جمهوری اسلامی ایران از روزهای نخست که قدرت سیاسی را در دست گرفت تلاش ورزیده تا خود را با ثبات نشان دهد و در روزهای معینی با تشویق و یا تهدید مردم را به خیابان ها بریزد تا به اصطلاح پایگاه مردمی خود را به رخ مردم بکشد ولی این سیاست و این تلاش از مدت ها پیش رنگ باخته دیگر کارآیی خود را از دست داده است، دیگر سخن از انتخابات پر شور با شرکت گسترده مردم در کار نیست، هر روز که می گذرد از پایگاه مردمی رژیم کاسته می شود و سیاست ویرانگرش در سیاست خارجی (انزوای کامل)، اقتصاد (بن بست، سردرگم) و مدیریت جامعه که بی کفایت ترین، نادان ترین و منزوی ترین افراد بر آن حاکم شدند را به نمایش می گذارد. این شرایط محصول بیش از چهار دهه حاکمیت ارتجاع، تاریک اندیشی و بی خردی گروهی است که برای ادامه حاکمیت خود همه اندیشه های مترقی، احزاب سیاسی و نهادهای صنفی را نابود کردند تا مردمی مطیع و تابع بوجود آورند و یا بپرورند، برای پیشبرد این سیاست همه منابع اقتصادی کشور را در این مدت هزینه کردند، در داخل کشور با هزینه های کلان سازمان های مخوف اطلاعاتی برای سرکوب تشکیل دادند و در خارج از کشور نیروهای نیابتی برپا کردند تا منابع اقتصادی و نیروی انسانی کشور را بر باد دهند.
رژیم جمهوری اسلامی دهه نخست خود را با جنگ و مخالف کشی سپری کرد و ضربات سهمگینی به نیروهای بالنده و پویای جامعه زد، هزاران نفر اعدام شدند و هزاران نفر دیگر مجبور شدند با تحمل رنج و مشقت کشور را ترک کنند. در این دهه سیاه با کار برد خشن ترین روش و اعمال قتل و جنایت همه دهان را بست و قلم ها را شکست و امیدها را به یاس تبدیل کرد، دهه دوم که دهه سازندگی نام گرفته بود قتل و جنایت در درون و برون کشور سازماندهی شد و رژیم با استفاده از همه امکانات مادی و حتی مصونیت دیپلوماتیک به جنایت های زیادی دست زد و خوف و وحشت را در جامعه گستراند. نیرو های جنایتکار با حمایت مستقیم ارگان ها و نهادهای رسمی با فتوای رسمی برخی از روحانیون مرتجع به کشتار وحشیانه خود ادامه دادند. در سال های پایانی این دهه جامعه به بازسازی خود در مقابل رژیم پرداخت و نیروهای شهری وارد مبارزه سیاسی شدند که این بار «محمد خاتمی» با واژه اصلاحات وارد میدان شد، ولی هرگز این واژه و هدف از اصلاحات را بیان نکرد، ولی برای مدتی مبارزه با رژیم را مختل و به حاشیه راند، در این مدت سران رژیم تلاش کردند تا کشتار و جنایات خود را خارج از اراده رژیم نشان دهند و این کشتار وحشیانه و برنامه ریزی شده رژیم را به گروهی منتسب کنند که گویا خود سر بودند و خود سرانه عمل می کردند و افرادی را هم در این راستا دستگیر کردند که گویا در وزارت اطلاعات لانه کرده بودند.
از سال های نخست دهه سوم که رژیم پایگاه خود را در بین توده های مردمی از دست داده بود به تقویت نیروهای مسلح و امنیتی خود افزود و آنان را وارد میدان در حوزه های اقتصاد و سیاست کرد، آنان با بهره گیری از امکانات مالی و سیاسی و ایجاد وحشت و خوف در بین مردم به رجز خوانی و سرکوب پرداختند ولی عدم کارآیی این شعارها و تهدید ها سران رژیم را به وحشت انداخت. در نتیجه «خامنه ای» خود وارد میدان شد و با مطرح کردن شعارهای بی پایه ای مانند نرمش قهرمانانه، اقتصاد مقاومتی و صدور ابلاغیه ها در همه زمینه ها تلاش کرد مردم خشمگین را آرام و با وعده و وعید های دروغین و نوید روزهای خوب در آینده از رنج و عذاب و خشم مردم بکاهد و مدتی دیگر مانع از شکل گیری جنش های فراگیر ساختار شکن در جامعه شود.
