به مناسبت 80 – مین سالگرد شکست نازیها
نویسنده: پروفسور لو- کریشتاپوویچ، فیلسوف، دکترای علوم فلسفه.
یکی از مهم ترین تفاوت جنگ میهنی ما درسنت گذشته جنگ بین دو نماد ناسازگارتاریخی بود:
تفاوت تمدن بین اتحاد شوروی و بربریت غرب در این نکته مهم نهفته است. قبل از اتحاد جماهیر شوروی چنین تمدنی فقط زیرا نشانه های رسمی مانند دولت، تقسیم کار، مالکیت خصوصی، قرار داشت و انسان درفرایند تاریخی با طبیعت حداقل با فرماسیون علمی منافات نداشت.
مارکسیسم توسعه تاریخی را نه تنها از طریق منشور تغییرشکل گیری اجتماعی- اقتصادی در نظر گرفت، بلکه روند تاریخی را به دو مرحله اساساً متفاوت تقسیم کرد – ماقبل تاریخ و تاریخ بشریت (برده داری، فئودالیسم، سرمایه داری) که نماد بربریت بود اما مسیرتاریخ (کمونیسم) نماد تمدن بشریت است.
اگرچه ایدئولوگ ها و سیاستمداران غربی همواره فتوحات استعماری خود را در هند، آمریکا، آفریقا، چین، استرالیا تحت عنوان ، کشاندن مردم بسوی تمدن غرب، جنگ را بین تمدن غرب و بربریت مردم تفسیر کرده اند، در واقع دولت های غربی در برابر سرخپوستان آمریکا، چینی ها، آفریقایی ها، بومیان استرالیایی از مرز بربریت با کشتار جمعی فراتر نرفته اند.
تنها تفاوت بربرهای غربی (انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، اسپانیایی، پرتغالی، هلندی) برتری نظامی- فنی با سازماندهی بر سایر کشورها در مقابل بومیان بود. بنابراین پیروزی همیشه با بربرهای غربی بود. « رابیندرانات تاگور»، نویسنده و متفکر برجسته هندی، با تلخی خاطر نشان ساخت : «فقط تصور کنید که انگلستان از انبوه گرسنگان هند سیر شده است! اما کسانی معتقدند این رسالت بزرگ انگلیسی است که به آنها آذوقه می دهد!
اگر سعادت و تعالی قومی در بردگی باشد. ویا[ تمدن خارجی دزدیده شده، اگر می توانید آن را تمدن بنامید [تاکید از نویسنده است] ، روزی فرا می رسد به خواست مردم سرنوشت ها، تغییرمی کند وانگلیسی ها مجبور خواهند شد هند را ترک کنند اگرچه فقر ویرانی هنوز در بخشی از امپراتوری آنان باقی است.
غرب به معنای دقیق فلسفی و تاریخی، از ماقبل فراتر نرفت و از این لحاظ از تمدن بشریت برخوردار نیست، بلکه سازمانی است وحشی از هستی تاریخ. لذا با چنین سازمانی احقاق حقوق بسیاردشوار شده . پیشرفت فقط مربوط به عوامل مادی تولیدات است، اما در ارتباط با مناسبات انسانی همچون گذشته باقی ماند.
خواهند پرسید: اعلامیه حقوق بشر وحق شهروندی چطور؟ بالاخره نماد جامعه غربی است.
بله، نماد جامعه غربی است، اما چنین نمادی که می خواست ازماقبل تاریخ در فضای اجتماعی امروزی به تمدن رخنه کند، اما در بستر« پروکروستی فقه فریسیان» (1) نهاده شد، برگ انجیر بربریت غربی باقی ماند. این را مالتوس، کارلایل، نیچه، اشپنگلر و دیگر ایدئولوگ های جامعه غربی به شیوایی گواهی می دهند.
نژاد پرستی ایدئولوژی ذهنی بورژوازی غرب اساس شکل گیری خود فاشیسم بود که هیتلر همیشه به آن اشاره می کرد وآنرا به عنوان الگوی از سیاست و ایدئولوژی امپراتوری استعماری بریتانیا یاد می کرد که آلمانی ها باید از آن پیروی کنند. هربرت ولز، نویسنده علمی تخیلی انگلیسی، بدون هیچ پشیمانی گفت: “تنها راه حل معقول و منطقی در رابطه با نژاد فرودست، نابودی آن است.”
