علی پورصفر
درآمد
قرنها از آن زمان که نام قوم اویغور در ایران از رواج و تداول افتاده می گذرد و این نام در کشور ما دست کم از قرون 8 و 9 ه ق تا یک دهه اخیر جز برای برخی مورخان و جغرافیا نویسان و پژوهشگران ایرانی شناخته شده نبوده است. نا آشنائی با اسامی اقوام گوناگون ترک چنان دامنه ای داشته که در خاطره عمومی ایرانیان از تنوع آن اقوام، جز اسامی ازبک و ترکمان صاین خانی یا ترکمان یخه نام دیگری نقش نبسته است . در طول 30 سال گذشته، به ویژه در یک دهه اخیر به لطف ستیزه جوئی های امپریالیسم با جمهوری خلق چین و حادثه آفرینی های پلید سرویس های امنیتی غرب و ارتجاع عرب، به تدریج برخی لایه های افکار عمومی ایرانیانی که فقط با فضای مجازی سروکار دارند با نامی آشنا شدند که خود کمترین آگاهی ها را از آن نداشته و هنوز ندارند و اخباری از آنان و یا درباره آنان می شنوند و نقل می کنند که همه چیز در خود دارد الا حقیقت. یادمان بیاید که برخی از هموطنان ما در ماه های اخیر(…) در حمایت از دروغ هائی که امپریالیسم و ارتجاع عرب از عملیات دولت چین در سین کیانگ منتشر کرده، چنان اویغورشناس شده بودند که گوئی قرنها با آنان زیسته اند و این در حالی بود که حتی طرز نوشتن نام اویغور را به خوبی نمی دانستند. مشهورترین اخبار درباره این مردم، تبدیل سین کیانگ به زندانی بسیار بزرگ به دست دولت چین و اسارت یک تا سه میلیون نفر از اویغورها در اردوگاه های کار اجباری و محرومیت وسیع همگانی آنها از حقوق قومی و دینی و فرهنگی و اشتغالات دلخواه و سلب هویت و استحاله اجباری در قوم هان از طریق پراکندگی بی رویه و دولت فرموده اعضای قوم یادشده در سین کیانگ است. در این مقالات از مردم اویغور به عنوان بزر گترین اقلیت قومی چین یاد می شود، در حالی که بزرگترین اقلیت های قومی نخست تبتی ها و دوم مغولها و سپس اویغورها هستند. مقاله پیش رو بر آن است که در حد مقدورات… نخست حداقلی از آگاهی های لازم و ضروری را از گذشته و حال این مردم در اختیار علاقمندان قرار دهد و تاریخ سازی های جعلی غرب و ارتجاع عرب و اویغور را افشاء کند و هموطنان را با حدودی از عملیات نفرت انگیز بنیادگرایان اویغور که در راستای همان عملیات آدمخواران داعش است، آشنا سازد. نخست ببینیم اویغورها کیستند.
اویغورها کیستند؟
این مردم از اقوام قدیمی مغولستان شمالی بودند که به تدریج و در طول قریب به هزار سال سرانجام درقسمتی از ترکستان شرقی یا ترکستان چین و به طور دقیقتر در استان خودمختار سین کیانگ اویغور واقع در غرب جمهوری خلق چین مستقر شدند و پس از قرن ها یکجا نشینی و ادغام و اختلاط با اقوام دیگر و استحاله و تجزیه و ترکیب مداوم در خود و در اقوام دیگر و همانند آنان نام و هویت باستانی خود را از دست داده و فقط با نام ترک مسلمان شناخته می شدند. طی دو قرن گذشته هزاران خانوار ترک سین کیانگی، که از قرن بیستم دوباره به اویغور موسوم شده اند، از قلمرو چین به روسیه تزاری مهاجرت کرده اند و اعقابشان همچنان در مناطقی از جمهوری های آسیای میانه شوروی سابق بسر می