پارک روبروی سازمان برنامه و بودجه پس از بارندگی شب پیش هوایی پاک داشت، تعدادی جوانان پسردر یک گوشه پارک فارغ از درس و مشق به سر و کول هم می پریدند ویک دخترک به تنهایی اسکیت بازی می کرد. چند خانم سالمند بازنشسته از 30 دقیقه پیش از ساعت 10 به مجل برگزاری تظاهرات در این پارک آمده بودند، من روی یک صندلی پارک در آفتاب که روبروی ورودی اصلی پارک بود نشستم تا شاهد ورود افراد آشنا باشم. دفعات پیش همیشه بازنشسته ها در این نقط برای رفتن به جلوی مجلس برای اعتراض ها تجمع می کردند. برخلاف دفعات پیشین این دولت یک دست، که سیل نیروهای سرکوب همه جا را اشغال می کردند و لباس شخصی ها اطراف را می پاییدند از پلیس و کماندو های زن خبر نبود. دراین ساعت تنها 4 -5 پلیس کنار ورودی پارک و یک ماشین پلیس قرار داشت. به مرورتعدادی بازنشستگان بیشتر می شد ولی چهره های آشنای پیشین را نمی دیدم آن هایی که همیشه حظور داشتند.تا ساعت 10 و 30 دقیقه افراد به تعداد 200 نفری رسیدند و پلیس ها هم زیاد شدند ولی نه مانند دفعات پیش. به گفتگوی چند بازنشسته گوش می دادم یکی گفت: این مملکت کسی مانند رضاخان را می خواهد تا اصلاح شود، در پاسخ او دیگری با اعتراض گفت: مردم از روی سیری خود را به جلوی گلوله نمی اندازند تا آن نظام ضد بشری را برای همیشه به گور بسپارند. یکی دیگه می گفت من یادمه در شمال کشور که کشاورزی می توانست رونق خوبی داشته باشد کشاورزان همیشه به سلف خر ها بدهکار بودند واکثرا زمین هایشان را این گونه از دست می دادند. یک خانم با اعتراض وارد گفتگو شد و با لهجه ای که آذری بود اعلام داشت باید یکی سخنرانی کند و اعلام نماید چرا یک بازنشسته بیمار با این حداقل مستمری باید این دکترای بدتر از بازاری های دریده برای هر عمل جراحی از بیمار زیر میزی دوسکه طلا مطالیه کنند؟! دکترها دیگر آن انسان هایی نیستند که آن سوگند باستانی را عملی می کردند تنها یک مشت بازاری حقیر هستند که جیب بیمار را خالی می کنند بدون آن که وظیفه پزشکی خود را به خوبی انجام دهند، در میان آن ها هر روز افراد سالم کم و کمتر می شود. یکی از بازنشسته ها گفت: ادامه ی نولیبرالی همراه با استبداد مطلقه همه را دزد و ریا کار خواهد ساخت، گریزی از این واقعیت نیست. – ولی باید این واقعیت ها گفته شود. هنوز سیل پلیس ها آغاز نشده بود، با خود می گفتم بهترین ” دموکراسی دنیا” ماه های پیش از انتخابات را می خواهد بدون خشونت ادامه دهد و این فرصت مناسبی برای اعتراضات شب عید برای تاثیر گذاری برتعین و تغییر درصد اعلام شده به وسیله دولت است، کاش بازنشستگان تهرانی این واقعیت را درک کنند و به تظاهرات بیایند، بیشتر تظاهر کنندگان یا از نور مازندران بودند یا تاکستان و تعدادی خانم و آقا از بندر عباس و . . . که با نوشته های مرتبی که در دست داشتند به تهران آمده بودند. پلیس به اجتماع از بازنشستگان نزدیک شد و دوستانه اعلام کرد: خانم ها، آقایان این محل روبروی سازمان ارشاد اسلامی است برای تظاهرات خود روبروی سازمان برنامه و بودجه به آن منطقه پارک بروید وبا دست آن نقطه را نشان داد. دیگر اطمینان یافتم که امروز از آن روز های استثنایی پیش ار انتخابات است که حاکمیت می خواهد نرمش نشان بدهد. با