هنوز خاطرات تلخ سال شوم و بد 1401 فراموش نشده که در آن گرانی، کاهش ارزش پول ملی، بحران فراگیر اقتصادی اوج بی سابقه ای گرفت و مردم تهیدست و فرودست را به بدترین اقتصادی و معیشتی کشاند. در این سال بدنبال خیزش مردمی با شعار « زن، زندگی، آزادی » رژیم استبداد، آنچنان وحشت کرد که تظاهرات مسالمت آمیز مردم را به خاک و خون کشید، صد ها کودک و جوان را کشته و هزاران نفر را دستگیر و روانه زندان کرد تا قدرت نمایی کند. در این میان به شیطنت های پلید و رذیلانه دست زد. از اوائل آذرماه مسموم سازی کودکان در چندین استان حیرت جهانیان را بر انگیخت که چگونه یک رژیم با این همه ابزار سرکوب و نهاد های اطلاعاتی قادر به حفظ این کودکان معصوم و مظلوم نیست و یا اهداف دیگری در سر دارد که از مردم پنهان می کند، به هر رو سال بدبختی و نکبت که ساخته و پرداخته رژیم ولایت برای مردم بود با همه تلخکامی ها و رنج ها به پایان رسید ولی آثار آن همچنان ادامه خواهد داشت. در این سال دو حادثه بسار برجسته بود یکی تصمیم مخفی شورای قوا که 7 نفر را انتخاب کردند تا ثروت و دارایی های مردم را به دلخواه خود تاراج و یا در اختیار خودی ها قرار دهند و هیچکس و ارگانی حق تحقیق و تفحص را از عملکرد آنان نخواهند داشت و حتی نمایندگان مجلس فرمایشی هم حق پرسش ندارند، شاید در هیچ کشوری در جهان با هرگونه سیستم سیاسی و اداری اینگونه اموال مردم به تاراج نمی رود. حادثه دیگر تصمیم شورای عالی کار که میلیون ها انسان را به فقر و گرسنگی محکوم کرد. شورای عالی کار متشکل از نمایندگان دولت، کارفرمایان و کارگران تشکیل شد و تنها با افزایش 27 درصد به حقوق کارگران موافقت کرد و همین شورا ماده 41 از قانون کار را زیر پا گذاشت زیرا بر اساس این ماده باید معیار تورم و سبد معیشت زحمتکشان باشد و مورد توجه قرار گیرد، نمایندگان دولت به شدت با افزایش بیشتر دستمزد مخالفت می کردند و یادآور می شدند که می تواند افزایش تورم را تشدید کند، این درحالی است که اقتصاد با رکود شدید روبرو است و تقاضا همچنان رو به کاهش است. با این حساب اندکی بیش از 8 میلیون تومان به کارگران پرداخت خواهد شد که نصف حداقل و یا خط فقر در تهران است. «ایسنا» در گزارشی می نویسد که طی 15 سال حقوق کارگران 50 درصد کاهش نشان می دهد و سفره آنها با خرید اندک تا 40 درصد کوچک تر شده است، در سال 1396 که تورم کاهش یافت و تحریم ها برداشته شد حقوق کارگران تا 300 دلار افزایش یافت و در سال 1401 تا 163 دلار کاهش یافت، این ارقام اوضاع اسفبار کارگران و زحمتکشان را نشان می دهد. براساس گزارش معاونت رفاه وزارت کار که در اواسط دیماه 1401 منتشر شد، خط فقر در سال 1401 در تهران 15 میلیون و در سایر نقاط حداقل 8 میلیون تومان بوده است. با توجه به شتاب فزاینده تورم در سال 1402 سرنوشت طبقه زحمتکش چگونه رقم خواهد خورد؟ نباید فراموش کرد که بانک مرکزی ایران تورم نقطه به نقطه را در اسفند 1401 بیش از 64 درصد اعلام کرد که قیمت برخی از کالا های خوراکی و ضروری از 100 درصد هم تجاوز می کند.
یکی از نتایج عملکرد رژیم ولایت افزایش روز افزون کودکان کار در مراکز بسیار خطرناک و آلوده کار طاقت فرسا است، سازمان بهزیستی شمار کودکان کار را بیش از 120 هزار گزارش کرده است که با واقعیت همخوانی ندارد زیرا رقم واقعی چندین برابر این رقم است، در این میان کودکان افغانی در شرایط بسیار بد و ناگواری استثمار می شوند، اغلب کودکان کار در کارگاه های کوچک و غیر استاندارد، کوره پزخانه ها و مزارع کشاورزی و دامداری بصورت غیر قانونی کار می کنند. باید کودکان زباله گرد را هم به آنها افزود. «محمد رضا حیدرهابی» سرپرست دفتر امور آسیب دیدگان در گفتگویی با «ایسنا» (دوشنبه 28 فروردینماه 1402) می گوید: این سازمان مخالف جمع آوری کودکان کار و خیابان است، زیرا مشکل آنها به این طریق حل نمی شود. در این میان هر ساله تعداد بیشتری از کودکان بعلت فقر از تحصیل باز می مانند که برخی برای کمک به خانواده و امرار معاش مجبور به کار می شوند و در کار های سخت و توان فرسا روزگار می گذرانند. بر اساس گزارش مرکز پژوهش های مجلس که در اسفند ماه 1401 منتشر شد آمده است: تعداد 911 هزار و 272 کودک در سال تحصیلی 1400 و 1401 از تحصیل دست کشیدند و بر تعداد آنها هر روز افزوده می شود، بیشترین ترک تحصیل کنندگان از مناطق فقر نشین در استان های فقرزده اند، پنج استان سیستان و بلوچستان، آذربایجان غربی، خراسان رضوی و شمالی و گلستان به ترتیب بیشترین را دارند.
