از کتاب: انقلاب ایران سالهای 1978-1979
آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی دارای نشان پرچم سرخ کار انستیتوی شرق شناسی
بخشی از فصل چهاردهم
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در شرایط جنگ ایران و عراق
جنگ ایران و عراق که در شهریور 1980 آغاز شد، اوضاع دشوار اقتصادی و سیاسی ایران را به میزان فوق العاده ای تشدید و بدون آن هم وضعیت تنشآمیز سیاست خارجی در منطقه خاورمیانه و نزدیک را بدتر کرده بود. تنش در روابط بین عراق و ایران از مدت ها پیش بوجود آمده بود. برابر پروتکل قسطنطنیه در سال 1913 که توسط امپراتوری عثمانی و ایران با میانجیگری بریتانیای کبیر و روسیه تزاری امضا شد، مرز ایران و عراق در امتداد کرانه ایرانی رودخانه شط العرب (اروند رود. مترجم) قرار گرفت که از تلاقی دجله و فرات، به استثنای منطقه کوچکی در نزدیکی شهر خرمشهر ایران، جاییکه مرز در امتداد تالویگ (خط القعر. مترجم) قرار داشت، بوجود آمد (34). در سال 1937، معاهده جدیدی امضا شد که در تدوین آن انگلستان مشارکت فعال داشت. این قرارداد عملاً حاکمیت عراق را بر شط العرب، به استثنای بخش کوچکی از مرز در منطقه آبادان، ایجاد کرد (35). در سال 1969، ایران معاهده سال 1937 را ضمن جلوگیری از ورود کشتیهای عراقی به خلیج فارس، فسخ کرد. رویدادها در مرز ایران و عراق زیادتر شدند. در سال 1971، کار نزدیک بود به جنگ برسد. پس از خروج نیروهای انگلیسی از خلیج فارس، ایران جزایر تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی در خلیج فارس را اشغال کرد. همزمان شاه به کردهای عراقی که علیه دولت قیام کردند کمک مالی و نظامی میکرد. در کنفرانس کشورهای عضو اوپک در الجزایر در مارس 1975، امکان آغاز گفتوگو بین ایران و عراق* و تدوین توافقنامهای فراهم شد که مرز ایران و عراق را بر اساس پروتکل کنستانتینوف لهستان در سال 1913 و پروتکلهای کمیسیون تعیین حدود مرزها در سال 1914و همچنین تعیین حدود مرز رودخانه در امتداد خط تالوگ پیش بینی میکرد.
در ژوئن 1975 توافق نامهای در بغداد برای عادی سازی روابط دو کشور امضا شد. به موجب این معاهده، عراق با امتیازات ارضی در مقابل وعده ایران مبنی بر قطع کمک به کردها موافقت کرد – شرطی که به فروپاشی قیام کردها کمک کرد. مرز بین ایران و عراق می بایست در امتداد شط العرب باشد که حقوق ایران را افزایش میداد. معاهده بغداد ماهیت صلح آمیز داشت و به حل و فصل مسائل بحثانگیز منجر نشد (36). پس از روی کار آمدن روحانیت شیعه در ایران، روابط بین ایران و عراق مجدداً وخیم تر شد. فعالیتهایی که در ایران علیه صدام حسین رئیسجمهور عراق و تمایل رهبران اسلامی برای صدور اندیشههای انقلاب ایران به عراق بالا گرفت، نقش بسزایی در این امر داشتند. سران حاکم عراق سنی هستند، اما شیعیان زیادی در این کشور زندگی میکنند که روحیه و احساسات ضد دولتی آنها پیوسته با تبلیغاتی که از ایران میآمد، دامن زده می شوند. انگیزه های شخصی را نمی توان نادیده گرفت: خمینی نمی توانست صدام حسین را که به اخراج وی از عراق در آغاز اکتبر 1978یاری داد، ببخشد (37). متقابلا عراق نیز امیدوار بود که در نتیجه تضعیف ایران پس از انقلاب، بتواند موقعیت خود را در خاورمیانه و نزدیک مستحکم سازد. بلندپروازیهای سیاست خارجی خود صدام حسین که سعی میکرد از انزوای بین المللی مصر پس از توافق کمپ دیوید برای تبدیل شدن به رهبر جهان عرب استفاده کند، از اهمیت زیادی برخوردار بود (38). آمریکا و اسرائیل که به تضعیف این دو کشور به ویژه پس از سرنگونی رژیم شاه در ایران علاقه مند بودند نقش مهمی را در برانگیختن جنگ ایران و عراق ایفا کردند، زیرا این امر مواضع آنها را در منطقه تقویت میکرد. حتی پیش از آغاز عملیات نظامی بین دو کشور، وضعیت در مرز ایران و عراق متشنج شده بود. هواپیماهای هر دو کشور بارها حریم هوایی یکدیگر را نقض میکردند و حوادث مرزی رخ میدادند. بنحویکه ایرانی ها طی دوره 23 فوریه 1979 تا 26 ژوییه 1980 اقدامات خصمانه ای علیه عراق انجام دادند(39).
