صندوقهای بازنشستگی تامین اجتماعی و کشوری همواره درگبر انواع مشکلات بودهاند از جمله؛ منابع آن حداقلی و مصارف آن بالاست و این ناترازی صندوقهای بازنشستگی مشکلات عدیدهای برای بازنشستگان ایجاد کرده است. چیرگی مصارف بر منابع بسیار نادرست است. هنگامیکه ۴/۲ افراد حق بیمه پرداخت میکنند اما تنها یک نفر مستمری بگیر است، این عدم تعادل پدید میآید. این عدد در اوایل سالهای انقلاب اینگونه بود گه ۲۰ نفر حق بیمه پرداخت میکردند و منابعی وارد سازمان تامین اجتماعی میشد و یک نفر مستمریبگیر بود؛ به همین علت “یکی از مشکلات” صندوقهای بازنشستگی ناترازی منابع و مصارف است.
بدهی دولت به سازمان تامین اجتماعی ۶۵۰ هزار میلیارد تومان است که تا کنون پرداخت نشده و سازمان تنها توانسته چند شرکت ورشکسته و مقداری اوراق قرضه، از دولت پس بگیرد. اموال صندوقهای بازنشستگی غارت شدهاند، فساد و برخورد شعارگونه با آن، همچنین انتصاب مدیران رانتیِ بیتجربه در دولت سیزدهم، معضلات بازنشستگان تامین اجتماعی را چندین برابر کرده است.
در کانونهای بازنشستگان تامین اجتماعی چه میگذرد؟
از سال ۷۳ تا کنون ۳۰ سال از تأسیس کانونهای بازنشستگان تامین اجتماعی میگذرد. قرار بوده که این کانونها در خصوص رفاهیات، درمان و سایر نیازهای بازنشستگان فعالیت کنند اما افرادی که در این کانونها جمع شدهاند، کاری برای بازنشستگان انجام نمیدهند و تنها برنامهشان ترتیب دادن سفرهای مشهد یا وام برای بازنشستگان است؛ و این میشود معنای دهانپرکن “تامینِ اجتماعی“!!!
این افراد برای ماندگاری در کانونها دائما در حال یارکشی هستند و دوستان و آشنایان خود را وارد کانونها میکنند و از ورود افرادی که دلسوز بازنشستگان باشند جلوگیری مینمایند.
این افراد با حمایت از افرادی مانند دهقانکیا، بیات، حسن صادقی، محجوب و… سعی میکنند منافع اقتصادی خود را تحکیم نمایند.
اما بازنشستگان همچنان زیر خط فقر هستند و هزینههای درمان بیداد میکند.
اتحاد بازنشستگان