آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

نظر فرانسیس فوکویاما درباره انتخابات اخیرآمریکا: عصر جدیدی در سیاست‌های ایالات متحده و شاید برای کل جهان

پیروزی کاملاً غیرمنتظره دونالد ترامپ و حزب جمهوری‌خواه در شب سه‌شنبه منجر به تغییرات مهم در زمینه‌های سیاسی مهم مانند مهاجرت و اوکراین می‌شود. اما اهمیت این انتخابات فراتر از این مسائل خاص است و نمایانگر رد قاطعانه رأی‌دهندگان آمریکایی از لیبرالیسم و درک خاصی است که از “جامعه آزاد” از دهه 1980 به بعد شکل گرفته است.

زمانی که ترامپ برای اولین بار در سال 2016 انتخاب شد، آسان بود که معتقد شویم این رخداد یک انحراف است. او در مقابل یک رقیب ضعیف مبارزه می‌کرد که او را جدی نمی‌گرفت و در هر صورت، ترامپ رأی محبوب را کسب نکرد. زمانی که بایدن چهار سال بعد کاخ سفید را به دست آورد، به نظر می‌رسید که پس از یک دوره ریاست‌جمهوری فاجعه‌بار، امور به حالت عادی بازگشته است.

اما پس از رأی‌گیری روز سه‌شنبه، به نظر می‌رسد که دوران بایدن یک انحراف بود و اکنون ترامپ در حال آغاز عصر جدیدی در سیاست‌های آمریکا و شاید برای کل جهان است. آمریکایی‌ها با آگاهی از اینکه ترامپ چه کسی است و چه چیزی را نمایندگی می‌کند، به او رأی داده‌اند. نه تنها او اکثریت آرا را به دست آورد و پیش‌بینی می‌شود که تمام ایالت‌های نوسانی را تصاحب کند، بلکه جمهوری‌خواهان نیز کنترل سنا را پس گرفتند و به نظر می‌رسد که کنترل مجلس نمایندگان را نیز حفظ کنند. با توجه به سلطه موجود آنها بر دیوان عالی، اکنون در موقعیتی قرار دارند که تمام شاخه‌های اصلی حکومت را در اختیار داشته باشند.

اما ماهیت زیربنایی این مرحله جدید از تاریخ آمریکا چیست؟

لیبرالیسم کلاسیک، یک آموزه مبتنی بر احترام به کرامت برابر افراد از طریق حکومت قانون است که حقوق آنها را محافظت می‌کند و از طریق کنترل‌های قانونی بر توانایی دولت برای دخالت در این حقوق. اما طی نیم قرن گذشته، این تکانه اولیه دچار دو تحریف بزرگ شده است. اولین مورد ظهور “نئولیبرالیسم” بود، یک آموزه اقتصادی که بازارها را قداست‌بخشید و توانایی دولت‌ها را در حمایت از کسانی که از تغییرات اقتصادی ضربه خورده‌اند، کاهش داد. جهان به طور کلی ثروتمندتر شد، در حالی که طبقه کارگر شغل و فرصت‌های خود را از دست داد. قدرت از مکان‌هایی که انقلاب صنعتی اولیه را میزبانی می‌کردند، به آسیا و سایر مناطق جهان درحال توسعه منتقل شد.

تحریف دوم، ظهور سیاست‌های هویتی یا آنچه می‌توان آن را “لیبرالیسم بیدار” نامید بود، که در آن دغدغه‌های پیشرو در مورد طبقه کارگر جای خود را به محافظت هدفمند از مجموعه محدودتری از گروه‌های به حاشیه رانده شده داد: اقلیت‌های نژادی، مهاجران، اقلیت‌های جنسی و غیره. قدرت دولت بیشتر و بیشتر برای پیشبرد نتایج اجتماعی خاص برای این گروه‌ها به کار گرفته می‌شد.

در همین حال، بازارهای کار به اقتصاد اطلاعاتی تبدیل شدند. در دنیایی که در آن اکثر کارگران به جای بلند کردن اشیای سنگین از کف کارخانه‌ها، پشت صفحه‌نمایش کامپیوتر می‌نشستند، زنان موقعیت برابرتری را تجربه کردند. این امر قدرت درون خانوارها را دگرگون کرد و منجر به ادراک به ظاهر مداوم جشن دستاوردهای زنانه شد.

ظهور این درک تحریف شده از لیبرالیسم منجر به تغییر چشمگیر مبنای اجتماعی قدرت سیاسی شد. طبقه کارگر احساس کرد که احزاب سیاسی چپ گرا دیگر به منافع آنها دفاع نمی‌کنند و شروع به رأی دادن به احزاب راست کردند. بنابراین، حزب دموکرات توانایی خود را برای حفاظت از پایگاه طبقه کارگر خود از دست داد و به حزبی مسلط بر متخصصان شهری تبدیل شد. افراد انتخاب کردند تا به حزب جمهوری‌خواه رأی دهند. در اروپا، رأی‌دهندگان حزب کمونیست در فرانسه و ایتالیا به مارین لوپن و جورجیا ملونی مرتد شدند.

تمامی این گروه‌ها از یک سیستم تجارت آزاد که معیشت آنها را از بین می‌برد در حالی که یک طبقه فوق‌العاده ثروتمند را ایجاد می‌کرد، ناراضی بودند و همچنین از احزاب پیشرو که به نظر می‌رسید بیشتر به فکر بیگانگان و محیط زیست هستند تا وضعیت خود آنها، ناراضی بودند.

این تغییرات بزرگ در الگوهای رأی‌گیری روز سه‌شنبه منعکس شده است. پیروزی جمهوری‌خواهان بر پایه رأی‌دهندگان طبقه کارگر سفید ساخته شده بود، اما ترامپ موفق شد که به طور قابل توجهی بیشتر از انتخابات سال 2020، رأی‌دهندگان طبقه کارگر سیاه و هیسپانیک را به دست آورد. این به ویژه در مورد رأی‌دهندگان مرد در این گروه‌ها صادق بود. برای آنها، طبقه مهم‌تر از نژاد یا قومیت بود. هیچ دلیلی وجود ندارد که چرا یک کارگر طبقه کارگر لاتین‌تبار، به عنوان مثال، باید به لیبرالیسم بیدار که به مهاجران اخیر فاقد مدرک تمرکز دارد و بر پیشرفت منافع زنان متمرکز است، جذب شود.

بلومبرگ فارسی

Facebook
Telegram
Twitter
Email