به باور فرشاد مومنی، استاد و عضو هیات علمی دانشگاه، جمعیت فقیر ایران طی دو سال دو برابر شده است و 80 رتبه سقوط به سمت فاسدترین کشورها داشته ایم.
این کارشناس اقتصادی با بیان این که «جمعیت فقیر ایران طی سال های 1397 تا 1399 دو برابر شده است»، گفت: شکست سیاستگذاری و تسخیرشدگی ساختار قدرت دو عامل ناپایداری شرایط اقتصاد ایران است.
فرشاد مومنی در نشست تخصصی با موضوع «توقف مناسبات مشوق رانت و فساد به مثابه راه نجات دولت، رشد تولید و کنترل تورم»؛ «شکست سیاستگذاری» و «تسخیرشدگی ساختار قدرت» دلایل ناپایداری عرصههای مختلف سیاسی و اجتماعی و اقتصادی هستند. او راه حل را برخورد جدی با رانتخواری، رباخواری، دلالی، واردات چی گری و … می داند و …
به گزارش جماران، مهمترین بخشهای صحبت مومنی را در ادامه میخوانید:
آنچه که تا این لحظه از رفتارهای حکومتگران و از همه بیشتر در درون قوهی مجریه مشاهده میکنیم؛ این است که اینها «به جای بسیج ظرفیتهای دانایی برای حل و فصل عالمانه امور»، رویههای مألوف و شکستخوردهی سه دههی گذشته را همینطور ادامه میدهند.
یکی «مسأله بحران اندیشهای در مواجهه با مسائل» و دیگری«پیوند خوردن این بحران اندیشهای با رویههایی که به شدت انگیزهکُش و سرخوردگیآفرین است.» کلید ماجرا این است که یک نگرش رانتی، سلطه غیر عادی پیدا کرده که به نام بازارگرایی و سیاست گذاری روی تمام جهتگیریهایی که در دستور کار قرار دارد تاثیر میگذارد.
وقتی که اصل مناسبات رانتی شود، در فرایندهای تصمیمگیری و تخصیص منابع با رویههای معطوف به ستیز و حذف روبرو می شویم. شکل و شمایل این ماجرا هم به گونه ای است که در واقع به جای این که از جنبهی اندیشهای پیچیدگیهای مسأله درک شود، شروع میکنند به جابهجا کردن افراد و تصورشان این است که مثلا مسأله، مسألهی اشخاص است ولی از دریچه تحلیلهای سطح توسعه گفته میشود حکومتی که میخواهد بر بحران غلبه پیدا کند، اول باید آن سازههای ذهنی شکلدهنده به این بحران را شناسایی کند.
به ندرت در تاریخ اقتصادی معاصر ایران شما این میزان افشاگری اجزا و عناصر ساختار قدرت راجع به یکدیگر را سراغ دارید چراکه آن الگوی مسلط ستیز و حذف یک جوری شده که اینها انگار خودشان هم می خواهند به جان یکدیگر بیفتند.
این دولت اسم خودش را گذاشته دولت محرومان. شعار سال هم کنترل تورم و رشد تولید است ولی در همین یک ماه ببینید چه تحولاتی در قیمت آب، برق، بلیط هواپیما، ارز، تعرفه گاز، خدمت خودرو و از این قبیل اتفاق افتاده است.
سند قانون بودجه 1402 را نگاه کنید، آن چیزی که در آن مشاهده می شود، اهتمام به افزایش قیمتهای کلیدی، افزایش قیمت کالاها و خدمات عرضهشده از سوی دولت و شدت بخشی به افزایش هزینه های تولید و هزینه های زندگی مردم است. در چنین شرایطی یک درماندگی کامل در حل و فصل مسائل وجود دارد.
نزدیک به 85 درصد کل درآمدهای ارزی این کشور در صد سال گذشته، در سی سال اخیر حاصل شده ولی ما در هیچ دوره ای مانند این سی سال به این ابعاد، گسیختگی و آشفتگی در برنامه ریزی نداشته ایم.
سازه ذهنی دومی این فاجعه سازی بزرگ این است که می گویند که «دست مجریان را باز بگذارید». برای مثال قرار شد یک سهم بزرگی از عایدات نفت را به شرکت ملی نفت بدهند تا مشکل منابع نداشته باشد و در عوض انرژی و ارز مورد نیاز کشور را تامین کند اما می بینید که دو ماه و نیم پیش وزیر نفت می گوید اگر 240 میلیارد دلار در اختیار ما قرار ندهید، در 8 ساله آینده حتی برای تأمین نیازهای انرژی داخلی هم نیازمند واردات خواهیم بود و عایدی ارزی کشور از این ناحیه هم صفر خواهد شد.
عین این مساله در تجربه آن مجوزهایی که به دولت احمدی نژاد دادند تا سازمان برنامه را تعطیل کند و خود مجریان را ناظر عملکرد خودشان کند رخ داد. در آن دوره در عرض کمتر از سه سال 80 رتبه سقوط به سمت فاسدترین کشورهای دنیا داشتیم که ریشه آن به همین سازه ذهنی است که هرکس هرچه ارز و ریال میخواهد بگیرد و نظارتی روی او اعمال نشود.
