آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

«مختوم» ها؛ بررسی تاریخی- قوم نگاری- سرگی ميخاييلويچ دمیدوف- ترجمه: رحیم کاکایی

بخش پایانی

تعدادی از داده های به دست آمده توسط ما از خود پیر مختوم ها به نفع این گزینه حکایت دارد. پیش از هر چیز، به نسخه ای از تبار نامه دست نویس این گروه روی می آوریم  که پیش گزارشگر اصلی ما – پیر مختوم از منطقه “ گؤگ دپه” مرادمحمد آقا (متولد 1892) که در بین مؤمنان به نام گوللین- ایشان معروف است، نگهداری می شود(44). این تبار نامه گواه بر بی تجربگی گردآورندکان و جوانان گروه است. بر اساس آن ، از “جد” حضرت علی تا پایان قرن 19 – 20 تنها 19 نسل از آن گذشته است (آقا ایشان، متولد 1900، که اکنون در منطقه تجن زندگی می کند، نوزدهمین نامیده می شود). مانند دیگر تبار نامه ها- شجر، در اینجا ما نیز دو بخش متفاوت را می یابیم. نیازی به اثبات ساده لوحی و ناسازگاری بخش نخست و ساختگی آن(نسل های 1 تا 11) نیست. کافی است که شخصیت های آن را برشماریم: خضرت علی – امام محمد حنفیه – شازاده عبدالله – جنیز خان (یعنی چنگیز خان) – نورالدین خان – عبدل پاییز خان (یعنی امیر بخارا ابوالفیض سلطنت 1711 – 1747) – عبدل خیر خان(دو خان ​​ازبک به نام ابوالخیر در سده 15 و 18 شهرت دارند) – جاندوغان خان – اوزان خان – پیروز خان – رحمت الله لاتیش. بخش دوم (نسل 12-19) امر متفاوتی است. دوازدهمین در “زنجیره” غایپقولی بابا نام دارد که به پیر مختوم معروف است که کل گروه نوادگانش نام خود را از او گرفته اند(45). به گفته “گوللین ایشان”، دلیل این لقب مذهبی افتخاری این بود که غایپقولی «در دستان یک پیر بود» (بیر پیرین غولوندا بولان)، یعنی صوفی بود، یکی از نزدیکترین مریدان یک پیر. با این امر گزارش برخی از گزارشگران غیللی مختوم مطابقت دارد که مدعی اند پیرمختوم  لقب والای دینی خود را نه برحسب میراث، بلکه به اثر توانایی ها و تحصیلات خود دریافت کرده است.هر چند او فقیر بود. زمان زندگی غایپقولی را، براساس میانگین محاسبه نسل ها (46)، تقریباً می توان تا پایان قرن هفدهم – اواسط قرن هجدهم تعیین کرد. او در آخال زندگی می کرد. براساس گزارش برخی ازگزارشگران، عبادتگاه بزرگ مختوم در دامنه کوه روستای بورمه مرتبط است(47). و این منطقه در دوره یادشده ، پیش از غلبه  تکه ها واحه ای بود که عمدتاً غاراداشلی ها ساکن بودند 48.

