در ایران فاصله خیزش ها مرتب به هم نزدیک تر می شوند تا به کلی غیرقابل برگشت شوند، تا تغییرات بنیادی را که مردم خواهان آن هستند به حاکمیت به خواب رفته تحمیل کنند. واقعیتی که درکش برای مجریان استبداد مطلقه دشوار است
جمعه 15 اردیبهشت رادیو فردا: ” صندوق بین المللی پول در تازه ترین گزارش خود در مورداقتصاد منطقه خاورمیانه و آفریقای شمالی می گوید:
ایران امسال برای جلوگیری از کسری بودجه نیاز به نفت 352 دلاری دارد . . . در حالی که . . . ایران برای حفظ بازارهای نفت خود در چین، هر بشکه نفت را با 12 دلار تخفیف به پالایشگاه های چین تحویل می دهد . . . .علاوه بر هزینه هایی است که جمهوری اسلامی ایران برای دور زدن تحریم های نفتی متحمل می شود. (در ادامه ی خبر) محاکمه ی ولی الله سیف رییس کل پیشین بانک مرکزی و احمد عراقچی، معاون سابق ارز ی بانک مرکزی برای اقدام در این بانک به قاچاق ارز و . . . “
یکشنبه 17 اردیبهشت دویچه وله آلمان: به نقل از اقتصاد تجارت ایران
“رییس ومعاون سابق بانک مرکزی به خاطر قاچاق ارز جریمه نقدی شدند. سه همکار دیگر بانک مرکزی در این پرونده به خاطر رد و بدل کردن رشوه به 5 تا 13 سال حبس محکوم شدند“
پنجشنبه 21 اردیبهشت : بی بی سی
” . . . در صورت ادامه محاسبه تورم براساس سال پایه 1395، نرخ تورم نقطه به نقطه در فروردین ماه امسال برای اولین بار( از سال 1322 تا کنون)به بیش از60 درصد افزایش می یافت، قیمت مواد غذایی هم در این 12 ماه حدود 80 درصد بالا رفته بود” در ادامه ” ترفند دولت برای نشان دادن مهار تورم” البته توسط دولت” یک دست“.
حاکمیت این شیوه بازی کردن با آمار را که تا کنون با آن به شعور مردم توهین کرده است یا به زعم برخی مسیولان شناخت مردم را ” مهندسی” می کرده اند، متوقف کرده است تا بتواند ادعا کند حاکمیت ” یک دست” توانسته تورم را متوقف کند. آیا این جماعت در قدرت از خود پرسیده اند، زبان آمار آن ها را، مردم چگونه می توانند باور کنند وقتی دم به دم قدرت خریدشان از میان می رود و سفره اشان از مواد غذایی ضروری تهی می شود و بر اساس گفته های مسیولان حاکمیت در بلوچستان و سیستان عالی ترین غدای مردم نان و رب گوجه است. آیا حاکمیت قصد دارد خود را هم فریب بدهد؟ یا مزدورانی را، که چماق سرکوب مردم معترض به علیه بی عدالتی واستبداد، هستند؟!
چگونه این همه حرص وآز در فرد فرد یک اقلیت ثروتمند در هرم قدرت سیاسی جامعه شدت می گیرد که به رغم حقوق های نجومی که بیش از توان خرج کردن آن است، باز برای انباشت ثروت در حساب خود به دزدی، اختلاس و قاچاق دست می زنند؟ آن هم در نظامی که مدعی اخلاق و دیانتی است که مدعی است، اسطوره هایش به جای یاری به برادر نا بینایش آتش در کف دست او می گذارد تا همه بدانند از ثروت عمومی نمی توان بذل و بخشش کرد یا آن را دزدید و یا با اشکال مختلف حق جامعه را از میان برد. آیا استناد به این اسطوره ها بر سر منابر یک عوام فریبی است؟ اگر نیست، چرا نمی تواند مانع اختلاس، دزدی و قاچاق این مهر بر پیشانی هایی بشود که بر سر در دفترشان می نویسند: ” بدون وضوئ وارد نشوید” ولی میلیاردی می دزدند.