به نوبه خود، در آوریل 1980، عراق رسماً از به رسمیت شناختن حقوق ایران بر جزایر تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی خودداری کرد و خواستار خروج نیروهای ایرانی از آنجا شد. هزاران شیعه ایرانی از عراق اخراج شدند. در پاسخ، ایران کارکنان سفارت خود را از بغداد خارج کرد. در ژوئن تا ژوئیه 1980 هواپیماهای ایرانی مناطق مرزی عراق را بمباران و توپخانه عراق اهداف واقع در ایران را گلوله باران کرد. در اوایل سپتامبر، ایران شماری از شهرها و مناطق مرزی عراق را زیر آتش قرار داد. در 16 سپتامبر، عراق معاهده بغداد و قرارداد الجزایر را محکوم کرد. به عنوان پاسخ متقابل و تلافی جویانه، ایران تنگه هرمز را به روی کشتی های عراقی بست و کشتیرانی در شط العرب را مسدود کرد (40). در 22 سپتامبر 1980، عملیات نظامی بین ایران و عراق آغاز شد. نیروهای عراقی از مرز عبور کرده و بخشی از خاک ایران را به اشغال خود در آوردند و در چند نقطه از 20 تا 110 کیلومتری به عمق خاک ایران رفتند(41). شهر خرمشهر به تصرف درآمد. بمباران هوایی و گلوله باران شهرهای آبادان، باختران، دیزفول، اهواز، میادین نفتی و تاسیسات صنعتی خوزستان توسط توپخانههای سنگین و موشک، آسیبهای قابل توجهی به اقتصاد جنوب غرب ایران بهویژه صنعت نفت وارد کرد. به گفته وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران علی اکبر ولایتی، عراق حدود 8000 مایل مربع از مناطق جنوب غربی ایران را تصرف کرده بود (42). صدام حسین با آغاز تهاجم، با این ارزیابی که ایران به دلیل تضادهای داخلی تضعیف شده و در برابر حمله نظامی مقاومت نخواهد کرد، به یک حمله رعد آسا امیدوار بود. علیرغم اینکه نیروهای مسلح ایران بسیج نشده بودند، دولت ایران موفق شد مقاومت در برابر نیروهای عراقی را سازماندهی کند.
در پاییز 1980، شمار نیروهای مسلح ایران به نیم میلیون نفر رسیده بود. بسیج همگانی مردان در ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اعلام شد و شبه نظامیان (“بسیج”) در محله ها، در خط مقدم جبهه، از جمله در مناطق عشایری (لرها و بختیاری) ایجاد شدند. . در نوامبر 1980، ایران موفق شد جلوی پیشروی نیروهای عراقی را بگیرد. جنگ خصلت طولانی مدت و موضعی به خود گرفت. درگیری مسلحانه با عراق از همان ابتدا توسط رهبری اسلامی به عنوان «جنگ مقدس» علیه آمریکا و صهیونیسم بینالمللی اعلام شد. نخست وزیر محمد علی رجایی اظهار داشت: ایران با مردم عراق در حال جنگ نیست، بلکه فقط با رژیم حاکم بر این کشور در حال جنگ است (43). روحانیت شیعه فعالانه از همه ابزارهای نفوذ ایدئولوژیک بر توده ها استفاده میکرد. جهت اصلی تبلیغات را خمینی تعیین میکرد. وی در سخنرانیهای متعدد مردم را به فداکاری و «جنگ تا پایان پیروزمندانه» فرا میخواند. روحیه شهید پروری یکی از ابزارهای بسیج ساز مهم برای اتحاد جامعه ایرانی و حفظ روحیه مبارزاتی آن بود. خمینی میگفت: «ایرانیها برای عدالت آماده جان باختن هستند. جوانان ما در مقابل تانک، توپ و تفنگ خواهند ایستاد (44)». تبلیغات تودهای و ماهرانه هدایت شده به آن منجر شد که هجوم نیروهای عراقی به خاک ایران موجب اوج گیری بیسابقه میهنپرستی در سراسر کشور شد و به رژیم اسلامی امکان داد تا در سختترین دوران جنگ برای آن پایداری کند. برای مدتی حتی اقلیتهای ملی، بسیاری از سازمانهای چپ و دیگر گروه های مخالف دولت از کارایی و عملکرد خود دست کشیدند. در اوضاع مبارزات حاد سیاسی داخلی که در بهار و تابستان 1980 در ایران رخ داد، جنگ به طور عینی به اتحاد مردم حول رهبری اسلامی کمک کرد. روزنامههای ایران در نخستین روزهای جنگ نوشتند – «ما شدیداً به جنگی نیاز داشتیم که ما را متحد کند و از سرمان می گذشت. حمله عراق بی شک روحیه انقلابی را زنده کرد. در دوران پس از شروع جنگ، وضعیت کشور به شدت تغییر کرد. ناگهان وحدت اهداف به وجود آمد. اختلافات مربوط به مبارزه برای حکومت به پسزمینه رانده شدند (45)».