هنگام مقایسه پیر مختوم ها با غیللی مختوم ها، به سایر جزئیات خودویژه اشاره می شوند.بطوریکه، در غیللی مختوم ها، “تامغا”(نشانه مالکیتی که برای علامت گذاری گاو استفاده می شد، که گاه روی “تامدیر”ها ، صندوق ها، چووال ها و کیسه ها و کیف های پارچه ای قرار می گرفت) حالت تقدس داشت، با دایره به عنوان عنصر اصلی (49)، و دارای شکل بود، هرچند برخی گروه های از لحاظ خانوادگی نزدیک به هم برای  تفاوت ها عناصر جزئی می توانستند به آن اضافه شوند. برای نمونه، در میان گروهی از خانواده های سه برادر طالبوف از روستای خورمانت-گئوکچه (اواخرسده 19 – اوایل سده 20) این شکل را داشت. پیر مختوم‌ها که در نزدیکی شهری- خیبر در روستای “یایلا” (مزرعه جمعی بلشویکی کنونی) زندگی می‌کردند و هنوز هم زندگی می‌کنند، در واقع “تامغا”ی خود را نداشتند. “تامغا” بخش بومی اصلی تکه های” پررن” (شاخه یا گروه “اوتامیش”) به نام غوچ بوینیز (شاخ قوچ) استفاده می شد. به مواردی اشاره شده ا ند که برخی از پیر مختوم ها جمعیت پیرامون را  نه “مختوم” بلکه “ماغسیم” نامیده اند، گویی آنها را در سطح پایین تری قرار می دادند(50). برای نمونه چنین می گفتند در مورد دو برادر مختوم در روستای کورساغیر (یکی از آنها هنوز زنده است) ضمن استدلال کردن به آنکه آنها- “غول” ، یعنی از طرف زن از ایران آمده اند. هنگام خطاب به آنها «ایشان آقا» نمی گفتند. در رابطه با غیللی مختوم به چیزی مشابه اشاره نشد بود. در ظاهر، پیر مختوم ها، بر خلاف غیللی مختوم ها، روی هم رفته در مقایسه با جمعیت اطراف، ویژگی ماهوی چشمگیری ندارند. در نهایت، مناسبات متقابل اقتصادی این گروه با سران قبیله تکه از ویژگی های ویژه ای برخوردارند. هرچند در زندگی بیرونی پیر مختوم ها “ایشان آقا” خطاب و به سایر ویژگی ها و نشانه ها مفتخر می شدند ، اما موقعیت آنها به طور کلی با موقعیت بقایای گروه های جایگزین شده جمعیت تکه (غاراداشلی ها ، آلیلی ها)  و غیره تفاوتی نداشتند. این امر را گزارش بسیاری از گزارشگران مسن از این گروه گواهی می دهند. بر اساس گفته آنها، اصلا پیر مختوم ها ثروتمندی نداشتند(51). در منطقه “یایلا”، دور از منابع اصلی، تنها چند پیر مختوم دارای زمین و آب بودند. از این رو، بخش قابل توجهی از آنها کارگرانی از نوع مختلف برای همسایگان و صنعتگران تکه خود بودند.

فقیرترین بخش در پایان سده نوزده و آغاز سده بیست در قلمرو خود قلعه زندگی می کرد و به پرورش مرغ و خرگوش و همچنین تجارت کوچک می پرداخت. همه اینها منجر به کوچ بخش قابل توجهی از پیر مختوم ها از زیستگاه اصلی خود به روستاهای دیگر آخال، به آتک و تجن شد. ما قبلا روستای “تازه غالا” را در آتک (1881) نام برده بودیم. در حدود سال 1905 پیرغولی ایشان نامبرده با گروهی از خانواده ها به سرزمین های نزدیک “ایشان کاریز” به غرب گئوک دپه کوچ کردند. در آغاز سده بیست بسیاری از پیر مختوم ها به تجن رفتند. پس از انقلاب انقلاب اکتبر آنها به سرزمین پیشین خود بازگشتند، اما نه همه آنها. گروه سوم مختوم ها با نواحی ساحلی دریای خزر مرتبط هستند. نام کلی آن چندان مانند دو گروه قبلی مشخص و دقیق نیست. اغلب در گزارش های گزارشگر این گروه غایب است. نام “توقا ماختیم لار”[ مختوم های توقا ] کمتر دیده می شود؛ به عنوان یک فرد، از سوی گزارشگران دیگر گروه ها “غیزیل ماغتیم”( مختوم سرخ) است. هر دوی این نام ها از افسانه های تبارشناسی سرچشمه می گیرند. “توقا”  تحریف شده “توقوم”، نام یا بیشتر لقب بنیانگذار گروه است. نام «غیزیل ماغتیم» ظاهراً با نام غیزیل مختوم پیوند خورده است که در یکی از شجره نامه‌ها به همراه “گؤک بابا” به عنوان نیای مستقیم “توقوم ماغتیم” نام برده شده است(52). “گؤک مختوم” ها نیز خود را از نوادگان خلیفه علی می دانند. در شجره نامه “خ.نبسوف” چنین نوشته شده است. متعاقباً منشاء این گروه «مقدس» با خوارزم مرتبط است. به ویژه، براساس شجره نامه ثبت شده توسط “توقا ماغتیم” ، اهل چلکن، ” ر.تاج ممدوف” (متولد 1902) (53)، “توقا ماغتیم” در خیوه (خوارزم) زندگی و درگذشت. او ظاهراً یک شخصیت بزرگ مذهبی بود. عنوان “ماغتیم” (مخدوم) به ما این امکان را می دهد که فکر کنیم او پسر (نوادگان) یکی از ایشان های معروف بوده است.