با این گزارش، مدیران صندوق بین المللی پول، این نهاد امپریالیستی نگرانی خود را برای این نظام سرسپرده اش نشان می دهند. ولی بهتر است نگران دشواری های پیش روی این نظام نباشند، زیرا این حاکمیت پیرو مناسبات نولیبرالی – آمریکایی طبق روال تا کنونش یا با گران کردن بنزین – گازاییل “شک انرژی” و یا با یک ” شک ارزی” دیگری، این فاصله بعیدی درآمدی امسالش را حل خواهد کرد، در این صورت ما باید نان سنگک 5 هزارتومانی را 5 میلیون تومان بخریم. اگرچه شناوری ارز هم چنان در نوسان بازار گلوی کارگران و حقوق بگیران را می فشارد، در هر صورت سیستم “اقتصاد مقاومتی” کپی دستور العمل امپریالیستی اش مانند پدر خوانده اش آمریکا و اروپا با ” اقتصاد ریاضتی” بار این بحران های اقتصادی را باز هم به دوش مردم مولد نعمات مادی کارگران و همه ی حقوق بگیران می اندازند و فقر و کارتن خوابی و گور خوابی و فروش و صادرات کلیه رنجبران گرسنه را گسترش می دهد. روندی که به زودی با جامعه ی تک کلیه ای روبرو خواهیم شد. از سوی دیگرمالیات های سرمایه داری را کم می کنند و یا به کلی حذف می کنند چون این اقلیت سرمایه داری انگلی ” کارآفرین” بخشی از مقدسات فعلی هرم قدرت هستند. بر طبق روند این سی و چهار سال حاکمیت این ” دولت” های نولیبرال همیشه حاکمیت، دستش در جیب مردم ایران بوده است و قدرت خرید آن ها را روز به روز کوچک تر کرده است. با وجود این واقعیت ها و بحران اقتصادی لاینحلی که مرتب تشدید می شود تورم وروند گرانی که روز به روز خود حاکمیت به آن شدت بیشتری می دهد و برای خالی کردن حداقل های درآمد مردم هر ترفندی را به کار می گیرد، به دلیل این واقعیت ها یک بحران جدی ترِ و بزرگ تر اجتماعی را پیش رو داریم که نسبت به گذشته ویران گرتر خواهد بود، شاید این بار آن بخش بزرگ و ساکت جنبش کارگری را وادار به حرکت کند، کارگران دایمی صنایع نفت، پترو شیمی ها، حفاری ها، فلات قاره ای ها و خودرو سازی ها با هزاران کارگر شاغل در هر بخش آن و کارخانه های تولیدی بخش خصوصی را همراه با حقوق بگیران دولتی را که از وحشت قطع این آب باریکه حقوق شان خود را به خواب زده اند، آن هایی که در همه ی خیزش های عدالت و آزادی خواهانه ی مردم ایران چشم و گوش بسته بودند ولی این خیزش پیش رو شاید آن ها را وادار به بیداری کند. شاید در بحرانی که دارد با سرعت به جامعه نزدیک می شود تکانی بخورند و وارد میدان مبارزه برای تغییرات بنیادی در مناسبات اقتصادی که ایران را به شدت در بحران های اجتماعی گرفتار کرده است بشوند، مناسبات اقتصادی که به پیشنهاد صندوق بین المللی پول این نهاد مالی امپریالیستی ایران را فلج کرده است و مشاوران اقتصادی فراماسیونر حاکمیت، مانند غنی نژاد ها و داد خواه ها از آن سوی آب و این سوی آب هم چنان در مشاوره های اقتصادی به حاکمیت بی خبر از چند و چون این مناسبات، بر ادامه و تداوم تعدیل ساختاری پای می فشارند، بدون توجه به عوارض اجتماعی بحران سازی این مناسبات نولیبرالی، آن هم برای یک جامعه ای با صنایع وابسته به غرب و شرق و تولید و فروش مواد خام نفتی یا نیمه ساخته شده ی پترو شیمی ها، آن هم با وجود یک سیاست خارجی ویران گر مداخله در امور کشور ها دیگر برای رهبری جهان اسلام توسط خلیفه گری استبدادی مطلقه که بدون خواست مردم ایران هزینه های نجومی را به مردم ایران تحمیل می کند، به همین دلیل مردم جان به لب رسیده هر چندسال با یک خیزش خونین نظام مستبد را به چالش می گیرند که این خیزش ها به رغم خونین ترین سرکوب ها مانند بحران های دوره ای سرمایه داری جهانی که فاصله بحران ها مرتب به هم نزدیک می شوند و سمبل های “جهانی سازی” بانک های بزرگ عموسام یانکی، یکی یکی سقوط می کنند و در اروپا اقتصاد های بزرگ اش مانند فرانسه و آلمان در باتلاق بحران اقتصادی در حال فرو رفتن هستند، در ایران هم فاصله خیزش ها مرتب به هم نزدیک تر می شوند تا به کلی غیرقابل برگشت شوند، تا تغییرات بنیادی را که