“عابدی”، یکی از پژوهشگران این موضوع، امکان آن را یافت که بگوید جنگی که عراق به راه انداخت، برای ایرانیان بهطور عام و برای روحانیت بهطور خاص ( 46)، مایه خیر و برکت بود. روحانیت با انتقال جنگ به عرصه های مذهبی و به کارگیری شدید شعارهای مذهبی، از احساسات دینی و میهنی مردم بهره برداری می کرد. ادامه جنگ از نظر رهبری ایران عامل مهمی در پایداری جمهوری اسلامی تلقی میشد. شکست یا حتی توافق سازش با دشمن، بر اساس نظر محافل حاکم بر ایران، به معنای بی اعتباری آنها هم در درون کشور و هم در چشم همه جهان میبود. رژیم اسلامی ضمن طرح و ارائه شرایط آشکارا غیرقابل قبول، نسبت به همه ابتکارات صلح، موضع سختی اتخاذ کرد. خمینی هرگونه ایده حل و فصل مسالمت آمیز مناقشه را رد کرد و گفت: «ایران هیچ معاملهای با دیگر قدرتها و ابرقدرتها نخواهد داشت» (47). از این رو، تلاشهای صلح آمیز سازمان ملل متحد، جنبش غیرمتعهدها و سازمان کنفرانس اسلامی برای مدت طولانی بینتیجه بودند. جنگ به طور قابل توجهی وضعیت سخت اقتصادی ایران را بدتر کرد. صنعت نفت متحمل خسارات بزرگی شده بود که کاهش صادرات نفت، منبع اصلی ارز خارجی، را در پی داشت. موسوی نخست وزیر خاطرنشان کرد که «خسارات وارده از جنگ نه تنها با کاهش تولید، بلکه با نابسامانی زیرساختها از جمله خطوط لوله نفت، سیستم های توزیع سوخت، پالایش نفت، تأسیسات بندری، حمل و نقل زمینی، هوایی و دریایی، تولید و انتقال برق مرتبط است»( 48).
رئیس کل بانک مرکزی ایران در اکتبر سال 1981 اعلام کرد: «ما پالایشگاههای نفت، یکی از بنادرمان را از دست دادهایم و 5/1 میلیون آواره در اثر جنگ داریم»(49). نیاز کشور به پول هر روز افزایش یافتند. نه تنها مواد غذایی و کالاهای مصرفی گسترده در بازارهای بین المللی خریداری میشد ، بلکه اسلحه و قطعات یدکی برای آنها نیز ضروری بود. در این میان اقتصاد ایران نیز در ارتباط با تحریم های غرب دستخوش دشواریها بود. آنطور که اشاره شد، تحت فشار ایالات متحده آمریکا، بسیاری از کشورهای سرمایهداری، خرید نفت از ایران را متوقف کردند. چنانکه ژاپن که 4 میلیون بشکه نفت مورد نیاز روزانه خود را از طریق واردات از ایران تامین می کرد، خریدهای خود را به حالت تعلیق درآورد. تلاطم و شوک هایی که کشور در نتیجه اقدامات سیاسی رژیم اسلامی و جنگ ایران و عراق از سر گذرانده، ضرورت توسعه روابط اقتصادی خارجی را برای همگان آشکار ساخت. در نتیجه، فعالیت دیپلماتیک رژیم به طرز چشمگیری جان گرفت. اولین کشوری که ایران برای کمک به آن مراجعه کرد سوریه بود. باز چند روز پیش از آنکه درگیریهای مرزی به جنگ تبدیل شود ، نماینده بنیصدر با درخواست تامین تسلیحات و تجهیزات نظامی برای ایران، حمایت دیپلماتیک از آن و اجرای مانورهای نظامی انحرافی در مرز با عراق به سوریه اعزام شد. رئیس جمهور سوریه حافظ اسد بیشتر این پیشنهادها را رد، اما با ارائه کمک تسلیحاتی فوری، با سازماندهی پل هوایی بین دمشق و تهران که در شب فعالیت میکرد، به ایران موافقت کرد(50).
در اواخر سال 1980، هیئت پارلمانی ایران به ریاست هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی، به سوریه سفر کرد (51). رجایی نخست وزیر ایران در ژانویه 1981 با نمایندگان امارات متحده عربی در جزیره ابوموسی دیدار کرد. هیئتی از متکلمان و الهیات شناسان ایرانی در فوریه همان سال به اندونزی رفتند. این هیئت از دولت اندونزی خواست تا از ایران در رابطه با جنگ حمایت کند. هیئت ایرانی به سرپرستی نماینده نخست وزیر رجایی وارد مالزی شد. فرستاده شخصی آیت الله خمینی به جمهوری دموکراتیک خلق یمن اعزام شد. روابط ایران و پاکستان بهبود یافت: در فوریه 1981، آقا شاهی وزیر امور خارجه پاکستان به ایران سفر کرد و با بنی صدر و رجایی گفتگو کرد. ایران روابط خود را با بسیاری از کشورها از جمله کره شمالی، آلمان شرقی، چکسلواکی، بلغارستان، یمن جنوبی، هند، مالت، الجزایر و لیبی فعال کرد. ایران توانست کمبود قطعات یدکی و تسلیحات را بواسطه تامین از ترکیه، پاکستان، کره جنوبی، کره شمالی و برخی کشورهای دیگر جبران کند. لیبی کمکهای مالی زیادی به ایران کرد. پس از آزادی گروگانها، روابط اقتصادی با کشورهای غربی و ژاپن از سر گرفته شد. آمریکا تا حدی ممنوعیت تجاری خود با ایران را لغو کرد. بسیاری از رجال رهبری اسلامی ایران فعالانه از احیای روابط اقتصادی با محافل تجاری کشورهای سرمایهداری حمایت کردند. بهزاد نبوی وزیر صنایع سنگین به خبرنگار رادیو تهران گفت که: ایران سیاست اقتصادی خارجی را در وهله نخست در روابط با اروپا دنبال خواهد کرد (52).