برند. علاوه بر اینان یک گروه دیگر از مسلمانان چین به نام دونگن نیز به سرکردگی بویان آخون محمدایوب، همراه با سایر مهاجران سین کیانگ به قلمرو روسیه مهاجرت کرده بودند ( 1878-1877). در ترجمه کتاب «ماموریت به تاشکند» نوشته سر هنگ بیلی افسر انگلیسی که در سال 1918 ایامی را در کاشغر گذرانیده بود، نام این مردم به صورت تونگان ضبط شده است. چند هزار نفر از این اویغوران جدید در کوهستان های مرزی میان پاکستان و چین اقامت دارند و جماعت قلیلی نیز در شکاف کوه ها و دره های منطقه و خان نزدیک مرزهای چین زندگی می کنند. گروه کوچکی از اویغورها که در جریان جنگ داخلی چین از اتباع دولت چیان کای چک بوده و با ارتش سرخ چین جنگیده بودند، پس از پیروزی انقلاب، همراه چیان کای چک و پیروانش به تایوان گریختند و اعقابشان هنوز هویت قومی شان را حفظ کرده اند. اویغورها در تصرف ایران همراه مغولان بودند و گروه بزرگی از آنان در مناطقی از کشور مستقر شدند. شحنگی امارت شبانکاره در عهد ایلخانان با امرای اویغور بود و یک هزاره از اویغورها در زمره سپاه امیر مظفربن منصور خوافی خراسانی پدر امیر مبارزالدین محمد، مؤسس پادشاهی آل مظفر قرار داشت و مادر امیر مبارزالدین خود از اویغورها بود. خان های اویغور در دوران سلطان ابوسعید آخرین ایلخان ایران، از جمله بزرگترین امرای دولت بودند و سونیچ آقا اویغور اتابک سلطان بود. گروه بزرگی از اویغورها در قرون 7و 8 هق در ولایت ری امارتی داشتند که به سال 759 هق توسط جلال الدوله اسکندر پادوسپانی حاکم رستمدار مازندران ساقط شد. اویغورهای ری سپس تابع امیرولی استرآبادی، باقیمانده سلسله طغاتیموریان شدند و در دوران استیلای تیمورلنگ بر ایران به اطاعت او درآمدند. به نوشته میرزاحیدر دوغلات در تاریخ رشیدی (952 هق) گروهی از اویغورها از دوران مغولان در خراسان می زیستند اما بعضی هاشان بعدها دوباره به ترکستان شرقی بازگشتند. جماعتی ازاویغورها از دوران ایلخانان مغول ایران در شرق آناتولی بسر می بردند. نویر اویغور (753 هق) موسوم به علاءالدین اِ ِرتنا (به کسر اول و دوم) با اغتنام از فرصت سقوط و قتل امیر تیمورتاش (728 هق) حاکم آناتولی و سپس نابودی دولت ایلخانی ایران (736 هق) و ناتوانی شیخ حسن چوپانی متصرف آذربایجان، سلسله بنی ارتنا را در سیواس و ارزنجان تأسیس کرد (741- 744 هق). این سلطنت در سال 782 هق به دست قاضی برهان الدین سیواسی وزیر محمدچلبی نبیره ارتنا و آخرین پادشاه این خاندان بر افتاد.
نام اویغورهای ایران از قرون 9و 10 هق/ 15 و 16 میلادی به تدریج متروک شد و دیگر در کتا بهای تاریخی فارسی به میان نیامده است. اویغورهای آناتولی نیز گویا چنین فرجامی داشتند. به نوشته فاروق سومر در کتاب تاریخ غزان نام اویغورها در قرون 15 و 16 به ندرت در اسناد اداری عثمانی به میان آمده است. جمعیت اویغورهای چین و اتحاد شوروی سابق در دهه 80 قرن گذشته بیش از 6 میلیون نفر بوده است که از این تعداد بالغ بر پنج میلیون و پانصد هزار نفر در چین و بقیه در جمهوریهای آسیای میانه شوروی سابق