مردم خواهان آن هستند به حاکمیت به خواب رفته تحمیل کنند. واقعیتی که درکش برای مجریان استبداد مطلقه دشوار است، مجریانی که چشم امیدشان به نیروی مسلح و سرکوب خونین مردم با آتش به اختیارها و انگشت به ماشه ها است. آیا تنها با سرکوب خونین تا ابد می توان با این شیوه ی ضد انسانی جامعه را اداره کرد؟! در طول تاریخ جهان و ایران کدامین دیکتاتوری یا استبداد ” الهی” توانسته با کشتار خونین، دوام بیاورد؟! از حاکمیت مطلقه کاتولیک ها گرفته که مردم اروپا واژگونش کردند تا امپراتوری بزرگ اموی که از قلب آسیا تا شمال آفریقا خود را به اروپا رساند بود، ولی این اراده ی ایرانی به زعم شما عوام بود که آن را واژگون کرد، ولی با عدم شناخت از سرشت یک حاکمیت دینی، آن را به دست عباسیان دادند (مانند انقلاب 22 بهمن که عوارض بیش از نیم قرن دیکتاتوری پهلوی ها مردم مسخ شده با آرای بیش از 90 درصد، انقلاب را به روحانیت واگذار کردند، البته با یاری نشست گوادلوپ) و خلافت عباسیان که ایرانیان با قدرت نظامی توانستند این امپراتوری را منزوی و غیر فعال شان کنند ولی فرزندان شایسته ایرانی ” آل بویه” ها دیگر مانند ابومسلم به مذهب اعتماد نکردند در حالی که خود شیعه بودند، به جای سپردن قدرت سیاسی به روحانیون خود قدرت سیاسی را به دست گرفتند، و باعث توسعه و رشد علمی و اقتصادی در ایران شدند که توسعه دانش آن حکومت های ایرانی، تا اروپا را متحول کرد، تا به امروزه که دیکتاتوری ” مدرن” پهلوی ها با پشتوانه ی موساد و سیا آمریکا و ارتش نیرومندی که شاه درخاور میانه داشت ولی به فرمان امپریالیسم بود، به دست زحمت کشان شهر و روستای ایرانیان مبارز دود شد و به هوا رفت، به رغم آخرین شیوه های آرتش آمرکایی که در جمعه سیاه خوزستان در اهواز با تانک و نفربر های زرهی مردم اهواز را به خون کشیدند. کارگران و حقوق بگیران جامعه ایران باید این روبنا، فرم،شکل و پوسته ی اختناق و سرکوب را دور بیندازد و مناسبات اقتصادی اصل 44 قانون اساسیِ روز های اول انقلاب را که زیر فشار وخواست مردم و نیروهای چپ ایران مجلس موسسان قانون اساسی را مجبور به تدوین آن کردند تا در ایران کاربردی کنند، مناسبات اقتصادی که تا حدودی مانند مناسبات اقتصادی کشورچین بود که توانست آن کشور را متحول کند با مناسبات راه رشد غیر سرمایه داری با حفظ بخش خصوصی و سرمایه داری دولتی (مناسباتی پیشا سوسیالیسم که با گام های استواری به سوی سوسیالیسم در حال از میان بردن فقر یک جمعیت یک میلیاری و نیم هستند آن هم بدون آن که منابع غنی ایران را با جمعیت 80 میلیونی را داشته باشد) که قدرت های اقتصادی اروپای غربی را پشت سر گذاشته اند و دارند از اولین اقتصاد جهان آمریکا در حال پیشی گرفتن هستند، آن هم در حالی که سرمایه داری امپریالیسم با همه ی دولت های قدر قدرتش در بحران های اقتصادی لاینحل گرفتار شده اند و با اقتصاد ریاضتی مردمش را به شدت به چالش گرفته و با بستر سازی برای جنگ سوم جهانی زندگی بر روی زمین را به سوی نیستی می کشاند. در سوی مقابل این روند، کارگران و حقوق بگیران اروپایی راسیست ها و مناسبات نولیبرالی را با اعتصاب های فلج کننده ی خود به چالش گرفته اند. با توجه به بحران اجتماعی آمریکا که پیش تر شاهد اعتراضات بزرگ زحمت کشان آمریکا در وال استریت با مبارزات شبکه ای بوده ایم و سرمایه داری پاسخش به مردم جان به لب رسیده به کار گرفتن ارتش برای سرکوب بود نه یک راه حل اقتصادی، به همین دلیل بحران ها هم چنان سرمایه داری جهانی را به شدت به چالش گرفته اند. ولی حاکمیت در ایران دانش درس گرفتن از واقعیت های روز را ندارد، اگر چه همین جماعت تجربه ی تاریخی اجرایی شدن اصل 44 دوران جنگ را دارد که در 8 سال جنگ با وجود نرخ نفت زیر ده دلاری (برای نفت ایران) 8 سال جنگ به وسیله دولت نشسته بر تخت سرکوب خونین و جنگ را تنها با رعایت آن مناسبات اداره کرد، تسلیحات را خریداری می کرد بدون این که نیازمندی های مردم را