آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

نگاهی به الیگارشی قدرتمند دوران پهلوی

این مطلب در پی اثبات این امر است که رژیم سلطنت پهلوی الیگارشی محدود و طبقاتیی بود که تمام ثروت و مکنت کشور را در ارتباطی مافیا گونه با دربار پهلوی به کلی تصاحب کرده بود, اگر در بطن مناسبات سرمایه داری غرب قاعده یک به نودونه درصد مصداق پیدا میکند در جامعه ایرانی آن زمان 15 خانواده ثروت و سامان و کیان کشور ثروتمند ایران را در تصاحب داشتند, این الیگارشی مافیاگونه آنقدر قدرتمند بود که در مقاطعی برای شخص شاه هم تعیین تکلیف میکرد.

“کنترل و حمایت طبقاتی”

شاه به منظور حفظ ثبات رژیم خود، کوشید با اعطای امتیازاتی به طبقات اجتماعی ذی نفوذ، تعادلی اجتماعی – اقتصادی برقرار سازد. در این راه نیز یک بار دیگر، پشتوانه ی دولت، دسترسی به منابع عظیم مالی بود. مع الوصف باید خاطرنشان کرد که این امتیازات اعطایی، نامنظم و مقطعی بود؛ و حتا در مورد طبقات پایین تر، فقط در حد شعار باقی ماند و هیچ گاه امتیازی واقعی به این طبقات اعطا نشد.

به طور خلاصه، اقداماتی که رژیم در این راستا انجام می داد، بیش از آن که ابعادی اجتماعی – اقتصادی داشته باشد، جنبه ی سیاسی داشت زیرا این امتیازات، بیش از هر چیز، با هدف بسیج و جلب حمایت مردم صورت می گرفت.

بورژوازی صنعتی برنامه ای که رژیم شاه برای صنعتی کردن ایران داشت، بر ابتکار عمل های خصوصی تاکید می ورزید. همین سیاست ها منجر به بسط و توسعه ی بورژوازی صنعتی جدیدی شد که تحت لوای دربار بود.

رژیم جدید اقدام به اعمال محدودیت های تجاری و وضع تعرفه های بالای گمرکی کرد تا مانع رشد بورژوازی تجاری شده و تولیدات داخلی را تشویق نماید. در همین راستا بود که دولت اقدام به اعطای امتیازهای مالی، حمایت های تعرفه ای تسهیل دریافت وام ها و تسهیلات، اعطای امتیازات صنعتی اعمال معافیت های مالیاتی، و اعطای امتیازات انحصاری نمود.در فاصله ی سال های

1340تا1354ش وام هایی که «بانک اعتباری صنعتی به بخش خصوصی داد، از 20 میلیون ریال به 20,000 میلیون ریال افزایش یافت. بعلاوه، محدودیت هایی که بر سر راه تجارت خارجی وضع شده بود، تضمین می کرد که قیمت محصولات داخلی (بویژه محصولات انحصاری صنایع ملی) بالا می ماند. این سیاست ها جدای از این که سرمایه گذاران خارجی را تشویق به فعالیت در ایران می کرد، خود، موجب پیدایش و رشد بورژوازی صنعتی نیز گردید. محدود ساختن تجارت خارجی، وجود قیمت های بالا، بویژه برای صنایع انحصاری محلی را تضمین می کرد. تشویق سرمایه گذاران خارجی برای افزایش فعالیت های خود در ایران نیز موجب رشد بیشتر بورژوازی صنعتی شد، و حدود دویست شرکت خارجی وارد همکاری و مشارکت با شرکای ایرانی خود در امر سرمایه گذاری شدند. به منظور تشويق هرچه بیشتر شرکت های خصوصی، دولت در سال1967 برابر با1346 ش. بازار بورس را راه اندازی کرد.

بنابراین با تشویق های دولتی، بورژوازی صنعتی بزرگی رفته رفته پا گرفت. تعداد واحدهای صنعتی که در سال 1957برابر با1336ش. به هزار واحد نمی رسید در سال 1974برابر با1353 ش. به6200 واحد رسید و این واحدها، 75 درصد كل محصولات صنعتی کشور در آن سال را تولید می کردند .

این بورژوازی فرادست جدید در بر گیرنده ی 150 خانواده بود که 76 درصد از تمام صنایع و موسسات مالی را در اختیار داشتند.

اعضای این خانواده ها که عمدتا ریشه ی بازاری داشتند، بر صندلی اعضای هیات مدیره ی بیش از 1000 شرکت تكيه زدند. از مجموع 437 شرکت صنعتی بزرگ، 370 شرکت در اختيار فقط (ده) خانواده بود.

بعلاوه، این خانواده های بورژوازی فرادست و کارآفرین، به خاطر سرمایه گذاری های مشترک در شرکت های صنعتی، تجاری و مالی، پیوندهای نزدیک و در هم تنیده ای با یکدیگر داشتند.

از جمله مهم ترین و برجسته ترین خانواده های کارآفرین می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

1ـ خانواده ی فرمانفرماییان، که از خانواده های اشراف زمین دار قدیمی بود و ریشه ها و منافع اقتصادی بسیار گسترده ای داشت. عمده ترین شرکتها و صنایعی که در این خانواده در اختیار داشت، عبارت بودند از گروه صنعتی شهریار (متشکل از پنج کارخانه ی بزرگ نورد فولاد)، شرکت های شهرا، شاهپور، شهاب و شهباز، و چندین شرکت ساختمانی دیگر. بعلاوه، بیشترین سهام شرکت اتومبیل سازی ایران ناسیونال، صنایع کاغذ و سیمان و چند بانک خصوصی متعلق به همین خانواده بود.

