این سروده چند دهه پیش از سوی شاعر بلند آوازه و مردمی میهن «هوشنگ ابتهاج» سروده شده که می تواند بیانگر شرایط کنونی باشد. زیرا هر روز گروه ها و اقشار دیگری از توده های مردمی به زیر مطلق فقر کشیده می شوند و از مناطق بالا و میانی شهر های بزرگ به حاشیه کوچ می کنند تا بتوانند با پرداخت اجاره بهای کمتر ارتزاق بکنند و حداقل مواد غذایی ضروری را بدست آورند، همراه با آن مسئول آموزشی وزارت آموزش و پرورش می گوید که بار دیگر بعلت افزایش دانش آمور در مناطق جنوبی و حاشیه ای شهر تهران مدارس دوشیفته خواهند شد، در این میان باید یادآور شد که سالانه تعداد بیشتری از دانش آموزان بویژه در مناطق پیرامونی و دو زبانه از تحصیل باز می مانند، مرکز آمار ایران در بخش شاخص های اجتماعی و فرهنگی گزارش می دهد که در سال1400 – 1399 تعداد دانش آموزان بازمانده از تحصیل 970 هزار و871 دانش آموز است که عامل موثر در آن بیکاری پدر یا مادر، فقر گسترده و رو به افزایش و ناتوانی از تامین هزینه های آموزشی است که به راه و روش های گوناگون از دانش آموز دریافت می شود. این درحالی است که میلیارد ها تومان هزینه نهاد های به اصطلاع فرهنگی رژیم می شود که مبلغ ارتجاع، خرافات و تاریک اندیشی در داخل و خارج کشور شوند.
خمینی که رهبری انقلاب را در دست گرفت در همان روز های نخست گفت: ما شما را به مقام انسانی می رسانیم، دلخوش به این مقدار نباشید و شعار هایی از این قبیل که بیش از 4 دهه پیش برای فریب مردم بکار برده شد ولی بعد از مدتی همه آن شعار های پوچ و بی اساس به باد فراموشی سپرده شد و مردم ستمدیده روز بروز فقیرتر شدند و فساد و دزدی تا ر و پود رژیم را فرا گرفت و دزدان و اختلاسگران بر همه نهاد های رژیم پنجه انداختند، فساد از رژیم به جامعه انتقال یافت تا جائیکه گویا به فرهنگ عمومی تبدیل شده است، زیرا مردم هم واکنش چندانی به این دزدی های هنگفت نشان نمی دهند و یا رژیم با کاربرد همه ابزار های جنگ روانی، اجتماعی و تبلیغاتی زمینه های فراموشی آنها را فراهم می آورد، البته نبود مطبوعات آزاد هم کار رژیم را در این راستا آسان تر می کند (آخرین آن بر اساس گزارش 300 صفحه ای تحقیق و تفحص مجلس از بزرگترین مجتمع صنعتی کشور مجتمع فولاد مبارکه اصفهان به مبلغ 92 هزار میلیارد تومان که این مبلغ بیش از بودجه چند وزارت خانه، طرح های عمرانی، ستاد احیای دریاچه اورمیه، و… است)
فساد، رشوه، اختلاس و دزدی برخی از نهاد ها، ارگان ها و افراد رژیم از یک سوی و سرکوب شدید و بی امان مردم ستمدیده از سوی دیگر فاصله مردم را با رژیم هر روز افزایش داده و رژیم را هر روز ناتوان تر از گذشته کرده است، تا جائیکه رژیم گرفتار در پنجه فساد و محروم از مدیران لایق و کاردان به افراد گوش به فرمان و چابلوس متوسل شده، آن بی خردان و نادانان را در مقام های مدیریتی قرار داده است. در این راستا مجلسی متشکل از نیروهای نظامی و امنیتی و وابستگان به ولایت تشکیل شد تا نوبت به ریاست جمهوری برسد. این بار اراده رهبری بر آن بود که شخص ناتوان (سال ها در بالاترین مقام های قضایی ناظر بر دزدی) و بی سوادی را در آن مقام بنشاند، توده های مردم در انتخابات تحمیلی و نمایشی شرکت نکردند و سید ابراهیم رئیسی جلاد دوران کشتار روانه پاستور شد تا دروغ ها و خدعه های رژیم را گسترش دهد. دروغ، نیرنگ و خدعه از همان روز های نخست انتخابات آغاز شد، این انسان کم سواد عنوان دکتری گرفت و گفت: 7 هزار صفحه برنامه اقتصادی، رفاهی و اجتماعی دارد، در راس آنها ساخت یک میلیون مسکن در هر سال، کنترل تورم و رساندن میزان آن به نصف و تا تک رقمی، به نتیجه رساندن برجام بدون گره زدن اقتصاد به آن، کاهش مالیات و تشویق سرمایه کذاری، تقویت پول ملی، برقراری عدالت و… قرار داشت که بعد از گذشت یک سال هیچکدام آنها برآورده نشده است.