از آن تا گزارشگر ما 8 نسل گذشته است: (54) “توقوم (55) ماغتیم” – اورازممد-دیوانا(دیوانه) – هاجی نظر اول – درویش – هاجی نظر دوم – ممد نظر – هاجی نظر سوم – تاج ممد – رجب (گزارشگر). با محاسبه میانگین نسل ها، زمان زندگی نیای این گروه از مختوم ها تقریباً تا نیمه دوم سده هفده – نیمه نخست سده هجده تعیین می شود. نوادگان “توقوم ماغتیم” از خوارزم به منطقه خزر کوچ کردند و در آنجا پایه و اساس چندین گروه محلی را گذاشتند(56). بنحویکه، پسران او حاجی اسن آلی(حسن علی) و اورازممد- دیوانا(دیوانه) به ترتیب نیاکان مختوم های حسن قولی (تا حدی چلکن) و قزیل سو بودند. و همچنین بخش بزرگی از چلکن. گورهای آنها مراکز (غونوم باشی) گورستانهای بزرگ مردم اطراف هستند: گورستان حاجی مختوم در 4 کیلومتری شمال شرقی حسن قولی(57) و گورستانی در 15 کیلومتری غارا گؤل در چلکن(58). و گورهای پسران اورازممد – توقوم مختوم (به نام پدربزرگش) و خاجی نظر مختوم – کانون توجه دو گورستان دیگر به همین نام در مجاورت کراسنوودسک قرار گرفتند. از آنها، گورستان توقا- مختوم، در 14 کیلومتری شمال شهر، جایی که بیشتر مردگان در حال حاضر هم از کراسنوودسک (علیرغم وجود  گورستان در خود شهر) و هم از روستاهای اطراف دفن می شوند، به ویژه مشهور شد (59). نوادگان توقوم مختوم “از خیوه از تهاجم چنگیزخان گریختند.” ممکن است این عبارت که توسط گزارشگر ما”ر.تاج ممدوف” ویرایش شده است، بیان بازتاب افسانه عامیانه در مورد حمله “قالمیق” ها باشد که هم خود “قالمیق” ها و هم مغول ها به همین نام در بین ترکمن ها شناخته می شوند. اگر این گزارش مطابقت داشته باشد ، در واقعیت، واقع بینانه ترین فرض رویدادها که به مداخله نسبتاً مکرر در امور خانات خیوه توسط قالمیق ها مربوط است که در سده های 17-18  و همسایگی منگیشلاق و اوست اورت، مسلط بودند.

به سختی می توان در باره شمار دقیق این گروه به طور کلی چیزی گفت. فقط می توان اشاره کرد که گروه کوچکی بوده است. بنحویکه، در سراسر ترکمنستان غربی در سالهای دهه شصت سده گذشته، “م.ن.گالکینچادرهایی با 100 شیخ و مختوم را در نظر گرفته بود. (همچنین یک گروه کوچک ساحلی – س.د.) (60). درباره صحت این رقم، علیرغم رشد طبیعی جمعیت در سده گذشته، مدارک میدانی ما گواهی می دهند. از تمام گروه های محلی مختوم های ترکمنستان غربی، ما روی دو گروه- جبل و غاسانقولی تمرکز خواهیم کرد. اولی به دلیل ترکیب آن، دومی برای سنت آن متمایز است. گروه جبل، اگر مهاجرت های دوره پس از اکتبر به شهرها را بحساب نیاوریم (61)، شرقی ترین گروه است. بر اساس داده های گردآورنده مطالب در مورد تاریخ منطقه خود،” آماندوردی بیگجانوف” ساکن جبل (متولد 1898)، این گروه در حال حاضر حدود 20 خانواده دارد. سه تا از آنها در سال های 1918 و 1935 از قیزیل سو و غاسان قولی بیگانه بودند. بخش اصلی- نوادگان علیخان، پسر ایرانی است که توسط دامدار ثروتمند مختوم، “دوردی شاخمال”، از شهر “گول غیرلان” (شمال ساریقامیش)، جایی که توسط دسته “آلامان” ها (احتمالاً به دستور مخفی خان خیوه عمل می کردند) مورد سرقت قرار گرفته بود، برده شد و بخش بزرگی از دسته نخست بردگان ایرانی که طبق معاهده روس و خیوه در سال 1873 از خیوه آزاد شده و به وطن خود فرستاده شده بودند، کشته شدند(62). علیخان ظاهراً رسماً یا بهتر است بگوییم غیررسمی توسط” شاخمال” ثروتمند به فرزندی پذیرفته شده بود که بعدها زن داد و بخشی از احشام خود را به او اختصاص داد. علیخان به دامداری زندگی را می گذراند و سپس تاجری ثروتمند و واسطه بین دامداران خیوه و ترکمن شد. او به حوالی جبل در نواحی “ملاقارا”، “ملا تاقان” و غیره کوچ کرد؛ در سال 1904 یا 1905 درگذشت. نوادگان او که نام افتخاری “مختوم” و درخواست “مختوم آقا” از سوی بخشی از مردم اطراف (چه در گذشته و چه امروز) از “شاخمال” به آنها رسید ، در جبل، جایی که زندگی می کنند، ساکن شدند و اکنون با حفظ ظاهر، طبق مشاهدات ما، ویژگی های بارز نوع “ایرانی” را حفظ کرده اند.