ابتدای سال های دهه چهارم با شعار های توخالی و مردم فریب «احمدی نژاد» که منتخب خامنه ای و سپاه بود گذشت، گروه های مذهبی و مداحان به جولان پرداختند، زنجیر به دست های هیئتی با استفاده از امکانات مالی و رانت های حکومتی وارد میدان شدند. این سال ها درآمدهای هنگفت نفتی به جاه طلبی های رژیم در سیاست های خارجی و فشار و خفقان در درون کشور افزود، همزمان فقر به شدت گسترش یافت، پول های مردم از سوی موسسات مالی و بانکی که مثل قارچ روئیده بودند به یغما رفت، در این میان رشد تکنولوژی و فضای مجازی زمینه سازماندهی را در بین مردم بویژه جوانان افزایش داد. گسترش ارتباطات، هماهنگی مال باختگان، بحران های شدید در حوزه اقتصاد (افزایش نقدینگی، تورم رو به افزایش،بیکاری گسترده، رکود بیسابقه، افزایش حاشیه نشینی، تعطیلی کارگاه های تولیدی، خصوصی سازی هدفمند، وابستگی مردم به کمک های معیشتی از سوی دولت، گسترش ناهنجاری های اجتماعی و…) زمینه مقابله با رژیم را فراهم آورد، شرایط در مقایسه با گذشته به یک باره تغییر کرد، از نیمه دوم دهه 90 خورشیدی مردم خسته، آزرده و خشمگین به هجوم و حمله روی آوردند و رژیم بعد از مدت ها در موضع دفاعی قرار گرفت.
این بار پیشروان این حمله جوانان، زنان و تهیدستان جامعه اند که هیچ امیدی به آینده خود ندارند، بیشتر این جوانان در دوران رژیم جمهوری اسلامی متولد شده و رشد یافته اند، به هیچ کدام از جناح های رژیم باور ندارند، رشد و توسعه اقتصادی کشور نزدیک به صفر است، با این رشد اقتصادی فرصت های جدید شغلی بوجود نمی آید، اغلب جوانان به فکر مهاجرت به کشور ها و مناطق دیگرند، رژیم از آینده خود بیمناک است و ترس از سرنگونگی خود دارد، هرچند بر این باور است که هنوز نیروی جایگزین وجود ندارد، به هر حرکت، جنبش و اعتراضی به دیده تردید می نگرد و از رشد و فراگیر شدن آن می هراسد. رژیم آنها را آشوب، اغتشاش، بی هدف، خرابکارانه، غیر مستمر و گروهی اندک و غیر سازمان یافته می نامد، در حالی که ذات آنها تظاهرات، قیام و خیزش عمومی و طغیان اجتماعی است که یکی پس از دیگری اتفاق می افتد و فراگیرتر می شود. رژیم نگران آن است که نیروهای طرفدارش خسته، فرسوده و گرفتار ترس و وحشت شوند و نتوانند برای مدت مدیدی در خیابان روبروی مردم بایستند.
اعتراض های مردمی و فراگیر که از 1396 آغاز شده ویژگی های منحصر به فردی دارند، بیشتر آنها خود انگیخته و با هدایت نهاد های صنفی و سیاسی هدایت نمی شوند و رهبری مشخص و شناخته شده ای ندارند که مورد گفتگو قرار گیرند، خود انگیخنه، سوار بر نارضایتی مردم خسته و بستوه آمده از دست ارتجاع می شوند و پیش می روند، اطلاع رسانی بیشتر از سوی شبکه های اجتماعی انترنتی مانند اینستاگرام، تلگرام و دیگران اتفاق می افتد، شعارها هر روز تند تر، ساختارشکنانه تر و رادیکال تر می شود و می توان گفت که با گذر زمان اصناف، کامیون داران، کشاورزان، بازنشستگان، آموزگاران و دیگران به آن می پیوندند. برای نخستین بار کارگران یقه آبی و کارمندان یقه سفید در کنار هم قرار گرفتند که برای رژیم بسیار نگران کننده است. اعتراض ها به تاریکی شب ها کشیده می شود که کنترل آنها سخت و نیروهای وابسته به رژیم ضربه پذیرتر می شوند. فصلنامه «پژوهش های راهبردی سیاست» وابسته به دانشگاه علامه طباطبایی بر اساس پژوهشی به این نتیجه رسیده است که 36 درصد از شعارهای تظاهرکنندگان اقتصادی (فقر، مشکل معیشتی، بیکاری، فساد، بی عدالتی و…) 32 درصد سیاسی (نظام موجود، فساد اداری و مدیریتی، ایدئولوژی گرایی و…) 12 درصد اجتماعی (تبعیض، تحقیر و…) 10 درصد انگیزشی (تحقیر، تقسیم خودی و غیره خودی و…) 5 و نیم درصد زیست محیطی (آلودگی، سیل، خشکسالی، بی آبی و…) و 4 درصد حقوقی (که شامل حقوق شهروندی و تناقض در قانون اساسی و…) این نشانگر آن است که در جامعه یک نارضایتی عمومی در حال شکل گیری و گسترش است.