رئیسی و سخنگوی دروغپرداز آن همراه با احسان خاندوزی وزیر اقتصاد و دارایی بارها از رونق اقتصادی، کنترل تورم، افزایش میزان رشد اقتصادی و اشتغال و… سخن گفتند و سردار رمضان شریف را به یاری طلبیدند و ایشان هم در همایش بزرگداشت روز خبرنگار در زنجان فریاد بر آورد که : کشور ها و جوامع به امید زنده اند، ما منکر برخی از مشکلات کشور نیستیم ولی این ها مشکل به حساب نمی آیند، این همه مسافرت، ساختمان های حیرت آور در روستا ها مگر رفاه نیست، ما ملت آشفته و گرفتاری نیستیم. این سردار که حقوق و مزایای خود را از مردم محروم و ستمدیده می گیرد و باید از جان و مال مردم دفاع کند، نمی داند که در چند ماه گذشته بیش از 10 کارگر بعلت اخراج از محل کار و بحران های شدید اقتصادی خودکشی کرده اند و بیش از 800 کارگر هم در سوانح کار در سال جان خود را از دست می دهند.
آنچه رئیسی، وزیر اقتصاد و سخنگوی دولت در رابطه با کنترل تورم بر زبان می آورند یک دروغ آشکار است که با گزارش مرکز آمار ایران هم تضاد دارد، بر اساس آخرین گزارش این مرکز تورم نقطه به نقطه از تیرماه 1400 تا تیرماه 1401 بیش از 53 درصد در 34 قلم کالای ضروری بوده است که این افزایش قیمت ها در مواد غذایی که مورد استفاده توده های مردم است بسیار چشمگیر و گاهی غیر قابل تحمل به نظر می رسد بطور مثال روغن نباتی جامد 286 درصد، برنج ایرانی درجه یک 188 درصد، سیب زمینی 174 درصد، ماکارونی 166 درصد، تخم مرغ 104 درصد و… افزایش قیمت داشتند. در این میان جامعه با واژه ابر تورم هم آشنا شده است که افزایش قیمت ماهانه را نشان می دهد بطور مثال مرغ 26 درصد، هویچ 22 درصد، کره پاستوریزه 14 درصد، بادمجان 13 در صد در میان این اقلام در یک ماه است ، همانطور که مشاهده می شود این کالا ها برای بقاء و ادامه زندگی ضروری هستند و مورد استفاده محرومان قرار می گیرند. در این میان باید یادآور شد که خرید مردم تهیدست در این مدت تا 50 درصد کاهش یافته است، دیگر صاحب خانه شدن یک رویای دست نیافتنی برای تهیدستان و زحمتکشان است ، دیگر کسی به آینده امیدوار نیست ، بیشتر جوانان، متخصصان و سرمایه داران به فکر مهاجرت به خارج از کشورند.
تهیدستان در یک سردرگمی، یاس و ناامیدی به سر می برند انگیزه زیادی برای تلاش بیشتر ندارند، برخی از آنان به فقر باور کردند که گویا راه نجاتی از آن متصور نیست، شاید این بدترین دستآورد رژیم ارتجاع در این سال ها است، مردمی سرخورده و مایوس و بی انگیزه بازدهی اندکی خواهند داشت، آنان در تکاپوی زندگی و رشد اجتماعی و اقتصادی تلاش زیادی نخواهند کرد زیرا در مقابل افزایش روز افزون قیمت ها سرخورده و ناتوان می شوند، در نتیجه تسلیم شدن به فقر و باور به آن روح و روان جامعه را می آزارد و گاهی به تباهی و نیستی می کشاند، زیرا افراد جامعه فقر زده به این باور می رسند که فقر بخش جدایی ناپذیر از سرنوشت آنان است و باید آن را بپذیرند و رژیم هم با بهره برداری از آموزه های خرافی و ارتجاعی در راستای حفظ خود و شرایط موجود به تنور آن می دمد.