زندگی می کردند. از جمعیت اویغورها در قرون گذشته اطلاعی در دست نیست، اما همانطور که نخستین جغرافیانویسان مسلمان تذکر داده اند، این مردم از بقیه ترکان جمعیت بیشتری داشتند و ملوک ترکان بودند. اینان از دو گروهبندی بزرگ به نامهای اون اویغور (اویغورهای دهگانه) و توقوز اویغور (اویغورهای نه گانه) تشکیل می شدند. واژه اویغور گویا از تبدیل کلمه اوذاود حاصل شده که در زبانهای ترکی قدیم، به معنای به حرف «د» و « ذ» پیروی کردن و تعقیب کردن و هم اندازه بودن است و گویا از تبدیل حروف کلمه ای پدید آمده که بعدها به اویغور مبدل شده است. خواجه رشیدالدین فضل اله نیز،« ی» این کلمه را تابع و پیرو معنی کرده که با نتایج تحقیقات انجام شده جدید در اصل و ریشه کلمه اویغور موافقت دارد. کاشغری نیز در باره وجه اشتقاق نام اویغور، افسانه ای را که به اسکندر مقدونی نسبت داده می شود، نقل کرده که هر چند بی پایه است اما از جهت نمایش گذشته طولانی مناسبات اویغورها و ایرانیان اهمیت دارد. پیشینه تاریخی، فرهنگی و مذهبی اویغورها تاریخ باستانی اویغورها ناروشن است و آنگونه که از منابع تاریخی برمی آید، قدمت آنان از قرن دوم پیش از میلاد و از دوران اقوام گائوچه -در زبان چینی به معنای گاری بلند- فراتر نمی رود. طبق افسانه های ترکان، جد قوم گائوچه مولود ازدواج کوچکترین دختر حاکم قوم سونو (هونو) -همان قوم معروف هون- با گرگ بوده است. نخستین دولت تمام اویغورها پس از سال 663 م تشکیل شد و همین دولت به اتفاق قوم قرلق در میانه قرن 8م دولت بزرگی در قلمرو ترکان شرقی تشکیل دادند که خود آغاز مرحله اجتماعی نوین و بالنده ای در تاریخ ترکان بوده است. اویغورها در عصر این دولت و دنباله آن در سین کیانگ(13-8 و / -2 7 هق)، متمدن ترین قوم ترک به شمار می آمدند. یکی از منابع اساسی تمدن و فرهنگ جدید اویغورها انتشار مذاهب مسیحی و بودائی و مانوی در اویغورستان بود. مذهب مانوی به همراه بوگیوخاقان (759 – 779) پادشاه اویغور و از طریق چین به اویغورها رسید. بوگیوخاقان به سال 762 م در شهر لویانگ چین با مبلغان مانوی سغدی آشنا شد و آنان را با خود به مغولستان برد و خود نیز مذهب آنان را اختیار کرد. پس از نابودی دولت اویغورستان به دست قرقیزها (840 – 849 م) گروهی از اویغورها به واحه های تورفان و تاریم – امروزه در سین کیانگ – مهاجرت کرده و دولتی بر پا نمودند که تا قرون 14-13 م / 8-7 هق برقرار بود و نقش دولت سابق را در توسعه مدنیت وفرهنگ ادامه داد. واحه های تورفان و تاریم زمانی به تخارها – از اقوام ایرانی- تعلق داشت و به هنگام ورود اویغورها، باقیماندگان تخارها، اتباع آنان شدند و تمدن خود را به اویغورها انتقال دادند. اویغورهای شمنی، آدمکشی را برای جهان پس از مرگ سودمند می دانستند، اما به فرمان مذهب مانی، آدمکشی و تناول گوشت حیوانات ممنوع شد و خوردن برنج جای آن را گرفت. مانویان سغدی که با دیوانسالاری ایرانی آشنائی داشتند، دستگاه دیوانی دولتهای اویغوری را تأسیس کردند و سنتهای دیوانسالاری ایرانی را به اویغورها رسانیدند.