ایران کشور ثروتمندی است که از سوی رژیم ولایت نابود می شود و به تاراج می رود، این کشور ثروتمند از نظر منابع طبیعی جزو 5 کشور برتر جهان است در آن منابع نفتی، گازی، ذغال سنگ، منکنز، سولفور، سنگ آهن و… به وفور یافت می شود، این کشور با این همه ثروت به دست رژیمی عقب مانده و ارتجاعی افتاده است که تلاش می ورزد مانع از پیشرفت و توسعه پایدار اقتصادی و فرهنگی آن شود. کیفیت زندگی در آن پائین و در رده های آخر قرار دارد، بر اساس آمار های جهانی (رتبه ایران در رنکینگ های مختلف) در آزادی های اقتصادی در رتبه 169 از 176 قرار دارد، در آزادی های سیاسی و اجتماعی اوضاع به مراتب تیره تر است زیرا در این حوزه در رتبه 160 در بین 165 کشور جای دارد، اعتبار پاسپورت آن جزو 11 پاسپورت بی اعتبار جهان، در حمایت از محیط زیست و برابری جنسیتی و عدالت هم در ردیف های آخر قرار دارد. براستی کشور به دست نابخردان، دزدان، تبهکاران و خائنان افتاده است که با هرگونه تغییر به شدت مخالفت می کنند و «خامنه ای» در جواب جوانی که گزینش شده و به بارگاه رفته بود، پرخاشگرانه و عصبی می گوید: مردم امکان تحلیل مسائل برای شرکت در همه پرسی را ندارند، در کجای دنیا برای حل مشکلات رفراندوم می کنند؟ این همه ترس و واهمه نشانه های استیصال و ناتوانی است که دامن رژیم را گرفته است.
کنشگران اجتماعی بر این باورند که جامعه با این روش به پیش نمی رود، خامنه ای در همه امور دخالت می کند با حکم حکومتی شورا های عجیب و غریب تشکیل می دهد مانند شورای سران قوا و هنگامی که شکست می خورد خود زبان به گلایه می گشاید و خود را مبرا می داند، از ناکامی و ناتوانی هراس دارد، به نظر می رسد در آینده نزدیک جامعه از کنترل خارج خواهد شد زیرا گرسنگان و تهیدستان به میدان خواهند آمد که هیچ قدرتی توانایی مقابله با آنان را نخواهد داشت، هرچند مرتضی آقاتهرانی نماینده خود خوانده تهران، شمیرانات، ری، اسلام شهر و پردیس در مجلس نمایشی که همزمان رئیس کمسیون فرهنگی را نیز یدک می کشد در روز دوشنبه 28 فروردین ماه 1402 فریاد می زند و یقه می دراند که مجلس محل تحقق خواست مقام ولایت است، حال این شخص چگونه خود را نماینده مردم می داند جای پرسش دارد، هر چند در سایه رژیم ولایت اخلاق، رواداری، کمک و مساعدت به شدت تنزل کرده و در مواردی نابود شده است.
در چند روز پیش در مروری به مطبوعات به یاداشتی از «احمد زیدآبادی» برخوردم و به شدت تحت تاثیر قرار گرفتم، یاداشت بسیار تکان دهنده از گسترش فقر و بی عدالتی و بی اعتناعی مردم به این مقوله دردآور را در مناطق پیرامونی کشور نشان می داد. زید آبادی در بخشی از یادداشت خود می نویسد: در تعطیلات نوروز برای دیدار خانواده و اقوام به ولایتمان رفتم، حادثه غم انگیزی را مشاهده کردم. زن فقیری از دنیا رفته بود در مجلس ترحیم او به جز خانواده تنها یک نفر حضور داشت، از خواهرم جویا شدم، گفت این زن سرطان داشت، در خانه مخروبه ای با مادر پیر و چند نفر دیگر زندگی می کرد دو دخترش ترک تحصیل کرده، شانسی برای ازدواج هم پیدا نکردند گاهی در مزارع پسته و پسته پاک کنی کار می کردند، چند سالی است که دیگر پسته ای در کار نیست و 5 زن در خانه متروک محتاج نان شب اند، امروزه اگر کسی فقیر باشد همه از او دوری می کنند، فقر بد دردی است، قرار بود این جامعه پیشرفت مادی و اخلاقی داشته باشد (ایران پرس یکشنبه 27 فروردین ماه 1402) براستی جامعه در سایه ولایت به کجا می رود؟ در هر روستایی چند ریش سفید بودند که در این مواقع به فریاد مردم و گاهی محرومان می رسیدند. هم اکنون طرفداران و ذوب شدگان در ولایت چشم و گوش خود را به این واقعیت ها بسته، در آرزوی گذر از دولت اسلامی به جامعه اسلامی هستند و برای نظریه بی پایه و اساس خود میلیارد ها دلار در نقاط مختلف جهان هزینه می کنند، راه برون رفت گذر از نظام ارتجاعی ولایت است، راه دیگری متصور نیست…