هرکس که توانسته و روابطی داشته، اینجا معدن به ثبت رسانده، حداقل ۷ یا ۸ معدن در این منطقه هست؛ دینامیت کار میگذارند، سنگها را منفجر میکنند، به شن و ماسه تبدیل میکنند و پول درمیآورند؛ اما نظارتی در کار نیست…..
«از معدن میتوانیم به اندازه پول نفت درآمد داشته باشیم»؛ محمد مخبر، سرپرست ریاست جمهوری، معتقد است که سودآوریِ معادن کشور، که منظور همان معادن ریز و درشت بخش خصوصی است، میتواند جایگزین درآمدهای نفتی باشند و «وزارت صنعت نماد کار کردن با بخش خصوصی است».
این صحبتها در حالی مطرح میشود که دو کارگر معدن شن و ماسه شازند، دو کارگر متاهل و صاحب فرزند، از ۲۷ خردادماه در زیر آوارهای سنگین محبوس ماندهاند و هنوز بعد از گذشت یک هفته، با امکانات موجود قادر به بیرون آوردن پیکرهای آنها نشدهاند.
پیکر دو کارگر راننده، از ۲۷ خرداد زیر آوار مدفون مانده است و دو خانواده بیقرار و مستاصل، در حوالی منطقه آوار سرگردان ماندهاند؛ پیکر بیجان دو کارگر دیگر همان شب حادثه به بیرون منتقل شد؛ چهار کارگر در یک معدن کوچک در محدوده شازند، به دلیلی که هنوز و همچنان مشخص نیست و مثل همیشه در دست بررسیست، جان خود را از دست دادند و در این شرایط سرپرست ریاست جمهوری مدعیست که از معادن میتوانیم به اندازه نفت درآمدزایی داشته باشیم.
باید پرسید به چه قیمتی و با چه امکاناتی؛ آیا دادههای دردآورِ مرگ و میر کارگران معدن و نرخ بالای حوادث این حوزه را نمیدانند؟ دادههای رسمی نشان میدهد طی حدود یک سال و سه ماه اخیر، ۳۰ کارگر جان خود را در حوادث کار و ریزش معدن از دست دادهاند. در واقع در هر ماه، حداقل ۲ کارگر معدن در اثر حوادثی که کاملاً قابل پیشگیری هستند، فوت میکنند. آیا فقط درآمدزایی صرف برای تصمیمسازان اهمیت دارد؟ وقتی جان کارگران تا این اندازه بیاهمیت است، وقتی ایمنی و نظارت در کار نیست، سود معادن به چه قیمتی به دست میآید؟!
در آخرین حادثهی تلخ، روز ۲۷ خرداد، در ساعت ۱۰ صبح ریزش یکی از معادن شهرستان شازند گزارش شد؛ در همان روز حادثه و روز بعد از آن، وزیر کشور، استاندار، رئیس سازمان امداد و نجات کشور و سایر مقامات مسئول از تلاش شبانهروزی امدادگران تشکر کردند و از آمادگی دستگاههای عضو ستاد مدیریت بحران کشور برای کمک به حل مسئله خبر دادند؛ مثل همیشه موج خبری گسترده در مورد حادثه و مصاحبههای مسئولان و تسلیتهایشان همان ۲۸ خرداد به پایان رسید اما پیکر بیجان و بیگناه دو کارگر همچنان زیر آوارهای سنگین باقی ماند؛ تمام این تلاشهای شبانهروزی! نتوانست اجساد این کارگرانِ قربانیشده را به دست خانوادههایشان بسپارد!
مشکل از امدادرسانیست یا این معادن بخش خصوصی آنچنان بی ضابطه شکل گرفتهاند و آنقدر کمبود نظارت و بازرسی هست که راه امداد و نجات به کل مسدود است؟ پاسخ روشن است، هر دو.
حرفهای اهالی: نظارتی در کار نیست!