ایدی قوتها یا شاهان موروثی اویغور تورفان و تاریم در قرن 6 هجری قمری اتباع گورخان های قراختائی بودند، اما در سال 605 هق بارجوق ایدی قوت تورفان به چنگیز خان پیوست و با اتباع خود در تصرف قلمرو خوارزمشاه از اترار تا نیشابور شرکت داشت. حکومت ایدی قوتها با موافقت مغولان تا قرن 8هق برقرار بود. اویغوران از هنگامی که به مغولان پیوستند، اعضای ثابت و عالی مقام نظام اداری و آموزشی مغولان شدند و برای دولت چنگیزخان یک سازمان اداری مؤثر و منضبط تشکیل دادند. متصرفات ایرانی مغولان نیز تا پیش از ورود هولاگوخان یا به دست دولتمردان گورخانی (جنتمور) و یا دولتمردان اویغوری (کورکوز آقا) و یا تربیت شدگان اویغورها (ارغون آقا اویرات) اداره می شد. اویغورها خطی داشتند که آن را از خط سامی ایرانیان سغدی که توسط مانویان عراق به میان سغدیان آمده بود، اقتباس کرده بودند. این خط که عمودی و از راست به چپ نوشته می شد، پس از مدتی، در میان بعضی اقوام ترک منتشر شد و سطوح عالی تری از مدنیت و فرهنگ را ایجاد کرد. زبان و خط اویغوری در میان مغولان نشانه فضل و هنر بود و به نوشته عطاملک جوینی آموزش خانزادگان مغول با این خط و زبان انجام می شد. خط اویغوری پیش از ورود مغولان نیز در ایران به کار می آمده است. صدها سند به این خط و زبان در حظیره شیخ صفی الدین اردبیلی نگهداری می شود که یکی از آنها مبایعه نامه ای مورخ 603 هق است. به نوشته فاروق سومر، شاهان قراقویونلو با کتابهای اویغوری آشنائی داشت و شکراله سفیر سلطان مراد دوم به دربار جهانشاه در تبریز یک نسخه از اغوزنامه به خط و زبان اویغوری را نزد او مشاهده کرده بود. نخستین اثر ادبی ترکان در دوران اسلامی کتاب قوتادقوبیلیک نوشته یوسف اولوغ بالساغونی اویغور است که در سال 1070-1069 م / 463 هق به طرز شاهنامه فردوسی سروده شده بود و ادیبان فارسی زبان آن را شهنامه ترکی می خواندند. قدیم ترین نسخه این کتاب به خط اویغوری و در سال 818 هق کتابت شده است. اویغورها هنر نقاشی مانویان را به خوبی آموختند و آن را به چینی ها نیز انتقال دادند و همین اسلوب نقاشی در ادوار بعد همراه مغولان به ایران آمد و به سبکی در نقاشی ایرانی تبدیل شد. جریان ورود اسلام به میان اویغورها چندان روشن نیست، اما به طور قطع و یقین رواج اسلام در میان اویغورها از قرون 6 و 7 سرعت گرفت و اغلب آنان به جز ساری اویغورها در قرون 7 و 8 هجری قمری مسلمان بودند.
اویغورها در قرن 18 و19
در این قرون مردم ترکستان شرقی و سین کیانگ حالیه ترکیبی از اویغورها و قراختائی ها و نایمان ها و قرلق ها و قرقیزها و قلماق ها بودند، اما در قرون بعد و به ویژه از قرون 16 و 17 دیگر نامی از اویغورها نیست تا آنجا که محمدحیدر دوغلات در تاریخ رشیدی ( 952 هق) فقط دوبار و به صورت فرعی از این قوم نام برده است. زوال حکومت جغتائیان در ترکستان غربی و استقرار دولت ازبکان در این مناطق ( 10 هق) موجب توجه بیشتر خوانین جغتائی به تورفان و کاشغر شد که حکومت شان با خوانین دوغلات از قبایل مغول تبار بود. این دوران همزمان با پیدایش فرقه «ده بیدیه» (به فتح دال) مرکب از مریدان مخدوم اعظم جلال الدین کاسانی یکی از پیران فرقه نقشبندیه در اویغورستان بود. پس از فوت او (949 هق) پسرانش رهبران فرقه شدند، اما چندی بعد میان آنان رقابت افتاد و سه فرقه متخاصم به نامهای آفاقیه و اسحاقیه و جویباریه پیدا شد که تا زمان استیلای قطعی امپراتوری چین بر ترکستان شرقی به سال 1755 م و حتی یک قرن بعد