کمونیست ها مکلف هستند که با دیگر عناصر جنبش ضد ناتو متحد شوند. از این رو طبعا بخشی از چپ هایی که روی نهادهای امپریالیستی سرمایه گذاری کردهاند، تلاش میکنند تا مانع اجرای این حکم و تعهد بشوند. هنگامی که حزب فرصت طلب کمونیست یونان ضمن حمله به روسیه به دلیل محافظت از مردم خود در برابر فاشیسم به دلیل رویدادهای چند سال اخیر، و حمله به ساختارهایی مانند پلتفرم جهانی ضد امپریالیستی بخاطر جانبداری آنها از مبارزه روسیه واکنش نشان داد؛ در اصل، این حزب در راستای منافع استعماری که با آن در ارتباط است، عمل کرده است.
از آنجا که امپراتوری ایالات متحده آمریکا بیشتر مجبور به ترک اوکراین شده، ما نمی توانیم درسی را که این جنگ نیابتی به ما آموخته فراموش کنیم. چیزی که هست ما نمی توانیم به شمار زیادی از کمونیستها در سراسر قلمروهای اروپا-آمریکا اعتماد کنیم تا مبارزه طبقاتی را بتوانند بطور صحیح و شایسته پیش ببرند. وقتی از حزب کمونیست یونان به عنوان نماینده دیگر اپورتونیست ها در کل حوزه امپراتوری صحبت می کنم، منظورم فقط آن نوع از اپورتونیستهایی نیست که بطور مهمل تفسیر ضد مارکسیستی حزب کمونیست یونان را که امپریالیسم به چه معنی است را به اشتراک می گذارند.
آنطور که «جوتی برار» اشاره کرده است، این سازمان دیدگاهی کاملاً ابتدایی و کودکانه نسبت به ماهیت روابط اقتصادی جهانی دارد؛…: به نظر می رسد نظریه پردازان حزب کمونیست یونان معتقدند هر کسی که چیزی را برای فروش در بازار تولید می کند، داخلی یا خارجی، هر کسی که از پول استفاده می کند، سرمایه دار است. و این ابتذال دیگری و حتی غامض و پر مسئله را به دنبال دارد.
آنها به ما می گویند که از آنجایی که سرمایه داری در سراسر جهان اکنون وارد فاز انحصاری خود شده است (آنطور که لنین نشان داد). از آنجایی که تولید سرمایه داری در همه جا به تمرکز و انحصار گرایش دارد (آنطور که مارکس، انگلس و لنین نشان دادند)، پس هر کشور سرمایه داری در دوران کنونی نیز امپریالیستی است (که لنین قاطعانه آن را رد می کند). این مسئله آنطور که به ما گفته میشود برای سرمایه داران بورکینافاسو و همانطور برای سرمایه داران ایالات متحده آمریکا یکسان است. از قرار معلوم تمایل به افزایش سرمایه خود نشان دهنده تمایل به امپریالیست شدن است – و فقط این تمایل مهم است.
بر اساس تئوری “هرم”، در هر کشور کسانی که به تجارت مشغول هستند، از بریتانیای کبیر و فرانسه گرفته تا کوبا و کره شمالی، متهم به امپریالیسم هستند – کشورهای مختلف جهان به سادگی سطوح مختلفی را در “هرم” بزرگ جهانی امپریالیسم اشغال میکنند. با این وجود، اینها تنها ایده های مضر حزب کمونیست یونان نیست؛ آنها و افراد پیرامون آنها استدلال های دیگر و ملایم تری از اولترا چپ را بیان میکنند.
در عین حال استدلالهایی توسط بسیاری از کمونیستها پذیرفته شده است که تشخیص میدهند روسیه و چین کشورهای امپریالیستی نیستند؛ واین اصلی ترین دلیلی است که چرا مارکسیستها باید ایده ای را که اخیراً افرادی مانند «برار» پیش می کشند، مطرح کنند. اینها ایده هایی در مورد اتحاد نیروهای گوناگون ضد امپریالیستی و ایجاد ائتلاف علیه نهادهای حاکم ما است.