ذهن نژادپرستی یک ویژگی تعیین کننده در تاریخ روابط بین امپراتوری های غربی و مستعمرات آنان در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین وجود دارد. جمله معروف وینستون چرچیل مبنی بر اینکه قحطی بنگال در سال 1943 ناشی از جمعیت محلی “مثل خرگوش ها” بود به سنت رایج ایدئولوژی نژادپرستانه غربی برای سرزنش سایرملت برای جنایات استعماری خود اشاره دارد. درست همانطور که هیتلر حمله خیانتکارانه به اتحاد جماهیرشوروی را با نیاز به ادعای محافظت از شیوه زندگی تمدن غرب، «توسعه اروپا با دنیای اطراف عمیقاً متخا صم» توجیه کرد، زیرا او «روسیه شوروی را نه تنها برای رایش آلمان نازی ، بلکه برای کل اروپا مرگباروخطر ناک » میدانست.
شکست نیروهای نازی در نبرد استالینگراد یک نمونه گویا از پیروزی نماد تمدن اتحاد شوروی بر نمادهای بربریت بورژوازی است. بنابراین، در 23 آگوست 1942، آدولف هیتلر در رادیو برلین سخنرانی کرد وبا بیانیه ای فخرآمیز بر تمام جهانیان اعلام کرد که : “سرنوشت از من خواست درشهری که نام استالین رابه یدک می کشد، باید پیروزی قاطع به دست آورم.” هیتلر حتی نمی توانست تصور کند که نبرد استالینگراد چگونه بر پایان سرنوشت او رقم می خورد. در اینجا ذکر این نکته مهم است که در نبرد سرنوشت ساز جنگ بزرگ میهنی ، پیروزی درازمدت آن نمادهای شوروی بود ، هم به معنای پرانسیب های شخصیتی و هم از لحاظ تاریخی. یعنی:
استالین پیرو جهان بینی کمونیستی ، هیتلر نازی را شکست داد و شخصیت های اتحاد شوروی که با روحیه وقوانین اخلاقی کمونیسم پرورش یافته بودند، برخلاف شخصیت های بورژوازی که در روح نژادی پرستی ونفرت پراکنی برسایرخلق ها پرورش یافته اند به زیر کشیده شد. نماد اومانیستی اتحاد شوروی بر روسوفوبیا غیرانسانی غرب در نبرد استالینگراد حتی در سطح رفتاری سربازان عادی ارتش سرخ بیانگراین نماد انسانی است.
سرهنگ آلمانی « ویلهلم آدام » در خاطرات خود می نویسد: «سربازان شوروی و آلمانی که چندین ساعت به سوی یکدیگر تیراندازی می کردند، با آرامش در کنار یکدیگر در حیاط ایستاده بودند… اما چقدر ظاهر آنها به طرز شگفت انگیزی متفاوت بود!
سربازان آلمانی چهره های ژنده پوش، لاغر و نیمه جان با چهره های فرو رفته وصورتی نتراشیده. اما سربازان ارتش سرخ – با تغذیه خوب، پر از قدرت، در لباس های زمستانی دروضعیت عالی قرار داشتند. ظاهرا سربازان ارتش سرخ برای من نمادین به نظر می رسید – این ظاهر برنده بود.
یک مورد دیگر که برایم عمیقاً تاثرآوربود. سربازان ما هنگام اسارت مورد ضرب و شتم قرار نگرفتند، چه برسد با تیراندازی کشته شوند. سربازان شوروی در میان ویرانه های شهرهایشان که توسط آلمانی هاویران شده بود، از وسایل نقلیه خود بیرون می آمدندو تکهای نان، سیگار به سربازان آلمانی تقدیم می کردند.