جمهوری اسلامی ایران فعالیتهای خود را در سازمانهای بینالمللی: سازمان ملل متحد متحد، اوپک، جنبش غیرمتعهدها، سازمان کنفرانس اسلامی و غیره شدت بخشید. بدین ترتیب ایران گام به گام از سیاست خودکفایی عقب نشینی کرد و روابط اقتصادی خود را با غرب گسترش داد. خط مشی سیاست خارجی توصیف شده در بالا در شرایطی اجرا شد که ایالات متحده آمریکا پس از حل بحران گروگانها از قصد خود برای بازگرداندن مواضع خود در ایران دست برنداشت. در شرایط جنگ با عراق، ضرورت دستیابی به قطعات یدکی تجهیزات نظامی موجود آمریکایی و خرید انواع جدید تسلیحات، ایران را وادار به برقراری تماسهای غیرقانونی با ایالات متحده آمریکا کرد. رهبران اسلامي آماده مذاكره با آمريكا و دادن امتيازات خاص براي به دست آوردن تسليحاتي بودند كه به آنها اجازه جنگ با عراق را میداد ( 53). در همان زمان، در محافل حاکم ایالات متحده آمریکا این نظر وجود داشت که دیر یا زود ایران به مسیر سیاست آمریکا بازخواهد گشت، به ویژه اگر تغییری در رهبری آنجا رخ دهد. آنطور که در بالا اشاره شد، در سال 1985، در نتیجه سفر “ر. مک فارلین” دستیار سابق ریاست جمهوری آمریکا در امور امنیت ملی به تهران، توافقی در مورد فروش مخفیانه تسلیحات آمریکایی به ایران از طریق کشورهای ثالث حاصل شد (یکی از انگیزه های واشنگتن تلاش در جهت بدست آوردن بازگشت گروگان های آمریکایی اسیر شده توسط افراط گرایان شیعه در لبنان بود).
اسرائیل به عنوان یک میانجی که سلاحهای مدرن آمریکایی را دریافت و به ایران انتقال میداد، عمل میکرد. سیاست اسرائیل در این شرایط روشن است: تضعیف عراق به نفعش بود و از این رو سعی کرد از ایران حمایت کند. علاوه بر این، وزیر دفاع اسرائیل، “ای. رابین”، اظهار داشت که «پیروزی عراق یا ایران در جنگ خلیج تهدیدی برای امنیت اسرائیل خواهد بود. به نفع اسرائیل است که این جنگ تا زمانی که ممکن است ادامه یابد» (54). بر اساس برخی گزارشها، اسرائیل از همان آغاز عملیات نظامی، زمانی که ایرانیها امکان دریافت تسلیحات از منابع سنتی را از دست دادند، به ایران تسلیحات و تجهیزات نظامی تحویل میداد. انتقال تسلیحات اسرائیل به ایران از طریق کشورهای ثالث انجام میشد. به ویژه بریتانیاییها و سوئدیها دست اندر کار این امر بودند (55). شکست اپوزیسیون لیبرال- بورژوازی به روحانیت حاکم امکان داد تا تمامی نیروهای خود را برای اداره جنگ متمرکز کند. بسیج اضافی به سرعت انجام شد و شمار نیروهای مسلح ایران به یک میلیون نفر رسید (56). این فرماندهی نظم و انضباط شدیدی را در میان نیروها ایجاد کرد. دستیابی به تجهیزات نظامی آمریکایی، تشدید روابط اقتصادی خارجی، استفاده از ابزارهای نفوذ ایدئولوژیک بر توده ها – همه اینها به رهبری اسلامی کمک کرد تا به نقطه عطفی در جنگ دست یابد. در ژانویه سال 1981، ایرانیها به منطقه شهر سوسنگرد حمله کردند، اما تأثیر نظامی چندانی نداشت. در سپتامبر 1981، حمله موفقیت آمیزتر بود: محاصره آبادان شکسته شد، کرانه شرقی رودخانه کارون، شهرهای سوسنگرد و گیلانغرب آزاد شدند. حمله ایران در فوریه تا ماه مارس 1982 در منطقه دیزفول – شوش نیز موفقیت آمیز بود.
در 24 ماه مه خرمشهر تصرف شد. بدین ترتیب کل استان خوزستان آزاد شد (57). در 17 ژوییه سال 1982، به دستور خمینی، نیروهای ایرانی عملیات نظامی خود را به خاک عراق منتقل و تهدیدی برای بصره ایجاد کردند. این اقدام نظامی-سیاسی برخلاف مواضع نیروهای چپ و بخشی از روحانیت صورت گرفته بود که ادامه جنگ را مساوی با نابودی فیزیکی نسل جوان ایران می دانستند. سلسله عملیات آفندی بعدی با رمز “فجر” که در سال 1983 و اوایل سال 1984 انجام شدند، نتایج بزرگی ببار نیاورد. این عملیات تنها به پیشرفت های کوچکی در کردستان و ایجاد سر پل در جزیره مجنون منجر شدند. حمله سال 1985 در مردابهای هویزه در جنوب عراق و همچنین تعدادی از عملیات تهاجمی متعاقب آن با رمز “کربلا” با شکست پایان یافت. از آغاز جنگ تا سال 1987، ایران حدود 30 عملیات تهاجمی انجام داد، اما تقریباً همه آنها توسط نیروهای مسلح عراق دفع شد(58). موفق ترین حمله ایران در فوریه سال 1986 بود، هنگامی که آن شبه جزیره فائو را با بندری به همین نام تصرف کرد. (در آوریل 1988، عراقیها فاو را بازپس گرفتند.). در ژانویه تا فوریه 1987، ایران دوباره تلاش کرد بصره، دومین شهر بزرگ عراق را تصرف کند، اما تمامی حملات ایران دفع شدند.