میل به تأکید بر اشرافیت تبار خود و مهمتر از همه، ویژگی های زندگی شبانی مرتبط با نیاز مکرر و رایج به استفاده از “تامغا”، تاثیر گذاشته بود روی تمام سنگ قبرهای مختوم های جبل در قبرستان شیخ مصطفی که در 83 کیلومتری واقع شده بود، از جمله پسر ارشد علیخان (1889-1963)، “تامغا”ی مختوم با” O  ” ، بیشتر از همه در ترکیب با اشاره کلامی و شفاهی گروه “تایپاسی مختوم” مشخص و نشانه گذاری شده بودند. در همان زمان، در گورستان ساحلی یاد شده در بالا “توقا مختوم”، جایی که مردم (از جمله مختوم ها) که عمدتاً به ماهیگیری مشغول بودند، در آنجا دفن شده بودند، ما حتی به یک تامغا مختوم برخورد نکردیم (در سنگ قبرهای پیش از انقلاب نشانی از «قبیله» به ندرت – تقریباً در همه موارد دیده می شود). داستان گروه کوچکی از نوادگان علیخان بسیارخاص و پرمعنی است. از یک سو، به وضوح می بینیم که روند ادغام گروه ها و افراد مختلف قبیله ای در اولیادها، که برای همه گروه های دیگر ترکمن ها معمول است، چگونه صورت گرفته است. از سوی دیگر، این یکی از نمونه هایی است که چگونه در شرایط واقعیت مذهبی و زندگی ترکمن تغییر تناسب سنی – شیعه تغییر کرده است. پرشمارتر و تاثیرگذارتر است. این امر هم با افسانه های تاریخی در مورد نخستین ساکنان این مکان ها – مختوم ها و گروه شیروان مربوط به آنها (63) و هم با سطح نسبتاً بالای آموزش مذهبی مرتبط بود، که آنها توانستند محیط خود را در اثر ارتباط مستمر از نزدیک با استرآباد ایران و خانه اجدادی خود خوارزم حفظ کنند. بی دلیل نیست که مردم پیرامون آنها را بر اساس میزان تحصیلات آنها به دو سطح نابرابر تقسیم کرده اند: مختوم های ساده  و ایشان ها (64).

سنت سازماندهی ریاضت – ذیکر – با هدف روان درمانی (معمولاً برای گزارش گیری از بیماران روانی) از تأثیر آنها پشتیبانی می کرد(65). ذیکر – یکی از عناصر الزام آور آیینی جریانها و مکاتب مختلف صوفیانه است. می‌توان تصور کرد که در گذشته‌های دورتر، ذکر در میان دیگر گروه‌های ترکمن اولیاد مرتبط با این یا آن اشکال از تصوف آسیای مرکزی و عراق نیز وجود داشته است. اما آن در گذشته های نه چندان دور حفظ شده و در برخی موارد تا به امروز تنها در میان گروه های خاصی (مختوم ها، آتا ها) باقی مانده است. از سه گروه مختوم ، در مورد” ذکر” فقط به آخری و آنهم فقط در میان مختوم های حسن قلی(اِسن قولی) اشاره شد. به طور کلی “ذکر” معمولاً در غرب ترکمنستان توسط طایفه” آتا” ها سازماندهی می شد و آیین و امتیاز آنها به شمار می رفت( 66). در این راستا، مختوم های حسن قلی (به طور طبیعی، از میان ایشان ها) توضیح دادند که نمایندگان همه گروه های اصلی اولیادها حق دارند “ذکر” را سازماندهی کنند و آن را به ترتیب زیر هدایت کنند: آتا، خوجه، مختوم (یا مختوم و شیروان، اما به رهبری اولی ها)، شیخ؛ از آنجایی که آتا و خوجه هرگز در منطقه حسن قلی زندگی نمی‌کردند(67) ، مختوم ها انجام ذکر را بر عهده گرفتند. با وجود ساختگی آشکار و مسلم این استدلال، روحانیون مختوم در حسن قلی توانایی های خود را به درستی ارزیابی کردند: فقدان اقامت دائم دیگر اولیادها، در درجه اول آتا، و رقابت نسبتا ضعیف شامان ها (پرخان ها) در مناطق ساحلی (68) نقش رهبری را در زندگی مذهبی مردم ترکمن برای آنها فراهم کردند. از این رو ، چنین اموری در پایان سده 19 – آغاز سده 20 شهرت یافت . مختوم ایشان، مانند شرف ایشان، قاقیش ایشان، باَبک ایشان، بردی غولی ایشان و برخی دیگر، محدود به مجاورت حسن قولی نشدند، در تعدادی از سکونتگاه های ساحلی دیگر – غارا گله، قیزیل- سو، کراسنوودسک، آوازا، تارته، قیانلی و غیره “ذیکر” را راه می انداختند (69).