گران کند و آن را با پایین ترین نرخ در اختیار همه ی مردم قرار می داد، نه شوک ارزی در کار بود و نه شوک انرژی. در واقع دراین قانون اساسی با برخی قوانین نا هنجار و ضد مردمی اش مناسبات اقتصادی که در اصل 44 به وسیله مردم مبارز و چپ علمی ایران به مجلس موسسان تحمیل شده بود مناسباتی پیشا سوسیالیستی است، که نسبت به مناسبات اقتصادی لیبرالی و نولیبرالی گامی بزرگ به سوی عدالت اجتماعی است. تنها به این دلیل است، که آقایان سرسپرده ی مناسبات سرمایه داری این اصل قانونی را لگدمال می کنند و بر تداوم تعدیل ساختاری پای می فشارند. پاسخ مردم ایران به این مناسبات نا درست و عوارض ویران گر حاکمیت، خیزش های خونینی بود که در تاریخ ایران دست های آلوده ی سرمایه داری دلالی با نگرش های دینی – سیاسی را به چالش گرفته است. مردم این تجربه ی تلخ را آزمودند، که باید خودشان سرنوشت خود را به دست بگیرند، این چهل و اندی حاکمیت فردی نشان داده است که چنین شیوه های حاکمیتی مربوط به سده های میانی است و باید کنار گذاشته شود والا مردم بدون تردیدی آن را به رغم وجود آتش به اختیار ها و انگشت به ماشه ها این مناسبات را نفی خواهند کرد. تولید کنندگان نعمات مادی و خدماتی در ایران از یک صد سال پیش برای جامعه ای دموکراتیک مبارزه کرده اند و توانستند نظام سلطنت مطلقه را، مشروطه کنند و آزادی اندیشه را وارد نظام حکومتی کنند. ولی چون سلطنت طلبان پهلوی با مناسبات دیکتاتوری حاکمیت خود را ادامه دادند، مردم هم باخیزش خود سلطنت را به کلی نفی کردند. این نظام هم همین روند را در پیش دارد، از این رو مردم خواهان یک مناسبات دموکراتیک هستند که همراه با دوری مذهب از قدرت سیاسی وبرابری همه ی خلق ها و گرایشات مذهبی در ایران و به خصوص برابری حقوق زنان ایران که به صورت مضاعف در طی تاریخ چند هزار ساله ی ایران ستم طبقاتی را تحمل می کنند و نیروی کار آینده ایران را با کاری شبانه روزی و دشوار تربیت و بزرگ می کنند و تعیین حداقل حقوق برای زنان خانه دارکه نسل آینده ی ایران را در دامان خود بیش از دو دهه پرورش می دهند، می باشد.
ولی روندی که حاکمیت در پیش گرفته است ادامه ی همان مناسبات تعدیل ساختاری و خصوصی سازی است بدون توجه به این واقعیت ها، برای حل بحران اقتصادی – اجتماعی که لحظه به لحظه نزدیک تر می شود همان سیاست های شوک درمانی را می خواهد ادامه بدهد، این بار حاکمیت با شوک انرژی می خواهد بر بحران اقتصادی که برای جامعه ساخته، چیره شود، به همین دلیل به تازگی برخی مسئولان نظام اعلام نموده اند که بنزین برای حاکمیت لیتری 18 هزارتومان تمام می شود. در دوران 8 سال جنگ هم ایران تحریم و در حال جنگ و گرفتارهزینه های نجومی آن بود، ولی هرگز از این شوک درمانی های نولیبرالی استفاده نکرد تنها به دلیل رعایت اصل 44 قانون اساسی، به رغم دیکتاتوری خونینی که ادامه می داد. این واقعیت ها نشان می دهد که برخی مواد قانون اساسی که مردم ایران به آن رای دادند با وجود همه ی کاستی هایی که دارند حاکمیت با به کار گیری آن می توانست به صورت بهتری جامعه را اداره کند شرایطی که دیگر برگشت به آن مناسبات امکان ندارد زیرا مردم خواست های شان به دلیل شناخت کاستی های قانون اساسی که بستری برای استبداد مطلقه را فراهم می کند، فرا تر رفته است. مردم می خواهند خود اهرم های قدرت را به دست بگیرند و به صورت دموکراتیک اداره کنند، دیگر نه به شاه و نه به ملا اعتمادی ندارند و به این شناخت رسیده اند که نباید مقلد و مرید یک فرد باشند. جمع خرد گرای مردم، مراد و اداره کننده ی جامعه است، توسط نهاد ها و احزابی که به وسیله خود مردم ساخته می شوند.
ایرانی که در زمانی که همه ی آسیا در زیر چکمه ی استعمار و امپریالیسم کوبیده می شد، با دانش و خرد سوسیال دموکرات های ایرانی آزادی سیاسی را در قانون اساسی مشروطه گنجانده بود، هرگز بازگشت به قوانین سده های میانه را نمی پذیرد.
ناصر آقاجری
21 اردیبهشت 1402