از فوریه 1988، ایران و عراق حملات موشکی و حملات هوایی گسترده به شهرهای یکدیگر را از سر گرفتند. هواپیماهای عراقی به بزرگترین شهرهای ایران – تهران، قم، اصفهان، تبریز، کرج و بسیاری شهرهای دیگر حمله کردند. تنها طی دو ماه حملات، حدود 1200 غیرنظامی کشته و بیش از 4 هزار نفر زخمی شدند. هیچ یک از طرفین نتوانستند در جنگ به پیروزی دست یابند. عراق در هوانوردی و تسلیحات برتری داشت، اما ایران ذخایر نیروی انسانی بسیار بیشتری داشت. تا پایان سال 1986، عراق 55 میلیارد دلار برای خرید سلاح، مهمات و سایر تجهیزات نظامی و ایران 25 میلیارد دلار هزینه کرد (59 ). نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران متشکل از واحدهای ارتش خود- حدود 300 هزار نفر، تشکیلات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی – 350 هزار نفر و شبهنظامیان (“بسیج”) – یگانهای شبهنظامی داوطلب – بیش از 5 میلیون نفر بودند. افراد 16 تا 60 ساله در نیروهای شبه نظامی ثبت نام می کنند، اما گاهی نوجوانان 14 تا 15 ساله نیز در بین بسیجیان یافت میشوند. برتری قابل توجه ایران نسبت به عراق در نیروی انسانی (تقریباً 3:1) استراتژی نظامی رهبری ایران را دیکته کرد – هدر دادن بی رحمانه منابع انسانی. بیهوده نیست که ایران متحمل خسارات سنگینی شد: در طول هفت سال جنگ، حدود 270 هزار کشته، 420 هزار زخمی و بیش از 10 هزار نفر اسیر شدند. در همین زمان، عراق 360 هزار کشته، زخمی یا اسیر از دست داد (60). با بکار گرفته شدن تاکتیکهای «موج انسانی» توسط رهبری جمهوری اسلامی در عملیاتهای تهاجمی و هنگامیکه نیروهای مسلح و آموزشدیده ضعیف و بد متشکل از نوجوانان و پیرمردان به حمله می پرداختند، موجب نارضایتی فزاینده در ارتش و مردم شد. گواه این امر تظاهرات ضد جنگ* در شهرهای مختلف کشور، اعتصاب در کارخانه ها و اقدامات ضد دولتی بود.
همانطور که اشاره شد، ادامه جنگ ایران و عراق بر توسعه اقتصادی ایران تأثیر منفی داشت. تخصیص بودجه برای نیازهای نظامی به میزان قابل توجهی افزایش یافت و همزمان سرمایه گذاری در اقتصاد ملی کاهش یافت. در سال 1985/86 (1364 هجری شمسی) هزینه های توسعه اقتصادی 26 درصد و برای مقاصد نظامی 20 درصد رشد کردند و در سال 1986/ 1987(1365) به نسبت 37 و 22 درصد افزایش یافت. مجموع خسارات ایران در هفت سال جنگ شامل حدود 360 میلیارد دلار بود (61). خسارات وارده به صنایع نفت و پتروشیمی بسیار زیاد بودند. در سال 1981-1986 درآمدهای نفتی ایران به میزان 27 میلیارد دلار کاهش یافت. هزینههای نظامی سالانه ایران 15 تا 16 میلیارد دلار بود ، یعنی از 40 درصد بودجه فراتر رفته بود (62). ذخایر طلای ایران از 15 میلیارد به 4- 5/4 میلیارد دلار در سال 1987 کاهش یافت (63). درگیری طولانی مدت به طور جدی منطقه جغرافیایی گسترده ای را بی ثبات کرده بود. در نتیجه “جنگ نفتکش ها” اوضاع خلیج فارس بحرانی و متشنج شد. هر دو طرف در سال 1981 حمله به کشتیها را آغاز کردند. با این وجود، زمانی که نیروی هوایی عراق به طور سیستماتیک به نفتکشهای ایرانی حمله میکردند، “جنگ نفتکش ها” در مقیاس کامل در سال 1984 بالا گرفت.