شعار دادن و پاسخ گویی جمعیت تظاهرات آغاز شد شعار هایی که هیچ تغییری در فرم و درون مایه آن ها ایجاد نشده بود. ابتدا هر گوشه جمعیت که به احتمال زیاد نزدیک به بالا 400 نفر شده بود یک شعار مطرح می شد و جمعیت پاسخ می داد بلند گو و میکروفونی وجود نداشت. نظم و یک پارچگی کم کم به وجود آمد و فردی با بلند گو به میان جمعیت آمد و پس از چند شعار معمولی و همیشگی، اولین سخنران که پیرمرد همیشگی تظاهرات تهران بود آغاز شد، اوبی توجهی دولت یک دست را در اجرای قانون را به نقد کشید، پس از آن میکروفون را در اختیار یک فرد قرار دادند تا شعارها را باز گو کند.یکی دیگر از سالمندان همیشگی تظاهرات سخنرانی را آغاز کرد و ایشان بر خلاف سخنرانان دیگر به علت بی توجهی دولت های رفسنجانی و پس از او و دولت به اصطلاح یک دست کنونی در عدم رعایت قانون اساسی و ندیدن اصل هایی که به حقوق مردم را مطرح کرده اند پرداخت و علت این نفی قانون اساسی به وسیله این دولت ها را ناشی از پیاده کردن مناسبات اقتصادی نولیبرالی یا همان تعدیل ساختاری و خصوصی سازی ذکر کرد. صاحب بلند گوی به وحشت افتاد و مرتب از سخن ران می خواست تا یک دقیقه دیگر بیشتر حرف نزند و مانع ادامه سخنرانی شد. شاید این نوع برخورد ناشی از این اندیشه باشد که تنها باید صنفی برخورد کرد در حالی که سخن ران با استناد به قانون مادر، قانون اساسی علت کنار گذاشتن مواد قانونی را که به حق زحمت کشان شهر و روستا پرداخته اعلام نموده بود و واقعیتی را آشکار کرده بود که برخی به خاطر آب باریکه ی مستمری شهامت ابراز آن را نداشتند و اینک که فردی خود را به خطر انداخته آن ها با وحشت مانع ادامه سخنرانی که داشت به بخشی می رسید که اعلام کند این واقعیت به دلیل وجود اصلی در قانون اساسی است که با کودتای حاکمیت برعلیه قانون اساسی حاکمیت استبدادی مطلقه به جای جمهوری نشسته و حقوق مردم این گونه پایمال مشتی دلال مناسبات اقتصادی مالی شده است. لابی بزرگی، که هیچ نیرویی نمی تواند آن ها را از اختلاس و دزدی آشکار منابع ملی کشور باز دارد. پس از گرفتن تریبون از این بازنشسته کار به روال خنثی خود باز گشت ولی این از تحمل همه خارج بود پیرمرد همیشگی تظاهرات تهران بلند گو را به دست گرفت و شعار معلم زندانی آزاد باید گردد را مطرح کرد که با استقبال وسیع بازنشسته ها روبروشد ولی از طرف صنفی گرا ها مورد اعتراض قرار گرفت و مانع ادامه این گونه شعار ها شدند. دیدیم که پیرمرد با همراهی فردی که معلوم نبود دوست اوست یا یک لباس شخصی جمعیت را ترک کردند. سخنرانان دیگر ضرورت همسان سازی را مطرح می کردند بدون توجه به مقررات زدایی که سرشت دولت های پس از جنگ است و بدین گونه در کشور تنها قانون بازار ” آزاد” عرضه و تقاضا عملی می شود وبر این اساس حرف زدن از قانون یک ریشخند آزار دهنده بیش نیست زیراهیچ دولتی برای قانون گرایی تره هم خورد نمی کند. ساعت پایان فرا رسید و نیروهای پلیس برای تذکر خود را به میان جمعیت رساندند. روز های پیش از انتخابات بهترین فرصت برای اجرای تظاهرات و رساندم صدای بازنشسته ها به گوش ملت است. کاش به درستی در جایی مانند جلوی مجلس یا جلوی برنامه و بودجه از این شرایط استفاده شود.
ناصر آقاجری
5 دیماه 1402