در مجاورت کراسنوودسک، “ذیکر” اغلب در نزدیکی زیارتگاه مختوم یاد شده حاجی- ایشان انجام می‌شد. به ویژه در این زمینه قاقیش ایشان فعال بود که ساکنان محلی از او به عنوان آخرین برگزار کننده مشهور “ذیکر” یاد می کردند: علیرغم سن اش (60 تا 65 سال) او آخرین شور و اشتیاق خود را در سال 1929 در این عبادتگاه دورافتاده برپا کرد (70). تا آنجا که به نحوه اجرای “ذیکر” مختوم ها مربوط است، آن  به اصطلاح به شکل شور بلند و پرسر و صدا (جهریه) همراه با سرود بلند اشعار (غزل) دارای مضمون مذهبی (معمولاً متعلق به شاعران صوفی)، پایکوبی موزون شرکت کنندگان که به صورت دایره ای دور بیمار بصورت گروه کر-  با بانگ و صدای “هووا” می ایستادند بود. (71). به مرکز این دایره، برگزارکننده این مراسم یعنی ایشان راه می یافت و بیمار را سرزنش می کرد و در نتیجه ارواح شیطانی را بیرون می راند، گویی که آنها عامل بیماری هستند. ایشان در حین سرزنش گاهی بیمار را با شلاق می زد. “ذیکر” که زنان مجاز به آن نبودند، بسته به شرایط از یک روز تا یک هفته ادامه داشت. کارکردهایی که این شور و حرارت (ذیکر) درویشی در میان مختوم های حسنقلی داشت و همچنین برخی از ویژگی های این آیین (تازیانه زدن، پریدن موزون و غیره) آن را از یک سو به کنش شامان ها (پرخان) نزدیک می کند و از سوی دیگر در” ذیکر” آن عناصر و حکایات پندآمیز شمنیسم بیان بسیار واضحی را داشتند. با توجه به خاستگاه این گروه از مختوم هایی از خوارزم – خیوه، جایی که شامانیسم ترک زبانان آشکارا تأثیر ویژه ای در توسعه تصوف داشته است، می توان منشأ خوارزمی شکل «درمانی» ذیکر را در میان مختوم های حسنقلی فرض کرد که همانطور که گفته شد همیشه با خیوه ارتباط نزدیک داشت(72).