در پاسخ به این امر، ایران شروع به حمله به کشتیهای کشورهای بی طرف، در درجه نخست حامیان اصلی عراق – عربستان سعودی و کویت کرد. در سال 1986-1987 فشار ایران بر کویت به طرز محسوسی شدید تر شد. کویت ضمن عرضه داشتن عواید حاصل از فروش حدود 300 هزار بشکه نفت در روز به عراق کمک مالی میکرد. رهبری ایران همچنین کویت را متهم کرد به این که این کشور به هواپیماهای عراقی اجازه میدهد که برای بمباران ایران از طریق حریم هوایی این کشور پروازهایی را انجام دهند. در این راستا، تهران خصومت فزاینده ای را نسبت به امارت نشان میداد(64). ناوهای ایرانی به طور سیستماتیک کشتیهایی را که عازم کویت بودند بازرسی میکردند. نفتکشهای خارجی حامل نفت کویت اغلب در واکنش به گلوله باران نفتکشهای حامل نفت ایران توسط عراقی ها مورد حمله ایرانی ها قرار می گرفتند.
در سپتامبر سال 1986، ایران برای نخستین بار به یک نفتکش با پرچم کویت حمله کرد. در همان سال، ایران دو موشکی را که ایرانی ها از اواخر سال 1986 در امتداد تنگه هرمز و شبه جزیره فاو اشغالی مستقر کرده بودند به سمت کویت شلیک کردند. از سال 1984، حدود 400 حمله به کشتیها در منطقه خلیج فارس صورت گرفته بود (65). کویت برای امنیت نفتکشهای خود در برابر حملات ایرانیها تصمیم گرفت آنها را تحت حمایت قدرتهای پیشرو دریایی بسپارد. در نوامبر 1986، کویتیها از ایالات متحده آمریکا تقاضا کردند تا برخی از نفتکشهای خود را ثبت کند، اما پاسخی دریافت نکردند. سپس کویت با درخواست اندکی متفاوت به اتحاد جماهیر شوروی روی آورد: درباره اجاره سه نفتکش شوروی برای دوره یک ساله برای صادرات نفت کویت از بندر منا الاحمدی. اتحاد جماهیر شوروی به این درخواست پاسخ مثبت داد. پس از این امر، آمریکا در موضع خود تجدیدنظر کرد و پیشنهاد ثبت برخی از نفتکش های کویتی را با پرچم آمریکا داد که انجام شد. بر این اساس آنها تحت حمایت نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا قرار گرفتند. در بهار 1987، کویتیها با درخواست مشابهی به سه عضو دیگر شورای امنیت – چین، فرانسه و انگلیس – مراجعه کردند. 11 نفتکش کویتی (یعنی نیمی از ناوگان نفتکش های امارات) که تقریباً 70 درصد نفت کویت را حمل میکردند، به پرچم آمریکا منتقل شدند.
تفاوت اساسی بین توافقات با اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا با کویت نیاز به توضیح زیادی ندارد. توافق با ایالات متحده آمریکا در حد چشم پوشی جزیی کویت از حاکمیت خود بود. در پایان سال 1987 تعداد ناوهای آمریکایی در خلیج فارس به 42 ناو رسید. ایالات متحده آمریکا متحدان خود را برای ارسال ناوهای جنگی به خلیج فارس تحت فشار قرار داد. فرانسه نیروهای زیادی را در خلیج فارس مستقر کرد – 15 کشتی، از جمله ناو هواپیمابر کلمانسو. انگلستان یک پنجم نیروی دریایی خود را به آنجا اعزام کرد. ایتالیا 8 ناو در این منطقه داشت. هلند و بلژیک یک گروه مشترک متشکل از 5 ناو ایجاد کردند(66). تا بهار سال 1988 حدود 80 ناو جنگی خارجی در منطقه خلیج فارس برای مین روبی و محافظت از کشتی های تجاری در برابر حمله وجود داشتند. افزایش حضور نظامی خارجی در خلیج فارس منجر به کاهش درگیری ها نشد. برعکس، وضعیت نظامی شدت پیدا کرد. ایالات متحده آمریکا موشک های ضد تانک ضد هوایی و تجهیزات الکترونیکی را در عربستان سعودی، کویت و بحرین مستقر کرد. سعودیها عملاً پایگاه هایی را در اختیار پنتاگون قرار دادند. آمریکا سه پایگاه نظامی در عمان دارد. بحرین و کویت مناطقی را برای استقرار بالگردهای آمریکایی، یگان های ویژه دریایی و موشک ها واگذار کردند. اهداف واقعی حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس با آن چیزی که واشنگتن تلاش میکرد آنها را وانمود کند، فاصله زیادی داشت.
آنها عبارت بودند از تمایل به برقراری کنترل نظامی بر این منطقه و تابع کردن آن به منافع استراتژی خاورمیانه خود بودند. روزنامه “هندوستان تایمز” تاکید کرد که ” با وجود همه تضمینها و تلاش ها، غرب نمی تواند نظم را در خلیج فارس تضمین کند. امنیت در خلیج برای کشورهای پیرامون آن بعنوان یک مشکل باقی می ماند، اما نه برای نیروهای خارجی (67). پیامد منفی اصلی مناقشه ایران و عراق، وخامت چشمگیر اوضاع در خاورمیانه و نزدیک بود. ایالات متحده آمریکا ضمن بهره گیری از جنگ ایران و عراق، حضور نظامی خود را در منطقه خلیج فارس افزایش داد، پایگاه های نظامی تأسیس و سعی کرد از کشورهای عربی ساحلی ائتلاف هوادار آمریکا ایجاد کند (68). جنگ در خلیج فارس موجب دوقطبی شدن شدید نیروها در جهان عرب شد. سوریه و لیبی ایران را حمایت کردند و الجزایر ، یمن دمکراتیک، تونس آشکارا از هیچ یک از طرفهای درگیر حمایت نکردند. باقی کشورهای عربی در کنار عراق قرار گرفتند. شماری از حاکمان عرب نیز از ترس گسترش «انقلاب اسلامی» به کشورهای خود این موضع را اتخاذ کردند. با توجه به برخی عوامل، چه داخلی و چه خارجی، کشورهای عربی حامی عراق احتیاط از خود نشان دادند و روابط دیپلماتیک خود را با جمهوری اسلامی ایران حفظ کردند. احتیاط آنها در بسیاری موارد به دلیل ترس از تلافی احتمالی ایران و ترس از اینکه برنده جنگ ادعای نقش رهبری در منطقه را داشته باشد، بود.