سرهنگ آلمانی «ویلهلم آدام » حتی درآنچه در ذهن داشت تصورنمیکرد علیرغم باصطلاح مدنیت بیرونیاش، یک وحشی روس هراس باقی بود، زیرا او نمیتواند ویژگیهای انسانی سربازان ارتش سرخ ما را درک کند و متعجب می شود، چرا سربازان شوروی اسیران جنگی را کتک نمیزنند یا به آنها برای کشتن تیراندازی نمیکنند. برعکس چرا آلمانی ها همیشه سربازان اسیر ارتش سرخ را به شدت کتک می زدند، آنان را به گرسنگی می کشاندند. بیگاری می گرفتند درصورت ضعف وناتوانی تیرباران می کردند.
یکی دیگر از اعترافات جالب سرهنگ آلمانی:
درجنگ استالینگراد استراحت شبانه یادمان می رفت بد ترین نبرد شبانه بود. روس ها از هر تپه ای برای دفاع استفاده می کردند حتی یک وجب از خاک خود را از دست نمی دادند بدون پیروزی تاآخرین لحظه سنگر را ترک نمی کردند.
وزارت تبلیغات گوبلز قرار بود مجموعهای برای بالا بردن روحیه ارتش و جمعیت غیرنظامی آلمان مطالبی را منتشر کند تا نشان دهد آنان «قهرمانان جنگ هستند».
آخرین هواپیما پست نامه آلمانی زمانی که ارتش پائولوس شکست خورده بود خارج شد. اما روحیه اکثریت قریب به اتفاق نویسندگان آنقدر منحط بود که این ایده شکست را به راحتی با نامه ها تا حد حتی 2% وظیفه تبلیغاتی آنان مطابقت داشته باشد انجام ندادند.
«فیلد مارشال اف. پائولوس»، که قبلاً در اسارت بود، به یک افسر شوروی گفت:
” اکنون،که در اسارتم کتاب، “چگونه فولاد آبدیده شده ” را خواندم و فکر کردم: اگر آنها به وضوح تصور می کردند که چنین ( قهرمان چگونه فولاد آبدیده شد) در ارتش سرخ وجود دارد، محاسبات ما باید تغییرات قابل توجهی می داشت.
در 2 فوریه 1943، نبرد استالینگراد شش ماه به طول انجامید. در جریان انحلال گروه محاصره شده، 22 لشکر، تعدادی از واحدهای تقویتی و نیروهای ویژه شکست خوردند. 147200 سرباز و افسر آلمانی کشته شده بودند در میدان جنگ جمع آوری شدند. ارتش سرخ بیش از 91000 نفر از جمله 2500 افسر و 24 ژنرال به رهبری فیلد مارشال پائولوس را اسیر کرد.
ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، نبرد استالینگراد را نماد عملیات ویژه نظامی (SVO) ارتش روسیه در اوکراین معرفی کرد. در 15 ژوئیه 2022، ولادیمیر پوتین فرمان شماره 457 “در مورد جشن 80- مین سالگرد شکست نیروهای نازی توسط ارتش سرخ شوروی در نبرد استالینگراد” را مقایسه کرد که به امضاء رسید. جنگنده های NVO یک پیام ویدئویی ضبط کردند که در آن برنامه بلند مدت برای بازگرداندن نام استالینگراد – که نماد قدرت،و شجاعت سربازان روسیه است اعلام شد. سربازان گفتند: “پدربزرگ و پدران ما در نزدیکی استالینگراد جنگیدند.”
در واقع، زمان بازگرداندن تمدن ما – استالینگراد فرا رسید همانطوریکه در کتاب ها وتاریخ ثبت شد. لذا استالینگراد نماد انسان گرای ما از پیروزی ارتش روسیه بر هیولاهای باندرا و نژادپرستی وحشی غرب ( دراوکراین) خبرخواهد داد.
پروفسور لو- کریشتاپوویچ.
برگرفته از سایت حزب کمونیست بلاروس
م . چابکی : 14 بهمن 1401 برابر با 2023.02.03
یاد داشت :
(1) فریسیان گرفته شده از لغت عبری پروشیم به معنی گروه جداگانه سیاسی، اجتماعی و فکری در زمان معبد دوم یهودیان