مطالب ارائه شده این امکان را فراهم می کند که موضوع منشأ مختوم ها را متفاوت از آنچه در افسانه های شجره نامه ای پیشنهاد شده است، حل کنیم، که آغاز مختوم ها را به خلیفه علی می رسانند و در فرضیاتی ریشه های عرب این “قبیله مقدس” ایجاد می کنند. ترکمن‌های تحت نام «مختوم» در واقع به سه گروه مجزا معروف هستند: «غیللی مختوم»، «پیر مختوم» و «توقا مختوم». هرچند همه آنها از اولاد علی به حساب شمرده می شوند، اما در میان آنها هیچ تصوری از خویشاوندی میان خود وجود ندارند. این گروه ها در مناطق مختلف شکل گرفتند: غیللی مختوم ها – بزرگترین و قدیمی ترین گروه در اصل – در منطقه گرگان ایران، پیر مختوم ها – در کوهپایه های  کؤپت داغ؛ مختوم های خزری (توقا) – در خوارزم. زمان تشکیل این گروه ها عمدتاً سده های 15 – 18 است. تشکیل مختوم ها با تصوف همراه است. اگر افسانه‌های مربوط به توقا مختوم ها زمینه کافی برای چنین نتیجه‌گیری را فراهم نکند، افسانه‌های نسب‌شناسی دو گروه دیگر (عمدتاً غیللی مختوم ها) به وضوح مختوم‌ها را با روحانیون صوفی مشهور در زمان خود مرتبط می‌سازند. حفظ بقایای نیرومند  فرقه نیاکان در محیط ترکمنی(73 ) کمک کرد که اخلاف این افراد که از قدیسان شمرده می‌شوند جزو  قشر محترم خاص شمرده شوند. این طبقه بر اساس سنت های ترکمن، طایفه ای خاص به شمار می رفت – درست مانند سایر گروه های ترکمن. بدین ترتیب، اطلاعات مربوط به مختوم ها نمونه جدیدی از قبیله ای را ارائه می دهد که پیدایش آن نه با تأثیرات قومی بیرونی، بلکه با فرآیندهای اجتماعی در حال وقوع در درون قوم ترکمن همراه بود(74). برای بررسی تاریخ باورهای مذهبی ترکمن ها آن فاکتی جالب است که ایدئولوژی و آیین های تصوف تقریباً به طور کامل از رویه دینی اخلاف صوفیان – مختوم ها-  ناپدید شده است، در صورتیکه نگرش احترام آمیز دیگر جمعیت ترکمن نسبت به آنها عمدتاً مبتنی بر “اعتقادات باستانی پیش از اسلام” بودند. این نشان دهنده افت تصوف در محیط ترکمنی است. سرنوشت گروه های مختلف مختوم ها که خود را در شرایط مختلف تاریخی یافتند، به ما این امکان را می دهد که یکی از جالب ترین جنبه های زندگی قدیمی ترکمن ها – نگرش “مردم عادی” نسبت به اخلاف قدیسان اولیا ها را که هم با جایگزینی جمعیت پیرامونی با یک قبیله جدید و هم با گذشت زمان به طور قابل توجهی تغییر کردند، با جزئیات بیشتری دنبال کنیم.

 _______________________

44- گفت و گو در ماه مه 1967 انجام شد.

45- این ارتباط در افزوده شدن افتخاری به نام شخصی وی از کلمه “بابا” پدربزرگ، جد منعکس می شد.

46- با شروع از نسل این “زنجیره” دو شاخه می شود (دو پسر غایب غولی؟). بر اساس مکاتبات شفاهی گوللین ایشان، همسرش و چند تن دیگر از نمایندگان این گروه، شاخه سوم نیز احیا شد و شجره نامه در امتداد سه شاخه تا به امروز آورده شده است و 2-3 نسل دیگر طولانی شده است. محاسبه میانگین نسل ها در هر سه گزینه تقریباً همان زمان زندگی جد واقعی غایب غولی را نشان می دهد.

47- مختوم های ساکن این روستا و روستاهای مجاور (ایمارات و بامی) متعلق به گروه غیللی مختوم است.

48- حتی در شجره نامه یک زن غارا داشلی، همسر قدیس و شاعر شیخ عباس ولی (نسل دوم از غایب غولی) ذکر شده است.

49- انواع اصلی تامغا اولیاد در بین ترکمن ها دایره ای یا دایره ای با نقطه سیا است. (مانند این مورد) – یک تصویر نمادین از نوک و کل پیکان است و با نماد قدرت – “تیر و کمان” مرتبط است که در تامغاهای حاکمان ترک قرون وسطی شرق نزدیک و میانه بسیار رایج بود. تامغا از نوع “کمان و تیر” یا عناصر اصلی آنها، همانطور که در مطالب مقایسه ای از تعدادی دیگر از اقوام ترک زبان گواه آن است، نشان دهنده موقعیت ممتاز گروه های خاص است. متأسفانه دامنه این مقاله به ما اجازه نمی دهد که این موضوع را با جزئیات بیشتری بررسی کنیم.

50- همانطور که می بینیم، در این مورد، اصطلاح «ماگسیم» با ترکمن های تاشاوزی و آمودریا معنای متفاوتی دارد.