در عین حال، آنها مایل نبودند اجازه بدهند ایران پیروز بشود و معتقد بودند که این پیروزی امنیت آنها را تهدید میکند و تغییرات اساسی در موازنه نیروها را در خاورمیانه و نزدیک به دنبال خواهد داشت. آخرین ملاحظات مشخص شد که مهم تر بودند. هنگامی که جنگ طولانی شد، رژیم های محافظه کار عرب شروع به ارائه کمک های مالی به عراق(عمدتاً به صورت وام) کردند که بالغ بر 25 تا 30 میلیارد دلار در سال بود (69). در غرب تأکید کردند: «برای اعراب، به استثنای سوریه، یمن جنوبی و لیبی، پیروزیهای قاطع ایران- بدشانسی بدتر از موفقیتهای خیرهکننده اسرائیل در سال ۱۹۶۷ و لبنان است» (۷۰). مصر، مراکش، جمهوری عربی یمن، موریتانی و سودان نیز به عراق کمک مستقیم کردند. مصر شروع به تهیه سلاح به عراق و اعزام داوطلب کرد. تغییر بنیادی وضعیت نظامی – سیاسی در منطقه خلیج فارس که ناشی از سرنگونی ایران سلطنتی و سیاست تهران بود که شعار صدور «انقلاب اسلامی» را به موازات جنگ ایران و عراق اعلام کرد و سیاست ایالات متحده آمریکا در خلیج فارس بر آن داشت که کشورهای عربی ساحلی در سال 1981 شورای همکاری خلیج فارس را ایجاد کنند. به آن عربستان سعودی، امارات متحده عربی، کویت، بحرین، عمان و قطر وارد شدند – کشورهایی با قابلیتهای مالی عظیم (ذخایر طلا و ارز خارجی آنها در سال 1983 حدود 300 میلیارد دلار برآورد شد). حجم معاملات تسلیحاتی که آنها در سال 1983 منعقد کرد به 35 میلیارد دلار رسید(71) .
در سالهای 1984-1985، شورا با کشورهای غربی قراردادی را برای خرید تسلیحات و تجهیزات نظامی به مبلغ 3/2 میلیارد دلار منعقد کرد. تا سال 1987، کشورهای تولیدکننده نفت خلیج فارس، به رهبری عربستان سعودی و کویت، 150 میلیارد دلار به عراق ، برای تامین نیازهای نظامی آن وام دادند (72). در سالهای اخیر، فعالیتهای شورا تکیه بر همکاری نظامی بین کشورهای عضو است. در چارچوب شورای همکاری کشورهای عرب خلیج فارس، یک فرماندهی نظامی واحد، نیروهای واکنش سریع منطقهای، سیستم دفاع هوایی یکپارچه ایجاد شدند، آموزش پرسنلهای نظامی انجام و مانورهای مشترک برگزار میشوند. طولانی بودن جنگ ایران و عراق، تبدیل آن به جنگ فرسایشی و ظهور جنبههای جدید و بسیار خطرناک در آن، مانند «جنگ شهرها» و «جنگ نفتکشها»، افزایش شمار کشورها که در این یا آن اقدامات شرکت کردهاند – همه اینها باعث نگرانی شدید جامعه جهانی شده است. جنگ نه تنها منابع انسانی و اقتصادی ایران و عراق را تحلیل برده، بلکه هر چه بیشتر شماری از دولتها را نیز پوشش داده است. پیامد این امر می تواند گسترش خصومتها به خارج از مرزهای کشورهای درگیر در مناقشه باشد. جنگ ایران و عراق جدی ترین درگیری نظامی پس از جنگ جهانی دوم است که میتواند همه بشریت را تهدید کند.
