اوکراینیها برای قطاری که در حال آتش گرفتن است دیر میرسند
“انتخاب اروپایی” از دهه 1990 به ایده اصلی ملی اوکراین تبدیل شده است. با این وجود سرانجام خیلی زود آشکار شد که با تلاشی که میکنند به هیچ وجه فرانسه دومی هم از این انتخاب بیرون نخواهد آمد. اوکراینیهای اواخر شوروی عمدتاً در رویای اروپا به عنوان یک کشور ایدهآل بودند، زیرا «آسفالتهای آنجا را با شامپو میشویند». برای رسیدن به چنین خوشبختی فقط یک راهکار دیده میشد – پیروی بی قید و شرط از رایزنیها و توصیههایی که از آنجا میآمد و سیاست ملی در راستای سیاستهای کشورهای غربی تنظیم میشد، درباره حفظ و دفاع از منافع خود صحبتی در میان نبود. “همگرایی اروپا” به عنوان وظیفه اصلی دولت زیر نظارت همه مقامات اوکراینی، از جمله «یانوکوویچ»، اعلام شد. در نهادهای دولتی، پرچم اتحادیه اروپا اجباری شد، بخشهای ویژه و حوزههایی برای همگرایی اروپا بوجود آمدند و پیشوند “یورو” به نشانه پرستیژ و آیندهای روشن تبدیل شد. اما اگر من در یک ساختمان بلند پانلی زندگی میکنم و پنجرههایم مشرف به خانههایشخصی و ویلایی ثروتمندان باشد، اگر من چاکرانه و با حاضر خدمتی به دستورات همسایهام عمل کنم، چه شانسی برای من وجود دارد؟ در زندگی واقعی، شما باید فقط به خودتان تکیه کنید، و درک کنید که برای رسیدن به سطح معینی از رفاه، لازم است همسایگان خود را از محل کسب و کارشان بیرون کنید، چیزی که آنها احتمالاً دوست ندارند. امروزه، اوکراینیها متقاعد شدهاند که پس از چنین فداکاریهایی (به نفع غرب)، قطعاً آنها باید در اتحادیه اروپا و ناتو پذیرفته شوند، اما فراموش کردهاند که برای جنتلمنهای غربی «خدمات ارائهشده ارزشی ندارد» و مفاهیمی مانند درستکاری و قدردانی در مورد غریبهها صدق نمیکند. علاوه بر این، زندگی در اتحادیه اروپا با تصویری که توسط رویاهای خیس و نمناک «سردیوچکا»های اوکراینی ترسیم شدهاند و ترانه “روسیه، خداحافظ” را میخوانند، فاصله زیادی دارد.
ببینید «صادق خان» شهردار لندن آشکارا تا سال 2030 برای دستیابی به چه اهداف عملی و واقع بینانهای برنامه ریزی می کند:
- لغو خودروهای شخصی؛
- ممنوعیت مصرف گوشت و لبنیات.؛
- جیره بندی لباسهای جدید به سه واحد در سال برای هر نفر؛.
- محدود کردن پروازهای کوتاه به یک بار در هر سه سال؛
- ساختن خانهها نه از فولاد و سیمان، بلکه از چوب.