از آن همواره با یکدیگر در جنگ و ستیز بودند. پیران و مشایخ و خواجه زادگان این فرقه ها علاوه بر ریاست های فرقه ای سرکردگان سیاسی منطقه نیز بودند و حکام موروثی ناگزیر از آنان پیروی می کردند و اقوام مخالفی همچون قرقیزها نیز گهگاه در خدمت گروههای رقیب درمی آمدند. این وضع با تشکیل دو گروه بندی اجتماعی غیرقومی به نامهای آق داغلی در کاشغر و یارکند – دوستداران فرقه آفاقیه – و قراداغلی در ایلی و آق سو – دوستداران فرقه اسحاقیه – تشدید شد و جنگها دامنه وسیعتری گرفت و سرانجام اسماعیل آخرین خان جغتائی کاشغر که دیگر قدرتی برایش نمانده بود، در سال 1089 هق / 1678 م کوشید هدایت اله خواجه آفاق سرکرده آفاقیه و آق داغلی را از قلمرو خود اخراج کند، اما خواجه آفاق از قلماقهای جونگاری یاری خواست و به کمک آنان اسماعیل را بر انداخت و خود حاکم کاشغر شد و پس از چندی بر قراداغلی ها و فرقه اسحاقیه نیز غلبه کرد و تمام کاشغرستان را تحت فرمان خود گرفت. در این سلطنت، فرقه اسحاقیه و گروه قراداغلی همواره در معرض تحقیر و ستم قرار داشتند و گویا به همین سبب در اواخر سلطنت آفاقیه از دولت چین خواستار تصرف کاشغرستان شدند. سلطنت آفاقیه در سال 1755 به دست دولت چین برافتاد، اما اقتدار روحانی مشایخ دوفرقه همچنان ادامه یافت و تا یک قرن بعد نیز که میرزا شمس بخارائی کتاب «تاریخ بخارا و خوقند و کاشغر» را نوشت، این فرقه ها و همراهان دوگانه شان همچنان از قدرت و نفوذ اجتماعی و ثروت سرشار برخوردار بودند و همچون گذشته دشمنان یکدیگر بودند و از حملات بزرگ به یکدیگر خودداری نداشتند. به نوشته میرزا شمس بخارائی که تاریخ خود را در سال 1276 هق 1859/ م نوشته است، خواجه یوسف کاشغری از خواجه زادگان فرقه آفاقیه و گروه آق داغلی که در کودکی و بر اثر غلبه مخالفان و نظامیان چینی به بخارا گریخته و در جوانی به محمدعلی خان مینگ امیر خوقند (1258-1238 هق / 1823- 1842 م ) پناه برده بود، در یکی از همین سا لها با سپاهی مرکب از مریدان آفاقیه و مردان آق داغلی و سربازانی که محمدعلی خان در اختیارش نهاده بود، کاشغر و یارکند را تصرف کرد و عده ای از مخالفان را کشت و اموال و املاکشان را صاحب شد. پس از چندی قراداغلی ها و پیروان اسحاقیه با حمایت سربازان چین به منطقه بازگشتند و خواجه یوسف کاشغری و مریدان آفاقیه و سپاهیان خوقندی را اخراج کردند. در سالهای بعد نیز (1871-1883) حوادثی از همین گونه در کاشغرستان اتفاق افتاد و موجب مهاجرت ده ها هزار نفر از ترکان مسلمان سین کیانگ به قلمرو روسیه شد. نکته اساسی اینکه خواجگان و مشایخ فرقه های مزبور و همچنین گروه های آق داغلی و قراداغلی که هیئت عمومی مردمان شهری و روستائی تمام کاشغرستان را تشکیل می دادند، فاقد عنوان و هویت قومی معینی به ویژه قومیت اویغور بودند و تنها ترک نامیده می شدند. با ملاحظه این شواهد و حقایق است که شیرین آکینر در کتاب «اقوام مسلمان شوروی« و لاری موزس مؤلف مقاله اویغور در « دانشنامه اقوام مسلمان» اعلام می دارند که نام اویغور در سین کیانگ از حدود قرنهای در 9 و 10 هق / 15 و 16 م فراموش شده است. در قرون بعد نیز نامهائی در ترکستان چین متداول شد که غیرقومی و منطقه ای بودند. مانند آقسولوک (آق سوئی) و تورپانلیک (تورفانی) و کشکه لیک (کاشغری) و یارقانلیک (یارکندی) و تارانچی که در زبان چینی به معنی کشاورز است. یک گروه بزرگ از تارانچی ها در سمیرچیه قزاقستان و اقلیتی نیز در اطراف دره رودخانه ایلی سکونت دارند.
