آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

چهارده امرداد سالروز درگذشت قمرالملوک وزیری (‌زاده سال ۱۲۸۴ تاکستان- درگذشته ۱۴ امرداد ۱۳۳۸ تهران)

او نخستین زن در دوران تاریخ معاصر ایران بود که بی‌حجاب به‌خوانندگی در حضور مردان پرداخت و از او به‌عنوان پرآوازه‌ترین خواننده زن آوازهای سنتی ایران یاد می‌شود.

در جلد نخست کتاب سیمای هنرمندان ایران که بیش از یکصد و سی صفحه از قمرالملوک نوشته است، به “نقل از جهان‌شاه صارمی در آدینه شماره ۳۷” آمده است: قمر در ۱۲۸۴ در تاکستان چشم به‌جهان گشود. پدرش چهارماه پیش از تولد او درگذشته بود. از دامان مادرش نیز بیش از هشت ماه بهره‌مند نشد و با سرپرستی مادربزرگش که روضه‌خوان زنانه حرم ناصرالدین‌شاه بود قرارگرفت.

او در جایی گفته‌است: «من مدیون تربیت اولیه خودم هستم، چراکه همان پامنبری کردن‌ها به‌ من جرئت خوانندگی داد.»

در جوانی پس از آشنایی با مرتضی نی‌داوود با ردیف موسیقی ملی آشنا شد و راهش را برای کسب تجربیات از استادان دیگر هموار ساخت. کار پیشرفت قمر در مدتی کوتاه به آنجا رسید که کمپانی «هیز ماسترز ویس» به‌ خاطر ضبط صدای او دستگاه صفحه‌پُرکُنی به تهران آورد. بعد از آن کمپانی «پولیفون» هم آمد. به گفته ساسان سپنتا و امیرجاهد ۲۰۰ صفحه از قمر ضبط شده‌ است.

قمر نخستین کنسرتش را در سال ۱۳۰۳ در گراندهتل برگزار کرد. روز بعد نظمیه از او تعهد گرفت که بی‌حجاب کنسرت ندهد، زیرا در آن زمان، زنان بی‌چادر را در خیابان‌ها دستگیر می‌کردند و به‌کلانتری‌ها و بازداشت‌گاه‌ها می‌بردند. اما این اتفاق باعث ریختن ترس زنان از خوانندگی و ورود خوانندگان دیگری چون ملوک ضرابی و روح‌انگیز شد.

مهم‌ترین عامل موفقیت شتابنده او نیاز زمانه به‌نو شدن و دگرگونی بود.

  وی در نوع‌دوستی و بخشش زیاده‌روی داشت، چنان‌که اواخر عمرش را به‌ تنگدستی گذراند.

او که عواید کنسرتش را به امورخیریه اختصاص می‌داد، در سفر خراسان در مشهد کنسرت داد و عواید آن را صرف آرامگاه فردوسی کرد. وقتی در همدان در سال ۱۳۱۰ کنسرت داد و ترانه‌هایی از عارف خواند، نیرالدوله والی خراسان چند گلدان نقره به او هدیه داد، آن را به‌عارف پیشکش کرد، با این‌که عارف مورد غضب حکومت بود. او در سال ۱۳۰۸ به‌ نفع شیروخورشید سرخ کنسرت داد و عواید آن به بچه‌های یتیم اختصاص داده شد. گشایش رادیو ایران در سال ۱۳۱۹ صدای قمر را به عموم مردم رساند.

قمر در ۱۵ سالگی به ازدواج یک صاحب‌منصب درآمد و پس از یک‌ماه طلاق گرفت. بعدها که ۳۰ ساله شد (۱۳۱۴) به عقد امین‌التجار درآمد که این ازدواج هم دوام نیافت.

او با دولت‌مردان رابطه‌ای محکم داشت و اگرچه اهل سیاست نبود، مراوداتش با دولت‌مردان از او هنرمندی آگاه به مسائل سیاسی پدیدآورده بود. شهرت قمر به جایی رسیده بود که او در مورد شرکت در مهمانی‌ها و جشن و سرورها خود تصمیم می‌گرفت و غالباً دعوت خانواده‌های تهی‌دست را بر پذیرش دعوت بزرگان ترجیح می‌داد و بارها جواهرات اهدایی بزرگان را پس فرستاد یا میان نیازمندان تقسیم کرد.