51- این را نباید به معنای واقعی کلمه گرفت، زیرا در پایان سده نوزده – آغاز سده بیست، به هزینه برخی از مختوم ها مساجد متعددی ساخته شد به این ترتیب پیرقلی ایشان در سال 1900 مسجدی کوچک با حجره‌هایی در قلمرو قلعه خیبر ساخت (بقایای آن هنوز قابل مشاهده است). در محل قدیمی غیر، مسجد بابا ایشان (طبق گزارش دیگری، موسی آخون از تکه ها) و در حومه غربی کورساغیر در سال 1912 – مسجد کریم ایشان ساخته شد.

52- شجره نامه شاخه مختوم های حسن قلی، گردآوری شده توسط ح.نپسوف از شهر کراسنوودوسک(متولد 1901) جالب است که یکی از جزایر ساحلی در جنوب چلکن قیزیل مختوم نام داشت. هیچ اطلاعاتی در مورد منشاء نام وجود ندارد (“آ.آ.ماروشنکو، اصلاحات قابل توجه (مواد جغرافیای تاریخی ترکمنستان) -«ترکمن شناسی»، شماره 12، 1930، ص 15.

53- گفتگو در سال 1967 انجام شد.

54- بر اساس سخنان “ر.تاج ممدوف”وی همچنین به طور جداگانه ضبط کرده است.

(این ضبط اکنون از بین رفته است) از مرحوم  اولی بردی ایشان(مختوم) در روستای ساحلی قیزیل سو هنوز  18 نسل دیگر وجود دارد که ظاهراً قبل از توقوم مختوم بوده است. با این حال، گزارشگر که فردی نسبتاً تحصیل کرده بود، آنها را برای شجر ضروری ندانست، زیرا آنها توسط ایشان از کتاب معروف «باقیرغان» کپی کرده است. این یکی از بارزترین نمونه‌های این است که چگونه روحانیون اولیاد نخستین بخش‌های شجره نامه‌ها را «به خاطر احترام» پر شاخ و برگ خلق کردند.

55- طبق توضیحات گزارشگر، “توقوم” به معنای “توخوم” است – “اصیل، نجیب”. بقیه گزارشگران ما از شکل تحریف شده “توقا” استفاده می کردند، اگرچه، بر اساس کتیبه سنگ قبر (در ادامه در مورد این مطلب در زیر توضیح می دهیم)، شکل صحیح در شجره به کار رفته است.

56- اما برخی از آنها در خوارزم ماندند: برای مثال در منطقه کؤنه-اورگنچ و ایلیالی، روحانیونی مانند باسیب آلدی-ایشان، بردی نیاز  ایشان، امان-ایشان و دیگر نوادگان توقوم-مختوم از میان آنها شناخته شده بودند.

57- نظرات در مورد محل دفن حاجی اسنالی متفاوت است: برخی معتقدند که او در نزدیکی حسن قولی دفن شده است، برخی دیگر – در نزدیکی روستای سابق تارتا در شمال کراسنوودسک، جایی که عبادتگاه حاجی – ایشان شناخته شده است. برخی از گزارشگران ادعا می کنند که در نزدیکی تارتا دفن نشده است، بلکه فقط محلی است که قدیس “گذرکرده” است. همچنین مشخص است که در حدود سال 1905 در این منطقه، جسد حاجی‌شان غرق شده است، مختومی از حسن‌قلی، همنام قدیس معروف، به ساحل انداخته شد. بدیهی است که شرایط اخیر باعث سردرگمی در حافظه گزارشگران کمتر آگاه شده است.

58- بر اساس افسانه، اورازممد- دیوان در خوارزم درگذشت، اما جسد او(مییت) برای دفن به چلکن منتقل شد. نمونه هایی از چنین تدفین های دور در آسیای مرکزی، به ویژه در میان ترکمن ها، پدیده ای شناخته شده است.

59- افسانه های گسترده ای در مورد قدمت بزرگ خود قدیس و قبرستان وجود دارد که ما حتی حدود 700 سال شنیده ایم. اما این نادرست است. در قسمت قدیمی گورستان مختوم تنها با یک سنگ قبر به تاریخ 1299/1882 برخورد کردیم. دو سنگ قبر که به صورت درشتی تقریباً عمل شده بودند، دارای کتیبه‌هایی هستند: «توقوم مخصوم ابن اورازمحمد مخصوم» (که با داده های شجره نامه مطابقت دارد) و «حافظ مکدوم». محاسبه بر اساس شجره نامه به ما امکان می دهد نتیجه بگیریم که ظاهر این گورها را به سختی می توان به زمانی زودتر از پایان قرن 18 نسبت داد. یافتن شکل مخصوم بر روی اکثر سنگ قبرهای اولیه مختوم با کتیبه نشان دهنده ارتباط اولیه این گروه با خوارزم است. متعاقباً این شکل کاملاً جای خود را به اشکال «مکدوم»، «مختوم»، «ماغتیم» می دهد.