اگر استدلال هایی به نفع خروج از ائتلاف متنوع ضد ناتو فقط توسط حزب کمونیست یونان و سایر اولتراهای کودکانه تر پذیرفته میشدند، آنگاه این اولتراها چنین تهدید مهمی را ایجاد نمی کردند؛ اما در فضاهای کمونیستی اروپایی-آمریکایی بسیاری دیگر وجود دارند که انگیزه ای برای خرابکاری در پروژه ایجاد وحدت ضد امپریالیستی دارند، هرچند آنها موضع ضد چینی حزب کمونیست یونان را ندارند. و از آنجایی که امپراتوری ایالات متحده آمریکا برای جلوگیری از شکست خود در اوکراین با آزار و اذیت سازمان های همبستگی طرفدار روسیه مانند “اوهورو” واکنش نشان می دهد، مبارزه با این ایده های ضد همبستگی به بزرگترین ضرورت ما تبدیل می شوند.
اگر به توصیههای این فرصتطلبان گوش فرا دهیم، جنبش ما در برابر تشدید جنگ داخلی ضد انقلابی که دولت ما به راه انداخته است، آسیبپذیر خواهد شد. چونکه وقتی کمونیستها به سازمانهای طرفدار روسیه مانند “اوهورو” احترام نگذارند چه اتفاقی خواهد افتاد، زیرا این سازمان ها در کنار روسیه قرار گرفتند یا با سایر سازمان های طرفدار روسیه وارد اتحاد شده اند؟
این کمونیستها انگیزهای دارند که نسبت به حفاظت از چنین سازمانهایی در برابر سرکوب دولتی بی اعتناء باشند، چیزی که در حال حاضر شاهد آن هستیم؛ سکوت غیرقابل قبولی در مورد جریان «اوهورو»، نه تنها بسیار گسترده تر از سوی نیروهای چپ، بلکه از سوی آن مارکسیست هایی که خود را وقف جذب «چپ» کردند، پابرجا است. آنطور که «برار» ضمن مشاهده رویدادهایی که پس از تشدید درگیری اوکراین در سال گذشته رخ داد، نتیجه گیری کرد: “ ما باید تمام توان خود را برای متحد کردن نیروهای ضد امپریالیسم انجام دهیم و به آنها درک درستی بدهیم تا بتوانند تعیین کنند که چه کسانی دوستان آنها و چه کسانی دشمنان آنها در این برهه سرنوشت ساز تاریخ هستند؛ تا بتوانند نیرومندترین متحد شوند و در نبردهای سرنوشت ساز آینده به پیروزی دست یابند».
این آن نوع وحدتی است که ترویج و توسعه آن برای ما واقعاً مهم است: اتحاد میان کسانی که تلاش میکنند تضاد اصلی در جهان – هژمونی ایالات متحده آمریکا را درست تشخیص دهند. اما با کسانی که ضد امپریالیسم را غیرضروری میدانند و کسانی که از کشورهای ضد امپریالیستی روی گردان هستند یا سازمان های ضد ناتو را محکوم می کنند، حتی اگر فرصتی پیش آید، وحدتی ایجاد نخواهد شد.
طبق عقیده «برار»، این تمایز برای مارکسیستها هنگامیکه آنها تصمیم میگیرند از چه کسی جدا شوند و با چه کسی متحد شوند مهم است: ما را به« تفرقه در جنبش» از طریق حمله به حزب کمونیست یونان متهم میکنند. اما ما نمی توانیم آنچه را که یکپارچه نیست تقسیم کنیم. جنبش ما در حال حاضر عمیقاً تقسیم شده است. در واقع، طی دهه های زیادی چنین بوده است. جنگ کنونی نه تنها شکاف عمیق درون جنبش ما را، بلکه پوسیدگی کامل گروهی از احزاب را که حول حزب کمونیست یونان جمع شده اند و بیهودگی انتظار چیزی مفید برای طبقه کارگر از تلاش برای حفظ «وحدت» با چنین احزابی را- با افراد و سازمانهایی که به وضوح خود را در کنار اردوگاه امپریالیستی نشان دادند، بطور کل آشکار کرد.