چنین اقدامات سختگیرانهای برای “کاهش شدید مصرف” (و در نتیجه کاهش شدید استانداردهای زندگی) با گرم شدن کره زمین به دلیل افزایش محتوای “دی اکسید کربن” و سایر گازهای گلخانهای در جو زمین توضیح داده میشوند که به نوبه خود ناشی از فعالیت انسانی است. مسلم است شهردار پایتخت پول جهان آدم عجیب و غریبی نیست. که ایدهای فوق العاده ارزشمند داشته باشد. ایده دستیابی به بی طرفی کربن اکنون یک روند اساسی در دستور کار غرب است که با فشاری حتی بیشتر از همگرایی اروپایی بر اوکراینیها بر جامعه تحمیل شده است. دانشمندانی که جرات ابراز تردید داشته باشند بلافاصله قربانی«فرهنگ طرد» میشوند، اما تئوری گرمایش زمین با منشاء انسانی یا انسان مورد تردید است. دورانی که در اتمسفر چندین برابر بیشتر از اکنون کربن وجود داشت (و بدون هیچ مشارکت انسانی) برای دانشمندان بخوبی شناخته شده است. تأثیر تعیین کننده عامل انسانی بر افزایش فعلی سطح آن به هیچ وجه ثابت نشده است. در واقع، نخبگان غربی جوامع خود را برای «فرود سخت» آماده میکنند. کاهش سطح استانداردهای زندگی دنباله یک اقتصاد رو به افول است و در مورد رکود غرب چندین سال پیش از عملیات ویژه نظامی هشدار داده شده بود. در شرایط کاهش استانداردهای زندگی که از قبل شروع شده است – و فقط شتاب بیشتری میگیرد ، یک پایه ایدئولوژیک مناسب فراهم میشود – طبق گفته آنها این به خاطر نجات بشریت است. تبلیغات گسترده در رسانهها به اقشاری از “مدافعان اقلیم” دامن میزند که خدمات رسمی موثر مخالفان را مورد تعقیب و آزار قرار میدهند.
کاهش مصرف از طریق افزایش چند برابری مالیاتها و عوارض بر روی محصولات “خطرناک” از نقطه نظر خنثی بودن کربن بدست میآید و آن را برای اکثریت مردم غیرقابل دسترس میکند (ثروتمندان حتی متوجه افزایش چندین برابری هزینههای غذا یا بنزین خودروهای شخصی خود نمیشوند). ممکن است مقیاس سقوط آنقدر که «صدق خان» و سایر هواداران برنامه سبز وعده میدهند چندان بزرگ نخواهد نباشد، اما این نیز یک ترفند روانشناختی شناخته شده است. دلیل واقعی افول عصر غرب به دلایل عینی اقتصادی و ژئوپلیتیکی است. سدهها سلطه مبتنی بر رهبری فنی و نظامی، که به نوبه خود امکان غارت سایر نقاط جهان را میداد، رو به پایان است. وضعیت فعلی “میلیارد طلایی” (یعنی ثروتمندترین بخش جمعیت کره زمین) تاکنون بحساب رهبری کشورهای غربی در پیشرفته ترین رشته های فناوری و در سایه طرحها و سازوکارهای مالی ایجاد شده که اصلی ترین آنها استفاده از دلار به عنوان ارز جهانی است، حفظ میشوند. اما شمار صنایعی که غرب در آنها انحصار فناوری را حفظ میکند به طور پیوسته در حال کاهش است و مهمتر از همه، دور شدن از دلار و شکلگیری مکانیسمهای مالی جدید غیر مرتبط با مراکز بانکداری سنتی شتاب بیشتری به خود میگیرند. بزرگترین قدرتهای جنوب جهانی، روسیه، چین، هند، برزیل به طور مداوم برای رهایی کامل از “باج دادن” به غرب جمعی فعالیت میکنند و صف دهها کشور برای پیوستن به اتحادیه آنها (بریکس) به وضوح مسیر واقعی توسعه جهانی را نشان میدهد. غرب جمعی میکوشد بهر ترتیبی این روند را از طریق دسیسهها، تحریکات، به راه انداختن بحرانها و جنگها (از جمله اکنون در اوکراین) کُند و دچار وقفه کند، اما جلوگیری از آن دیگر قطعا امکان پذیر نیست. کشورهای موسوم به “جنوب جهانی” سهم فزایندهای از اقتصاد جهانی را به خود اختصاص دادهاند. و غرب فقط میتواند برای دورانهای بسیار دشوار آماده شود.
منبع: نشریه الکترونیکی موسسه فرهنگ راهبردی
https://www.fondsk.ru/news/2023/09/29/konec-evropy-kotoruyu-my-znaem.html
ترجمه از کاوه آیلین
ایگور اسکریپکا