در ارتباط با این در سال 1987 شورای امنیت سازمان ملل متحد قطعنامه شماره 598 را برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق تصویب کرد. عراق از قطعنامه حمایت کرد، ایران آن را هم به طور کلی و هم در مهمترین نکات رد کرد. تا اواسط سال 1988، رژیم اسلامی ایران به اتخاذ مواضع آشتی ناپذیر نسبت به حل مناقشه نظامی با عراق ضمن پافشاری بر تامین همه خواستههای خود پیش از هر چیز به رسمیت شناختن عراق به عنوان متجاوز، برکناری صدام حسین رئیس جمهورعراق از قدرت و حزب بعث، ادامه داد. ششم اکتبر سال 1987 کنگره ایالات متحده آمریکا به منظور تحت فشار قرار دادن ایران، به تحریم واردات نفت و سایر کالاها از ایران رای داد و همه کشورها را به پیوستن به آن فراخواند. تحریم ها تا زمانی که ایران حمله به کشتیها در خلیج فارس را متوقف نکند و با راهحل مسالمتآمیز مناقشه موافقت نکند، میبایست حفظ میشد. آنطور که در سال 1980، متحدان ایالات متحده آمریکا تا حدی به تحریم پیوستند. ممنوعیت واردات از ایران بطور کلی یک حرکت نمادین بود، زیرا بخش قابل توجهی از نفت صادر شده از ایران از طریق کشورهای دیگر ارسال میشد. بنحویکه، در هفت ماهه نخست سال 1987، خود ایالات متحده آمریکا از طریق واسطهها، تقریباً یک میلیارد دلار نفت از ایران خریداری کرد (73). رژیم اسلامی، جنگ با عراق را موضوع محوری سیاست داخلی و خارجی خود میدانست. تداوم و اتمام موفقیت آمیز جنگ برای رهبران شیعه به موضوع آبرو و اعتبار تبدیل شده بود.
فضای هیجان و جنون میهن پرستی در کشور تهییج و برانگیخته شده بود. جنگ در عمل وارد خانه هر ایرانی شد و قربانیان و محرومیت های بیشتری را طلب کرد. خامنهای رئیسجمهور کشور اعلام کرد: «پایان پیروزمندانه جنگ کلید حل همه مشکلات ماست»(74). با این حال، وحدت و یکپارچگی در رهبری ایران در موضوع پایان جنگ وجود نداشت. بخشی از روحانیت حاکم به رهبری خمینی از ادامه جنگ دفاع میکرد و برخی دیگر سعی میکردند راه قابل قبولی برای خروج از بن بست ایران بیابند. تمام تلاشهای نظامی انجام شده توسط ایران نتوانست توازن استراتژیک در جبههها را برهم بزند. در فضای افزایش تنش سیاسی در داخل کشور، بیمعنی بودن جنگ برای تودههای مردم و خطر تداوم آن برای بالاییها هر چه بیشترآشکار شد. در 18 ژوئیه 1988، رهبری ایران قطعنامه شماره 598 شورای امنیت را به رسمیت شناخت. در ماه اوت، مذاکرات بین طرفین تحت نظارت سازمان ملل متحد آغاز شد. عملیات نظامی متوقف شدند.
++++++++++++++++++
34- درگیری عراق- ایران. پاریس1981.ص.79-80.
35- همانجا.ص.104-105.
36- همانجا.ص.247-274.
37- همانجا.ص.24.
38- گریفیت.و. دو جنگ در خاورمیانه: ایران و عراق و لبنان. کمبریچ.1983.ص.3.
39- درگیری عراق – ایران.ص.108-109.
40- همانجا.ص.110-111.
41- جنگ ایران- عراق- ورلد فوکوس.1983.شماره9.ص.9.
42- کیهان.03.02.1982
43- کیهان.13.11.1980.
44- گزیده پیام ها و سخنان امام خمینی. تهران، ص. 78.
45- نقل قول. میدل ایست.1980.شماره 234.
46- عابدی ع. دیدگاه های ایرانی. صدام اشتباه محاسباتی کرد جنگ ایران و عراق در چهارمین سال.-ورلد فوکوس. 1983، شماره 45، ص. 92.
47- کیهان.29.10.1980.
48- کیهان.04.09.1984.
49- گفتگو با محمد نوربخش رئیس کل بانک مرکزی با روزنامه کیهان – کیهان. 1981/10/28.
50- دیلی تلگراف.26.09.1980.
51- کیهان.24.11.1980.
52- کیهان.27.01.1981
53- خلاصه میدل ایست اکونومی.03.05.1986.
54- لوموند دیپلوماتیک. نوامبر 1987.
55- الوطن العربی. پاریس. 1980/11/05.
56- کیهان. 04.09.1984.
57- R a j Ch. S. . مداخله ابرقدرت با ابعاد استراتژیک. جنگ ایران- عراق- ورلد فوکوس.1983.شماره 45.ص.15.
58- لوموند.04-06.06.1984؛ «الثورة» دمشق، 05.12.1987.
59- میدا ایست اکونومی.04.11.1986.
60- واشنگتن پست.21.10.1987.
61- تهران تایمز. 17.06.1987.
62- کیهان.04.09.1984.
63- جمهوری اسلامی. 08.09. و 11.11.1987.
64- لوموند دیپلماتیک.سپتامبر 1987.
65- کویت تایمز.27.10.1987.
66- الثورة. 05.12.1987.
67- هندوستان تایمز. 05.11.1987.
68- واشنگتن پست.11.01.1982.
69- اکسپرس. 01.06.1984.
70- گریفیت.و. دو جنگ در خاورمیانه….، ص.5.
71- یوسف الحسن. طوفان های اجتماعی در منطقه خلیج فارس – مسائل صلح و سوسیالیسم. 1985، شماره 2، ص. 72.
72- هندوستان تایمز. 05.11.1987.
73- میدل ایست اکونومی.14.10.1987.
74- تهران تایمز.23.08.1987.
گرفته شده از فیسبوک مترجم