بار دیگر سخنان «لنین» را به یاد می آوریم هنگامیکه او خیانت و پوسیدگی بیشتر رهبران انترناسیونال دوم را در طول جنگ جهانی اول توصیف میکرد: «این تناقض [میان سخنان انقلابی و اعمال فرصت طلبانه رهبران سوسیال دموکرات] دمل چرکینی بود. که به سادگی باید میترکید، و ترکید». این شخصیت های مرتبط با حزب کمونیست یونان که« برار» درباره آنها صحبت میکند، فقط احزاب یونانی نیستند که مستقیماً در پیرامون حزب کمونیست یونان گروه بندی شدهاند؛ آنها شامل عناصر دیگری در همه کشورهای امپریالیستی را در بر میگیرند که چنین نمونه ای از تصمیمات را نشان دادهاند که آنها را با امپریالیسم سازگاری می کند. و بخصوص از جهات دیگر قابل قبول تر به نظر برسند؛ با وجود این که در نهایت با این پروژه ضد امپریالیستی همبستگی مخالفند، آنها مخصوصا موضع معقولی اتخاذ میکنند و تهدیدی که آنها میتوانند برای پیشرفت انقلابی ایجاد کنند بیشتر است. اینکه تا چه اندازه یک فرد به عنوان دربان مؤثر است بستگی به این دارد که چقدر آماده است که کار درست را انجام دهد، اما در جایی که بیشترین اهمیت را دارد کارهای درست را انجام نمیدهد. این تاکتیکی است که بیشتر از همه در جلوگیری از ظهور یک پیشاهنگ واقعی که بهترین کارایی را داشته است؛ در جذب افراد با دانش انقلابی برای پروژه هایی که اساساً قادر نیستند بر دولت غلبه و پیروز شوند.
ایالات متحده آمریکا در قلب امپریالیسم قرار دارد. جایی که برای «اوهورو» اتهاماتی مطرح شده بود و در نتیجه تقویت همبستگی با مخالفان ناتو، ممکن است، مهمترین آن باشد؛ این تخریب حیله گرانه وحدت ضد امپریالیستی مبتنی بر ویژگی و انحصارطلبی آمریکایی است. این آن نوع انحصارطلبی آمریکایی است که نه از ناسیونالیسم جناح راست، بلکه از ایده آلیسم چپ افراطی ناشی میشود. این مسئله پیشتر، زمانی که کمونیستها در اوایل قرن بیستم به محبوبیت آن کمک کردند، معنی عبارت «انحصارطلبی آمریکایی» را داشت و آن عناصری را توصیف میکند که امروزه با ائتلاف متنوع ضد ناتو از منظر «چپ» مخالف هستند. ماهیت استدلالی که توسط این عناصر مطرح شدهاست در این است که در ایالات متحده آمریکا، تضادهای داخلی ما از هر نظر مهمتر از تضادهای هژمونی امپراتوری است؛ که به دلایل واقعی یا احتمالی بر اساس آن اکثر مخالفان ناتو در مورد شرایط داخلی ما اشتباه می کنند و تشکیل ائتلاف با آنها بی معنی است. برای اینکه این ایده را بپذیرند همچنان خود را یک شرکت کننده مؤثر در مبارزه طبقاتی می دانند.
شما یا باید مسیر اتحاد با سازمان های ضد روسیه را در پیش بگیرید یا مسیری را انتخاب کنید که کاملاً خود و کادرهایتان را از بقیه جنبش کمونیستی منزوی کنید و سعی کنید به تنهایی پیروز شوید. امتناع از تنها گزینه عملی هرگز انتخاب درستی نخواهد بود این چیزی جز شکست برای شما به ارمغان نخواهد آورد. اگر میخواهیم پیروز شویم، باید با دیگرانی متحد شویم که در جنگ سرد جدید طرف بلوک ضد امپریالیستی را می گیرند.
راینر شی: 2 اکتبر 2023
برگرفته از وب سایت کمونیست های آمریکا
م .چابکی :14 مهر 1402 برابر با 2023.10.06
توضیح ومنابع:
(1) جوتی برار از رهبران حزب کمونیست بریتانیا (مارکسیست-لنینیست) است. او دخترهارپال برار و خواهر رانجیت برار است.
(2)بورکینافاسو:کشوری در غرب آفریقا است که از شمال و باختر با مالی و از خاور با نیجر و از جنوب با بنین، توگو، غنا و ساحل عاج همسایه است.
(3) اوهورو کنیاتا رئیس جمهورکنیا است به فعالیت های سیاسی و دستاوردهای اجتماعی او به عنوان رئیس جمهور مراجعه نمائید.
(4) انترناسیونال دوم، خیانت اکثریت احزاب سوسیال دمکرات رسمی اروپا به اعتقادات خود و به مصوبات سنجیدۀ اشتوتگارت و بازل است.[١]