ابزار رواج دو سازه ذهنی فاجعهساز در سی سال گذشته، بازارگرایی مبتذل بوده است. بازارگرایی یک تئوری محترم در ساحت علم است و حساب و کتاب دارد. تئوریسین های آن می گویند اگر بازار بخواهد کار کند باید شفافیت کامل، امنیت کامل و برابری کامل وجود داشته باشد اما وقتی اساس یک اقتصاد سیاسی رانتی بر عدم شفافیت، پنهان کاری و بازتولید نظام وار نابرابری است و تئوری بازار مانند یک ایدئولوژی در دولتها عمل می کند، ابتذال پدید می آید.
در چارچوب آموزه ی بازارگرایی مبتذل پنج توهم مشکوک و فاجعه ساز بر نظام اقتصادی ایران پیدا شده است. این پنج توهم بحران ساز به نام بازارگرایی مبتذل چیست؟ یکی این است اگر همه چیز به نام بازار کار راه می افتد. ژستی که در این سی ساله گرفته شده و بازار گرایان مبتذل، رانتی و فاسد هم از همین رویه پشتیبانی کرده اند این است. به اسم بازارگرایی به قیمت های کلیدی شوک وارد می کنند. بعد میگویند ما از افزایش قیمت ها ناراحت شدیم، پس باید این افزایش قیمت را کنترل کنیم.
شما نگاه بکنید گزارش های رسمی می گوید حدود 350 تا 400 میلیارد دلار را در یک تاریکخانه ای به نام بازار آزاد ارز ریخته اند. ما می گوییم اگر تو بازارگرای مبتذل نیستی، یک مقاله به ما نشان بده که منطق تغییرات قیمت در این بازار مبتذل و مافیایی چیست؟ چطور میشود که وقتی کشورتعطیل است، در این بازار جهش صورت می گیرد؟ چطور می شود که شما 400 میلیارد دلار پول وارد این بازار می کنید اما جهش قیمت ها شدت می گیر؟ این چه جور بازاری است؟
گزارش های رسمی خودتان میگوید که در دوره 1385 تا 1395 حدود 11 میلیون خانه جدید ساخته به طوری که چندین سال است که تعداد مسکن های موجود در کشور از تعداد خانوارهای موجود در کشور بیشتر است. 11 میلیون مسکن ساخته اند اما فقط 2 و نیم میلیون نفر به تعداد مالکان کشور اضافه شده، این یعنی چه؟
در تاریخ برنامه ریزی ایران، برای اولین بار است که در فاصله سالهای 1397 تا 1399 که ما بی سابقه ترین شوک های ارزی را تا قبل از شیرین کاری های دولت آقای رئیسی داشتیم، اندازه جمعیت فقیر ایران دو برابر شده است.
وزیر صمت به ما نمی گوید چرا هر خودروسازی که ضریب تولید داخلی بالاتری دارد ورشکستهتر و هر کدام که ضریب مونتاژ بالاتری دارند، امتیازات بیشتری کسب می کنند اما دغدغه اش اختیارات بیشتر است تا جایی که می بینیم خودرو را می خواهند در بورس عرضه کنند.
راه نجات روشن است. اگر در تصمیم گیران ما یک بلوغ اندیشه ای وجود داشته باشد، به گزارش مرکز پژوهش های مجلس دقت می کنند. در این گزارش آمده که تمامی عواید ناشی از افزایش نرخ ارز کالاهای اساسی، تبدیل به یارانه ی نقدی شده است. یعنی آن شوکی که وارد کردند آنچنان التهابی ایجاد کرد که دولت مجبور شد به خانوارها 300 یا 400 هزار تومان یارانه بدهد. ا
وقتی شما به تولید پشت می کنید چند اتفاق رخ می دهد. اتفاق اول این است که فرهنگ مسلط جامعه به فرهنگ جمود، تعصب، جهل و خشونت تبدیل می شود. این فرهنگی که به نام دین توسط یک عده ترویج می کنند در همین چارچوب قابل فهم است. آدم بعضی حرفها را می شنود به خود می گوید صد رحمت به خوارج و اخباریون چراکه این حرف ها به نام تشیع و به نام عدالت زده می شود.
دومین اتفاق این است که می گویند اگر این کار را بکنید، نظامی ها بر بازار سیاست و اقتصاد سیطره پیدا می کنند. شما بروید منطق های رفتاری سیطره نظامی ها را در تمام تجربه های دنیا در قرن بیستم و دو دهه قرن بیست و یکم نگاه کنید. شما نمیتوانید اجازه بدهید بانک خصوصی وجود داشته باشد و همزمان ربا متوقف شود. این چه دینی است که شما از آن دم می زنید که نسبت به ربا حساسیت ندارد ولی به یک چیزهای خیلی کم اهمیت تر حساس میشود؟ اتفاق سوم هم حاکمیت رویه های سفله پرورانه برای اداره امور خانوار ها به جای حاکمیت رویه های مولد مبتنی بر مشارکت و عزت نفس است.
اگر شما می خواهید این سه اتفاق مبنای تنظیم روابط تان در جامعه شود،بسم الله وگرنه راه حل این است که هزینه رانتخواری، رباخواری، دلالی، واردات چی گری و … را بالا ببرید و مشوق ها را به خلاقیت و تولید فناورانه معطوف کنید. این کار بدون برنامه امکان پذیر نیست پس باز نروید به جای اسناد برنامه، پاورپوینت منتشر کنید.