اویغورها در قرن بیستم
همانگونه که پیشتر گفته شد علاوه بر اینان یک گروه دیگر از مسلمانان چین به نام دونگن نیز در سالهای مهاجرت مسلمانان چینی به روسیه تزاری عزیمت کرده بودند و اعقابشان هم اکنون با همین نام در سمیرچیه قزاقستان اقامت دارند. در این سالها تا دوره دوم ریاست جمهوری سون یات سون نیز از نام اویغور در حوادث کاشغر نشانی دیده نمی شود. سیاحان و مأموران بیگانه که در این سالها مدتی را در کاشغر گذرانیدند، نظیر سرهنگ بیلی افسر انگلیسی که در سال 1918 ایامی را در کاشغر گذرانیده بود، در همان حال که از دونگن ها و اعمالشان در ارومچی و سرکرده بدنام آنان ژنرال «ما» کاشغر سخن می گویند، هیچ اشاره ای به نام اویغور ندارند. همانگونه که شیرین آکینر و الری موزس تذکر داده اند، نام اویغور در حقیقت توسط دولت شوروی و از سالهای1922-1321 با مقاصد اجتماعی و انسانی احیاء شد و از آن طریق در سین کیانگ نیز رسمیت یافت. به همین سبب الری موزس می نویسد که تناسب اندکی میان اویغورهای قدیم و جدید سین کیانگ وجود دارد و نمی توان اویغورهای امروزی را امتداد اویغورهای گذشته دانست. یکی از نخستین حرکات اجتماعی سیاسی اویغورهای جدید در جمهوری چین به سال 1933 صورت گرفت. در این سال گروهی از اویغورها به رهبری خواجه نیاز حاجی و ثابت دامال عبدالباقی – هر دو رئیس جمهور – و محمدامین بوغرا و نوراحمدجان بوغرا – هر دو نخست وزیر – در ارومچی، دولتی به نام جمهوری اسلامی ترکستان شرقی بر پا کردند که فقط 5 ماه بر قرار بود و بدست جنگ سالاران چینی ساقط شد آوریل (12 نوامبر 1933 – 16 آوریل 1934). در سال 1944 مردی به نام سیف الدین تشکیل جمهوری خودمختار ترکستان شرقی را در ارومچی اعلام کرد و دولت چیان کایچک پس از دوسال و به دنبال آغاز دوباره جنگ داخلی با حزب کمونیست، موافقت خود را با آن جمهوری خودمختار به مرکزیت شهر ارومچی و با ریاست سیف الدین اعلام داشت. یک سال بعد سیف الدین روابط خود را با دولت چیان کای چک قطع کرد اما گروه هائی از اویغورها، به خدمت چیان کایچک پیوستند و به همین سبب نیز دو- سه هزار نفر از آنان همراه او به جزیره فرمز گریختند. دولت چین بر پایه قانون اساسی سال 1954 و تعریف آن از چین همچون یک کشور واحد با ملیت های مختلف، چندین قلمرو خودمختار قومی تأسیس کرد که یکی از آنها قلمرو خودمختار اویغور یا همان ایالت سین کیانگ با مرکزیت شهر ارومچی است (1955). سین کیانگ با اجرای برنامه های عمومی توسعه، از یک منطقه محروم و فقرزده با سرعتی غیرقابل باور به عصر جدید رونق اقتصادی و آبادی رسید. به نوشته الری موزس: زندگی اویغورها با تحولات اجتماعی بعد از ،1951 دستخوش تغییر شد. با افزایش نفوذ و اقتدار چینی ها در ترکستان شرقی چین، تغییرات اساسی نیز در شیوه زندگی سنتی این مردم به وجود آمد. بیشتر کشاورزان مستقل پیشین به کمون ها کشیده شدند و با برنامه های جدید برای جنگل کاری مجدد دامنه های کوهپایه ای، میلیونها جریب از زمین ها آبیاری شد. توسعه پایه صنعتی ً اویغورها در این سرزمین جدید، منجر به درهم ریزی مجدد توده های مردم گردید. احتمالا حال امتزاج با دیگر ملیت ها هستند. به حدی که قسمت اعظم هویت ملی پیشین آنها از بین رفته است.