به سراغ اهالی محلی این منطقه رفتم؛ آنها میگویند «بیل و لودر زیاد آوردهاند و ریختهاند در منطقه و دارند کار میکنند اما معدن به حدی غیراستاندارد و راهروها و رمپهایش آنقدر باریک است که با ریزش سنگ، مسیر کاملاً مسدود شده است…»
یکی از اهالی این منطقه از اینکه دو کارگر مدفون در زیر آوار هنوز پیدا نشدهاند، انتقاد میکند و میگوید: این معدن مثل چند معدن ریز و درشت دیگر در همین منطقه غیراستاندارد است؛ فضای معدن در یک محدوده کوچک، خیلی گود و عمیق بود و در همین فضای تنگ، رمپ زده بود؛ حالا تمام سنگهای معدن که برآورد خودشان ۷۰۰ هزار تن است، در همین فضای تنگ و محدود ریزش کرده، این کارگران بخت برگشته کف این گودی بودند و تا تمام سنگها برداشته نشود، پیکر این کارگران پیدا نمیشود.
اهالی مضطرب و نگران میگویند با اعضای شورای بخش صحبت کرده اند: «وقتی پرسیدیم گفتند حداقل ۳، ۴ روز دیگر زمان میبرد تا پیکر این دو کار پیدا شود….».
خانوادهها به شدت نگراناند اما منطقه تا فاصله چند متری بسته شده و از حضور خانوادهها در مجاورت معدنِ ریزش کرده جلوگیری میکنند.
معدنی که ۲۷ خرداد ریزش کرد، یک معدن بسیار کوچک در ناحیه شازند بود، در واقع یکی از چندین معدن شن و ماسه این منطقه؛ اهالی میگویند «هرکس که توانسته و روابطی داشته، اینجا معدن به ثبت رسانده، حداقل ۷ یا ۸ معدن در این منطقه هست؛ دینامیت کار میگذارند، سنگها را منفجر میکنند، به شن و ماسه تبدیل میکنند و پول درمیآورند؛ اما نظارتی در کار نیست ما ندیدیم بازرسان بیایند و به فضاهای تنگ و تاریک و غیراستاندارد این معادن گیر بدهند….».
در روز حادثه اعلام شد مدیر و مالک معدن بازداشت شده اما اهالی میگویند امیدی به این بازداشتها نداریم، آبی برای ما گرم نمیشود، ما اینجا از دست این معدن و انفجارها و ریزشها آسایش نداریم. به جز اینها، روستاهای این منطقه مشکل آب سالم دارند، نیروگاه و پتروشیمی در منطقه هست و آبها آلوده هست…
در یک محدوده کوچک، چندین معدن شن و ماسه خصوصی هست، اینکه چطور و بر چه اساسی به این افراد مجوز تاسیس و راهاندازی معدن دادهاند، آنهم بدون رعایت ضوابط و استانداردها مشخص نیست؛ یکی از اهالی شهرک مهاجران در همین محدوده میگوید: هر زمان عشقشان بکشد، دینامیت کار میگذارند و انفجار اتفاق میافتد؛ یکی از این معادن چسبیده به شهرک مهاجران است؛ خانههای ما همه ترک برداشته، وقتی انفجار انجام میدهند، زندگی ما مختل میشود. قبلاً بارها اعتراض کردیم و مدتی این معدن تعطیل شد اما دوره قبل مجلس، تا پای نماینده شهرستان به تهران رسید، دوباره کار را شروع کردند، به مشکلات مردم و اعتراضهای ما هم توجه نکردند، آب از آب هم تکان نخورد».
اینها شکایات اهالی از معادن غیراستاندارد در یک محدوده بسیار کوچک است؛ در هر ماه، حداقل ۲ کارگر معدن به دلیل سودجویی های بیضابطه جان خود را از دست میدهند و هنوز دو کارگر بعد از یک هفته به خاطر همین سودجویی زیر ۷۰۰ هزار تن سنگ مدفون ماندهاند، کارگرانی که نه بیمه حوادث داشتند نه ایمنی؛ اما بازهم محمد مخبر میگوید سود معادن میتواند بیشتر از نفت باشد و باید به بخش خصوصی میدان بدهیم…..
نسرین هزاره مقدم