به نظر می رسد مردم رفته رفته وارد خیابان می شوند تا آن را تسخیر کنند و شاید بر این باورند که می توانند با این روش راه را بر مفسدان، دزدان و قداره بندان رژیم مسدود سازند، این قابل روئیت، بسیار ملموس و محسوس است، دیگر مردم در حاشیه قرار ندارند مانند گذشته تماشاگر نیستند، چالش گر حکومت و خواسته های مشخص و مستمری دارند، زیرا رژیم را در بن بست می بینند که در مدیریت اقتصاد کلان، سیاست و حل معضلات اجتماعی درمانده است، در این میان حضور زنان هم در خیابان و تظاهرات چشمگیر است، آنان فریاد می زنند: رئیسی دروغگو، حاصل وعده هات کو؟ در این راستا آزاد سازی قیمت ها و حذف ارز ترجیحی به این نارضایتی و اعتراض ها شتاب بیشتری داده است، اعتراضات کثرت گرا، غیر متمرکز بیشتر با انگیزه های سیاسی و اقتصادی و در حال گسترش در سرتاسر کشور است، عموما نوظهور و فشرده در زمان و مکان حرکت می کند و الگو های گذشته را به همراه ندارد، از آن گذشته پیرامون وارد میدان شده، واحد های ملی مانند آذربایجان، کردستان، چهار محال و بختیاری، بلوچستان و خوزستان همراه با خواسته های ملی و هویتی خود خواهان تغییرند.، سرکوب اعتراض ها هیچ دستآوردی برای رژیم نخواهد داشت دیماه 1396 اعتراض ها در 160 شهر رخداد و با 50 کشته به پایان رسید ولی در سال 1398 این اعتراض ها به بیش از 29 استان و 200 شهر کشیده شد که بر اساس آمار خبرگزاری «رویترز» 1500 و سازمان عفو بین الملل 324 کشته بر جای گذاشت و این نشان می دهد که این اعتراض ها مهار شدنی نیستند، باید رژیم عقب نشینی کند و دست از سیاست های پیشین خود بردارد.
رژیم بار دیگر به سیاست های ترور دست خواهد زد، خامنه ای گفت خدای دهه 60 خدای امروز هم هست، به نظر می رسد گرایش به راست سنتی افزایش خواهد یافت، در این راستا قدم هایی هم برداشته شده که آخرین آن اجرای قانون عفاف و حجاب ، حمله به کارگران معدن «سونگون» در آذربایجان و دستگیری تعدادی از کنشگران اجتماعی در روز های اخیر است، ولی هیچکدام مانع از گسترش روز افزون تظاهرات در گستره ایران نمی شود. عزت اله یوسفیان ملا نماینده مجلس دهم در گفتگو با خبرنگار«منیبان» می گوید: روزی نیست که در گرمای 50 درجه خوزستان اعتراضی نباشد، امیدی به حل مشکلات مردم نیست. مبارزه با بد حجابی که بیشتر از سوی امامان جمعه مطرح می شد امروزه از سوی استانداران، فرمانداران هر روز تکرار می شود که خود نشانه ترس و نگرانی است. رژیم کهنه، فرسوده و ناتوان شده است، قادر به اداره و مدیریت جامعه نیست ممکن است اشتباهات گذشته خود را تکرار کند ولی واقعیت نشان می دهد که عمر رژیم به پایان خود نزدیک می شود «آنتونیو گرامشی» اندیشمند ایتالیایی در جایی گفته بود: بحران در شرایطی بروز می کند و گسترش می یابد که کهنه در حال مرگ و جان کندن است ولی نو هم زائیده نشده است، در این شرایط ناخشنودی، نارضایتی خود را نشان می دهد و هر روز هم ابعاد وسیعتری بخود می گیرد. بنابرین جمهوری اسلامی با عملکرد چندین ساله خود به پایان خط رسیده که باید هرچه زودتر از آن رهایی یافت، از آن رو این جنبش و تظاهرات گسترده به شیوه های گوناگون همچنان ادامه خواهد یافت…
دکتر محمد حسین یحیایی