60- “ام.ال.گالکین”مطالب قوم نگاری و تاریخی در آسیای مرکزی و منطقه اورنبورگ، سن پترزبورگ، 1868، ص 14.

61- بنابراین، علاوه بر کراسنوودسک و چلکن، واقع در منطقه استقرار مختوم های کرانه ساحل، می‌توان به یک گروه ده خانواری اشاره کرد که در نبیت داغ ساکن شدند.

62- در این باره (بدون اشاره به محل دقیق رویداد) را ببینید: S. A. MacGa h a n, Campaining on the Oxus and the Fall of Xiva, لندن, 1876, ص 312.

63- برای تفصیل بیشتر ر.ک: A. Dzhikiev، ترکمنهای ساحل جنوب شرقی دریای خزر، عشق آباد، 1961، ص 31-33.

64-سطح استطاعت آشکارا با این تمایز مرتبط بود. در زندگی روزمره بیرونی، تفاوت در امکان خطاب کردن یک مختوم ساده (نه ایشان) به نام و همچنین در مواردی، هرچند نادر، از ازدواج «مردم عادی» با دخترانی از چنین خانواده های مختوم آشکار شد.

65- پ اوگورودنیکوف، در راه ایران و ولایات خزر آن، سن پترزبورگ، 1878، ص 170; قاراشخان اوغلی یومودسکی، ذیکر (بازی های مقدس در میان ترکمن ها) – «ترکمن شناسی»، شماره 9، 1928، ص 59.

66- برای جزئیات بیشتر نگاه: “آتا ها” دمیدوف. (تجربه تاریخی و فلسفی تحلیل منشأ گروه “مقدس”)، – “ایزوستیا آکادمی علوم ترکمنستان شوروی”، مجموعه علوم اجتماعی، 1974.

67- خانواده‌های خوجه تنها در دوره پس از اکتبر ظاهر شدند.

68- برای نیمه دوم سده  نوزده – ربع نخست سده بیست در این منطقه تنها نام دو شامان و یک شامان زن شناخته شده بود و علاوه بر این تنها آلاگؤز پرخان در میان آنها محبوبیت داشت.

69- در کوموش دپه (گورگن پایین) در میان ساکنان آن، و همچنین

منطقه حسن قولی، یومود – جعفربای ها ذیکرتوسط آتاها که در آن ساکن بودند اجرا می شد. از این رو برای انجام ذیکر، مختوم های حسنقلی فقط به سمت شمال سفر می کردند.

70- با شروع کلکتیوسازی و فرار مرتجع‌ترین بخش روحانیت به خارج، ذیکر «درمانی» در مناطق خزر از بین رفت. گزارشگران، پس از جنگ، در سال 1946، در حسنقلی تلاش برای ذیکر جهت درمان جراحت و آسیب دیدگی یک بیمار شد،اما ذیکر انجام نگرفت. در مورد تمایل تبدیل ذیکر به یک رقص سرگرم کننده، در شرایط پس از انقلاب به سرعت توسعه یافت. در سراسر نیمه غربی ترکمنستان، از کراسنوودسک تا عشق آباد، رقص جوانان “کوشت دمپک” به ویژه در سال های اخیر گسترش یافته است.

71- بانگ و روش صوفیان.”یاهو”، “یا حق”.

72- فرضیه ای دارای کاراکتر مشابه در مورد روش‌های شامانی درمان یکی از گروه‌های خوجه‌های نوخور ، که منشأ آن نیز از خوارزم است، که توسط “و.ان.بازیلوف” مطرح شد (به «تاریخ اتنیکی و توسعه ملی معاصر مردم جهان مراجعه کنید». چکیده گزارش‌ها. در کنفرانس، م.، 1967، ص 5).

73- برای جزییات بیشتر نگاه کنید به و.ان.باسیلوف آیین قدیسان در اسلام.1970. فصل دوم.

74- جزئیات بیشتر نگاه کنی به “آ.آ. روسلیاکف”. در مورد مسئله قوم زایی ترکمن ها.

منبع: فصل نامه دانش صحرا شماره 10

Facebook
Telegram
Twitter
Email