آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

زیست بی ثبات، محیط زیست بی ثبات

رضا شهابی، کیوان مهتدی، آرش جوهری، مهران رئوف

«عجز بشر است این،

یا آنکه حقیقت جهان است؟»

ـــ نیما یوشیج

 چه ارتباطی بین سفره ی خالی ما و ارومیه ی خشکیده وجود دارد؟ معضلات محیط زیستی ما و سرکوب تشکلها و نهادهای مستقل چگونه همبسته ی یکدیگر هستند؟ پیروزی جنبش مردمی ما چرا الزاماً در گروی تغییر رویکرد ما نسبت به محیط زیست قرار دارد؟ ما بر آنیم که میان معیشت ما و مشکلات محیط زیستی، میان تشکل زدایی از جامعه و فجایع محیط زیستی پیوندهای ضروری و دوسویه برقرار است، به گونه ای که رفع یکی بدون حل دیگری امکانپذیر نیست. اما پیش از پرداختن به این تلاقی گاه، ببینیم امتداد وضعیت کنونی به چه شکل خواهد بود؟ سرزمینی را تصور کنید که در آن فرونشست زمین بسیاری از محلات را متروکه کرده؛ مرگ بر اثر گرمازدگی در هر خانواده ای اتفاق می افتد؛ بچه هایمان را با ماسکهایی به اندازه ی سرشان به مدرسه می فرستیم و بیماری های تنفسی پای ثابت هر خانه و خانواده ای است درحالیکه اکثراً از پس هزینه های درمانی بر نمی آییم؛ مهاجرتهای اجباری و آوارگی به بخش ثابت زندگی جمعیتهای گوناگون بدل شده؛ زمینها بایر شده و منابع آب زیرزمینی اش ته کشیده، و سیاست گذاری های آبی با تبعیض و فساد غیرقابل تصوری همراه است تا جایی که آب آشامیدنی و شسشتوی در دسترس به امتیاز اقلیت مرفه بدل شده؛ در تمام منطق آوردن آب وظیفه ی طاقت فرسایی است که به دوش زنان و کودکان قرار گرفته و به بهای سلامت و گاه به بهای جان آنها تمام می شود؛ خشونت، تبعیض، و رقابت بین گرایشها و گروههای اجتماعی مختلف شدتی بیسابقه گرفته است؛ از یک سو، اقلیتی در فضاهای محافظت شده با امکانات ویژه و تدابیر امنیتی زندگی می کنند، و از سوی دیگر، اکثریت جامعه باید با این بحران های روزمره دست وپنجه نرم کنند، بدون هیچ دورنمایی از آینده ای روشن و فردایی بهتر.

این تصویر نه خیالبافی است و نه حتی اغراق شده. بخش قابل توجهی از جامعه ی ما همین الان با بخش هایی از این تصویر درگیر هستند. مشکل اینجا است که چنان در گیر و دار مسائل ملموس و کوتاه مدت گرفتار شده ایم که هیچ کدام حاضر نیستیم قاب کامل را نگاه کنیم. کافی است جامعه ی ما را در کلیّت خود در نظر بگیریم، و به تعامل ما با زمین و محیط زیستی که میزبان ما است توجه کنیم. روشن است که بین الگوهای رفتاری ما و قوانین حاکم بر طبیعت، دومی به مراتب قطعی تر است. به بیان دیگر، اگر کلیت رفتار ما تغییر نکند، قطع به یقین تصویر فوق را به چشمان خود خواهیم دید. ضمن اینکه تجربه ی یکی دو دهه ی اخیر نشان داده که تغییرات محیط زیستی بسیار ناگهانی، پیش بینی ناپذیر، و شدیدتر از هر تصویری است که در ذهن داریم. در واقع، حتی اگر همین امروز تمام تعامل ما با طبیعت و محیط زیست مان درست شود، و هیچ اشتباه دیگری نکنیم، باز هم در بسیاری موارد اوضاع از کنترل خارج شده و چه بسا کار از کار گذشته باشد.

استثمار، تبعیض، بحران محیط زیست

تازه این تصویر یک خوش¬بینی مضاعف دارد، چون حاکمیت (یعنی تنها دستگاه فراگیری که در هر جامعه ای قدرت تنظیم و هماهنگی میان طیف گسترده ای از رویه های پراکنده ی اقتصادی، سیاست گذاری های کلان و اقدامات زیرساختی را دارد) نه تنها کمکی به رفع این مشکلات نمی کند، بلکه خود جزء اصلی مشکل و عامل بحران زا است. نمونه ی خشکیدن دریاچه ی ارومیه را در نظر بگیرید، پدیده ای که بیش از دو دهه قبل پیش بینی شده و راه های پیشگیری از آن نیز ارائه شده بود، اما هیچ اقدام موثری برای اصلاح تصمیمات انسانیِ غلطی که باعث و بانی این فاجعه بود صورت نگرفت. و امروز، ما که هیچ نقشی در ایجاد این فاجعه نداشته ایم باید هزینه های گزاف آن را بپردازیم (نابودی کشاورزی منطقه، بحران مهاجرت، دهها کیلومتر زمین غیرقابل سکونت و بایر، انواع بیماریهای تنفسی و …)، و مسببان کلان این فاجعه خود از پیامدهایش در امان هستند. حاکمیتی که درباره ی غارت روزانه ی پرسودترین منبع درآمد ملی، یعنی نفت، به هیچ کس پاسخگو نیست و معلوم نیست بخشی از آن را با چه قیمتی و در چه شرایطی و چگونه فروخته و درآمد آن را چه کار کرده، همین نگاه غارتگرانه و غیرمسئولانه را نیز به محیط زیست و تک تک منابع طبیعی ما دارد (مگر خشک شدن هورالعظیم، یا فاجعه ی میانکاله دلیلی جز این دارد؟). حاکمیتی که کمر همت بسته تا ما را از طبیعت انسانی خود دور سازد، قطعاً در حل تعارض میان انسان و طبیعت، بخش آزاردهنده ای از صورت مسئله باقی می ماند و هیچ جایگاهی در پاسخ به آن ندارد.

ادامه و لینک به متن‌کامل:

https://telegra.ph/

سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی

Facebook
Telegram
Twitter
Email