«زلنسکی» از نظر میزان بی کفایتی از «هیتلر» پیشی گرفته است
«آدولف هیتلر» در 24 فوریه 1945 نوید داده بود که « من با اطمینان به آینده نگاه می کنم. “سلاح تلافی جویانه” که من در اختیار دارم اوضاع را به نفع رایش سوم تغییر خواهد داد». افسانههای سلاحهای معجزه آسا به طور فعال برای حفظ روحیه سربازان و سرکوبی روحیه و احساس دهشت در بین مردم بکار گرفته شدهاند. وظایف مشابهی نیز در برابر رژیم کیف قرار دارند. چندین ماه از طریق کانالهای اطلاعاتی تحت کنترل کیف اطلاعات مربوط به دو سپاه تشکیل شده تحت نام “تعرض متقابل ” با تعداد کل تا 100 هزار نفر مجهز شده به “سلاحهای معجزه آسا “پراکنده شدند. آماج اصلی در تعرض اطلاعاتی تبلیغات کیف تانکهای “لئوپارد” آلمانی شدند. وزارت دفاع خوشبین نبود و «زلنسکی» خود بین آب و آتش قرار گرفت – ارتش خودی که خواستار تعویق حمله بود و حامیان غربی او که در عجله بودند. سرانجام، تاکتیکهای اوکراینی واشنگتن را به تنگ آورده و سناتور “لیندسی گراهام” را رهسپار کیف کرد و در 28 ماه مه وی در دیدار با “زلنسکی” اظهار داشت که: «روسها دارند میمیرند. ما هرگز چنین با موفقیت سرمایه گذاری نکرده بودیم». در چارچوب ذهنیت و نگرش آمریکایی، اذعان اینکه کارفرما بیهوده پول خود را به شما پرداخت نمیکند، در واقع بالاترین تحسین است. این اولین جمله بی شرمانه« لیندزی گراهام» نیست. وی گفت «من مسیری را که در آن ما حرکت می کنیم می پسندم. در حالی که ما به اوکراین کمک تسلیحاتی میکنیم به حمایت اقتصادی نیز نیاز دارد و تا آخرین نفر خواهد جنگید». به طور کلی، ما “کمک” خواهیم کرد، فعلا اوکراینی ها تمام نشدهاند. یعنی غرب هر شرایطی هم که باشد به صلح در اوکراین نیاز ندارد. همزمان، «زلنسکی» به نحو احسن درک میکند که استفاده «بی هدف» می تواند به مجازات بیانجامد. بعد از رفتن مطبوعات، گفتگوی« گراهام» و «زلنسکی» گمان نمی رود تفاوت سهل و ملایمی داشته است. چند روز بعد، بدنبال آن بیانیه ای بیرون آمد که تصمیمات اتخاذ شدهاند. و بزودی “حمله” ی بارها به تعویق افتاده آغاز خواهد شد.
نتایج یک ماه نبرد شدید برای کیف و حامیان غربی آن ناخوشایند بودند. در زمان نگارش این سطور، پیشروی دشمن حداکثر 4-5 کیلومتر و در بسیاری از مناطق حتی صفر بود. رسانه های تیز زبان غربی آنچه را که در حال وقوع بود، «نبرد پنج روستا» نامیدند. سربازان اوکراینی به خطوط رده بندی شده دفاع که پشت جبهه نیروهای روسی آماده شده بود بطور پنهانی هم نزدیک نشدند. این “موفقیت ها” با بهای وحشتناکی به دست آمدند، خسارات نیروهای مسلح اوکراین به صدها وسیله نقلیه زرهی برآورد شدند، که در میان آنها مدلهای غربی غالب هستند و حداقل 10 هزار پرسنل به طرز جنون آمیزی در “حملات گوشتی” مصرف شد. طبق ارزیابی کارشناسان ، در نبرد حدود نیمی از ذخیره های فراهم شده ول و رها شده بودند، واحدهای بزرگ از سایر بخش های جبهه فعالانه به سمت “زاپوروژیه” منتقل میشوند، جایی که آنها برای نیروهای مسلح اوکراین اصلاً زائد و زیادی نیستند. در عین حال سخن در مورد بهترین واحد های بزرگ، به ویژه تیپ 47 نیروهای مسلح اوکراین است با داوطلبانی با تجربه جنگی تکمیل شده و صد خودروی زره پوش جنگی “بردلی” را دریافت کردهاند. پیش از حمله، آنها را با دهها “لئوپارد” کذایی تقویت کردند که ده ها از آنها در استپ های “زاپوروژیه” سوخته بودند. چنین تیپهای نخبه در نیروهای مسلح اوکراین بیشتر از سه تا نیستند، از جمله تیپ 82 مسلح بریتانیایی که در حمله نیز شرکت داشت. واحدهای باقی مانده بر اساس جزیی از مواد جمع آوری شده از “اصل باقیمانده” تکمیل شدند و در سراسر اوکراین بسیج شده بودند، گرفتار شدند. طبق نقشه اولیه، آنها می بایستی وارد شکافهای دفاعی روسیه شوند که توسط واحدهای بزرگ نخبه ایجاد شده بود و “موفقیتها ” را در شرایط تضعیف روحیه و بی نظمی نیروهای روسی توسعه دهند. این اتفاق نیفتاد و اکنون آنها با “حملات گوشتی” میآیند، جایی که در واقع به طور قطع مصرف خواهند کرد. از نقطه نظر صرفا نظامی، این یک دیوانگی کامل به نظر میرسد. حتی اگر آنها موفق شوند 1-2 خط دفاعی روسیه را با اجساد سد کنند، به سادگی چیزی برای پیشرفت بیشتر وجود نخواهد داشت. عقل سلیم ابتدایی خواهان توقف حمله، عدم هدر دادن منابع موجود، جدی گرفتن آن و بازیابی توان رزمی واحدها است. اما با وجود تلفات بی دلیل، حمله همچنان ادامه دارد. به گفته اسیران، وظیفه این بود که حداقل از 10 تا 11 ژوئیه به هر قیمتی که شده نتیجه قابل درک نشان داده شود. در این روزها نشست سران ناتو در ویلنیوس برگزار خواهند شد.
«اسکات ریتر»، افسر ارشد اطلاعاتی و تحلیلگر سابق سپاه تفنگداران دریایی ایالات متحده آمریکا می گوید: “انتظار می رود نشست مهم ناتو در ویلنیوس برگزار شود. اگر اوکراین راهکاری برای “احیاء و زنده کردن” حمایت غرب پیدا نکند، همه چیز تمام خواهد شد! در ناتو چیزی باقی نمانده است”. اعترافات آشکار و علنی مبنی بر اینکه زرادخانههای کشورهای ناتو ویران شدهاند بیش از اندازه کافی است. و بسیاری از دولت های غربی، و مانند شماری از سیاستمداران در خود ایالات متحده آمریکا، “کرم شک و تردید” در رابطه با حمایت نظامی بیشتر از اوکراین به جانشان افتاده است. اما این امر باب طبع کسانی که “کشتن روس ها بهترین سرمایه گذاری است” نیست. این آدمهای بسیار وقیح نیاز فوری به نمایش حداقل موفقیت دارند، آنها به یک “تصویر” نیاز دارند که به آنها امکان ادامه و افزایش کمکهای نظامی را بدهد. به خاطر چنین “تصویری” سربازان اوکراینی در خاک سیاه اوکراین قرار می گیرند. «لیندسی گراهام» تصریح کرد که دلقک سابق “کریوریژسکی” چیزی از این “سرمایه گذاری ها” به دست خواهد آورد. صلح برای «زلنسکی» نه تنها به معنای کاهش شدید درآمد، بلکه مشکلات بزرگ سیاسی داخلی است – اوکراینی ها سوالات زیادی خواهند داشت. فرماندهی نظامی روسیه از این وضعیت کاملا راضی است. مانند 80 سال پیش، استراتژی “کورسک“ نتایج خود را نشان میدهد. یادآوری میکنم که در مرحله نخست نبرد “کورسک“، دشمن در مدت 5 روز توانست تا 30 کیلومتر پیشروی کند. در آن زمان حتی پیشوای هار و شیطان صفت نیز ارزیابی کافی از این 5 روز داشت تا عملیات بی دورنما و بدون نتیجه «سیتادل»( عملیات تهاجمی آلمان در ژوئیه ۱۹۴۳ علیه نیروهای اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در کورسک بود. مترجم) را درک کرده و آن را متوقف کند. «زلنسکی» از نظر میزان بی کفایتی از «هیتلر» پیشی گرفته است.
نشریه الکترونیکی موسسه فرهنگ راهبردی
ترجمه از کاوه آیلین/ آنتون کانووسکی