او در جریان برپایی جمهوری، صدای رسای خود را در اجرای مارش جمهوری عارف رها کرد و مورد تحسین روشن‌فکران قرار گرفت مرغ سحر سروده ملک الشعرا بهار.  در صدر این ترانه‌هاست؛ ولی به‌محض آن که کشتیبان را سیاستی دگر آمد، رفتارشان با جمهوری‌خواهان عوض شد و عده زیادی گرفتار تعقیب و زندان شدند. شهرت قمر که آن هم آسان به دست نیامده بود او را از مکافات مصون نگاه داشت، ولی صفحات مارش جمهوری از بازار فروش بیرون ریخته شد و تا مدت‌ها هر جا صفحه مارش پیدا می‌شد برای صاحبش دردسر می‌آفرید.

ملوک ضرابی دربارهٔ وی گفته‌است: «قمر زیاد من و امثال من را جدی نمی‌گرفت. خود را بالاتر از ما می‌شمرد. البته بالاتر هم بود. میان ما بیشتر رفاقت بود تا رقابت».

بنان  در وصف قمر الملوک گفته: «قمرالملوک ام کلثوم  ایران است».

سپنتا در باره گفته است: «در بین خوش‌طنین‌ترین صداهایی که از آواز ایرانی شنیده‌ام صدای شفاف و درخشنده خواننده فقید قمرالملوک وزیری است، همچنین تنوع تحریرها  و مهارت ایشان را در ادای صنایع و فنون به‌خصوص آواز ایرانی در کمتر کسی یافته‌ام، چه هنگام شنیدن، شور خاصی در شنونده آشنا ایجاد می‌کند. این خواننده بنا به استعداد طبیعی و ذوق خداداد از عوامل مهم تنفس صحیح و ایجاد رزنانس مطبوع در پرورش صدای گرم و پرگسترش خود استفاده کرده بود

در میان روشن‌فکران و قلم‌به‌دستان نیز اشعاری برای قمرالملوک سروده شده‌است و مقالاتی تحسین‌آمیز بر کنسرت‌های او نوشته‌اند. او نیز شعر شاعران نام یافته را در کنسرت‌های خود به کار می‌گرفت و برخی از اجراهای خود را به آنان تقدیم می‌کرد عارف قزوینی، ایرج میرزا و … ، شیفته او شده بودند.

 محمد حسین شهریارغزلی در مدح قمرالملوک وزیری سروده‌است:

از کوری چشم فلک امشب قمر این‌جاستآری قمر امشب به خدا تا سحر این‌جاست
آری قمر آن قُمری خوش‌خوان طبیعتآن نغمه‌سرا بلبل باغ هنر این‌جاست
ای عاشق روی قمر ای ایرج ناکامبرخیز که باز آن بت بیدادگر این‌جاست
ای‌کاش سحر ناید و خورشید نزایدکامشب قمر این‌جا، قمر این‌جا، قمر این‌جاست

قمرالملوک وزیری در تاریخ ۱۴ مرداد ۱۳۳۸ در شمیران بر اثر سکته مغزی در گذشت و در گورستان ظهیر الدوه به خاک سپرده شد.

او در بخشی از وصیت نامهٔ خود نوشته‌است:«… من مرده‌ام اما خاطرهٔ حیات هنری‌ام نمرده‌است. وقتی که تو، این درددل‌های مرا می‌خوانی، من زیر خروارها خاک سرد و سیاه خفته‌ام. دیگر از حنجرهٔ خشکم صوتی برنمی‌خیزد و دنیایم تاریک و خاموش است اما روحم عظمتش را از دست نداده و هنرم را بنده زور و زر و خیانت نکردم. مطمئنم کسی بعد از مرگم، از من بدگویی نمی‌کند. من هیچ ثروتی ندارم، اما دل‌های یتیمانی را دارم که به خاطر مرگم از غم مالامال می‌شوند. چشم‌هایی را دارم که در فقدانم اشک می‌ریزند. همان‌هایی که با پولم پرورش یافتند، شوهر کردند، داماد شدند و به جای اینکه جایشان در مراکز فساد و زندان باشد، انسان‌های خوشبختی هستند…»

Facebook
Telegram
Twitter
Email