تورم در اقتصاد یک بیماری است ولی برای برخی سود آور و مشوق و برای برخی دیگر ذلت و بدبختی است، در نتیجه تورم فقیر را فقیر تر و صاحبان ثروت و قدرت را ثروتمند تر می کند. برخی از اقتصاد دان ها بر این باورند که تورم مالیات پنهانی است که فقرا به ثروتمندان می پردازند، در نتیجه هر روز فقیرتر می شوند. از عوامل مهم تورم که افزایش روز افزون قیمت ها است به کسری بودجه و حجم نقدینگی می توان اشاره کرد که در ایران بدون افزایش تولید همچنان رو به افزایش است. سید محمد مهدی سبحانیان معاون اقتصادی وزیر اقتصاد در نشست خبری خود در روز شنبه 29 مرداد 1401 می گوید: درآمد سرانه کشور طی دهه گذشته با شیب نزولی 32 درصد کاهش یافته است در نتیجه فشار اقتصادی بر شهروندان ایرانی بطور چشمگیری افزایش یافته است، در این مدت رشد اقتصادی (1391 تا 1400) تنها یک درصد بوده است، در همین مدت هم پایه پولی و هم نرخ رشد نقدینگی از 639 هزار میلیارد تومان در سال 1392 به 5000 میلیارد در سال 1400 افزایش یافته است . سعید لیلاز از اقتصاددانان و مشاورین روسای جمهور هم می گوید: در هر روز 5 هزار میلیارد تومان به حجم نقدینگی افزوده شده که کسری بودجه و دزدی از عوامل مهم آن است (به نقل از روزنامه اعتماد ،مصاحبه و سرانجام برجام)
بر اساس قانون اساسی ایجاد فرصت های شغلی بر عهده شورای عالی اشتغال زیر نظر رئیس جمهور است، طرفداران دولت 13 یک صدا سخن از رشد اقتصادی، کنترل تورم، افزایش درآمد های نفتی، گشایش اقتصادی و معیشتی مردم به میان می آورند در حالی که مرکز آمار کشور در گزارش خود می گوید بین بهار 1400 تا بهار 1401 بیش از 98 هزار فرصت شغلی از بین رفته و کاهش یافته است در نتیجه نه تنها در اولین سال رئیسی یک میلیون فرصت شغلی ایجاد نشده بلکه تعدادی هم کار خود را از دست داده اند. در شرایط بی ثباتی سیاسی و اقتصادی کشور، پیش بینی و چشم انداز اقتصادی تقریبا غیر ممکن است، زیرا اقتصاد تابعی از ثبات درونی، روابط بین المللی و مشارکت مردمی در اقتصاد است، در شرایط کنونی نه تنها سرمایه گذاری داخلی و خارجی انجام نمی شود بلکه در سال بیش از 18 میلیارد دلار (سعید لیلاز) از کشور به خارج منتقل می شود که بیشترین مقدار آن از سوی دولتمردان و یا نزدیکان آنها صورت می گیرد.
بحران فقر و گسترش آن در لایه های اجتماعی، جامعه را با بحران عظیمی روبرو کرده است، گزارش پزشگی قانونی نشان از افزایش زدوخورد های خیابانی دارد، در این میان پرخاشگری، دزدی به شیوه های گوناگون در حال افزایش است. که یکی از عوامل مهم آن بیکاری، یاس، سرخوردگی و فقر است. روزنامه «جهان صنعت» در گزارشی با عنوان «نیم قرن اشتباه» که به تاریخ 24 مرداد ماه 1401 منتشر کرد نوشت: در سال 1357 حدود 20 درصد از ایرانیان زیر خط فقر قرار داشتند، اما این میزان در سال 1368 و پایان جنگ ایران و عراق به حدود 40 درصد و در پایان قرن (1400) به 52 درصد رسیده است و این رقم در سال جاری (1401) به بیش از 60 درصد می رسد که بخش مهمی از آنها زیر خط فلاکت (میزان تورم + میزان بیکاری) به سر می برند. بنابرین جمهوری اسلامی هیچ دستآوردی در زمینه اقتصاد و رفاه نداشته است.
یکی از پیآمد های فقر کاهش شدید تقاضا و مصرف مواد غذایی است، در این رابطه خبرگزاری «ایلنا» در 17 مردادماه 1401 از قول مسعود رسولی دبیر رنجمن صنعت بسته بندی گوشت و مواد پروتئینی می نویسد: سرانه مصرف گوشت ایرانی ها از 12 کیلوگرم در سال 1399 (به قیمت 45 هزار تومان) به حدود 3 کیلوگرم (به قیمت کیلوئی در حدود 200 هزار تومان) سقوط کرده که برای سلامتی جامعه بویژه در کودکان به کاهش قد، اسخوان بندی جسمی و ناراحتی های روحی منجر خواهد شد. در این میان مصرف لبنیات هم با کاهش به 70 کیلوگرم در سال رسیده است. «فائو» سازمان جهانی خواربار متوسط مصرف گوشت در جهان را رو به افزایش گزارش کرده و می گوید: میزان مصرف آن در جهان تا سال 2030 به 35 کیلوگرم خواهد رسید و مصرف لبنیات هم در جهان هم اکنون به بیش از 150 کیلو گرم می رسد.
آنچه مسلم است رژیم جمهوری اسلامی قادر به تامین امنیت غذایی در کشور نیست و هر روز بر تعداد فقرا و گرسنگان افزوده می شود، برای برون رفت باید پرانتز این رژیم که سال ها پیش باز شده بسته شود و مردم سرنوشت سیاسی و اقتصادی خود را در دست گیرند و با مشارکت و همکاری بتوانند عقب ماندگی سال های گذشته را با همبستگی و همدلی جبران کنند….
دکتر محمد حسین یحیایی