2ـ خانواده ی رضایی که مالک هشت واحد بزرگ تولید فولاد در گروه صنعتی شهریار، صنعت نورد فولاد اهواز، کارخانه ماشین سازی اراک، معادن مس و سرب و بانک شهریار و سهام دار چند بانک دیگر بود. این خانواده ریشه و پیشینه ای بازاری داشت.

3ـ خانواده ی خیامی نیز پیشینه ای تجاری داشت و موسس بزرگترین شرکت خصوصی کشور، یعنی کارخانه ی اتومبیل سازی ایران ناسیونال بود. مالکیت چندین فروشگاه های زنجیره ای، شرکت کشاورزی، کارخانجات نساجی و شرکت های بیمه، و سهام اصلی چند بانک، بویژه بانک صنعت در اختیار این خانواده بود.

4ـ خانواده ی ثابت، دیگر خانواده ی ثروتمند تازه به دوران رسیده ای بود که امپراتوری عظیمی از صنایع و شرکت های بزرگ در تمام شاخه های تجارت را در اختیار داشت. این خانواده، مالک 41 شرکت بزرگ، از جمله شرکت صنایع جنرال موتورز، کارخانه ی جیپ، کارخانه های تلویزیون و بانک داریوش بود. طبق گفته ی نیوزویک (14اکتبر 1974 برابر با 22مهر1353 ش) 10 درصد از تمام چیزهایی که در ایران بود به خانواده ی ثابت تعلق داشت.

5ـ خانواده ی لاجوردی، یکی دیگر از خانواده هایی بود که پیشنه ای بازاری داشت. این خانواده، مالكيت گروه صنعتی بهشهر (شامل 22 شرکت بزرگ)، صنایع غذایی بهپاک و کارخانجات مخمل کاشان را در اختیار داشت و در بیش از 45 شرکت و بانک دیگر نیز سهامدار بود.

6ـ خانواده ی برخوردار، که این خانواده نیز پیشینه ی تجاری داشت. مالکیت صنایع الکتریک، کارخانجات سیمان و فرش بافی در اختیار این خانواده بود و سهام عمده ی بسیاری از بانکها و صنایع دیگر نیز به این خانواده تعلق داشت.

7ـ خانواده ی ایروانی، که فعالیت های تجاری اش ریشه در صنایع دستی داشت. این خانواده، گروه عظیم صنعت ملی را تاسیس کرد. این گروه صنعتی، اگرچه در اصل، یک شرکت کفش سازی بود، اما صنایع غذایی، شرکت های ترابری و چندین حوزه ی دیگر را نیز در دل خود جای داده بود.

8ـ خانواده ی یهودی القانیان که مالکیت صنایع بزرگ (اعم از تولید و فروش محصولات پلاستیکی را در اختیار داشت و در بسیاری از شرکت های دیگر نیز سهام دار بود.

9ـ خانواده ی خسروشاهی که مالکیت چندین شرکت در صنایع غذایی و صنایع پزشکی را داشت و در شرکتها و بانک های متعددی، از جمله بانک توسعه صنعت و معدن، سهامدار بود.

10ـ خانواده ی وهاب زاده که مالک صنایع اتومبیل سازی و صنایع تجهیزات ماشینی بود و املاک و مستغلات فراوانی در مراکز بزرگ شهری داشت و در چندین بانک خارجی نیز سهام دار بود.

, افزون بر موارد فوق، خانواده های تجار بزرگ دیگری نیز بودند که از میان آنها می توان به این موارد اشاره کرد:

(اخوانها مالک فروشگاه های بزرگ و کارخانجات کاشی)؛

فولادی ها مالک کارخانجات لاستیک: بوشهریها (مالک صنایع مختلف)؛

بهبهانی ها (مالک کارخانجات شیشه)

هدایت ها (مالک کارخانجات شکر)؛

خانواده ی آزاد (مالک کارخانجات کاغذ)؛

خانواده ی نظامی (مالک کارخانجات بزرگ نساجی)؛

خانواده رستگار (مالک بسیاری از صنابع معدنی)

خانواده یزدانی (مالک اموال و مستغلات وسیع دراکثر شهرها)

خانواده لاله,ارجمند,ابتهاج,تجدد,قاسمیه و امثالهم

دربار ارتباط نزدیکی با این اجتماع تجاری و کارتل اقتصادی داشت و آنان را تشویق میکرد تا در بخشهایی سرمایه گذاری کنند که خانواده شاه از آن منتفع میشوند.

منابع و ماخذ:

1ـ کتاب دولت و انقلاب نوشته دکتر حسبن بشیریه ترجمه محمود رافع انتشارات مانیا هنر. چاپ اول 1398

2ـ کتاب ایران بین دو انقلاب.نوشته پرفسور یرواند آبراهامیان ترجمه کاظم فیروزمند حسن شمس آوری محسن مدیر شانه چی.نشر مرکز چاپ هفدهم. انتشارات نشر مرکز

3ـ فایلهای صوتی معمای شاه. نوشته دکتر عباس میلانی

برگی از تاریخ معاصر ایران

Facebook
Telegram
Twitter
Email