آغاز علاقمندی جهان سرمایه داری به اویغورها و جنایات بنیادگرایان آنها
جهان سرمایه داری – به جز ارتجاع عرب و همپالکی هایشان در مالزی و اندونزی- تا پایان جنگ سرد هیچ علاقه ای به سین کیانگ نداشت. اما در سالهای پس از آن و موفقیت هائی که معماران آن جنگ کثیف در برانگیختن جدائی طلبان و افراط گرایان مذهبی کسب کرده بودند، مشوق آنان شد تا آن نیروها را این بار علیه دولت چین به کار گیرند و مانع از پیشرفت مسالمت آمیز آن شوند. بدین ترتیب دوره ای از عملیات تروریستی و جنایتکارانه به راه افتاد که مجریان آن،گروهی از بنیادگرایان اویغوری بودند که در اردوگاههای سازمان سیا و یا سازمان اطلاعات و امنیت عربستان تعلیم دیده بودند. خواسته این بنیادگرایان، تاسیس جمهوری ترکستان شرقی و استقرار یک نظام… دلخواه به روایت سلفی خودشان در سین کیانگ بوده است. در این جمهوری پیشنهادی، زنان حق تعلیم و تعلم و حق کار کردن نداشتند و رادیو و تلویزیون و نشریات حرام شده بود. گزارشی که سفیر جمهوری خلق چین در تهران از عملیات بنیادگرایان اویغور داده حقیقتا تکان دهنده و خشم آور است. بنیادگرایان اویغور از سالهای دهه 1990 تا پایان سال 2016 صدها عمل تروریستی و تخریبی و جنایتکارانه انجام داده و صدها نفر از مردم غیرنظامی و ماموران نظامی و انتظامی را کشته اند. اینان هر روحانی طرفدار دولت را دشمن خود تلقی می کنند و تا کنون چندین نفر از روحانیان طرفدار دولت نظیر آرونخان حاجی و جمعه طاهر، ائمه مسجد عیدگاه کاشغر را ترور کرده اند. بنیادگرایان اویغور در فوریه سال 1997 با انفجار سه اتوبوس شهری در ارومچی، 9 نفر را کشتند و 70 نفر را مجروح کردند و در آستانه برگزاری المپیک تابستانی پکن (2008) کوشیدند یک هواپیمای خطوط هوائی چین را با سرنشینانش منفجر کنند که خوشبختانه موفق نشدند، اما چهار روز قبل از افتتاح بازی ها، 16 افسر پلیس را در کاشغر کشتند. همینان در روز 5 ژوئیه ،2009 خشونتی در شهر ارومچی به راه انداختند،که نمونه ای از یک جنگ داخلی تمام عیار بود. آنان به فروشگاهها و مکانهای عمومی حمله کردند و 197 نفر را کشتند و بیش از 1700 نفر را زخمی کردند و 331 فروشگاه و 1325 وسیله نقلیه را آتش زدند و به بسیاری از مکانهای عمومی خسارت وارد کردند. همینان در مارس 2014 با کارد و چاقو به جان مردم و رهگذران در ایستگاه قطار کان مینگ افتادند و 31 نفر را کشتند و 141 نفر را مجروح کردند. در 27 ژوئیه 2014 ده ها نفر از بنیادگرایان مسلح اویغور به بازار شهر ساچی در سین کیانگ حمله کردند و 37 غیر نظامی را کشتند. بنیادگرایان اویغور از جمله نخستین گروه های خارجی بودند که با همکاری های وسیع و حمایتهای گسترده دولتهای ترکیه و عربستان سعودی و امریکا خود را به سوریه رسانیدند و یکی از نیروهای بدکار داعش در آزار و قتل و شکنجه مردم سوریه شدند. از تعداد دقیق این مزدوران جانی اطلاعی در دست نیست، اما برخی کارشناسان تعدادشان را قریب 5 هزار نفر 3 هزار نفر از این مزدوران در منطقه ادلب بسر میبرند و عملیات – برآورد کرده اند. هنوز هم 2 دلخواه دولت و ارتش ترکیه را انجام می دهند. در اینجا به فرض یگانگی اویغورهای قدیم و جدید، سؤالی پیش می آید: مردمی با آن گذشته عالی، چگونه پذیرای چنین آدمکشی ها و مردم ستیزی هائی می شوند؟ و پاسخ به این سؤال نیز چنین است: پذیرندگان این گونه جنایات، توده های مردم اویغور و فرهیختگان شان نیستند، بلکه اعقاب و باقیماندگان ایللیک های آق داغلی و قراداغلی و خواجه زادگان و پیروان فرقه های «ده بیدیه» و پیروان قشری شان هستند که از تاریخ درخشان مردمی که خود را بدانان نسبت می دهند، فاصله گرفته اند و برای احیای مالکیت خصوصی و بهره کشی از انسان و تجدید خصومت های فرقه ای و همراهی با امپریالیسم و متحدانش، هر جنایتی را مجاز می دانند و همینان بودند که استقرار جمهوری خلق چین و تأسیس ایالت خودمختار سین کیانگ اویغور را برنتافتند و در مخالفت با آن به شمال پاکستان گریختند و ذخیره اقدامات آینده شدند. بنیادگران تروریست با همه عملیاتشان نتوانستند توده های مردم سین کیانگ اویغور را با خود همراه کنند و مقابله دقیق و هوشمندانه دولت چین با جنایات آنان و اجرای برنامه های وسیع فرهنگی و علمی و افزایش اشتغال و مشاغل سودمند، روز به روز از میزان نفوذ بنیادگرایان بر گروه های اندکی از مردم که می توانستند حامیان آنان باشند، به شدت کاسته است. بهتر است این توصیف را از زبان آمار بشنویم. پس از تثبیت نرخ رشد سالانه بالای ۱۰درصد در میانه دهه 80 ِ قرن گذشته، کاهش فاصله بین شرق ِ پیشرفته با غرب عقب مانده چین، در دستور کار حزب کمونیست قرار گرفت. افزایش سرمایه گذاری در بخش صنایع اولیه (تولید وسایل تولید)، اولین گام مهم در این زمینه بود. این روند تا کنون به طور لاینقطع ادامه داشته است. نگاهی به جدول زیر، نمایشگر وضعیت است:
سهم شاخه های مختلف صنعت در ارزش افزوده سال 20 صنایع اولیه ( تولید وسایل تولید) صنایع ثانویه (تولید وسایل مصرف) صنا یع ثلاثیه ( حمل و نقل، ارتباطات، مالی، مسکن، بیمه…) جمع
پکن 0.4% 18.6% 81% 100%
شانگهای 0.3% 29.8% 69.9% 100%
سین کیانگ 13.9% 40.3% 45.8% 100%
نتیجه نهایی این سرمایه گذاری پیوسته را در جدول زیر می بینیم: مقایسه رشد تولید ناخالص نواحی چین در دورههای مختلف
1995 2001 2017
پکن 12.4% 11.7 % 6.7%
شانگهای 14.1% 10.5% 6.9%
سین کیانگ 9% 8.6% 7.6%
به طور خلاصه، سرعت رشد منطقه سین کیانگ، از مناطق پیشرفته جلو افتاده است.
منبع: دفتر ملی آمار چین، به آدرس//english/cn.gov.stats.www://http AnnualData/Statisticaldata در سال 2018 بیش از 150 میلیون نفر به سین کیانگ سفر کرده بودند که نسبت به سال گذشته 40 درصد و عایدات ناشی از آن نیز قریب 105 درصد افزایش داشته است. چنین پیروزی هایی برای مردم چین و همه صلح طلبان انسان دوست جهان، موجب خرسندی است اما برای آمریکا و ناتو و به ویژه ارتجاع عرب – که هیچ ناسزایی حق مطلب را درباره آنان ادا نمی کند – موجب دل درد و دل پیچه شده است. این دولتها و به ویژه ارتجاع عرب، بزر گترین زندان روباز جهان 1 میلیون زندانی فلسطینی اسرائیل در غزه را کنار گوش خود نمی بینند را با 400 کیلومتر مربع مساحت و 1.5 میلیون زندانی خیالی اویغور را و چند هزار کیلومتر دورتر، اردوگاه های واضح تر از خیابا نهای پایتختهایشان تشخیص می دهند. این کوردلی ها و آن دل دردها و دلپیچه ها را پیامدهای بسیاری است، اما بیشتری نشان تاکنون همان هذیان هائی است که در ماههای اخیر و به دنبال رسوائی ناتوانی هایشان در مقابله با کرونا، از قلم ها و دهان هاشان بیرون زده است. هذیان هائی که به روشنی مصداق این بیت مولاناست:
مه فشاند نور و سگ عوعو کند
هرکسی بر طینت خود می تند.
برگرفته از مجله دانش و امید