهمترینِ این ابتکارات، بریکس است. عضویت چین در بریکس ضمن تحکیم قدرت سیاسی – اقتصادی آن، شرایطی را فراهم آورده که در بطن آن رویکرد خود را نسبت به نظام سیاسی – اقتصادی جهانی و عدم رضایت خود از توزیع قدرت به اشتراک بگذارد.
پس از فروپاشی سیستم دوقطبی دوران جنگ سرد و حاکم شدن نظام درحـال گذار بازیگران مختلف از جمله چین، این کشور تلاش کرده است ضـمن برقـراری فـضای چندجانبـه متعادل، سهم خود را از قدرت جهانی افزایش دهد. چین در این راسـتا از بـریکس بـه عنـوان نهاد همکاری میان قدرتهای در حال ظهور از پنج قدرت در حال توسعه از قاره های مختلـف که تمایل دارند سهم خود را از قدرت جهانی افزایش دهنـد در جهـت اهـداف خـود اسـتفاده کرده است. اعضای این نهاد با گسترش همکاری و تعامل با هم، اهـداف و مواضـع خـود را تعریـف کرده و تلاش کردند در یک مسیر مشترک، یعنی تحول نظام بینالملل به سمت یـک نظـام دموکراتیکتر و عادلانهتر که در نتیجه آن به افزایش حضور و توان قدرت هـای در حـال ظهور منجر شود، گام بردارند.
چین به عنوان یکی از اعضای این ائتلاف نسبت به سایرین از جایگـاه مطلوبتری برخوردار است، توان و ظرفیت لازم برای حضور در عرصه بـینالمللـی را بـیش از پیش کسب کرده است و تمایل دارد ضمن گسترش نقش خود در رونـد تـصمیم گیـریهـای بینالمللی، زمینه ساز ایجاد سیستم چندجانبه منصفانه، دموکراتیک و در یـک کـلام متعـادل شود.
چین با استفاده از نهادگرایی که منجر بـه افـزایش اعتمـاد متقابـل، کـاهش نیـات منفی، افزایش تعامل و همکاری خواهد شد و تخطی از آن هزینه بردار اسـت درصـدد است با تشکیل و تقویت ائـتلاف بـین قـاره ای بـریکس بـه عنـوان بـستر همکـاری و تعامـل، زمینه راه اندازی یک سیستم چندجانبه متعادل را فراهم کند. زیرا که قرار گرفتن در نهادی با همکـاری قدرت هایی چون روسیه که ابر قدرت گذشته بوده است و از نظام تک قطبی آمریکـا دلخـوش نیست، هند بزرگترین دموکراسی با جمعیت قابـل توجـه، برزیـل توسـعه یافتـه تـرین کـشور آمریکای جنوبی و آفریقای جنوبی به عنوان منبعی برای مواد اولیه و زمینه ای برای همکـاری جنوب-جنوب این امکان را به چین میدهد که ضمن به اشتراک گذاشتن مواضع خود نسبت به سیستم جهانی و لزوم تغییر آن، مسیر رشـد و توسـعه سیاسـی و اقتـصادی را بـا سـرعت بیشتری طی کند و به تمام نقاط جهان دسترسی یابد.
بنابراین با عنایت بـه آنچـه گذشـت، مشخص شد که چین از رهگذر تقویت همکاری هـای نهـادی بـا توجـه بـه تحـولات نظـم جهانی، وابستگی متقابل پیچیـده میـان بـازیگران و اهمیـت روزافـزون نهادهـا و رژیـم هـای همکاری به بریکس به عنوان بستر لازم برای ارتقـاء جایگـاه خـود در نظـام جهـانی و تحقـق بخشیدن به نظم بینالملل چندجانبه متعادل مینگرد.
چینیها برای برقراری روابط با ثبات و عاری از تـنش بـا کـشورهای مختلـف جهـان، بـه صراحت اعلام کردهاند از حضور در سازمان های اقتصادی فراگیر و منطقـهای اسـتقبال مـیکننـد. ایـن کشور با افزایش الزام در ضرورت کاهش تنش با همـسایگان بـرای رشـد و توسـعه، یک مشی اقتـصادی را پی گرفته است تا از طریق آن ضمن ارتقای سطح همکاری هـای راهبردی خود را قدرت مسئول منطقه معرفی کند.
چین بـا رشـد و توسـعه اقتـصادی در سـده اخیر سیاسـت خـارجی مـسالمت آمیـزی را در راسـتای منـافع خـود و کـسب موقعیـت بینالمللی طراحی کرده است. این کشور با توجه به تغییر نظام جهانی، گسترش وابستگی متقابل و اهمیت نهادهـای منطقـه ای و فرامنطقـهای بـرای کـسب منافع خود، ایجاد سیستم مطلوب جهانی و افزایش قدرت چانه زنی سیاست خارجی خود را بر محورهای مذکور طراحی کرده است. در ایـن راسـتا چـین از بـریکس بـه عنـوان یـک نهـاد همکاری میان قدرتهای نوظهور که درصدد تحول در نظم جهانی، تعدیل سیستم تک قطبـی و ایجاد نظام چندجانبه میباشد در جهت منافع خود استفاده کرده اسـت .